eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدبخت ترینِ آدما کسیه که تو نماز ببازه ...😓 ╔═🍃🕊🍃═════╗ @TarighAhmad ╚═════🍃🕊🍃═╝
(مردى خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید، عرض کرد نماز نمى خوانم و عمل منافى عفت انجام مى دهم، دروغ مى گویم! کدام را اول ترک گویم؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: دروغ را، و در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید: هنگامى که خارج شد، وسوسه هاى شیطانى براى عمل منافى عفّت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله فکر کرد که اگر فردا پیامبر (صلی الله علیه و آله)از او در این باره سؤال کند، اگر بگوید چنین عملى را مرتکب نشده دروغ است و اگر راست بگوید حدّ بر او جارى مى شود، و همین گونه در رابطه با سایر کارهاى خلاف، این فکر و ترک دروغ، سرچشمه ترک همه گناهان او گردید. 🍁روز سی ام چله 💚 |❥ •• @TARIGHAHMAD
نائب المهدی امام خامنه ای : آن کسی که به ابزارها جان می‌دهد، خداست، «وَ تَسَبَّبَت بِکَ الاَسباب»، سبب‌ها را تو سبب میکنی. هم دعا کنیم، هم تضرع کنیم، هم استغفار کنیم. «اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الّتی تُنزِلُ النِّقَم» بعضی از گناهان، نقمت الهی را بر انسانها و اجتماعات نازل میکند. ۱۳۹۹/۰۸/۰۳ 🍃💞||@TarighAhmad
⚠️ توجه توجه نگو مرسی😱😃🙃 پاوه که بودیم حاج احمد صبح ها بعد از نماز مارو به ارتفاعات شهر می برد و توی برف و یخبندان باید از کوه بالا می رفتیم😐😐 حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می ایستاد و به بچه ها خسته نباشید می گفت و از اون ها پذیرایی می کرد😊😊 یک بار در حال برداشتن خرما بودم که گفتم مرسی برادر 😱😱 گفت چی گفتی؟؟🤨🤨 منم فهمیدم چه اشتباهی کردم گفتم هیچی گفتم دست شما دردنکنه برادر🤭 گفت گفتم چی گفتی؟؟😠 گفتم برادر گفتم ممنون😢 دوباره گفت نه اون اولی چی گفتی؟؟ من دیگه راه برگشت نداشتم گفتم،گفتم مرسی برادر😭 گفت:بخیز سینه خیز رفتن با اون شرایط برف و سرما و گِل واقعا کار سختی بود😢 اما چاره ای نبود باید اطاعت امر می کردم. بیست متری که رفتم دیگه نتونستم ادامه بدم 😢☹️🙄 روی زمین ولو شدم و گفتم نمی تونم والله نمی تونم😭😔😢 حاج احمد ضربه ای به من زد که نفهمیدم از کجا خوردم😱 ظهر دوباره همدیگرو دیدیم گفتم حاج آقا اون چه کاری بود با ما کردی؟؟😒🧐مگر من چه گفتم!! گفت:ما یک رژیم طاغوت با فرهنگش رو از کشور بیرون کردیم . ما خودمون فرهنگ داریم ،زبان داریم شما نباید نشخوار کننده ی کلمات فرانسوی و اجانب باشید.به جای این حرف ها بگو خدا پدرتو بیامرزه✅ 🚫خواهرم برادرم لطفا از کلمه مرسی،اوکی و بای و .....استفاده نکنید تحریم فرانسه؟!⛔️ استفاده نکردن از کلمه "مرسی"❌ 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
🕊🌿 اولین روحانے مدافع حرم شهید محمدمهدے مالامیرے
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🕊🌿 اولین روحانے مدافع حرم شهید محمدمهدے مالامیرے #بشیم_مثل_شهدا
گفت میخواهم عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش وخدا. پیشنهاد مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند. محمد مهدی با یک تیر دو نشان زده بود: « سلام بر ابراهیم » آنچنان تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود ، که گویی خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد. در اتاق کارش سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست. به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است. حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا محمد مهدی در آن محاصره کنار بچه های مجروح ماند و بر نگشت ، مثل ابراهیم ، او هم فرمانده نبود و اگر بر می گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که شهدا زنده اند ، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید سعادت است. او شبیه ترین فرد به ابراهیم هادی است با این تفاوت که ، اگر کسی دلتنگ ابراهیم شد ، کانال کمیلی در قلب فکه هست که در پی او برود اما رفقای محمد مهدی در فراقش مامنی جز خانه ی پدری اش ندارند .... اولین روحانی مدافع حرم 📕 مدافعان حرم « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
‏خوشبختي يعني هميشه آدمايي تو زندگيت باشن كه افسوس بخوري چرا زود تر باهاشون آشنا نشدي!💫☺️ 💝✨ 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
⭕️ طوفان توییتری در محکومیت اهانت دولت فرانسه به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مقدسات مسلین، همزمان با میلاد با سعادت گل سر سبد آفرینش و امام صادق علیه السلام 🔸 زمان: 📆 دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ الی ۲۳:۰۰ 👈 از همین الان توییت هایتان را به زبان‌های پرکاربرد جهان، با هشتگ زیر آماده کنید:👇 #⃣ 🔴 به طرز نوشتن هشتگ دقت فرمایید:👆 📑 «پیشنهاد میشود جهت جلوگیری از خطا هشتگ را در توییت کپی کنید» 🔻سعی کنید محتوای توییت‌های شما شامل موارد زیر باشد: 1⃣ معرفی سجایای اخلاقی پیامبر اسلام 2⃣ معرفی پیامبر اسلام به عنوان تکمیل کننده ادیان گذشته 3⃣ اعلام مقدس و خط قرمز بودن پیامبر اسلام برای بیش از یک میلیارد انسان 4️⃣ صلح جهانی در سایه ی پیروی از دستورات انبیاء و منجی ادیان 🔴
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحتی و فراغت ، چه بسیارند اهل دین ... !      ✨الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج✨ 📿 ❣ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @TarighAhmad ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
AUD-20201021-WA0163.mp3
4.91M
🎧آنچه خواهید شنید؛👆 ❣زندگی مثل يه دريا،باموج های بلنده! اماصخره هايي هم، برای پناه گرفتن ما وجود داره؛ مراقب باش،این صخره ها روگم نکنی این,آغاز غرق شدن توست ...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... @TarighAhmad ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃رمــان ... 🌸🍃 قسمت با عجله از پله ها پایین رفتم، پله ها رو دوتا یکی کردم تو همون حین چـــادرمو سر کردم به حیاط که رسیدم پام پیچ خورد، لنگون لنگون به سمت در رفتم در رو که باز کردم عاطفه با عصبانیت بهم خیره شد آب دهنمو قورت دادم. _خیلی زود اومدی بیا کنار بریم تو دوتا چایی بزنیم بعد بریم حالا وقت هست! عه عاطفه حالا یه بار دیر کردما عزیزم بیا بریم دیره. _چه عجب خانم فهمیدن دیره! شروع کرد به دویدن منم دنبال خودش میکشید،با دیدن پسری که سر کوچه ایستاده،ایستادم! عاطفه با حرص گفت: _بدو دیگه! با چشم و ابرو به سرکوچه اشاره کردم،سرش رو برگردوند و ریز خندید! با شیطنت گفت: _میخوای بگم برسونتمون؟ قبل از اینکه جلوشو بگیرم با صدای بلند گفت: _امین! پسر به سمت ما برگشت،با دیدن من مثل همیشه سرشو پایین انداخت آروم سلام کرد من هم زمزمه وار جوابشو دادم! رو به عاطفه گفت: _جانم! قلبم تند تند میزد،دست هام بی حس شده بود! _داداش ما رو میرسونی؟ امین به سمت ماشین پدرش رفت و گفت: _بیاید! به عاطفه چشم غره رفتم سوار ماشین شدیم،امین جدی به رو به رو خیره شده بود با استرس لبمو میجویدم،انگار صدای قلبم تو کل ماشین پیچیده بود! به آینه زل زدم هم زمان به آینه نگاه کرد،قلبم ایستاد! سریع نگاهش رو از آینه گرفت، بی اختیار لبم رو گاز گرفتم،انگار به بدنم برق وصل کردن. ماشین ایستاد با عجله پیاده شدم بدون تشکر کردن! عاطفه میاد سمتم. _ببینم لبتو! و خندید با حرص دنبالش دویدم اما زود وارد مدرسه شد! ادامه دارد... 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ به قلم ✍؛لیلاسلطانی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad