eitaa logo
درسهایی از قران کریم ( ترجمه و آموزش و روخوانی و تجوید و دائره المعارف ....... )
2.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5هزار ویدیو
17 فایل
آنچه که از قران کریم می دانیم کپی مطالب آزاد و فقط یه صلوات به روح مادرم بفرست 💗💗💗
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋 نامه پيامبر براى سران كشورها و شهرها🦋 🌱 آيين اسلام آيين جهانى است، چنان كه در آيه 158 سوره اعراف مى‏خوانيم: 🌻قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي...؛ 🌻بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم... 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در سال هفتم هجرت، پس از پيمان صلح حديبيه‏(868) فرصت آن را يافت تا براى سران كشورها و شهرها نامه بنويسد و آنها را به اسلام دعوت كند. خاطر آن حضرت پس از پيمان حديبيه از ناحيه جنوب (مكه) آسوده شد و از آن زمان به بعد نامه‏هاى بسيارى براى سران نوشت و آن‏ها را به اسلام دعوت كرد كه از اين نامه‏ها 185 نامه كه به عناوين مختلف نگاشته شده به دست آمده است. 🌱نويسندگان اين نامه‏ها بالغ بر 23 نفر بودند. بعضى 26 و نيز تا 42 نفر نوشته‏اند كه يكى از آن‏ها حضرت على عليه‏السلام بود. افرادى كه براى آن‏ها نامه نوشته شد بسيارند. از جمله: 🌱1 - نجاشى اول 2 - نجاشى دوم (دو پادشاه حبشه) 3 - خسرو پرويز امپراطور ايران 4 - منذر بن ساوى زمامدار بحرين 5 - عبدالقيس يكى از رؤساى بحرين 6 - اهل هَجَر 7 - هِرَقل امپراطور روم 8 - پاپ اعظم كشور روم صغاطر 9 - فروة بن عمرو جذامى فرماندار معان 10 - كيد بن عبدالملك پادشاه دومة الجندل 11 - يحنة بن رؤبه زمامدار ايله 12 - مقوقس پادشاه مصر 13 - حارث زمامدار ايران 14 - جَبلَة بن اَيهَم زمامدار دمشق 15 - اَكثَم صَيفى، حكيم معروف عرب 16 - هودة بن على زمامدار يمامه 17 - ثمامة بن اثال زمامدار ديگر يمامه 18 - مسليمه كذاب 19 - زمامداران عمان 20 - وائل بن حَجَر زمامدار حضرموت 21 - زمامداران نجران 22 - زمامداران حِميَر 23 - ملوك هَمدان از قبائل يمن 24 - قبيله بنى نهد 25 - زمامداران يبعث از نواحى كشور يمن 26 - يهود خيبر 27 - هلال بحرينى حاكم بحرين، نماينده منذر بن ساوى 28 - اسيحب مرزبان بحرين 29 - زرتشتيان و مجوسان و رؤساى هَجَر، در حاكم نشين بحرين 30 - زرعة بن سيف از رؤساى يمن 31 - ذوالكلاع 32 - پادشاه سماوه و... . 🌱ما در اين جا تنها به ذكر يك نامه اكتفا مى‏كنيم و همين نامه را از چگونگى نامه‏هاى آن حضرت و نتيجه آن‏ها، تا حدودى آشنا مى‏سازد. و آن نامه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به شاه ايران، توسط نامه‏رسان قهرمانِ آن است. 🌱در آن زمان، هر چند كشورهاى متعدد وجود داشت، اما كشور ايران و كشور روم، دو كشور بزرگ و قدرتمند آن زمان بودند و به عنوان دو ابرقدرت جهان به شمار مى‏آمدند. 🌱در ميان پادشاهان و زمامداران كشورها، آوازه خسروپرويز طاغوت گردنكش ايران در دنيا پيچيده بود، او را شاهنشاه و خدايگان و اعليحضرت قَدَر قدرت همايونى مى‏خواندند، او آن چنان در كبر و غرور فرو رفته بود كه كسى جرئت عرض اندام در مقابل او را نداشت. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نامه‏اى براى او به عنوان دعوت به اسلام نوشت، و آن نامه را به يكى از ياران شجاع و با شهامت خود به نام عبدالله پسر حذافه داد تا آن را به دربار خسرو پرويز در مدائن برده و شخصاً آن را به دست پادشاه بدهد. 🌱عبدالله، سفير پيامبر، نامه را گرفت و سوار بر شتر شده از مدينه به سوى مدائن حركت كرد. و پس از پيمودن اين راه طولانى، خود را به كاخ بلند و پر هيبت شاهنشاه ايران رساند. و با اين كه خطراتى او را تهديد به قتل مى‏كرد به انجام اين وظيفه مهم همت گماشت. 🌱هنگامى كه عبدالله به مقابل قصر شاه ايران رسيد دربانان جلو او را گرفتند. او گفت: من سفير پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هستم، نامه‏اى از طرف او براى خسروپرويز آورده‏ام و مأمورم كه خودم نامه را به دست خسرو بدهم. 🌱دربانان مطلب را به شاه گزارش دادند و او اجازه ورود داد. قبل از ورود سفير، خسرو پرويز دستور داد كاخ را به زيور و زينت آراستند تا زرق و برق كاخ، چشم سفير را خيره كرده و دل او را بربايد. 🌱عبدالله بى آن كه تحت تأثير تشريفات و زرق و برق كاخ قرار گيرد در كمال خونسردى و با حالتى عادى، بى آن كه خم شود و يا خاك زمين را به احترام اعلى‏حضرت ببوسد، وارد كاخ شد و در برابر شاه ايستاد. 🌱خسرو به يكى از درباريان گفت: نامه را از سفير پيامبر بگير و به من بده. عبدالله: خير، من نامه را به كسى نمى‏دهم، مأمورم آن را فقط به دست تو بدهم. 📌داستان ادامه دارد…… کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 _(ص) ✍ادامه مطلب قبل 🌻خسروپرويز ناچار دست دراز كرد و نامه را از عبدالله گرفت، آن را به دست ترجمه كننده داد تا به فارسى ترجمه كند، ترجمه كننده اولين فراز را چنين ترجمه كرد: 🌱از جانب محمد فرستاده خدا به سوى كسرى، بزرگ فارس... 🌱ترجمه كننده تا به اين جا رسيد، خسروپرويز دگرگون شد و فرياد كشيد كه واعجبا، فرستنده نامه كيست كه چنين جرئت كرده و نام خود را بر نام من مقدم داشته است، ديگر نگذاشت بقيه نامه را ترجمه كند، نامه را گرفت و قطعه قطعه كرد و فرياد مى‏كشيد كه آيا محمد بايد چنين نامه‏اى را براى من بنويسد او از رعيت‏ها و بردگان من است، و سپس فرياد زد، اين نامه‏رسان جسور را بيرون كنيد. 🌻بعضى نوشته‏اند مقدارى خاك به نامه رسان (يا شخص ديگر) داد و گفت: اين خاك را ببر و به روى آن شخصى كه براى من نامه نوشته بپاش. 🌱عبدالله بى آن كه از اين بادها و توپ‏هاى خالى بلرزد، از مجلس بيرون آمد و سوار بر شترش شده و به طرف مدينه حركت كرد، خوشحال بود كه مأموريت خود را انجام داده است، پس از آن كه به مدينه رسيد يكراست خدمت پيامبر رفته و گزارش سفر خود را به عرض رساند. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نه تنها از اين خبر ناگوار نلرزيد و خود را نباخت، بلكه با كمال بردبارى فرمود: فال نيك بزنيد، او نامه را پاره پاره كرد، خداوند ملك و سلطنتش را از هم متلاشى خواهد كرد، و اين خاكى را هم كه داده در حقيقت خاك كشور ايران را با دست خود در اختيار ما گذاشته، به زودى ايران به دست مسلمانان خواهد افتاد. 🌱خسرو پرويز كه از اسب غرور پايين نيامده بود، نامه تهديدآميزى براى بازان، پادشاه يَمن فرستاد، يمن در آن روز تحت الحمايه ايران بود. 🌻در آن نامه نوشت وقتى كه نامه من رسيد دو مرد چابك به سوى مدينه نزد محمد بفرست تا او را دستگير كرده و به دربار من تحويل دهند. 🌱وقتى كه اين فرمان به دست بازان رسيد، بازان كه نمى‏توانست از فرمان همايونى اعليحضرت سرپيچى كند، بى درنگ دو نفر از افراد ورزيده و شجاع از ميان ارتش خود برگزيد و آن‏ها را همراه نامه‏اى به پيامبر، به ضميمه فرمان شاهنشاه ايران به سوى مدينه فرستاد. 🌻اين دو نفر به نام بابويه و خُرخُسره، كه اصلا ايرانى بودند و طبق مُد آن روز ايران، بند زرين به كمر بسته و بازوبند طلا در دست داشتند، با سبيل‏هاى بلند و ريش‏هاى تراشيده به حضور رسول اكرم رسيدند، و گزارش خود را دادند. 🌱پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم تا هيات و شكل آن‏ها را ديد فرمود: چه كسى به شما دستور داده كه به اين صورت در آييد؟ 🌱 گفتند: صاحب ما خسروپرويز چنين فرمان داده. 🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اما پروردگار من فرموده: سبيل را بچينم و موى صورت را بگذارم، خوب حالا بنشينيد. 🌱آن گاه پيامبر آن ها را دعوت به اسلام كرد و آياتى از قرآن را براى آن‏ها خواند، آن‏ها نپذيرفتند و اصرار كردند كه جواب ما را بده، تا اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: فردا صبح نزد من آييد تا پاسخ شما را بدهم. 🌻آن دو نفر صبح به حضور پيامبر رفتند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شب گذشته فلان ساعت، خسروپرويز به دست پسرش شيرويه كشته شد، برگرديد يمن و جريان را به بازان بگوييد، اگر بازان به اسلام گرويد كه حكومتش ادامه مى‏يابد و گرنه به سرنوشت خسروپرويز خواهد رسيد. 🌱اين دو نفر به يمن برگشتند و گزارش خود را به بازان دادند، از طرف ايران نيز نامه‏اى به دست بازان رسيد، در آن نامه شيرويه نوشته بود، من پدرم را كشتم، از مردم يمن براى من بيعت بگير و به آن مردى كه در حجاز، دعوت به پيامبرى مى‏كند، كارى نداشته باش. 🌻بازان با تطبيق نامه شيرويه و خبر دادن پيامبر در مورد قتل خسروپرويز، فهميد به راستى محمد صلى الله عليه و آله و سلم پيامبر خدا است و به او وحى مى‏رسد. قلباً به او ايمان آورد و عده زيادى از مردم ايران كه در يمن بودند به اسلام گرويدند. 🌱به اين ترتيب، خسرو پرويز به نتيجه تكبر و غرور خود رسيد، و عبدالله سفير پيامبر با كمال عزت و شكوه، مأموريت خود را انجام داد. کانال 👇 @Targomeh