✅ روضة العلما
⚪️مرحوم آیة الله حاج آقا مجتبی تهرانی
🔘ورود اهل بیت (ع) به کربلا
امام حسين و خاندانشان امروز، يعني روز دوم وارد کربلا شدند.
ابی مخنف مینویسد وقتی که وارد کربلا شد، دید مرکب تکان نمی خورد.
هرکاری كه کردند نمی رفت.
مرکب دوم هم نمی رفت،
مرکب سوم هم همينطور.
این تعبیر را دیدم که می گوید:
“فلم یزل یرکب فرساً فرسا حتی رکب سته افرس”
شش مركب عوض کرد، دید نمی روند.
رو کرد و گفت: “ای موضع هذا”
اینجا کجا است؟ همه اینها دقیقاً حساب شده بود.
یکی گفت شاط الفرات، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ قاضریه،
گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ یکی گفت به آن کربلاء هم می گویند..
دارد: “فتنفس السعداء و بکی بکاءً شدیدا”، نفس راحتي کشید، به مقصدش رسید،
امّا شروع کرد به گریه کردن، شدید گریه کرد.
گفت: “و الله ارض کرب و بلا”
بله به خدا قسم همین است، این زمین، زمین کربلاء است..
شروع کرد این جملات را گفتن:
“هاهنا یقتل رجالنا” اینجا مردهای ما را می کشند،
“هاهنا یذبح اطفالنا” اینجا بچه هایمان را سر می برند، نگفت می کشند.
ببین کجا را هدف گیری کرده است.
حتی خصوصیات را هم در جملاتش می آورد و می گوید،
این اشاره به همان موقعی است که علی اصغرش را روی دست گرفته بود،
طلب آب کرد؛
“فرماه حرمله بن کاهل الاسدی بسهم له ثلاث شعب فذبح الطفل من الاذن الی الاذن”..
✍️ تحقیق و نگارش: سعید نسیمی
#روضة_العلما
#ورود_به_کربلا
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#سعید_نسیمی
#محرم_1401
✅ روضة الشهدا
🟢 مناسب برای گریز ورود به کربلا
⚪️ شلمچه؛ کربلای ایران
🔘 منبع: کتاب علمدار ؛ انتشارات شهید ابراهیم هادی
🔻 خاطرات مداح شهید سید مجتبی علمدار از لشکر ۲۵ کربلا
فکر می کنم شلمچه از جمله جاهایی است که همه آمدند، چهارده نور پاک آمدند، انبیا، اولیا و... همه آمدند.
شب عملیات، چهار کیلومتر آب گرفتگی بود.
رسیدیم به ساحل شلمچه. موقعیت طوری شد که گفتند: «باید بزنید به آب»
سرمای آب از یک طرف، مین و موانع از طرف دیگر، بعضی از بچه ها به دلیل سردی آب سنکوب کردند!
وقتی به ساحل رسیدیم، برای یک لحظه بچه ها فکر کردند رسیده اند به کربلا، رسیده اند به اباعبدالله علیه السلام
اصلا شلمچه عطر خاصی داشت. زمینش، هوایش، همه چیزش انرژی خاصی به بچه ها می داد.
بچه ها در شلمچه سوال اولشان این بود:
« از اینجا تا کربلا چقدر راه است؟
می گن شلمچه به کربلا نزدیکه. برای همینه که اینجا بیشتر بوی امام حسین رو میده!»
می توانم به تعبیر دیگری بگویم خاک شلمچه، نه به همان قداست، اما بوی خاک چادر حضرت زهرا را می داد.
تربت شلمچه بوی تربت اباعبدالله را می دهد.
چند روز پیش شخصی تربت اباعبدالله را برایم آروده بود.
هر کدام از بچه هایی که شلمچه رفته بودند آن را بو کردند، بدون استثنا گفتند: «این خاک بوی شلمچه را می دهد. بوی جبهه را می دهد».
✍️ تحقیق و نگارش: فاطمه نسیمی
#روضة_الشهدا
#ورود_به_کربلا
#شهید_علمدار
#فاطمه_نسیمی
#محرم_1401
#حدیث_محرم
•┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈•
🚩 پاداش عــزاداری و هزینه کردن
برای امـام حسیــن علیه السلام
🔹حضرت موسی علیه السلام به خداوند عرض کرد: چرا امّت پیغمبر خاتم را بر سایر امّتها برتری دادهای؟ خداوند متعال وحی فرمود: آنها را بخاطر ده ویژگی فضیلت دادهام. حضرت موسی عرض کرد: آن ده خصلت چیست تا بنی اسرائیل را امر کنم که انجام دهند؟ خدا وحی فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، ... و #عاشورا. حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: عاشورا چیست؟
خدای متعال وحی فرمود:
⭕️ عاشورا گریه و تباکی (خود را به حالت گریه درآوردن) بر فرزندزاده محمّد صلّی الله علیه و آله و مرثیهخوانی و #عزاداری بر مصیبت اوست.
🏴 ای موسی! در آن زمان هیچ بندهای از بندگانم نیست که بر فرزند مصطفی صلّی الله علیه و آله گریه کند یا خود را به گریه بزند و برای او مجلس عزا برپا نماید، مگر اینکه بهشت را برایش ثابت قرار میدهم؛
☑️ و هرکس به سبب محبّت حسین علیه السلام درهمی از مالش را خرج اطعام کند یا در زمینه دیگری برای او هزینه کند، در دنیا هفتاد برابر آنچه خرج کرده به مالش برکت میدهم و گناهانش را بخشیده و در بهشت جایگاهش را قرار خواهم داد.
⚠️ به عزّت و جلالم سوگند، هر مرد و زنی که در روز عاشورا یا غیر آن قطرهای اشک بر مصیبت حسین علیه السلام بریزد، اجر هزار شهید برایش مینویسم.
📜 مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۳۱۸
#آستانه_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
••✾•🌿🌺🌿•
🏴 تاريخچه اوّلين مجلس روضه خواني
✔️ اوّلين مجلس روضه خواني، آن روز در زمين تشكيل شد كه حضرت آدم (عليه السلام) به زمين هبوط كرد و برايِ پذيرش توبه اش از ترك اولايي كه مرتكب شده بود، با تعليم جناب جبرئيل متوسّل به نام هاي مبارك اصحاب كساء (۵ نور مقدس) شد.
همين كه اسم پنجمين آنان به زبان جاري شد كه:
"يا قَديمَ الاحسانْ بِحَقِّ الحُسَين" احساس تأثّري در دل كرد و چشمش اشك آلود شد.
با تعجّب سِرَّش را از جبرئيل امين جويا شد و جبرئيل شمّه اي از وقايع حزن انگيز عاشوراي نيامده را براي حضرت آدم (عليه السلام) بيان كرد و او را گريانيد.
🕊آري آن روز جبرئيل روضه خوان شد و آدم، مستمع.
📗 نفس المهموم، صفحه ٣٢
••✾•🌿🌺🌿•✾••
روضه دفتری امام حسین ع
💚برنام حُسینْ
◾️وکَربَلایش صَلَواتْ
💚برنام ابوالفَضْل
◾️و وَفایَشْ صَلَواتْ
💚براَهْلِ حَرَمْ
◾️به حَقِّ زَهراء(س)صَلَواتْ
💚برجمله یِ یاوران مُولا صَلَوات
💚اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون و شیدای حسین است
بُوَد پرونده ام چون برگ گل پاک
دراین پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانیه خوبانِ عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که درفردای محشر
برآن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکم دُرِِّ دریای حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت، قد و بالای حسین است
روضه 👇👇👇
دوتا داغه که سرامد همه داغ هاست ،
یکی داغه جوانه که قلب پدر و مادر رو میشکنه ، هیچ پدر و مادری طاقت نداره داغ اولاد ببینه
یکی داغه برادره که کمر خواهر و میشکنه ، اخه خواهرا علاقه خاصی به برادر دارن
حالا که دلت شکست ، دلتو ببرم کربلا
راوی میگه : عالمی در عالم خواب ، جمال دل ارای اقا اباعبدلله رو میبینه ، میبینه تمام بدن اقا زخمیه ، سوال میکنه اقا مرحم این زخما چیه ، بگید تا ما برآن مرحم بزاریم
اقا اباعبدلله فرمودن ؛ مرحم زخمای من اشک شیعیان من است
مجلسی گرفتن مثل مجلس امروز ، مصیبت نامه کربلا خوانده شد؛ همه برا غریبی اقا اشک ریختن ، یه چند شب بعد دوباره جمال دل ارای اقا ابا عبدلله رو در خواب میبینن ، میبینن تمام زخمای بدن اقا خوب شده الی دوجای بدن اقا
سوال میکنن یا ابا عبدلله ، بگید مرحم این دو زخم چیه تا ما بر آن مرحم بزاریم ، اقا جواب میدن ، این دو زخم من تا قیام قیامت مرحم نداره ، گفتن اقا جان ، لااقل به ما بگو اثر این زخما از چیه
اقا جواب دادن : زخمی که بر قلبم دارم از داغ جوانم علی اکبره
گریز روضه (ای جوون دارا ، کدوم پدر و مادری طاقت داره داغ جوون ببینه ، پدرو مادر خودشون رو پیر میکنن به عشق اولاد ، افسوس خیلی چیزا رو به دلشون میزارن تا اولادشون کمبودی نداشته باشن
الهی به حق علی اکبر امام حسین ع ، مشکلات از زندگی جوونامون برداره خدا
سوال کردن اقا جان اثر زخم دیگه شما از چیه
اقا جواب دادن : زخمی که بر کمر دارم از داغ برادر جوانم ابالفضله
گریز روضه (ای خواهرا ، ای تویی که علاقه خاصی به داداش داری
کدوم خواهره بگه من داداشمو دوست ندارم ، خواهرا علاقه خاصی به داداش دارن ، داداش خیلی شیرینه واسه خواهر ، الهی گردن کج هیچ برادری رو خواهر نبینه ، حتی اون برادری که سالیان سال در خونتو نمیرنه ، حتی اون برادری که تو رو میبینه و جواب سلامتو نمیده ، داغش رو دل خواهر نمونه
اخه دل بعضی از داداشا خیلی سرده ، اما دل خواهر همیشه پیش داداشه
تو یه روز داغ شش برادر رو دل زینب گذاشتن
صدای ضعیف یا ادرک اخا میاد ، حضرت زینب صدازد داداش : حسینم عزیز خواهر : برو داداش ابالفضلمو برام بیار ، من خواهرم طاقت داغ برادر ندارم
حضرت زینب کنار خیمه ایستاده ، دل تو دل زینب نیست ، الان داداش حسینش بر میگرده ، داداش ابالفضلو براش میاره
یه وقت دید حسین داره میاد ولی به جای ابالفضل دستاشو به کمر گرفته راه میره
داداش پس داداش ابالفضلم کو
اقا امام حسین صدا زد خواهرم کمرم از داغ برادرم شکست
هر کاری کردم بدن ابالفضلو به خیمه بیارم ، اینقدر بدن ابالفضل پاره پاره بود نتونستم به خیمه بیارم
همه بگید یا حسین......
سلامتی وجود نازنین امام زمان عج صلوات
👆👆👆👆👆
روضه_حضرت_عباس_ع
کوتاه
دفتری
کرب و بلا آب و هوای داره
دو بارگاه باصفایی داره
(رفتی ؟؟خدایی دیدی؟؟)
روی یکی از این حرم های زیبا
نوشته یا حسین عزیز زهرا
(دلت رفت کربلا؟)
اون یکی با سیم دلت می شه وصل
روسر درش نوشته یا اباالفضل
(یا اباالفضل)3
امروز گرفتارا بگن یا ابالفضل
امروز مریض دارابگن یا ابالفضل
مشکل دارابگن یا ابالفضل
آخ همه دار و ندارم را بگیرید
ولی عباس را از من نگیرید
بگو آقا میدونی گرفتارم میدونی مریض دارم میدونی حاجت دارم،میدونی مشکل دارم آبرو دارم یا اباالفضل یا ابالفضل
بگو آقا ارمنیا میان در خونت جواب میگیرنُ برمیگردند، آقا غیرمسلمونا صدات می زنند ناامید برنمیگردن،
بگو آقاجون من گریه کن داداش حسینتم،
آقاجان دلت میاد دست خالی برگردم،
امیدمو ناامید نکن آقا جان،
آقا خودت میدونی دست خالی برگشتن چقدر سخته،
آقا امروز امیدمو ناامید برنگردون....
امروز خدارو قسم بده به حق اون آقایی که کربلا امیدش ناامید شد..
آقایی که خجالت کشید...
بگو آقا نزار دست خالی برگردم...
امان امان2
(بگمو نالشو بزنی؟)
دستاشو از بدن جدا کردند..
تیر به چشم نازنینش زدند...
آخ عمود آهن به فرق نازنینش زدن...
)همچین که از بالای مرکب با صورت به زمین آفتاد.....
آخ صدا زد .....
برادر... برادر تو دریاب...
الهی نبینی داغ برادرتو...
(اگه برادر داری الهی داغشو نبینی)
آی برادر دارا یه وقت دیدن عزیز زهرا حسین ع داره میاد...
اما دیگه پاهاش قدرت نداره...
دوزانو اومد کنار بدن اباالفضل...
سر عباسُ از زمین برداشت رو زانو گذاشت..
کمتر بزن بازوی خود را بر زمین اباللفضل
( داداش)
شرمنده ام کردی گل ام البنین اباالفضل
بودُ امیدم مرا یاری کنی
سالها بهرم علمداری کنی
آخ بی برادر گشتمُ پشتم خمید2
دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بگشا ای سرو بخون غلطیده
تا نگویند حسین داغ برادر دیده
هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆
16.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*📹 ببینید | رهبر انقلاب: در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود.*
👈 طبیعت #هیئت این است: هیئت محلّ #تبیین است، محلّ بیان است، محلّ بیان مهمترین مفاهیم معارف اسلامی و معارف علوی است، محلّ پاسخ به سؤالها است.
روابط عمومی و فضای مجازی سازمان بسیج مداحان و هیآت مذهبی کشور
www.basijmadahan.ir
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
🚩#السلامعلیکیااباعبداللهوعلیکیاعلیبنالحسین..
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋
روضه
#شب_سوم_محرم
عرض توسل و از همه التماس دعا شب سوم شبی که از قدیم شب توسل به نازدانه ابی عبدالله بوده
اون باب الحوائجی که با دستان کوچکش گره های بزرگی را می تونه باز بکنه
اون خانومی که شهادت او به تعبیر آیت الله خوشبخت رضوان الله تعالی علیه مایه انقراض بنی امیه شد شهادت یک نازدانه که خوب همه تاریخ نوشتن قافله وقتی وارد شام شد فَسُرَّ اَوّلا
یعنی همه می زدن و می رقصیدن و شادی می کردند اما بعد از شهادت این نازدانه ورق برگشت به طوری که مورخین اهل سنت می نویسن
سربازان لشکر یزید در پادگان ها و اردوگاه ها به یزید فحش میدادن
و کاری کرد که پایه های دولت بنی امیه رو به تزلزل و انقراض پیدا کرد شهادت این نازدانه تمام شهر شام را به هم ریخت که وقتی اهل بیت خواستن از شام بلا برن خود یزید کمال عجز زبونی و زلت خطاب به زینب کبرا گفت هر خواسته ای داشته باشید ما برآورده می کنیم مرحوم سید در لهوف گفتگویی بین یزید و زین العابدین مطرح می کند که خطاب به امام سجاد علیه السلام هم یزید گفت هر حاجتی داشته باشید من برآورده می کنم مرحوم ابی مخنف این گفتگو رو با زینب کبری نقل می کند دختر امیرالمومنین در برابر این یزید که برای خودش یک پادشاه امپراتوری بود فرمود
یَابنَ الطّـُلَقاˈءِ أَطلُبُ مِنْكَ ثَلاثَةِ أشياءَ
ما از تو چیزی نمیخوایم مگر این سه تا چیزی از ما به غارت بردی
یک عمامة جدي
داداشم وقتی میدان می رفت عمامه پیغمبر به سرش بود
دو قَميصُ أخي
یک پیراهنی بهش دادم که این پیراهن از مادرم به من رسیده بود این پیراهن رو زیر همه لباسهاش به تن کرد خودش هم با خنجر قطعاتی شو پاره پاره کرد که بلکه بدنش رو برهنه نکن
اما این نانجیبا این پیراهن را هم به غارت بردند
سومی را دیگه بازش نمیکنم فقط بازگو می کنم فرمود سومین چیزی که از ما به غارت رفته
مَقنَعةُ أُمي
انشالله که این مقنعه و معجر از سر زنی ربوده نشده باشه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
نیمه دل شب نازدانه بیدار شد دیدن داره بی قراری میکنه عمه الان خواب بابامو دیدم دخترم اگر خواب بابا را دیدی چرا بی قراری می کنی خواب بابامو اینگونه دیدم سر بریده ش میان تشت طلا بود قرآن می خواند است استقاثه می کرد
اما دیدم یزید با چوب خیزران بر لب و دندان بابام میزنه عمه ها هرچه کردن نتونستم آرومش کنم صدای ناله و گریه اش بلند شد صندوقدار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دِمَشقی
میگه من تو مجلس یزید بودم سر یزید رو زانوهای من بود خوابش برد
سر حسینم تو تشت طلا
یه وقت دیدم سر بریده حرکتی کرد رو به سمت خرابه قرار گرفت صدازد
أُخْتی سَکِّتی اِبْنَتی
خواهرم دخترم و ساکت کن
از این صدا یزید به وحشت افتاد سراسیمه بیدار شد گفت طاهر صدا صدای که بود گفتم امیر هر خبری هست از خراب ست
اخه چشمان سر بریده سمت خراب رو نگاه میکنه نانجیب بی معطلی گفت اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا
بلافاصله سربریده باباشو براش ببرید
یا صاحب الزمان
نقل مقتل آقا جان منو ببخش با چه بی احترامی سر جدت آوردن
علما سادات
وَاَطرَحُوا إِلَیهَا
سر ابی عبدالله رو میان خرابه انداختن این نازدانه سر برید رو که گرفت یه سوال کرده همه عالم و به اتش کشیده نگفت عمه این سر کیه گفت عمتی
ما هذا الرَأسَ یعنی سوال از چیستی سر
نه مَن هذا الرَأسَ نه اینکه این سر کیه عمه به من بگو این سر چیه.....
فهمیدی چی گفتم
ما هذا الرَأسَ یعنی اصلا شباهتی به سر بریده انسان نداره....
بعد از این که متوجه شد این سر بریده باباش حسین چه کرد دیدن دستانشو اورد بالا اونقده باسیلی به لب و دندان زد
یا حسین ....
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋
#شب_سوم_محرم
بخش اول مناجات
پرکن دوباره کیل مرا ایها العزیز
دست منو نگاه شما ایها العزیز
رو از من شکسته مگردان که سالهاست
رو کردهام به سمت شما ایها العزیز
من گدای دیروز و امروزی نیستم
"وَ سَكَنْتُ إِلَى قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِي"
سال ها قبل از ولادتم ،
مادر پدرم،منو به تو سپرده بودن ....*
آقا ....
وادی به وادی آمدهام از درت مران
وا کن دری به سوی گدا ایها العزیز
چیزی که از بزرگی تو کم نمیشود 2
این کاسه را ... فاوف لنا... ایها العزیز
خالیتر از دودست من این چشم خالی است
محتاج یک نگاه شما ایها العزیز ...
*هرکی محتاج نگاهشه بگه :
#یاصاحب_الزمان ....
#یاصاحب_الزمان ....
السلام علی ساکن کربلا ....
السَّلامُ عَلَىَ يَعْسُوبَ الدِّينِ
السَّلامُ عَلَىَ حجت رب العالمین
السَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ
سلام بر اون لبهای تشنه
أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ
أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْشاملاتِ
"اما اونی که از همه بیشتر دل امام زمان رو خون کرده اینه "
أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ .....
#حسین .....
بابی المستضعف الغریب
یا عزیز الزهرا
یا اباعبدالله......
متن روضه های حجت الاسلام میرزا محمدی
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋
روضه
#شب_سوم_محرم
عرض توسل و از همه التماس دعا شب سوم شبی که از قدیم شب توسل به نازدانه ابی عبدالله بوده
اون باب الحوائجی که با دستان کوچکش گره های بزرگی را می تونه باز بکنه
اون خانومی که شهادت او به تعبیر آیت الله خوشبخت رضوان الله تعالی علیه مایه انقراض بنی امیه شد شهادت یک نازدانه که خوب همه تاریخ نوشتن قافله وقتی وارد شام شد فَسُرَّ اَوّلا
یعنی همه می زدن و می رقصیدن و شادی می کردند اما بعد از شهادت این نازدانه ورق برگشت به طوری که مورخین اهل سنت می نویسن
سربازان لشکر یزید در پادگان ها و اردوگاه ها به یزید فحش میدادن
و کاری کرد که پایه های دولت بنی امیه رو به تزلزل و انقراض پیدا کرد شهادت این نازدانه تمام شهر شام را به هم ریخت که وقتی اهل بیت خواستن از شام بلا برن خود یزید کمال عجز زبونی و زلت خطاب به زینب کبرا گفت هر خواسته ای داشته باشید ما برآورده می کنیم مرحوم سید در لهوف گفتگویی بین یزید و زین العابدین مطرح می کند که خطاب به امام سجاد علیه السلام هم یزید گفت هر حاجتی داشته باشید من برآورده می کنم مرحوم ابی مخنف این گفتگو رو با زینب کبری نقل می کند دختر امیرالمومنین در برابر این یزید که برای خودش یک پادشاه امپراتوری بود فرمود
یَابنَ الطّـُلَقاˈءِ أَطلُبُ مِنْكَ ثَلاثَةِ أشياءَ
ما از تو چیزی نمیخوایم مگر این سه تا چیزی از ما به غارت بردی
یک عمامة جدي
داداشم وقتی میدان می رفت عمامه پیغمبر به سرش بود
دو قَميصُ أخي
یک پیراهنی بهش دادم که این پیراهن از مادرم به من رسیده بود این پیراهن رو زیر همه لباسهاش به تن کرد خودش هم با خنجر قطعاتی شو پاره پاره کرد که بلکه بدنش رو برهنه نکن
اما این نانجیبا این پیراهن را هم به غارت بردند
سومی را دیگه بازش نمیکنم فقط بازگو می کنم فرمود سومین چیزی که از ما به غارت رفته
مَقنَعةُ أُمي
انشالله که این مقنعه و معجر از سر زنی ربوده نشده باشه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
نیمه دل شب نازدانه بیدار شد دیدن داره بی قراری میکنه عمه الان خواب بابامو دیدم دخترم اگر خواب بابا را دیدی چرا بی قراری می کنی خواب بابامو اینگونه دیدم سر بریده ش میان تشت طلا بود قرآن می خواند است استقاثه می کرد
اما دیدم یزید با چوب خیزران بر لب و دندان بابام میزنه عمه ها هرچه کردن نتونستم آرومش کنم صدای ناله و گریه اش بلند شد صندوقدار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دِمَشقی
میگه من تو مجلس یزید بودم سر یزید رو زانوهای من بود خوابش برد
سر حسینم تو تشت طلا
یه وقت دیدم سر بریده حرکتی کرد رو به سمت خرابه قرار گرفت صدازد
أُخْتی سَکِّتی اِبْنَتی
خواهرم دخترم و ساکت کن
از این صدا یزید به وحشت افتاد سراسیمه بیدار شد گفت طاهر صدا صدای که بود گفتم امیر هر خبری هست از خراب ست
اخه چشمان سر بریده سمت خراب رو نگاه میکنه نانجیب بی معطلی گفت اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا
بلافاصله سربریده باباشو براش ببرید
یا صاحب الزمان
نقل مقتل آقا جان منو ببخش با چه بی احترامی سر جدت آوردن
علما سادات
وَاَطرَحُوا إِلَیهَا
سر ابی عبدالله رو میان خرابه انداختن این نازدانه سر برید رو که گرفت یه سوال کرده همه عالم و به اتش کشیده نگفت عمه این سر کیه گفت عمتی
ما هذا الرَأسَ یعنی سوال از چیستی سر
نه مَن هذا الرَأسَ نه اینکه این سر کیه عمه به من بگو این سر چیه.....
فهمیدی چی گفتم
ما هذا الرَأسَ یعنی اصلا شباهتی به سر بریده انسان نداره....
بعد از این که متوجه شد این سر بریده باباش حسین چه کرد دیدن دستانشو اورد بالا اونقده باسیلی به لب و دندان زد
یا حسین ....