#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علی القاسم بن الحسن
ابن علی بن ابی طالب
المضروب هامَتُه
(سلام بر آن شهیدی که با شمشیر به فرق مبارکش زدند)
آمد خدمت ابی عبدالله، هرچه تلاش کرد اذن میدان بگیره ابی عبدالله اجازه نداد. به بعضی نقلها فرمود:«در شماها برادر حسنم را میبینم .مایه تسلای دلم هستید کجا بذارم برید؟!»اجازه نداد.
بعضیها نوشتند: اومد تو خیمه سر به زانو گذاشت شروع کرد به گریه کردن؛ یه مرتبه یادش افتاد یه بازوبندی از باباش امام حسن براش ارث مونده. اینو باز کرد و دید بابا چند جمله اونجا نوشته:«پسرم اگه رفتی کربلا و امام حسین اجازه نداد بری میدان ، این دست خط را بهش نشان بده»
تا اومد این نوشته را نشان داد؛ ابی عبدالله یاد امام حسن افتاد.
یه چیزی میگم و رد میشم
این دو برادر در کودکی خاطرات شیرینی نداشتند یا بهتره بگم خاطرات شیرینشون کمتر از خاطرات تلخشان بود...
سنی نداشتند پیامبر را از دست دادند، چیزی از شهادت پیغمبر نگذشت
جلوی چشمشون مادرشون رو زدند
تا ابی عبدالله نگاهش به دست خط برادر افتاد
بوسید، گذاشت روی چشم شروع کرد گریه کردند...
نوشتند دست قاسم را گرفت و آورد توی خیمه،
عباس را صدا زد،
زینب هم صدا زد.
فرمود خواهرم اون صندوقچه را بیار
زینب کبری سالها امانتدار این یادگاری برادر بوده ؛
در صندوق را باز کردند.
عباس هم نمیدونه چه خبره
دید ابی عبدالله قبای امام حسن را بیرون آورد،
عمامه امام حسن را بیرون آورد.
عمامه را بست رو سر قاسم...
تا این لباس را به تنش کرد
مقاتل نوشتند اهل خیمه شروع کرد گریه کردن ...
هنوز که خبری نبود
اومد وسط لشکر،
رجزش رو خوند،
نوشتند ۳۵ نفر را به درک واصل کرد.
دشمن متحیر...
اینی که حتی زره نداره چه جوری داره تار و مار میکنه!!
اولین کاری که کردند سنگبارونش کردند
هر شب ما با این کار داریم
جوری سنگبارونش کردند
که حضرت توی این محاصره گیر افتاد
یک نانجیبی چنان با شمشیر به فرقش زد..
اینجا بود با صورت به زمین خورد
عمو را صدا زد...
ابی عبدالله با سرعت خودش را رساند
دید ظالمی بالا سر اومده
برای چی ابی عبدالله با عجله آمده ؟
چون نوشتند نشسته بود سر قاسم را زنده زنده جدا کنه.
ابی عبدالله اومد بالا سرش،
این شهید هم نگذاشت ،
زنده زنده به دست دشمن ذبح بشه .
میخوام گریزی به دیشب بزنم:
اما توی گودال نتونست کاری کنه برای برادر ۱۱ ساله اش...
زنده زنده جلوی چشم ابی عبدالله حرمله، عبدالله رو ذبح کرد ...
حسین...
====================
حجت الاسلام والمسلمین میرزا محمدی11.mp3
زمان:
حجم:
16.32M
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علی القاسم بن الحسن
ابن علی بن ابی طالب
المضروب هامَتُه
====================
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️نه صبر به دل مانده ،نه درسینه قرارت (۲)
▪️بگذار چو آتش ز جگر ،شعله بَر آرَم
▪️گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم
▪️بگذار که من چشم به پایت بگذارم
▪️ای منتظر منتظران،یوسف زهرا
▪️پاییز شده بی گل روی تو بهارم
▪️حیف از تو عزیزی که مَنَت یار بخوانم(۲)
▪️اما چه کنم غیر تو غمخوار ندارم
یابن الحسن....
روز ششم هست
آقاتو صدا نمیزنی
یابن الحسن....
السلام علی ساکن تربة الزّاکِیَه
السلام علی صاحب القُبَّةِ السّامیَه
کانَّ دیدن حرم ابی عبدالله شده عین دیدن خود امام زمان
فقط دل هامون رو باید ب این سلام ها خوش کنیم
السلامُ عَلی مَنِ افتَخَرَ به جبرائیل
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیل
آقایی که گهواره جنبانش جبرائیل ومیکائیل بوده
بدنش زیر آفتاب گرم کربلا افتاده
السلامُ عَلی البَدَنِ السَّلیب
اقاییکه صورت مبارکش بوسه گاه پیغمبراکرم بوده
حالا تربت کربلا داره به اون صورت بوسه میزنه
السلام علی الخدِّ التَّریب
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ
السلام عَلی القاسم بن الحسن
ابن علی بن ابیطالب...
====================
حجت الاسلام میرزامحمدی4_5823169896036438103.mp3
زمان:
حجم:
7.94M
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️نه صبر به دل مانده ،نه درسینه قرارت (۲)
▪️بگذار چو آتش ز جگر ،شعله بَر آرَم
====================
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️هر کسی رو به تو آورد جهان آرا شد
▪️مورد مرحمت انسیة الحوراء شد
▪️کودکی بودم و با اسم تو مأنوس شدم
▪️پایِ عشقت به سُویدای دل من وا شد
آقاجان
▪️هر که نوکربه کسی گشت همان نوکر ماند
اما
▪️هر کسی نوکر دربار تو شد آقا شد
▪️ریزه خواران سرسفره ی تو شاهانند
▪️آرزومند گدایی درت موسی شد
وقتی خبر دار شد خدا به این امت ،
عاشورا داده، موسی بن عمران ،
پرسید
یا رب ، وَ مَا العاشورا،
ندا اومد
البُکاء وَ التَّباکِی عَلی وَلَدِ المُصطَفیٰ،
ای جناب موسی عاشورا یعنی گریه کردن بر حسین پیغمبر،
بعد فرمود گریه کن بر حسین،
حَرَّمتُ جَسَدَه عَلَی النّار
آقاجان
▪️تو نگاهم نکنی دربَرِ مردم هیچم
▪️نگهت عزت دنیای من و عقبی شد
▪️سینه زن های تو در رتبه همه سلطانند
▪️این مقامیست که با دست علی امضا شد
▪️گریه کردن به شماروزی هر چشمی نیست
▪️این متاعیست که در عالم زَر اهدا شد
▪️هیچکس از لبخشکیده ی تو نَه نشنید
صداش دیگه جوهره نداشت
لبهاش مثل دو چوب خشک بهم میخورد
▪️هیچکس از لبخشکیده ی تو نَه نشنید
▪️نظر لطف شما شامل نوکر ها شد
شب عاشورا صحبتاشو کرد
فرمود
از این تاریکی استفاده کنید
و برید دل همه زیر و رو شد
مولای ما چرا اینجوری میگه،
حتی نوشتند چراغها رو کمتر کرد
اگه کسی میخاد بره خجالت زده ی حسین نشه.
گریه ها کردند بیعتشون رو تجدید کردند
اظهار ارادت کردند
بعد حضرت فرمود
بدانید فردا هممون کشته میشیم
یتیم امام حسن بلند شد
گفت عمو، منم کشته میشم یا نه؟
ابی عبدالله فرمود اری،
اما اول بگو ببینم مرگ نزد تو چگونه ست
فرمود اَحلیٰ مِنَ العَسَل،
سیدالشهدا فرمود اِیْ والله
بخدا قسم تو هم کشته میشی ،
بعد یه تعبیری به کار بردند ،
فرمودند قاسمم نه تنها تو کشته میشی بلکه شیرخواره ام هم رو میکشند،
آنقدر این کودک سيزده ساله ترسید
گفت یعنی عمو، اینها پاشون به خیمه ها هم میرسه؟
های حسین....
ابی عبدالله اینجا یه تعبیری دارد
فرمودند آری،
تو هم فردا کشته میشی
بَعدَ عَن تَبلُوا بِبَلاءٍ عَظیم ،
منظور سیدالشهدا چی بود؟
خیلیا اینجا حرف ها زدند
اما فهمش میره برای قیامت
حسینش خودش ذبح عظیمه،
اما به قاسم میگه بلاء عظیم،
شاید همون اتفاقی که اشاره کردند
چنان با شمشیر به فرقش زدند
عبارت زیارت ناحیه اینه
فَفَلَقَ رَأسَه
سر قاسم کاملا شکافته شد،
وَ وَقَعَ عَلیٰ وَجهِه عَلی التُّراب،
از مرکب چنان با صورت به زمین خورد...
حسین....
====================
حجة الاسلام والمسلمین میرزامحمدیroze-mirza4.mp3
زمان:
حجم:
8.27M
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
▪️هر کسی رو به تو آورد جهان آرا شد
▪️مورد مرحمت انسیة الحوراء شد
====================
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#شب_جمعه
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین
وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین
حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد
وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین
لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین
رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️چه میشود که سرانجام آن زمان برسد
▪️و قطره نیز به دریای بیکران برسد
▪️محرم است بیا تا که چشم مرده ی ما
▪️برای گریه در این روضه ها به جان برسد
▪️چقدر نزد تو با آبروست دستی که
ب▪️رای خرجیِ این ماه بر دهان برسد
▪️شبیه فاطمه خوشحال میشوی وقتی...
کی؟
▪️شبیه فاطمه خوشحال میشوی وقتی
▪️برای مجلس جد تو میهمان برسد
▪️به کربلای شبِ جمعه ات ببر ما را
▪️خبر رسیده قرار است ساروان برسد
▪️به عرش میرسد آقا صدای ناله ی تو
▪️اگر به روضه ی گودال، روضه خوان برسد
▪️به خاک پیکر او و اما رأس او قرار شده
▪️به شمر و حرمله و خولی و سنان برسد
حسین....
▪️روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد
▪️قربان آن آقا که انگشتر ندارد
▪️یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد
شب جمعه است مادرش کربلا مهمانه
▪️یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد
▪️جایی برای بوسه مادر ندارد
حسین....
صلی الله علیک یا اباعبدالله
▪️بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
▪️مادری گفت حسین جان همه را بخشیدی
حسین جان...
به نیابت از شهدا بگو
حسین جان.....
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
====================
حجت الاسلام استاد میرزامحمدی1_1664364610.mp3
زمان:
حجم:
20.8M
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#شب_جمعه
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
▪️چه میشود که سرانجام آن زمان برسد
▪️و قطره نیز به دریای بیکران برسد
▪️محرم است بیا تا که چشم مرده ی ما
▪️برای گریه در این روضه ها به جان برسد
====================
#شب_ششم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#شب_جمعه
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصّلاة و السّلام علی سید النبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین بالقاسم المصطفی محمّد و علی اهل بیت الطیبین الطاهرین المعصومین المکرَّمین لا سیما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً و قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
▪️آمد عزای جد تو یا صاحب الزمان
▪️جانم فدای جد تو یا صاحب الزمان
▪️رخصت بده دوباره در این موسم عزا
▪️گریم برای جد تو یا صاحب الزمان
▪️ای کاش در حضور شما قسمتم شود
▪️کرب و بلای جد تو یا صاحب الزمان
▪️ای کاش با نوای تو هم ناله می شدم
▪️در نینوای جد تو یا صاحب الزمان
▪️بی تو به گوش جان و دل ما هنوز هم
▪️آید صدای جد تو یا صاحب الزمان
اولین شب جمعۀ ماه عزای ابی عبداللهِ.
با امام زمانمون بریم کربلا
▪️فخر بزرگ ماست که عمری نشسته ایم
▪️زیر لوای جد تو یا صاحب الزمان
تو مسجد جمکران شب جمعه عزادار حقیقی ابی عبدالله رو صدا بزن
امشب آقامون با مادرش فاطمه میاد کربلا
یا صاحب الزمان...
با آقات کار نداری ؟!
یا صاحب الزمان...
السلام علیک یا ابا عبدالله
▪️شب های جمعه، نیمهشب ها تا سپیده
▪️بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
▪️از راه می آید بانویی قامت خمیده
▪️لب می گذارد روی حلقوم بریده
▪️فریادهای «یا بُنَیَّ» پا بگیرد
▪️حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
مگه کربلا شب جمعه چه خبره
▪️روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد
▪️قربان آن آقا که انگشتر ندارد
▪️جایی برای بوسه مادر ندارد
▪️یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد
حسین...
بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله
بریم شب جمعه اول ماه عزای ابی عبدالله به محضر ملکوتی عزادار حقیقی این ایام، آقا و ولی نعمتون امام زمانمون صلواتی هدیه کنیم
====================
|⇦•وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اومد مقابل عمو ایستاد میوه دل برادر...
خوارزمی نوشته:"خرج قاسمُ بنُ الحسن و هو غلام صغیر،لم یبلغُ الحلم..."هنوز بالغ نشده بود.آمد مقابل آقا ایستاد.خیلیا از این خیمه ها رفتند.دیگه داره تنهای تنها میشه.
"فلما نظر الیه الحسین، اِعتَنَقَت" تا برادرزاده رو دید،آماده میدان شده؛ میوه دل برادر رو در آغوش گرفت"و جعلا یبکیان حتّی غُشی علیهما"اونقدر عمو و برادرزاده با هم گریه کردند.چندجای دیگه هم آقا گریه کرد.اینجا یکیش بود."و لما رئاه الحسین مَصروعاََ علی شطِّ الفرات"وقتی دید برادرش تنها کنار علقمه افتاده؛بدون دست،بدون پا "بَکی بُکائا عالیا"شروع کرد های های گریه کردن.یه جای دیگه هم گریه می کرد.دخترا ایستاده بودند،هی میدان رو نگاه می کردند، هی سمت علقمه رو نگاه می کردند. منتظر بودند الان عمو با بابا برمی گرده"وَ رَجَع الحسین الی المُخَیَّم،منکسرا حزینا باکیا "دخترا دیدند:"یُکَفکِفُ الدُّموعَه بِکُمِّه"
دیدند قبل از اینکه به دخترا برسه با آستین پیراهن اشکاش رو پاک می کنه.خلاصه آقا گریه کرد،قاسم گریه کرد."ثم استاذن الغلام للحرب" شاید با خودش گفت:قاسم الان دیگه وقتشه.الان دیگه اجازه میده...
"فاَبی عمَّه الحسین فاستاذن له"اجازه نداد.
حرف نزد...اصرار نکرد...اینطور تربیت شده بود،باید مرد عمل باشه."فَلم یَزَلِ الغلام یُقَبِّل القدم و رِجلیه"اونقدر دستا و پاهای عمو رو بوسه زد."حتی اَذِنَ له"اجازه داد...
راوی لشکر دشمن میگه داشتم نگاه می کردم."فخرج و دُموعُه علی خدَّیه"وقتی آمد میدون شمشیر می چرخوند،هنوز اشک چشمش روان بود...اول خودش رو معرفی کرد...اگه نمیشناسید،بشناسید. "اِن تُنکرونی فانا فرع الحسن،سبط النبی المصطفی الموتمن"من پسر حسن بن علی ام.رجز خوند...یک مرتبه روضه خوند"هذا حسین کالاسیر المرتهن"عموی من رو اسیر گرفتید.چندساعت بعد عمه اش گودی قتلگاه صدا زد:"هذا حسین کالاسیر المرتهن،بَیْنَ اُناسٍ لاسُقوا صوبَ الْمُزَن"
وَ حَمَلَ"می جنگید."و کان وجهه شِقَّه قمر"فقاتلَ، فَقتل علی صغر سنه"با این سن کم، راوی میگه:یادم نمیره،پیراهن تنش بود،زره نداشت،کلاه خود نداشت، لباس جنگی نداشت، بند یکی از کفش هاش باز بود."خمسه و ثلاثین رجلا"سی و پنج نفر کافر رو به درک واصل کرد.عموش نگاه می کرد."لاحول و لاقوه الا بالله" زیر لب می گفت.یه وقت یه نفر از دل میدان یه نعره ای زد، دل عموش سوخت. گفت: حسین! من داغ این رو به دلت میذارم." وَ ضَربَ راسَه بالسَّیف"چنان با شمشیر به سرش زد،مثل جدش امیرالمومنین"فَوَقَعَ الغلام علی وجهه"قاسم با صورت بر زمین افتاد...ساعتی نمیگذره چنان بر سر عموت می زنند،عباس با صورت بر زمین میاد...
ساعتی نمیگذره،چنان به سر حسین بن علی می زنند"فَسَقط الحسین عن فَرَسِه" حسین بن علی با صورت بر زمین افتاد...*
@babolharam_netShab06Moharram1403[03].mp3
زمان:
حجم:
10.12M
|⇦• وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای حرمت خانۀ معمور دل
🔸ای شجر عشق تو در طور دل
🔸نجل علی درّ یتیم حسن
🔸باب همه خلق زمین و زمن
امشب بریم در خانه ابن الکریم...
میوه دل امام حسن...
🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی
🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی
امشب صاحب عزا...
خود امام حسنه...
آقای کریم ماست...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم... مریض دارم...
امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر...
امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده...
مگه ميشه...
برا میوه دلش اشک بریزی...
برا قاسمش اشک بریزی...
آقا دست خالی برت گردونه...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
شاید 13 سال بیشتر نداره...
اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد:
🔸من هوای جبهه دارم ای عمو
🔸غصه های خیمه دارم ای عمو
شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین...
عرضه داشت آقا...
یه سوال دارم...
آیا منم فردا شهید میشم یا نه...
آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه...
🔸این دلم احساس غمگینی کند
🔸غربتت درسینه سنگینی کند
عزیز دل برادرم...قاسمم...
مرگ رو چطور میبینی...
صدا زد:
احلی من العسل...
آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره...
فرمود عزیز دلم...
فردا تو رو به بلای عظیم میکشند...
الله اکبر...
امان از بلای عظیم...
روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله...
صدا زد عموجانم حسینم...
الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا...
دیگه طاقت ندارم...
ابی عبدالله چکار کنه...
صدا زد قاسمم...
عزیز برادرم...
چطوری اجازه بدم...
آخه تو یادگار حسنمی...
تو امانت برادرمی...
اصرار کرد...
هر طوری بود...
اجازه گرفت...
رفت به سمت میدان...
راوی میگه:
وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر
یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه...
تا وارد میدان شد...
شروع کرد به رجز خوندن...
چنان با شجاعت رجز میخونه...
همه لشکر دشمن متحیر موندن...
این آقازاده کیه...
آی نانجیبها...
اگه منو نمیشناسید بدانید...
أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى
من فرزند قهرمان جنگ جملم...
من فرزند حسن بن علیم...
🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان
🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان
جنگ نمایانی کرد...
خیلی ها رو به درک واصل کرد...
کسی حریف این آقازاده نميشه...
چه کار کردند...
دور تا دورش رو گرفتند...
اول سنگبارانش کردند...
یه ظالمی صدا زد...
بخدا بهش حمله میکنم...
داغش رو به دل مادرش میگزارم...
یا صاحب الزمان...
تا این نانجیب رسید...
ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف
ِ
آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد...
فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ
قاسم با صورت به زمین افتاد...
همینجا بود صدای ناله اش بلند شد...
يا عَمّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸افتادم از پشت فرس
🔸عمو به فریادم برس
ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند...
بگم یا نه...
نگاه کرد...
دید یه قاسمش زیر سم اسبها...
هی صدا میزنه عموجان حسین...
ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد...
نشست کنار یتیم برادر...
دید شمشیر به سرش زدند...
بدنش رو قطعه قطعه کردند...
سنگبارانش کردند...
داره نفسهای آخرش رو میکشه...
هی پاهاش رو زمین میکشه...
چه کار کنه حسین...
همه دیدند...
وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ،
قاسم رو به سینه چسباند...
وای عزیز برادرم قاسم...
یادگار حسنم قاسم...
🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم
🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم
🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد
🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم
🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو
🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم
(صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ)