eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسالی‌شما♥️✨ ●/ مزارشهیدعیسی‌برجی /● ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══♥️══✾✾✾
آخرین‌جمعه‌سال‌اَست... کجایی‌آقا؟!💚•° 🌱 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
این همه هزینه می‌کنند کلی بودجه صرف کمپین وکالت به ربع پهلوی کردند، کلی سلبریتی به خط کردند تا تخم مرغ هفت سین شون هم شاهنشاهیه بعد شاه‌شون با کلی ربات هنوز نتونسته۵۰۰ هزار امضا برا کمپینش جمع کنه 😂 رفراندوم 🤣🤣🤣 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
مهیای سفر آخرت شو و توشه آن را پیش از رسیدن اجل تحصیل نما.🌿 [امام حسن ع ] 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
رفقآیِ‌جآن🌱 از‌امشب‌رمان‌زیبایِ‌[رهایی‌ازشب✨] هرشب‌دوپارت‌داخل‌کانال‌قرار‌می‌گیره‌...🙂
❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 گاهی روزگار به بازیهای عجیبی دعوتت میکند وتو را درمسیری قرار میده که اصلا تصورش هم نمیکردی!! پانزده سال پیش هیچ گاه تصور نمیکردم مغلوب چنین سرنوشتی بشم! ااااااااااههههه..!!!!!!این روزها خیلی درگیر کودوکیهامم. چندسالی میشه که خواب آقام رو ندیدم. میدونم باهام قهره. شاید بخاطر همینه که بی اختیار هفته هاست راهم رو کج میکنم به سمت محله ی قدیمی و مسجد قدیمی! با اینکه سالها از کودکیهام گذشته هنوز گنبد و مناره ها مثل سابق زیبا و باشکوهند. من اما به جای اینکه نزدیک مسجد بشم ساعتها روی نیمکتی که درست درمقابل گنبد سبز رنگ مسجد وسط یک میدون بزرگ قرار داره می‌نشینم و با حسرت به آدمهایی که باصدای اذان داخل صحن وحیاطش میشن نگاه میکنم. وقتی هنوز ساکن این محل بودم شنیدم که چندسالیه پیش نماز پیر ومهربون کودکیهام دیگه امامت این مسجد رو به عهده نداره و از این محل نقل مکان کردن به جای دیگری. پیش نماز جدید رواولین بار دم در مسجد دیدمش. یک تسبیح سبز رنگ به دست داشت و با جوونایی که دوره اش کرده بودند صحبت وخوش وبش میکرد. معمولا زیاد این صحنه رو میدیدم.درست مثل امروز!!! او کنار مسجد ایستاده بود با همون شکل وسیاق همیشگی ومن از دور تماشاش میکردم بدون اینکه واقعا نیتی داشته باشم این چند روز کارم نشستن رو این نیمکت و تماشای او و مریدانش شده بود.! شاید بخاطر مرد مهربون کودکیهام، شاید هم دیدن اونها حواس منو از لجنزاری که توش دست وپا میزدم پرت میکرد. آره اگر بخوام صادق باشم دیدن اون منظره حس خوبی بهم میداد. ساعتها روی نیمکت میدون که به لطف مسئولین شهرداری یک حوض بزرگ با فواره های رنگین چشم انداز خوبی بهش داده بود مینشستم و از بین آدمهای رنگارنگی که از کنارم میگذشتند تصویر اون جماعت کنار در مسجد حال خوبی بهم میداد. راستش حتی بدم هم نمیومد برم داخل مسجد و اونجا بشینم.اما من کجا و مسجد کجا؟!!! ✍ ف.مقیمے ادامه دارد... ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ @Tarighahmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 #پارت_1 گاهی روزگار به بازیهای عجیبی دعوتت میکند وتو را درمسیری قرار
❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 یادش بخیر !! بچگی هام چقدر مسجد میرفتم. اون هم تو قسمت مردونه.!. عشقم این بود که آقام بیاد خونه و دستمو بگیره ببرتم مسجد کنار خودش بنشونه. آقام برای خودش آقایی بود. یک محل بود و یک آقا سید مجتبی! همیشه صف اول مسجد مینشست. یادمه یکبار پیش نماز سابق مسجد با یک لبخند خیلی مهربون و لهجه ی زیبای مشهدی بهم گفت:سیده خانوم دیگه شما بزرگ شدی. اینجا صف آقایونه.باید بری پیش حاج خانوما نماز بخونی. آقام با شرم و افتخار میخندید و در حالیکه دست منو که با خجالت به کتش حلقه شده بود نوازش میکرد رو به حاج آقا گفت:حاج اقا تا چند وقت دیگه به تکلیف میرسه قول میده بره سمت خانمها.. پیش نماز هم به صورت اخم کرده و دمغ من لبخندی زدو گفت: -ان شالله...ان شالله.پس سیده خانوم ما بزودی مکلف هم میشن؟! بعد دست کرد تو جیبش و یک مشت نخودچی کشمش دراورد و حلقه ی دست منو بازکرد ریخت تو مشتم گفت: -این هم جایزه ی سیده خانوم.خدا حفظت کنه بابا! ان شالله عاقبت بخیرشی و هم مسیر مادرت زهرا حرکت کنی... از یاد آوری این خاطره مو براندامم راست شد ودلم برای یک لحظه لرزید. زیر لب زمزمه کردم:سیده خانوووووم.....هم مسیر مادرت زهرا بشی !!!!!!! غافل از اینکه من دیگه نه سیده خانومم نه هم مسیر مادرم زهرا.. کاش همیشه بچه میموندم.دست در دست آقام.، صف اول نماز جماعت! کاش بازهم اون مرد پیر مهربون تو کف دستم نخودچی کشمش مینداخت و اجازه میداد همیشه کنار آقام صف اول مسجد نماز بخونم. اینطوری شاید مسیرم عوض نمیشد! شاید برای همیشه سیده خانوم میموندم.. ✍ ف.مقیمے ادامه دارد... ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ @Tarighahmad
💌 🌹شهـــید جهاد مغنیه: رو خودتون‌ جوری ‌کار ڪنید که ‌اگر یه ‌گناهم ‌کردید، گریتون‌ بگیره... 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
ۍِ بزرگۍ بهم میگفٺ! هر وقٺ خواستۍ بفهمۍ خدآ صداتو میشنوھ یآ نھ ، ببین وقتۍ گناھ میڪنۍ عذاب وجدان دار؎ یا نھ! و خدانڪنھ روز؎ برسھ ڪھ اگھ گناهۍ ڪردیم عذاب وجدانمون بیدار نشھ!! اون ࢪوزھ ڪھ بدبختۍ رو میچشۍ...!🙂🚶🏻‍♂" . . . •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سرود سلام یا زهرا با ریتم سلام فرمانده . در مورد عفاف و حجابه . خیلی قشنگههه😍😍حتمااا ببینید ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══♥️══✾✾✾
آخروصیت‌نامه‌اش‌نوشته بود...!! وعده ما‌بھــشت‌...!! بعدروی بهشت‌راخط‌زدہ‌بود...!! اصلاح‌کردہ‌بود: وعدۂ‌ما"جَنَّتُ‌الْحُسِیْن‌«ع»♥️🙃 «شهیدحجت‌اسدی » ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 شهید سرافراز 🌷 رضا کارگر برزی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3024421060C7ad5c0e9e1 (ایتا _ چله شهدا) 🌸 «شهید رضا کارگربرزی» در یکم مرداد سال ۱۳۵۸ شمسی مصادف با ۲۷ شعبان سال ۱۳۹۹ قمری در یک خانواده مذهبی و ولایتمدار در شهرستان نظرآباد دیده به جهان گشود. 🌸 پدر شهید یک کارگر زحمت‌کشی است که مهمترین دغدغه زندگی‌اش روزی حلال بود. 🌸 شهید تحصیلات ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه‌ی خود را در مـحـل زادگـاهش به پـایان رسانـد. 🌸 او در رشته برق دانشگاه آزاد کرج ادامه تحصیل داد و بعد از پایان تحصیلات وارد سپاه پاسداران شد. 🌸 او در دفاع از حرم آل الله به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفت 🍃🌹 در تاریخ یازدهم مرداد ماه 1392 به شهادت رسید. 🌸 تربت پاکش در گلزار شهدای نظرآباد است 💠 وصیت نامه این شهید عزیز را حتما بخوانید 👇 ✍🌸 https://b2n.ir/m13223 روحش شاد 🌷 یادش گرامی 🌷 و راهش پر رهرو باد ━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━ @TarighAhmad ━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━
❌ حاجی فیروز ریشه ایرانی ندارد 👈 دکتر مهرداد بهار ،استاد معروف ایرانی می‌نویسد: 👤 حاجی فیروز بر اساس یک آیین بین‌النهرینی هست که در آن ایزدی می‌میرد و به جهان مردگان می‌رود و گیاهان همه می‌میرند و سپس دوباره از جهان مردگان برمی‌گردد و همه جا سرسبز می‌شود، این‌ اتفاق هر‌سال تکرار می‌شود. این چهره سیاه حاجی فیروز نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس‌های قرمز نشان حیات مجدد هست. 📚 منبع : کتاب از اسطوره تا تاریخ/ چاپ هفتم / صفحات: ۲۴۶ _ ۲۶۴ @TarighAhmad
ارسالی‌شما♥️✨ ●/ /● ✾✾✾══♥️══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══♥️══✾✾✾
4_5809874760347160902.mp3
2.59M
یا مقلب القلوب ... ✨🌱نماهنگ مجنونِ او ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
| حاج‌قاسم‌یارم‌باش!' چمدان‌بسته‌ام‌کھ‌ازهرچہ‌منم‌دل‌بکنم🙂♥ ‌‌‌‌‌‌‌ ••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●•• @TarighAhmad
حق‌محض‌:).... ... شاید‌وضع‌اقتصادی‌هم‌آزمایش‌خداست برای‌شناخته‌شدن‌بعضیآ... •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
. روز قيامت میگی:خدایا اشتباه شده است؛ من کارهای خوبی داشتم که در پرونده‌ام نیست و گناهانی نداشتم که هست...!!! جواب می آید: حسناتت رفت در پرونده کسی که غیبتش رو کردی... و از گناهان او به پرونده تو منتقل شد...!!! •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 #پارت_2 یادش بخیر !! بچگی هام چقدر مسجد میرفتم. اون هم تو قسمت مردو
❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 بعد از رسیدن به سن تکلیف فکرکنم فقط سه یا چهاربارتو مسجد در صف نمازگزاران خانوم ایستادم ولی آنجا بودنم هیچ لطفی نداشت. چون کسی منو سیده خانوم صدا نمیکرد! چون هیبت آقام کنارم نبود. از طرفی چندبار این حاج خانومهایی که کنارم نشسته بودن از نمازم ایراد میگرفتن .یکیشون که آخرین سری برگشت با لحن بد بهم گفت : -دختر تو که بلد نیستی درست نماز بخونی چرا میای صفهای اول،نماز ما هم بهم میریزی؟. پاشو برو عقب.!!! بعد با سرعت جانمازمو جمع کرد بازومم گرفت بلندم کرد و باصدای نسبتا بلندی روبه عقب صدا زد: -خانوم حسینی جان بیا اینجا برات جا گرفتم. وبدون اینکه به بغض گره خورده تو سینه ی من فکر کنه و اشک چشمهامو ببینه شروع کرد برای خانوم حسینی از اشکالات نمازی من صحبت کردن.. و اینقدر بلند تعریف میکرد که صفهای عقب و جلو هم توجهشون به سمت من جلب شد و شروع کردن به اظهار فضل کردن.. و من در حالیکه داشتم از شدت خجالت آب میشدم به سمت آخرین صف نمازگزاران پناه بردم و در طول نماز فقط اشک میریختم . اون شب آخرین حضور من در مسجد رقم خورد ودیگه هیچ وقت نرفتم و هرچقدر آقام بازبون خوش وناخوش میگفت گوشم بدهکار نبود که نبود. میگفتم یا میام پیش خودت نماز میخونم یا اصلن حرفشو نزن.!!! البته اگر دروغ نگم یکبار دیگه هم رفتم مسجد. پانزده سال پیش واسه فوت آقام. ✍ ف.مقیمے ادامه دارد... ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ @tarighahmad