∞🌼🎈∞
💞چــادر نزدت امانتـ است
.
خــواهرم
یادگار عمه ی ساداتــ💚
مدافع چــادر باش
تا نامتــ در لیستـــ مدافعــان عشــق باشد.
.
[💜]#دختــر_با_حجابش_زیباست🌸
.
.
#چادࢪانھ🌈
┈┈••✾••✾••┈┈
@TarighAhmad
┈┈••✾••✾••┈┈
مامدعیان صف اول بودیم🕶
ازآخرمجلس شهدا راچیدند🥀
بیا برویم،آخر صف
شایدبه ما بی لیاقت ها هم رسید
دلشکسته ها💔 مرگ را نمی پذیرند
طاقت ندارندبگویند،آخر این قصه بامرگ ختم یافت.
خداوندا...
به حرمت شهدایت #آخرقصه ی ما را #شهادت قرار بده😔🤲🏻
#برادر_شهیدم
#احمد_مشلب
#عکس_نوشته
┌───✾🖤✾───┐
@TarighAhmad
└───✾🖤✾───┘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی از طرف اعضا 🙏
به مناسبت تولد شهید احمد
╔═🍃🕊🍃═════╗
@TarighAhmad
╚═════🍃🕊🍃═╝
°•| امام خامنه ای♡
{🔆} ملتی که ماه رمضان دارد، خدا را دارد؛
ملتی که محرم را دارد، مجاهدت و شهادت را دارد و ملتی که مجهز به ابزار مجاهدت و متکی به خداست، هرگز مغلوب نخواهد شد.
۱۳۸۳/۰۸/۲۴ | 🗓
بیانات در خطبههای نماز عید فطر
••●❥❤️❥●••
@TarighAhmad
@shahed_sticker۱۰۹۵.attheme
102.9K
#تم📲
#شهید_احمد_مشلب♥️
♥️♦️♥️♦️
#صحبتهای_میسا_بدر_الدین
#خاله_شهید_احمد_مشلب
#وهمسر_شهید_مدافع_حرم_عباس_فرحات
#دربارهء_جوانان_فدائیان_راه_اهل_بیت
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃
✨این مردان کسانی هستند که امروز با شور حسینی به این کاروان درآویختند امروز من جوانان حسینی را دیدم من شور حسینی را دیدم جوانان زینبی را دیدم ✨
🍂🍁امروز جوانانی را دیدم که اگر چه در زمان "امام حـــسین (ع)" نیستند اما اگر هم اکنون ندای📢
💓هل من ناصراً ینصرنی💓 را بشنوند به آن پاسخ خواهند داد با جسم و جان و روح و با همه ی آنچه که دارند 🍁🍂
🌷من همسرم را در محراب شهادت تقدیم کردم تا از نوه ی رسول خدا فرزند مولای ما و سیده ما
"حضرت زینب (س) "دفاع کند
و همین طور دیگر شهدای مدافع حرم
همچون خواهر زاده ام" شهید احمد مشلب" تقدیم کرده ایم 🌷
روحشان شاد و یادشان گرامی
#حزب_الله_لبنان
#میسا_بدر_الدین
•••💛🍂•••
@Tarighahmad
🥀🖤🥀🖤🥀
🦋اِمام حسین(سَلامُ اللّه عَلَیه)فرمودند:
✅او(خدا)می داند
که نماز برای او
و تلاوت قرآن
و دعای زیاد و اِستغفار را دوست دارم.
#ما_ملت_امام_حسینیم
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
@TarighAhmad
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
راهنمای مطالعه دروس😍📚
این قسمت :
وسواس مطالعاتی 😖😶
⁉️چطوری هم سرعت درس خوندنمونو بالا ببریم و هم نگران یاد نگرفتن مطلب نباشیم🤔 :
اول خوب تمرکز کن 😇
و با آمادگی ذهنی بالا یه پیش خوانی خیلی سریع انجام بده🏃♂🏃♂
.بعد یک پاراگراف و انتخاب کن عمیق،خط به خط و باسرعت نرمال بخون و هرگز به عقب بر نگرد ،با سرعتی بخون که مفهوم هر کلمه و جمله و فرمول و متوجه بشیو در اون لحظه محتوای متنی و که میخونی کاملا درک کنی🧠
مطلب که تموم شد کتاب و ببند و هرچیو که خوندی برای خودت توضیح بده👨🏫،
بعد مقایسه کن که کدوم قسمتها رو فراموش کردی و سپس اون قسمتها رو با استفاده از (کلمات کلیدی🗝) خلاصه نویسی کن، حالا دوباره،بدون نگاه کردن به نوشته ها مطلب و برای خودت توضیح بده،اینبار دیگه درست شد نه🤓؟
با این روش سرعت مطالعه ات زیاد میشه و دیگه از تکرارهای بیهوده خودداری میکنی.🤩
#سربازِ_باسوادِ_مولا😉✌️
#کنکوریامون 🤓
〰❁🍃❁🖤❁🍃❁〰
@TarighAhmad
شهید آوینی :
عاشورا هنوز نگذشته است....
وکاروان کربلا هنوز در راه است....
و اگر تو را هوس کرب و بلاست،
بسمالله!!!
