1_5044069262403043390.mp3
5.57M
#دقایق دلنشین🍁🌺
#با استاد دانشمند☘️🌼
--------------------------------------------------
#عصرپاییزی☕
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
@Tarighahmad
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
لازمنیسٺحٺمابھدنبالشهادٺ باشیم،
عملبھوظیفھ،
اثراٺوضعےاےدارد ڪھ
ممکناسٺمنجربھشهادٺشود.
[ #حاجحسينيڪٺا ]
#رفیقشهیدم
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@TARIGHAHMAD |√←
🌺امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام:
اِفعَلوا الخَيرَ و لا تُحَقِّروا مِنهُ شَيئا؛ فإنَّ صَغيرَهُ كَبيرٌ، و قَليلَهُ كَثيرٌ
✅ كار خوب انجام دهيد
و هيچ كار خوبى را كوچک مشماريد؛ زيرا كوچک آن هم بزرگ است و اندكش بسيار
📚 وسائل الشیعة، جلد۱، صفحه۱۱۸
#حدیث
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #اول
ــ ببخشید مهدیه خانوم!
"بسم ا... این دیگه کیه؟؟!!"
رویم را برگرداندم و با صالح مواجه شدم.
سریع سرش را #پایین انداخت لبخندی زد و گفت:
ــ سلام عرض شد
ــ سلام از ماست
ــ ببخشید میشه سلما رو صدا بزنید؟
ــ چشم الان بهش میگم بیاد
هنوز از صالح دور نشده بودم که...
ــ مهدیه خانوم؟
میخکوب شدم و به سمتش چرخیدم و بی صدا منتظر صحبت اش شدم.
کمی پا به پا کرد و گفت:
ــ ببخشید سر پا نگهتون داشتم. سفری در پیش دارم خواستم ازتون #حلالیت بطلبم.
بالاخره ما همسایه هستیم و مطمئنا گاهی پیش اومده که حق همسایگی رو ادا نکردم البته بیشتر اون ماجرا... منظورم اینه که... بهر حال ببخشید حلال کنید.
هنوز هم از او دل چرکین بودم..
بدون اینکه جوابش را بدهم چــادرم را جلو کشیدم و به داخل حسینیه رفتم که سلما را صدا بزنم.
روز عرفه بود..
و همه ی اهل محل در حسینیه جمع شده بودیم برای خواندن دعا و نیایش.
ــ سلما... سلما...
ــ جانم مهدیه؟
ــ بیا برو ببین آقا داداشت چیکارت داره؟
سلما با اضطراب نگاهی به ساعت مچی اش انداخت و گفت:
ــ خدا مرگم بده دیر شد...
چادرش را دور خودش پیچاند و از بین خانم ها با گامهای بلندی خودش را به درب خروجی رساند
ــ سلما... سلماااا
ای بابا مفاتیحشو جا گذاشت. خواهر برادر خل شدن ها...
ادامه دارد...
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #دوم
مراسم تمام شده بود...
و به همراه پدر و مادرم راهی منزل شدیم.
مفاتیح خودم و مفاتیح سنگین سلما در دستم بود و چادرم را شلخته روی سرم نگه داشته بودم.
داخل کوچه که پیچیدیم جمعیت اندکی را جلوی منزل پدر سلما دیدیم.
صالح با لباس نظامی و کوله ی بزرگی که به دست داشت بی شباهت به رزمنده های فیلم های زمان جنگ نبود.
"این هنوز سربازی نرفته؟ پس چیکار کرده تا حالا؟"
هنوز حرف ذهنم تمام نشده بود که صالح به سمت ما آمد و با پدرم روبوسی کرد و پدر، گرم او را به آغوشش فشرد.
متعجب به آنها خیره بودم که مادر هم با بغض با او صحبت کرد و در آخر گفت:
ــ مهدیه خانوم خدانگهدار. ان شاء الله که حلال کنید.
کوله را برداشت و با بغض شکسته ی سلما بدرقه شد و رفت...
جمعیت اندک، صلواتی فرستادند و متفرق شدند.
سلما به درب حیاط تکیه داد و قرآن را از سینی برداشت و سینی به دستش آویزان شد.
قرآن را به سینه گذاشت و بی صدا اشک ریخت.
این بی تابی برایم غیر منطقی بود.
به سمتش رفتم و تنها کافی بود او را صدا بزنم که بغضش بترکد و در آغوشم جای بگیرد.
او را با خودم به داخل منزلشان بردم.
پدرش هم همراه صالح رفته بود و سلما تنها مانده بود.
مادرش چند سال پیش فوت شده بود و حالا می فهمیدم با این بغض و خانه ی خالی و سکوت سنگین، تحمل تنهایی برایش سخت بود.
ــ الهی قربونت برم سلما چرا اینجوری می کنی؟ آروم باش...
هق هق اش بیشتر شد و با من همراه شد.
ــ چقدر لوسی خب بر می گرده...
در سکوت فقط هق می زد.
سعی کردم سکوت کنم که آرام شود.
ــ خب... حالا بگو ببینم این لوس بازی چیه؟
ــ اگه بدونی صالح کجا رفته بهم حق میدی
و با گوشه ی روسری اش اشکش را پاک کرد و آهی کشید.
ــ ای بابا... انگار فقط داداش تو رفته سربازی
ــ کاش سربازی می رفت...
ــ کجا رفته خب؟!
ــ سوریه...
و دوباره هق زد و گریه ی بلندش تنم را لرزاند.
اسم سوریه را که شنیدم وا رفتم
"پس بخاطر این بود که همش حلالیت می طلبید؟!"
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/11398
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛طاهره ترابی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
📌راهنمایی روش مطالعه
🦋درس دین و زندگی🦋
همین اول بگم درصدی ک میزنید هیچ ربطی ب اعتقاداتتون نداره 😂😂
خب هممون میدونیم چند مبحثه دینی که الان تک تکشو بررسی میکنیم 👇
۱)آیات و روایات🌿
اول همه بگم هرچی آیات و روایت تو کتاب میبینین رو باید حفظ کنید🤦♂️😢
سخت شد مگه نه؟🤦♂️
ولی منظورم از حفظ این نیست ک کلمه ب کلمه حفظ کنید نه اصلا
برای آیه ها دنبال کلید واژه ها تو آیه بگردید ک با چی شروع شده آخره آیه چی هست و از چ کلمات اصلی استفاده شده😊😁
در حقیقت کلید واژه آیه رو حفظ میکنید نه کله آیه 😍اینجور راحت تر شد😊
داخل سوالای تیپ جدید زیاد میبینید ک مثلا اول آیه رو دادن آخرشو یا وسطشو میخان یا مثلا میگن برای چ قومی گفته شده و به این تیپ سوالا اینجاست ک حفظ کردنشون ب درد میخوره😍
برای روایت ها چون ب فارسیه کلیتش یادتون میمونه فقط و فقط حواستون باشه ک حفظ کنید از چه شخصی بوده اون روایت این سوال زیاد تکرار میشه😉
🔶ادامه دارد .....
#سربازِ_باسوادِ_مولا
#کنکوریامون🤓
/ʝסíꪀ➘
⇝ @TarighAhmad ⇜
برد پرسپولیس را درمقابل تیم گاو های نر شیرده آمریکا🐮🥛تبریک میگوییم🇮🇷❤️❤️❤️❤️
🌺یاذوالجلال والاکرام 🌺
پروردگارا 💕
دلهای ما را از انکار کردار ابلیس آکنده ساز
و لطفی کن تا رشته های نیرنگ او را پاره کنیم
خدایا هر گرهی که او می بندد تو بگشا
3⃣1⃣مهرماه 🍁9⃣9⃣3⃣1⃣یک شنبه
6⃣1⃣صفر2⃣4⃣4⃣1⃣🥀
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
اگر العجل بگوئیم و
برای ظهور آماده نشویم
ڪوفیان آخرالزمانيم..
-شهیدحسینمعزغلامے
#اللهمعجللولیڪالفرج..
#مهدویت
💚『@TarighAhmad』💚
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاٰ و پَر بِکِش
پَریدَنِت مُقَدَسِه🕊
#برادر_شهیدم
#کلیپ_شهید_مشلب
#ارسالی🌺
┄┅┅✿💠❀❤️❀💠✿┅┅┄
@TarighAhmad
┄┅┅✿💠❀❤️❀💠✿┅┅┄
تلنگر⚠️
توی این فضای مجازی،📲
میتونی پای منبر اساتید بزرگ
جهان تشیع بشینی
و تلمذ کنی،
و یا میتونی
شاگردی شیطون🃏 رو کنی!❌
دست خودته...
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad