#مدح_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
تو گردشِ ثبات اهل بیتی
تو مَجمعِ صفات اهل بیتی
نیست فلَک به قدر، هم پایه ات
سایه ی تو ندیده همسایه ات
رویِ تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده
حتّی به خواب ...
#شاعر_استاد_انسانی
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
مگه میشه نام بی بی رو برد ، چشم انسان اشک آلود نشه ؟ زینب یعنی اشک ، زینب یعنی داغ ، زینب یعنی شجاعت و مردانگی ...
#بی_بی_جان :
ز کودکی ، دایه ی تو غم شده
قامتِ غم ، در غمِ تو خم شده
#شاعر_استاد_انسانی
کاری ندارم به مصیبت های بی بی ، فقط این مصیبت رو یادآوری میکنم ، همه جا ایستاد ، حتی کنار بدن بی سرِ برادر از پانیفتاد ، دستش رو زیر اون نازنین بدن برد : خدایا این قربانی را از آل محمد قبول کن ... توو مجلس عُبیدُالله ایستاد ، فرمود : « مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا » ( یعنی آنچه از جانب خدا بوده همش زیبا بود ، و آنچه از جانب شما بود زشتی و ناپاکی و جنایت بود ... )
دم دروازه ی کوفه خطبه خواند ، مقابل یزید مثل کوه ایستاد و گفت : « اَ مِنَ العَدلِ يَابن الطُّلقاءِ »
اما یه جا صبرش رو از دست داد بی بی ... همون موقع ای که دید یزید داره با چوب به لب ودندان ابی عبدالله میزنه ... نمیدونم این چوب چه کرد ، با دلِ بی بی زینب ؟ یه مرتبه دیدند بی بی دست برد ، گریبان پاره کرد ...
چوب یزید و
طشت طلا و سرِحسین
یا رب از این مشاهده
زینب چه میکند ... ؟
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یا مولای
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...