🌷🌷🌷🌷🌷
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#عڪس_گرافیڪے
༺ ════════════
💢 @TARIGHAHMAD 💢
༺════════════
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے 🌷 قس
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #نود_وچهار
_... اون زهرا اونقدر که باید قوی نبود. باید میرفت تو کوره تا #پخته بشه، #محکم بشه...😊😎
وحید گفت:
_زندگی با من خیلی هم سخت نیست ها.😅
لبخند زدم و گفتم:
_هست آقا..😊خیلی سخته...همه تو زندگیشون سختی دارن.سختی زندگی بعضیها بداخلاقی همسرشونه،👉بعضیها بیماری،👉بعضیها بی پولی...👉هرکی یه سختی ای داره تو زندگیش.☺️
به مریم نگاه کردم و گفتم:
_سختی زندگی ما هم اینه که همسرامون خیلی خونه نیستن.👉😊برای زنی که شوهرشو خیلی دوست نداره یا درحد معمولی دوست داره این سختی خیلی سخت نیست ولی برای امثال من و مریم که عاشق همسرامون هستیم خیلی سخته،خیلی.😌☺️
محمد به مریم نگاه کرد...
منم به وحید نگاه کردم.با ناراحتی نگاهم میکرد.شام آوردن.
بعد از شام محمد گفت:
_زهرا..به نظرت بهترین ویژگی وحید چیه؟😎
بالبخند گفتم:
_صداش،وقتی مداحی میکنه.☺️😍
وحید لبخند زد.محمد با شیطنت گفت:
_و بدترینش؟😉
به محمد گفتم:
_میخوای امشب دعوا راه بندازی ها.😃
محمد لبخند زد.😁گفتم:
_هر صفت خوبی ممکنه معایبی هم داشته باشه.مثلا همین مهربونی و دوست بودن با بچه ها.اصلا نذاشتن امشب ما دو کلمه با هم حرف بزنیم.😅
همه خندیدن.😀😁😃
بالبخند به وحید نگاه کردم و گفتم:
_یا مثلا خوش تیپی.😉
وحید خندید.محمد گفت:
_الان تیپش خوب شده.اگه قبلامیدیدیش که اصلا باهاش ازدواج نمیکردی.😜😆
من و وحید با هم خندیدیم.😂😁محمد یه کم مکث کرد و گفت:
_زهرا تو باعث شدی لباس پوشیدن وحید تغییر کنه؟!!!😟
بالبخند به وحید گفتم:
_محمد رو که میشناسی.امشب بی زهرا میشی.😫😁
وحید به محمد نگاه کرد و گفت:
_هیچ کس حق نداره به خانوم من کمتر از گل بگه.😠😁
محمد با اخم به من نگاه کرد و گفت:
_چجوری بهش گفتی؟😳
وحید بالبخند گفت:
_سه دست لباس شیک به من هدیه داد.😍
محمد به وحید نگاه کرد بعد به من نگاه کرد و گفت:
_راست میگه؟!!😳😠
به وحید گفتم:
_اینجوری میگی فکر میکنه کادو کردم بهت دادم.😫😁
محمد منتظر جواب من بود.بهش گفتم:
_بردمش یه لباس فروشی.سه دست لباس مختلف براش انتخاب کردم.😌دادم بپوشه که ببینه با لباس های دیگه هم میشه خوش تیپ بود..مامان هم
بود.🙈
محمد خیلی جدی نگاهم میکرد.وحید اومد جلوی نگاه محمد و بالبخند بهش گفت:
_چیه؟حرفی داری؟😌😎
محمد گفت:
_الان نه.بعدا به خودش میگم.😒
وحیدگفت:
_حرفی داری جلو من بگو😉
محمد گفت:
_این یه مسأله خواهر برادریه،شما دخالت نکن.😒
وحید لبخند زد و گفت:
_داداش! حالا ما غریبه شدیم.😁
محمد هم لبخند زد و گفت:
_به حساب شما هم بعدا میرسم،داداش.😄
وحید:
_اگه چیزی به زهرا بگی با من طرفی.😠👊😁
محمد:
_مأموریت طولانی میفرستیم؟😜
وحید:
_نخیر.اونکه جایزه ست برات.مرخصی طولانی میفرستمت.😌
من با تعجب گفتم:
_مگه مرخصی یا مأموریت رفتن محمد دست شماست؟😳😧
وحید و محمد مثل کسانی که رازی رو فاش کرده باشن به هم نگاه کردن...😨
به مریم نگاه کردم با تکان سر گفت
_ آره.
با تعجب به محمد نگاه کردم و گفتم:
_یعنی وحید رئیسته؟😳😧
محمد بالبخند گفت:
_متاسفانه.😁
به وحید نگاه کردم.خودشو با رضوان مشغول کرده بود.ترجیح میدادم قبلا خودش بهم میگفت.
به مریم نگاه کردم و گفتم:
_عزیزم،دوست داری بری سفر؟😌
مریم لبخندی زد و گفت:
_آره،خیلی دلم میخواد.🙁
به وحید و محمد نگاه کردم.با لبخند به هم نگاه میکردن.به مریم گفتم:
_از کی دوست داری بری؟😎
یه کم فکر کرد...
گفت؛...
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad