کانال روضه دفتری4_5771608543065016590.mp3
زمان:
حجم:
1.86M
❣﷽❣
⚜#زمزمه_حضرت_زهرا س
💥#روضه_حضرت_زهرا س
💥#آقای_بنی_فاطمه
⚜#دشتی
خدا داند دلم خون گریه می کرد
به حالم دشت و هامون گریه می کرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه می کند
شب آمد بر سرت تنها نشستم
زپا افتاده و در خود شکستم
برای مرگ من پس باشد این داغ
که من با دست خود چشم تو بستم
🔵بسم الله الرحمن الرحیم🔵
🔳 #روضه_حضرت_زهرا_س
🔳 #زمزمه_حضرت_زهرا_س
🔳 #آقای_بنی_فاطمه
◾بریز آب روان اسما
◾دلم بیتابه بیتابه
◾بریز آب روان اسما
◾روونه خون و خونابه
◾بریز آب روان اسما
◾چرا زخماشو حاشا کرد
◾بریز آهسته آهسته
◾یه زخمِ تازه سر وا کرد
◾چه زخمایی.. چه زهرایی..
◾علی چی داره میبینه
◾چه پهلویی.. چه بازویی..
◾هنوز خون میره از سینه
◾نگفتش از.. کبودیها..
◾تمومِ غصم از اینه
♦️اسما میگفت آب میریختم، علی بدنو از زیر پیراهن غسل میداد، یه وقت دیدم بچه ها آستین به دهان گرفتن، چون باباشون گفت بچه ها مادرتون وصیت کرده کسی تشییع جنازه اش از این مردم نیان ، اونایی که نگاه کردن مادروو زدن ، اونایی که به گریه مادر خندیدند،
آخ بلدی داد بزنی یا نه؟
برا مادری که جوون میمیره همه داد میزنند
آی جوونا مادر ما ۱۸ ساله بود
بچه های کوچیک داشت
ارزو داشت زینبو عروس کنه
حسینشو داماد کنه
◼️اسما میگه یه وقت دیدم علی دست از غسل دادن کشید هی سر به دیوار میزنه، داد میزنه، آقا چی شده داد میزنید؟ فرمود دستم رسید به بازوی ورم کرده…
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹
🏴🏴🏴