eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
بِهـ نامِـ ایزدِ مهربانمـ 😍 کهـ نگاهشـ ، هرلحظِهـ و هر کجا آرامشِـ جانِـ منـ استـ☘ به وقتِـ 👇🏼 سهـ شنبهـ ✨ بیستـ و یکمـ مرداد ماهـ ✨ ┌───✾❤✾───┐ @TarighAhmad └───✾❤✾───┘
❣السلام علیک بجوامع السلام❣ 💢السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ عَلِيٍّ اَلْمُرْتَضَى... 🌱سلام بر تو ای یادگار امیرالمؤمنین . 🌱سلام بر تو و بر روزی که زمین🌎 درد کشیده را، با عدالت علوی التیام خواهی داد.💫 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس 🤲 •💌• ↷ ʝøɪɴ ↯ @TarighAhmad
نشون دادین به عالم🌎 تو حرم ها🕌 شورِ غیرت رو ✊🏻 خودِ زینب «س» جدا کرده 👌🏻 علمدارای این خط رو 🙂💚 •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @TarighAhmad
[🦋☘] به قول یکی از اماما مراقب فکرمون باشیم که گفتارمون میشه و... غیبت کردن مثل خوردن گوشت برادر مرده میمونه پس بهتر نیست نخوریم؟🤔 بعضی غیبت ها حتی ممکنه تهمت هم بشه!!! بعضی گمان ها گناهه! گمان خوب بزنیم سوءظن نداشته باشیم 🤗 😉 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید احمد مشلب ✾••• @TarighAhmad
•|✨|• امام خامنہ اے * زمان، همہ چیز را ڪهنہ مے ڪند، مگر خون شهید را. {🥀} ••●❥❤️❥●•• @TarighAhmad
🌱… °• ✨‌‌《حق تبارڪ و تعالی به موسی |ع| وحے ڪرد: ❣اے موسی..! ✅فقیر کسی است که سرپرستی چون من نداشتہ باشد، ✅مریض کسی ‌است که طبیبی چون من ند‌اشتہ باشد، ✅غریب کسی است که مونسی چون من نداشتہ باشد... ص۱۴۸ ╔═.🍃.══════╗ @TarighAhmad ╚══════.🍃.═╝
😂🍃 خواستم برم یه پاساژی ماسک نداشتم ، جلو درش سرگردون بودم که یه پیرمردی اومد گفت چته جوون ؟ گفتم حاجی ماسک ندارم نمیتونم برم ماسکشو درآورد گفت بیا بزن کارتو راه بنداز گفتم حاجی این غیربهداشتیه گفت نه بابا من یک ماهه دارم اینو میزنم چیزیم نشده 😂😕 @Tarighahmadヽ(´ー`)┌ ڪٵنٵݪݦۅنہ👆🍃 ‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😂😂‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😁😆😎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𝓲𝓯 𝔂𝓸𝓾 𝔀𝓪𝓷𝓽 𝓽𝓸 𝓵𝓲𝓿𝓮 𝓪 𝓱𝓪𝓹𝓹𝔂 𝓵𝓲𝓯𝓮, 𝓽𝓲𝓮 𝓲𝓽 𝓽𝓸 𝓪 𝓰𝓸𝓪𝓵, 𝓷𝓸𝓽 𝓽𝓸 𝓹𝓮𝓸𝓹𝓵𝓮 𝓸𝓻 𝓸𝓫𝓳𝓮𝓬𝓽𝓼 اگر میخواهی زندگی شادی داشته باشی به یک هدف گره اش بزن، نه به آدمها و اشیا.🌴🌻🍓 😍🙌🏻 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
💚 -تو تنهاییات به چی فکر میکنی؟! +به خیلی چیزا... -مثلا چی؟؟!! مثلا ...💔 ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے 🌷 قس
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت با اشک و بغض گفتم:زخمی شدی؟😢😒 -چیز مهمی نیست.بالاخره باید یه کاری میکردم که باور کنید جنگ بودم دیگه.😁 وقتی نگاه نگران منو دید گفت: _یه تیر کوچولوی ناقابل هم به من خورد.☺️👌 بالبخند سرشو برد بالا و گفت: _اگه خدا قبول کنه.😇☺️ لبخند زدم و گفتم: _خیلی خب.قبول باشه..برو .مهمانها برای دیدن تو موندن.😄 رفت سمت در،برگشت سمت من.گفت: _ممنونم زهرا.بودن تو اینجا کنار مامان و بابا و مریم و ضحی، اونجا برای من خیلی دلگرمی بود.😊خوشحالم خواهر کوچولوم اونقدر بزرگ شده که میتونم روش حساب کنم و کارهای سخت رو بهش بسپرم.😍☺️ لبخند تلخی زدم.😒🙂رفت بیرون و درو بست.رفتم سر سجاده و نیت نماز شکر کردم. ✨تو دلم گفتم خدایا خودت میدونی که من .اگه تونستم این مدت دوام بیارم فقط و فقط بخاطر کمکهای بوده.تو به من دادی وگرنه من کی باشم که کسی بتونه برای کارهای سختش رو من حساب کنه.✨ همه رفتن.ولی مامان نذاشت محمد و مریم و ضحی برن... حالا که فهمیده بود مریم بارداره، میخواست بیشتر به مریم و محمد رسیدگی کنه.اتاق سابق محمد رو آماده کرده بود. محمد روی تخت دراز کشیده بود و ضحی ول کن باباش نبود.به هر ترفندی بود از اتاق کشیدمش بیرون. دست ضحی رو گرفتم و رفتیم تو آشپزخونه.به ضحی میوه دادم و خودم مشغول تمیز کردن آشپزخونه شدم.یه کم که گذشت،چشمم افتاد به در آشپزخونه. بابام کنار در ایستاده بود و با رضایتمندی به من نگاه میکرد.با چشمهام قربون صدقه ش رفتم.☺️ این بهترین جایزه بود برای من.😍☝️ سه روز از برگشتن محمد میگذشت و بالاخره مامان اجازه داد برن خونه ی خودشون. سرم خلوت تر بود... سه ماه بود بهشت زهرا(س)نرفته بودم.🙈😅 گل و گلاب 🌸💐گرفتم و صبح رفتم که زیاد بمونم. مثل همیشه اول قطعه سرداران بی پلاک رفتم.🌷🇮🇷دعا و قرآن✨✨ خوندم و بعد رفتم مزار عموم. اونجا هم مراسم گل و گلاب و دعا و قرآن رو اجرا کردم.✨👌 مزار داییم یه قطعه دیگه بود... دو ردیف قبل مزار داییم،پسر جوانی کنار مزاری نشسته بود و... ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت پسر جوانی کنار مزاری نشسته بود و تو حال خودش بود...😭✨ مزار داییم نزدیکش بود،نمیخواستم بخاطر من حسش بهم بریزه.از همونجا به داییم سلام کردم و فاتحه خوندم و برگشتم برم که کسی صدام کرد: _خانم روشن برگشتم سمت صدا.امین بود.با دستی که به گردنش آویزون بود و یه عصا.سرش پایین بود.گفت: _سلام -سلام...حالتون خوبه؟ -خداروشکر -ان شاءالله خدا سلامتی بده...خداحافظ. برگشتم که برم،دوباره صدام کرد.برگشتم سمتش.گفت: _برادرتون به سلامت برگشتن؟ -بله.خداروشکر.سه روز پیش برگشتن. -نمیدونستم برادر شما هم میخوان برن سوریه.ایشون گروه ما بودن. تعجب کردم...😟 من فکر میکردم محمد فقط یه پاسدار معمولی باشه.گفتم: _مزاحمتون نمیشم.خداحافظ برگشتم و از اونجا رفتم. سه ماه بعد مامانم گفت: _یه خاستگار جدید اومده برات.نظرت چیه؟😊 -نظر منکه برای شما مهم نیست.همیشه خودتون قرار میذاشتین دیگه.حالا چی شده؟😅 -این یکی با محمد حرف زده.محمد گفت نظرتو بپرسم.😊 -حالا کی هست؟🤔 -داداش حانیه. چشمهام از تعجب گرد شد.😳داشتم شاخ در میاوردم.گفتم: _حانیه؟!!!حانیه مهدی نژاد؟!دوستم؟!!!😳😳 مامان بالبخند گفت: _بعله.حالا چی دستور میفرمایید؟😊 یه کم فکر کردم.گفتم: _نمیدونم....چی بگم...غافلگیر شدم.🙈 مامان خنده ای کرد و گفت: _مبارکه.😁 گفتم: _چی چی رو مبارکه؟!!!😬🙈 -به محمد میگم یه قراری بذاره بیان خاستگاری.😊 -مامان! منکه نگفتم بیان.😬 -پاشو خودتو جمع کن.همین الان که قرار عقد نذاشتیم اینجوری هول کردی.😁 برای یک هفته بعد قرار گذاشته بودن.یک شب که محمد و خانواده ش اومده بودن خونه ی ما صحبت امین شد... همه نشسته بودیم.دیدم فرصت خوبیه از محمد پرسیدم: _آقای رضاپور اگه بخوان میتونن دوباره برن سوریه؟ -آره. -زمانش براشون تعیین شده ست یا هر وقت خودشون بخوان میتونن برن؟ -هروقت اعلام آمادگی کنه براش برنامه ریزی میشه.الان هم داره کلاسهای مختلف اعزام رو شرکت میکنه. -بازهم با گروه شما میرن؟😊 -از ناحیه ی ما اعزام میشه ولی ممکنه با من نباشه.😊 بابا گفت:_با سوریه رفتنش مشکلی نداری؟ -نه. محمد گفت: _زهرا،امین پسر خوبیه.اونقدر خوبه که حیفه غیر از شهادت از دنیا بره...روراست بهت بگم..(شمرده گفت) امین... موندنی... نیست....یقینا شهید ...میشه.😞🕊 ته دلم خالی شد... گرچه خودمم میدونستم ولی شنیدنش مخصوصا از محمد سخت تر بود. محمد گفت: _اگه بهش بله بگی باید آمادگی هرچیزی رو داشته باشی.زخمی شدن،😔قطع عضو، 😒اسارت،بی خبری حتی شهادت. یعنی تو اوج جوانی ممکنه تنها بشی...در موردش خوب فکرکن.اگه قبول کردی نباید دیگه حتی بهش اعتراض کنی... متوجه شدی؟😒👣🌷 منتظر جواب بود... به مامان نگاه کردم،غم عجیبی تو چهره ش بود.👀به بابا نگاه کردم،با نگاهش بهم فهموند هرتصمیمی بگیرم ازم حمایت میکنه،مثل همیشه.👀☝️ به مریم نگاه کردم،رنج کشیده بود ولی پشیمون نبود.👀💖 به محمد نگاه کردم،با نگرانی نگاهم میکرد.😥گفت: _حتی اگه شک داری که بتونی تحمل کنی،قبول نکن.همین الان بگو نه.😒🌷 چشمهای محمد نگرانی عجیبی داشت، دوست داشت قبول نکنم.سرمو انداختم پایین و گفتم: _هربار که شما میری تا برگردی بابا بیشتر موهاش سفید میشه،😞مامان شکسته تر میشه،😞زنت هزار بار پیرتر میشه.😞منم نه روزی هزار بار،هر ساعت هزار بار میمیرم و زنده میشم.😞میدونم اگه با آقای رضاپور ازدواج کنم تمام این سختی ها دو برابر میشه،برای همه مون.برای بابا،مامان،حتی مریم هم غصه ی منو میخوره،حتی خودت داداش.گرچه واقعا دلم نمیخواد رنج هاتون رو بیشتر کنم، واقعا دلم نمیخواد غصه ی منم داشته باشین ولی اگه..😒 نفس عمیقی کشیدم و گفتم: _ولی اگه از همه لحاظ تأییدشون کردید، من نمیخوام فقط بخاطر این موضوع بهشون جواب رد بدم...🙈 همه ساکت بودن.محمد گفت: _مطمئنی؟؟😒 جو خیلی سنگین بود.فکری به سرم زد....😅 ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت فکری به سرم زد....😅 باحالت پشیمونی و گریه گفتم: _با اجازه ی پدرومادرم و بزرگترها..😒😢 چند ثانیه مکث کردم،بعد با خنده گفتم: _بله😁🙈 همه زدن زیر خنده....😂😃😄😁 مامان گفت: _خیلی پررویی زهرا.حیا رو خوردی... مامان داشت صحبت میکرد محمد یه پرتقال😁🍊 برداشت. فکرشو خوندم.سریع و محکم پرتاب کرد سمتم.سریع جا خالی دادم.😱😃 پرتقال پاشید رو دیوار.به رد پرتقال بدبخت نگاه کردم. باتعجب و ترس به محمد گفتم: _قصد جون منو کردی؟؟!! این اگه به من میخورد که ضربه مغزی میشدم.😝😁 محمد باخنده گفت: _حقته،بچه پررو،خجالت هم نمیکشی.😁🍊 به بابا نگاه کردم... با لبخند نگاهم میکرد.واقعا خجالت کشیدم.🙈سرمو انداختم پایین و رفتم تو اتاقم.😅🙈 شب خاستگاری شد.. محمد و مریم زودتر اومدن.همه نشسته بودن و من با سینی چایی رفتم تو هال... طبق معمول محمد سینی رو ازم گرفت و خودش پذیرایی کرد.😊👌 تو این فاصله من به مهمان ها نگاه میکردم.👀🙈 حانیه،مادرش،پدرش و امین و عمه ی امین اومده بودن. به حانیه نگاه کردم،درسته که خوشحال بود ولی چند سال پیر تر شده بود.😒 صحبت سر پدر و مادر امین بود و اینکه پیش خاله و شوهرخاله ش بزرگ شده. مامان و بابا و محمد خیلی تعجب کردن. محمد به من نگاهی کرد.من فکر میکردم میدونه.🙈 بعد از صحبت های اولیه قرار شد من با امین صحبت کنم. اواخر دی ماه بود☁️❄️ و نمیشد رفت تو حیاط. به ناچار رفتیم اتاق من. همون اول که وارد شد،اتاق رو بر انداز کرد... 👀 ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
🌹تصویرشهید مسعود عسگری👆 باید بِپَرَد هرکه دراین پهنه عقاب است حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد 🍃🌸🍃🌸🍃 کوه است دل مَرد ولی کوه نه هر کوه آن کوه که آتش به جگر داشته باشد 🍃🌺🍃🌺🍃 عشق است بلای من و من عاشق عشقم این نیست بلایی که سپر داشته باشد 🍃🌼🍃🌼🍃 دستنوشته شهید مسعود عسگری ╔═ ⚘════⚘⚘════⚘═╗ @TarighAhmad ╚═ ⚘════⚘⚘════⚘═╝
به نام نقاش لبخند بر چهرهٔ سرد و غمگین انسان 🌱 امروز : چهارشنبه|•💜•| ۲۲مرداد ماه|•💜•| ╔═...💜💜...══════╗ @TarighAhmad ╚══════...💜💜...═╝
🦋فواید دعا برای فرج🦋 😍دعا برای فرج امام زمان(عج) باعث آمرزش گناهات میشه✅ تازه این یکی از نود تا فایده ایه که تو کتاب 📗مکیال المکارم نوشته شده ♨️میدونی که این کتابو خود امام زمان از سید اصفهانی خواسته تا بنویسه🖌 ✅پس وقتی میگه باعث آمرزش گناهات میشه شک نکن 💠اللَّهُـــم‌َّعَـــجِّل‌لِــوَلـِـیِّک‌َالــــفَــرَج💠 ㄟ(ツ)ㄏ↧ʝσɨŋ↧ @TarighAhmad
بانوی خوبم❕💓 فلسفـه تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست❗️✋ که اگر چنین بود،↙️ چرا خدا تو را با حجـاب کامل به حضور میطلبد در عاشقانه ترین عبادتت؟؟؟ جنـس تو با حیـا خلق شده☺️ و خدا میخواهد تو را ببیند‼️ خودِ خودِ تو را‼️😍 در زیبا ترین حالت❕ در ناب ترین زمان❕ حیـا سرمایه توست❕ حیا مایه حیات توست❕ نه فقط برای داروی حفظ سلامت مردان شَهرَت‼️😳😒 🌸اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌸🤲 🌺 ❤️ ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
🍃بـا "شهــادت" زندگـــی زیبا شود.. عاشقی با سوختن معنــا شود.. 🌸حال، آنها رفته و ما مانده ایم.. از "شهادت" ، ما همه جا مانده ایم.. 🍃تـا نفس داریم تا که زنده ایم.. "ای شهیدان از شما شرمنده ایـم" 🌸اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فى سبیلک.. •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• @TarighAhmad •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
امروز‌تولد‌داریمـــــ🎈🎈 چهــــ تولدیییییییی😍❤️
{🎁🎊} . ولادٺٺ‌مبارڪ اے... تمام‌هستے برادرمـــ 🎈♥️•° {حنین‌عزیزم‌ٺولدٺ‌مبارڪمون‌باشه😍} 🌸•┄═•═┄•🌸 @TarighAhmad 🌸•┄═•═┄•🌸
خواهـــرڪه‌داشته‌باشے‌یعنے؛❣ همه‌ے‌دنیا‌یه‌طرف‌منو‌آبجیم‌یه‌طرف یعنے؛ حق‌ندارے‌گریه‌ڪنے... حق‌ندارے‌اشڪ‌بریزے‌چون‌داداشٺ هواتو‌دارهـ....❤️😍 مثل‌برادر‌تو حنین‌جان‌ڪه‌همیشہ ‌درڪنارتوست...🌸🍃 ❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁ @TarighAhmad ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
°•|❤️|•° امام خامنه اے * لحظہ شهــــ🥀ـــادٺ، جزء شیرینٺرین لحظاٺ هر شهیدے اسٺ سالروز شهادٺ میثم ٺمار [🕊] یار ایرانے(آذربایجان) امیرالمومنین علے علیہ السلام {🕯} ••●❥❤️❥●•• @TarighAhmad
سالــــروز‌ولادٺٺ‌مبارڪ‌♥️ فرشتہ‌ے‌زمینےِ شهیـــــ❣ـــداحمد.... ❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁ @TarighAhmad ❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
❣حضرت امیر المومنین علی ع میفرمایند: 🌺خدای تعالی ثواب را در اطاعت خود نهاده است و عقاب را در معصیتش. تا بندگان خود را از عذاب خود مصون دارد 💯 و آنها را به بهشت روانه دارد💫 نهج البلاغه ص ۹۸۱ ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @TarighAhmad ╚══════. ♡♡♡.═╝