نائب المهدی امام خامنه ای :
دل انسان غمگین میشود
و میشکند بهخاطر اینکه چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند،
نان اسلام را خوردند،
نان امام زمان را خوردند،
دم از امام زمان زدند،
دم از ائمّه معصومین زدند،
حالا طوری مشی کنند که اسرائیل و امریکا و سیا و هرکسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند!
📗۱۳۷۸/۹/۲۶
#نائب_برحق_مولا
•┄🍃🌹🍃┄•
@TarighAhmad
•┄🍃🌹🍃┄•
••🌸🌱••
حضرتصاحبالزمانخدابهشماصبردهد؛
زیراڪهاومنتظرماسٺنهاینڪهما
منتظراوباشیم.
هنگامےمےشودگفٺمنتظریمڪهخودرا
#اصلاحڪنیم؛ولےاگرخودرااصلاحنڪنیم
هیچگاه #ظهور نخواهدڪرد.[♥️]
#شهیداحمدمشلب
#عڪس_گرافیڪے
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
تلنگر⚠️
ای انسان 👤
انتخابت چیست؟🔍
اینجا
مرده ها⚰
را
با لااله الا الله
و
شهدا 🌹
را
با
لبیک یاحسین🕊
تشییع میکنند ...⁉️⁉️⁉️
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🎁 هدیه ی من به امام زمانم(عج)🎁
💌 متولدین فروردین: ده صلوات
💌 متولدین اردیبهشت:پنج سوره حمد
💌 متولدین خرداد:چهارده صلوات
💌 متولدین تیر: سه سوره قدر
💌 متولدین مرداد: ده سوره توحید
💌 متولدین شهریور:پنج صلوات و دو سوره حمد
💌 متولدین مهر:پنج سوره ناس
💌 متولدین آبان : یک آیه الکرسی
💌 متولدین آذر : پنج سوره فلق
💌 متولدین دی:پنج سوره کافرون
💌 متولدین بهمن:پنج صلوات با پنج سوره توحید
💌 متولدین اسفند:ده صلوات و یک سوره حمد
@TarighAhmad
با همه گرم میگرفت
و زود صمیمی میشد ...
جای خودش را توی دل بچه رزمنده ها جا کرده بود.
وقتی نبود جای خالی اش زیاد حس میشد
انگار بچه ها گم کرده ای داشتند
و بی تاب آمدنش بودند ....
خبره که میدادند آقا مهدی برگشته
دیگر کسی نمی ماند
همه بدو میرفتند سمتش.
میدویدند دنبالش تا روی دست بلندش کنند.
از آنجا به بعد دیگر اختیارش دست خودش نبود.
گیر افتاده بود، دست بچه ها
مدام شعار میدادند: فرمانده آزاده ...
بالاخره یک جوری خودش را از چنگ و بال نیرو ها در میاورد.
مینشست گوشه ای
دور از چشم بقیه، با خودش زمزمه می کرد و اشک میریخت ...
خودش را سرزنش می کرد
و به نفسش تشر میزد که: مهدی! فکر نکنی کسی شدی که اینها این قدر خاطرت رو میخوان.
نه، اشتباه نکن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی هایی ...
و همینطور میگفت و اشک میریخت ...🙃🍂
نام شهید: مهدی زین الدین
تاریخ تولد: 1338
محل تولد: تهران
محل شهادت: جاده بانه سردشت، توسط ضد انقلاب
تاریخ شهادت: سال 1363
مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم
🍃🕊 ...
#شهیدمهدیزینالدین
#کتابخودسازیبهسبکشهدا
#بشیم_مثل_شهدا
━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━
@TarighAhmad
━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━
🍭🌈
از دو مؤمنی که به هم برخورد میکنند ،
آنکه
دیگری را بیشتر دوست دارد ،
بهتر است ❤️🌈
#رفیق_خاص🍭
••●❥💖❥●••
@TarighAhmad
°°[🌿🌹]
💢درابعاداستوری💢
لوح داماد آسمانی🦋✨
امامخمینےرحمةاللهعلیہ:
جوانانماوقتےبهمیدان
جنگمےروند
انگاربهحــجلهدامادےمےروند.|😍❣|
#عکس_گرافیکی
#رفیقشهیدم
❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁
@TarighAhmad
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
°°[🌿🌹] 💢درابعاداستوری💢 لوح داماد آسمانی🦋✨ امامخمینےرحمةاللهعلیہ: جوانانماوقتےبهمیدان جنگ
°°[🌿🌹]
💢درابعادپروفایل💢
لوح داماد آسمانی🦋✨
امامخمینےرحمةاللهعلیہ:
جوانانماوقتےبهمیدان
جنگمےروند
انگاربهحــجلهدامادےمےروند.|😍❣|
#عکس_گرافیکی
#رفیقشهیدم
❁❁═༅═🍃🌸🍃═ ═❁❁
@TarighAhmad
❁❁═༅ ═🍃🌸🍃═ ═❁❁
•{ #پس_زمینه ♥️🌿
#شهید_احمد_مشلب🌸}•
عیدی کانال به اعضا🎁🎉
🍃🌹🍃🌹
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{ #پس_زمینه ♥️🌿
#شهید_احمد_مشلب🌸}•
#تم_شهید_احمد_مشلب
🍃🌹🍃🌹
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
کاری که
امروز انجام میدی
آیندت رو میسازه ...
پس
بهترین رو انجام بده😊💪
#انگیزشی
#حالخوب 🌿
🍃🌱↷
『@TarighAhmad』
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #چهل_وچهار تلفن منزل ز
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_وپنج
صالح در تکاپوی اعزام به حج بود
و حسابی سرش شلوغ شده بود. خرید وسایل لازم و کلاس های آموزشی و کارهای اداری اعزام، حسابی وقتش را پر کرده بود.
به اقوام هم سر زده بود و با بعضی ها تماس تلفنی داشت و از همه #حلالیت طلبیده بود.
همه چیز خوب بود فقط تنها مشکلمان پدرجون بود که دکترش اکیدا فعالیت خسته کننده و پرواز را برایش منع کرده بود.
حتی صالح پرونده پزشکی پدر جون را به چند دکتر خوب و حاذق که از همکاران دکتر پدرجون بودند، نشان داد اما تشخیص آنها هم همین بود.
پدر جون آرام به نظر می رسید اما غم چشمانش از هیچکداممان پوشیده نبود. کاری نمی شد کرد. سلامتی اش در خطر بود و مدام می گفت:
ــ خیره ان شاء الله.
روزی که اعزام شد واقعا دلتنگ بودم اما این دلتنگی کجا و دلتنگی سفرهای سوریه اش کجا؟!
این سفر، سفری بود که می دانستم سراسر شور بود و آرامش.
صالح با تنی رنجور و قلبی بغض آلود می رفت که #پاک و #طاهر بازگردد. مثل طفلی تازه متولد شده...
دلم آرام بود. بغض و دلتنگی داشتم اما نگرانی نه...
نگران بازگشتش نبودم و می دانستم گلوله ای نیست که جان صالحم را تهدید کند. توی فرودگاه همه ی زوار با وسایل لازم خودشان و ساک هایی شبیه به هم دسته دسته ایستاده بودند و مسئولین کاروان ها در تکاپو بودند برای گرفتن کارت های پرواز. خانواده ها برای بدرقه ی حجاج آمده بودند و همه جا اشک و لبخند با هم ترکیب شده بود. گاهی صدای صلوات از گوشه ای و در میان جمع انبوهی بلند می شد. سالن فرودگاه جای سوزن انداختن نبود. من و سلما و علیرضا و زهرا بانو و بابا هم با صالح آمده بودیم. پدرجون هم به اصرار با ما آمد.
دوست نداشتیم جمع حاجیان عازم سفر را ببیند و داغ دلش تازه شود. هر چه بود و هر حکمتی داشت پدر جون یک، جامانده محسوب می شد.
اما با این تفاسیر نتوانستیم در برابر اصرارش مقاومت کنیم و او هم همراهمان آمد.
صالح آنقدر بغض داشت که نمی توانست حتی به جهتی که پدر جون ایستاده بود نگاه کند.
لحظه ی آخر هم اینقدر دستش را بوسید و اشک ریخت که اشک همه را درآورد.
ــ پدر جون از خدا می خوام ثواب سفرم رو به شما و روح مامان برسونه
ــ برو پسرم... خدا به همراهت باشه. #قسمت یه چیزی بوده که با عقل من و شما جور در نمیاد. فقط خدا خودش می دونه #حکمتش چی بود؟ دست حق به همراهت مراقب خودت باش...
با همه خداحافظی کرد و به من رسید.
ــ مهدیه جان
ــ جانم عزیزم
ــ هر بدی ازم دیدی #همینجاحلالم_کن.
زحمتم خیلی به گردنت بوده. بخصوص تنهایی هات وقتی میرفتم ماموریت و جریان دستم و بچه و... خدا منو ببخشه
بغض داشتم اما باید صالح را مطمئن راهی می کردم. من هر کاری کرده بودم بر حسب وظیفه ی همسری ام بود.
ــ این چه حرفیه؟ وظیفه م بوده. تو هیچی برام کم نذاشتی. تو باید منو حلال کنی. مراقب خودت باش و قولت یادت نره.
پیشانی ام را بوسید و زیر گوشم گفت:
ــ شاید دیگه ندیدمت. از همین حالا دلتنگتم.
دلم فرو ریخت و از بغض نتوانستم جواب حرفش را بگویم. همه به منزل بازگشتیم.
آن شب سلما هم پیش من و پدرجون ماند. عجیب دلتنگ صالح شده بودم
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/11398
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_وشش
به محض اینکه در مدینه مسقر شده بود تماس گرفت.
صدایش شاد بود و این مرا خوشحال می کرد.
شماره ی هتل را داشتم و هر ساعتی که می دانستم زمان استراحتشان است تماس می گرفتم.
صالح هم موبایلش را برده بود و گاهی تماس می گرفت.
بساط آش پشت پا را برایش برقرار کرده بودم و با سلما و زهرا بانو آش خوشمزه ای را تهیه کردیم.
پدر جون ساکت تر از قبل بود.
انگار تمام فکر و ذهنش درگیر حج بود و حکمت نرفتنش...
علیرضا بیشتر از قبل به ما سر می زد. سلما هم که تنهایمان نمی گذاشت و اکثراً منزل ما بود.
سفر مدینه تمام شده بود و حجاج عازم مکه بودند و رسماً مناسک حج شروع می شد.
ــ مهدیه جان
ــ جونم حاج آقا
ــ هنوز مُحرم نشدم که...
ــ ان شاء الله حاجی هم میشی.
ــ ان شاء الله.. خواستم بگم توی مکه چون سرمون شلوغه موبایلمو خاموش می کنم. اما شماره ی هتل رو بهت میدم هر وقت خواستی زنگ بزن. اگه باشم که حرف می زنم اگه نه بعدا دوباره زنگ بزن.
ــ باشه عزیزم.. حداقل شماره مسئول کاروانتون هم بده.
ــ باشه خانومم حالا چرا صدات اینجوریه؟
ــ هیچی... دلتنگت شدم
ــ دلتنگی نکن خانوم گلم. نهایتش تا ده روز دیگه بر می گردم ان شاء الله.
ــ منتظرتم. قولت که یادته؟
ــ بله که یادمه. مراقب خودم هستم.
تماس که قطع شد دلم گرفت کاش با هم بودیم.
روز عرفه فرا رسیده بود...
و ما طبق هرسال توی حسینیه جمع شده بودیم برای دعا و نیایش خاطرات سال گذشته برایم تداعی شد و لبخند به لبم نشست
ــ چیه؟ چرا لبخند ژکوند می زنی؟
ــ یاد پارسال افتادم. صالح باتو کار داشت و منو صدا زد که بهت بگم بری پیشش یادته؟ برای سوریه اعزام داشت.
ــ آره یادش بخیر. واااای مهدیه چقدر داغون بودم. تو هم که تنهام نذاشتی و هیچوقت محبتت یادم نرفت. وقتی صالح برگشت سر و ته زبونم مهدیه بود خلاصه داداشمو اسیر کردم رفت.
ــ حالا دیگه صالح اسیر شده؟
ــ نه قربونت برم تو فرشته ی نجاتی
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/11398
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌳یا باسِطَ الیَدیّنِ بِالرّحمَه🌳
ای آنکه رحمت می آوری برآن کس که بندگانت به او رحم نمی کنند 😔 ای آنکه به سوی خود می خوانی هر که را که ازتو روی برگرداند 💕 اینک این منم که آهنگ تو کرده ام 🕊 خواهش پنهانی مرا اجابت کن 🤲 و در آنچه از تو خواسته ام دست رد بر سینه ام مزن۶ آبان ماه 🍁 چهارشنبه🍇 ۱۰ ربیع الاول 🦋 ذکر روز :یا ارحم الراحمین 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad』
امامصادق؏:
کسۍڪھ
درانتظارامامدوازدهمینخودبهسرمۍبرد؛
همانندکسۍاستکہ
دررڪابرسولخدا"ص"شمشیرڪشیده
وازآنحضرتدفاعمۍنماید.
[کمالالدین،ص٦٤٧]
#مهدویت
•═•🍃🌼🍃•═•
@TarighAhmad
•═•🍃🌼🍃•═•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درشعر شاعران همه گشتم
که مصرعی در شأن چشمان تو پیدا کنم
نشد :)❤️
#برادر_شهیدم
#کلیپ_شهید_مشلب 🎞
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
💐بزمی که حق آراسته الحق تماشایی بود🎉
💐جبریل مامورست و فکر مجلس آرایی بود🎊
💐میکائیل از عرش آمده گرم پذیرایی بود🎉
💐چشم کواکب خیره گر از چرخ مینایی بود🎊
🌷دهم ربیع الاول #سالروز_ازدواج_پیامبر_حضرت_خدیجه سلام الله علیها مبارک باد
🍃🌸|@TarighAhmad
#ریحانه •|♥|•
•°•[خدايا...!
اگر میدانستم با مرگ من
يک دختر
در دامان حجاب میرود،
حاضربودم
هزاران بار بميـرم،
تا هزاران دختر
در دامان حجاب بروند ]:)
#شهیدبرونسۍ💗✨
┅═══✼❣✼═══┅┄
@TarighAhmad
┅═══✼❣✼═══┅┄
از وفای به عهد
قطعا سوال خواهد شد ...🙂
سوره اسرا ٕ آیه ۳۴🌿
- روز بیست و چهارم چله
#فقط_بخاطر_تو 💚
🍃🌱↷
『@TarighAhmad』
نائب المهدی امام خامنهای:
هر حرکتی که برای دفاع از زنان انجام میگیرد،
باید رکن اصلی آن رعایت عفاف زن باشد... ✅
مردان هم باید عفیف باشند.✅
منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانی و برتری جسمانی، میتواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، روی عفّت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است.
📅 بازخوانی یک دیدار | ۷۶/۷/۳۰
#نائب_برحق_مولا
🌸🌸❤️🌸🌸
@TarighAhmad
🔴 ادامه ارسال تجهیزات نظامی به ادلب توسط ترکیه
🔵 کمیته هماهنگی گروههای مسلح سوری گزارش داد یک کاروان نظامی ترکیهای از گذرگاه "کفرلوسین" حومه شمالی ادلب وارد خاک سوریه شده و عازم مناطق جنوبی ادلب شدهاست.
این کاروان شامل ۲۰ کامیون تجهیزات نظامی و لجستکی بودهاست.
༺════════════
💢 @TARIGHAHMAD 💢
༺════════════
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🔴 ادامه ارسال تجهیزات نظامی به ادلب توسط ترکیه 🔵 کمیته هماهنگی گروههای مسلح سوری گزارش داد یک کارو
🔴 حمله هوایی سنگین روسیه در ادلب به گروههای تکفیری مورد حمایت ترکیه / دست کم 78 نفر کشته شدند
🔹به گزارش خبرگزاریهای جهانی، در حمله هوایی روسیه به کمپ آموزشی گروه تکفیری فیلق الشام در ادلب، دست کم 87 تروریست تکفیری کشته و 90 نفر زخمی شدند. این حمله یکی از سنگین ترین حملات روسیه در ماههای اخیر بوده است. گروه فیلق الشام یکی از گروههای تکفیری مورد حمایت ترکیه است که در ادلب سوریه مستقر شده است.
منبع:رسانه دمشق
༺════════════
💢 @TARIGHAHMAD 💢
༺════════════
تلنگر⚠️
میگفت:
فعالِ مجازی زیاد داریم
اما امام زمان عج
دنبالِ فعالِ مهدوی هستند..✅
#آقاۍدلتنگے✨
※•﴾ @TarighAhmad ﴿•※
A friend is like a star that twinkles and glows✨
Or maybe like the ocean that gently flows🌊
دوست مانند ستاره ای است که چشمک می زند و می درخشد
یا شبیه اقیانوسی که به آرامی جریان دارد
#رفیق_خاص🌊
join↧ఠ_ఠ↧
@TarighAhmad
خوشبختے یعنے :
یہ شهید تو زندگیت باشہ :))🍁
مسیر تو ادامہ راشــہ🌱
✨الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨
#شادی_روح_شهدا_صلوات 📿
#رفیقشهیدم 🍃
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
NAMAAZ13 (1).mp3
3.67M
#نماز_سکوی_پرواز 13
🎧آنچه خواهید شنید 👆
❣صدای خدا رو می شنوی؟
داره عاشقانه و بیقرار، دعوتت می کنه!
📣حی...حی...حی الصلاه
بدووو...من منتظرم!
💓گوش کن...صدای خدا میاد
#استادشجاعی
#سکوی_پرواز 🕊
╔═🍃🕊🍃═════╗
@TarighAhmad
╚═════🍃🕊🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بند کفشاتونو اینننجوری ببندین👟😎
چند مدل جذاب و راحت👆
#خلاقیت 💡
※•﴾ @TarighAhmad ﴿•※
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #چهل_وشش به محض اینکه
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #چهل_وهفت
از صبح درگیر قربانی کردن گوسفندی بودیم که پدرجون و بابا خریده بودند.
آرام و قرار نداشتم و دلتنگ صالح بودم.
هرچه با هتل تماس می گرفتم کسی پاسخگو نبود و این مرا دل آشوب کرده بود.
"مگه میشه حتی یه نفر اونجا نباشه که جواب بده؟!"
گوشی صالح هم که خاموش بود. به هر ترتیبی بود ساعت انتظارم را به ظهر رساندم.
علیرضا و سلما کباب را درست می کردند و پدر جون و بابا سهم فقرا را بسته بندی می کردند.
من هم در حین انجام کارهایم، کنار تلفن می نشستم و مدام شماره ی هتل را می گرفتم.
زهرا بانو کلافه شده بود.
ــ شاید شماره رو اشتباه گرفتی
ــ نه زهرا بانو... خودم ده بار با همین شماره با صالح حرف زدم الان کسی جواب نمیده
مشغول خوردن ناهار بودیم که با شنیدن خبری از اخبار سراسری ساعت 14، لقمه توی دهانمان خشک و سنگ شد.
توی منا اتفاقاتی افتاده بود که قابل باور نبود و به قول گوینده ی خبر،
اخبار تکمیلی هول محور این خبر هولناک هنوز به دستشان نرسیده بود.
مثل مرغ سر کنده از روی سفره بلند شدم و دویدم به سمت تلفن...
چندین بار شماره را تا نیمه گرفتم، اشتباه می شد و دوباره می گرفتم.
سلما لیوان آب را به سمت من گرفت و گوشی را از دستم کشید.
ــ چیکار می کنی مهدیه؟؟؟؟؟ بیا یه کم آب بخور...
با چشمانی خشک و حریص به سلما خیره شدم.
سلما صدایش را بالا برد و گفت:
ــ چیه؟ دوباره می خوای فرضیه سازی کنی؟ از کجا معلوم که صالح هم تو اون اتفاق بوده؟ می خوای برای خودت دلشوره ایجاد کنی؟
ــ سلما نشنیدی گفت زائرای ایرانی هم بین اون اتفاق بودن؟ اگه کاروان صالح اینا هم رفته باشه اوناهم گیر افتادن. اصلا اینا چرا تلفن رو جواب نمیدن؟ مطمئن باش اتفاقی افتاده نمی خوان جوابگو باشن.
ــ تو مگه شماره ی رئیس کاروان رو نداری؟
ــ دارم...
قبل از اینکه سلما حرفش رابزند به اتاق دویدم و موبایلم را آوردم و به صفحه ی مخاطبین رفتم.
این هم بی فایده بود.
یا ارتباط برقرار نمی شد
و یا اگر برقرار می شد کسی جواب نمی داد.
عصبی و هراسان بودم و دلم هزار فکر و خیال ناجور داشت.
تلویزیون را از شبکه ی خبر جدا نمی کردیم. مدام همان خبر را تکرار می کردند.
غذاها سرد شده بود و کسی دست به بشقاب غذایش نزده بود و سفره همانطور پهن بود.
بابا گفت:
ــ مهدیه جان با سلما سفره رو جمع کنید گناه داره بی حرمتی میشه.
زهرا بانو بلند شد و گفت:
ــ نمی خواد. خودم جمعش می کنم شما شماره رو مدام بگیرید شاید خبری شد
هر چه بیشتر شماره ها را می گرفتیم بیشتر نا امید می شدیم.
صدایی توی ذهنم پیچید
" خدایا صالحم رو از گزند حوادث سوریه حفظ کن"
"خدایاااااا این چه دعایی بود که من کردم؟! مگه خطر فقط تو سوریه در کمین صالحم بود؟ ای خدااااا"
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/11398
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad