می‌روم از خود بُرون، شاید که پیش آید کسی... #شعر #صائب_تبریزی

زمونه! خیلی دلگیرم ازت، دارم برات، صبر کن!... #دکلمه #حامد_عسکری

به رسم صبر ، باید مَرد آهش را نگه دارد اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد #شعر #فاضل_نظری

داری میری و دلتنگی از این آغوش سر میره داری میری حواست نیست چقدر بوسه هدر میره... پ.ن: چقدر این شعر، امیر و شیرین بود... #شعر #فیلم #امیر #شیرین #وضعیت_سفید

امروز_ سوم_ تقابل سفید و سیاه_ صفر یک 🤍🖤🌄🕊️

#حدیث پسرم! آنچه نمی دانی، مگو! گرچه آنچه را می دانی، اندک است... آنچه دوست نداری به تو نسبت دهند، درباره‌ی دیگران مگو! #امام_علی

امیر امیر امیر... وااااااااای امیییر... تو چرا اینقدر خوبی؟... اینجا امیر درس رو بهونه کرده و رفته پیش شیرین و شیرین هم زده تو ذوقش... حالا هم داره به فرزاد و بهناز حسودی می کنه که چرا فرزاد داره به بهناز درس یاد میده... ای امیر... امیر تو فقط چوب سادگیتو میخوری... ای بابا... امان از دل امیر... امان... #امیر

کنسرت مشترک علیرضا قربانی و عالیم قاسیمف در دبی. #آواز #موسیقی #علیرضا_قربانی #آذربایجان

ارسالی شما عزیزان... عالیه این کنسرت... عاااالی

اصلا این ترکیب، یه ترکیب فوووق العاده و فوق جادوییه... آذری و فارسی...

#آواز #علیرضا_قربانی #عالیم_قاسیمف

ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا؟ من یازیغا قاش قاباغین، اولدی گران نه دن نه دن؟ در دل من که جای توست، کارگه وفای توست هی وورورسان نفس نفس، زخم سنان نه دن نه دن؟

امظهر_ چهارم_ تقابل سفید و سیاه_ صفر یک 🤍🖤🌄🕊️

ما را نمی توان یافت، بیرون از این دو حالت یا ناقص الکمالیم، یا کامل القصوریم‌... #شعر #بیدل_دهلوی

شک کنید... به باور هایی که از بچگی به ذهنتان فرو کرده‌اند، لگد بزنید... خواهید دید که باید آنها را از نو بسازید...

#موسیقی #عربی

أهْوٰاک...

امصبح_ پنجم_ تقابل سفید و سیاه_ صفر یک 🤍🖤🌄🕊️

عیدتون مبارک رفقا🌹🪐🎆🎊

روشن‌ترین‌ستاره‌ی‌شب‌های‌بی‌کسی می‌دانم‌عاقبت‌تو‌به‌دادم‌نمی‌رسی... .................................................................

بعد از دیدن فیلم «آتابای» دیگه داغونم حاجی... داغون... خیلی عاشقانه‌ی غلیظی بود... عاشقانی که محکوم به نرسیدن شدن... دم نیکی کریمی گرم که یه فیلم کاملا ترکی درست کرده... دم جواد عزتی گرم تر که یاد گرفته ترکی رو توی این فیلم... هادی حجازی فر هم که دیگه عشق منه... عشق...

من نباید بعد از باختن، دلم بلرزه...

تو هم بعد از باختن، دلت می لرزه؟

چرا؟

روزی بر می گردم، آنگونه که بوده‌ام و آن روز، مرا نخواهی شناخت...

ما در میان تمام آنچه که تظاهر می کنیم و آنچه که حقیقتا هستیم، گیر افتاده‌ایم...

ما کسی دیگر در میان ظاهر و باطن خود هستیم...

ما که هستیم؟

من آن کسی نیستم که تو می بینی... آنچه که تو می بینی، ظاهریست که خودم اجازه‌ی دیدن آن را به تو داده‌ام...