🌸🍃🕊🍃🌸🕊🍃🌸
🌱وقتی درونت پاک باشد
خداچهره ات را گیرا میکند
🌿این گیرایی از زیبایی و جوانی نیست
☘این گیرایی از نور ایمانی است که درظاهر نمایان میشود 👌
💞آری "شهید مشلب "اینگونه است
#رفیق_شهیدم
#احمد_مشلب
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
🌹حسین جان🌹
✨شبنمےدر حرمٺ طعنہ بہدریا زده اسٺ
✨هرڪه آمدحرمٺ قید دو دنیا زده است
🍃💕|@Tarighahmad
29.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازگوئید
شما را #چه گذشت
که چنین رهرو و سالک شدهاید..
یا
چه #کردید
که در دشت خطر
یار و همبال #ملائک شدهاید...
🌸🍃🌸
چقدردویدٺاڪهـ
بهـاینجارسید؟!
چقدربایدبدویم،
بهـاینجابرسیم؟!♥️•°
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#بازگوئید شما را #چه گذشت که چنین رهرو و سالک شدهاید.. یا چه #کردید که در دشت خطر یار و همبال #مل
واڪنش مادر شهید براے
ساخت ڪلیپ [😍🎥]•°
ترجمه : فوق العادست👌⚘🌱
زیباست جدا؛ممنون❤
════°✦ ❃ ✦°════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
اےمنتخبِ نازِ دلم، صبح بخیـــر😍
اے دلبرِ ممتازِ دلم، صبح بخیـــر🦋
با عرضِ سلامِ خود بہ تو میگویم🌸
تا کوک شود ساز دلم، صبح بخیر🌺
اللهم عجل لولیک الفرج
~┄┅┅✿❀💛❀✿┅┅┄~
@TarighAhmad
🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊
عمه سادات ...
میگویند به شفاعت شماست
که همه شیعیان بهشتی میشوند!!
میشود یتیمان مهدیات را
شفاعتی کنی
تا رسیدن به بهشت ظهور ...؟
▪️بـه حـق کریـمه اهلـبیت
▫️اللهم عجل لولیک الفرج
...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@TarighAhmad
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
🕊☫﷽☫🕊
به یک عدد
#حاج_قاسم
جهت
رفع بلاهایِ اخیر
نیازمندیم.. 😔
••●❥❤️❥●••
@TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چکار کنیم امام زمان از دست ما راضی باشه.
#بسیار_زیبا_وشنیدنی
#استاد_دارستانی
نشر با ذکر #صلوات🌹
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید احمد مشلب ✾•••
@TarighAhmad
❣❄️❣❄️❣❄️❣❄️❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی تکان دهنده از کسانی که #حق_الناس به گردن دارند.
#استاد_رائفی_پور
♥
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید احمد مشلب ✾•••
@TarighAhmad
✅آیت الله شهید صدوقی:
ماشاءالله این آقای سیدعلی آقا خیلی مشت شان پر است...
#ولایــــــتیسم [✌️🏻🇮🇷]•√
#ڪلام_بزرگانـ [🍃😉]•√
🍃🌱↷
『 @TarighAhmad 』
✨
💠راهکار #آیت_الله_بهجت
✍یکی از طلاب محترم نقل کردند : "روزی به خدمت حضرت آیه الله بهجت رسیدم و عرض کردم: آیا می شود خودمان به این دستوراتی که از بزرگان رسیده و در کتاب ها نوشته شده ، مانند دستورات مرحوم بید آبادی عمل کنیم؟
آقا جواب دادند:مرحوم بید آبادی و بزرگان دیگه برای اسلام زحمات بسیار کشیدند ، ولی هر کدام از راه خاصی افراد را به سوی خدا می بردند. ولی راه من هم این است که این دستور العمل فقط در یک چیز جمع شده،در یک کلمه خیلی کوچک ، و آن "ترک گناه"است! ولی فکر نکن ترک گناه چیز ساده ای است، گاهی خیلی مشکل است.و تمام دستورات خودشان بعداً می آید.
🔰 ترک گناه مثل چشمه ای است که همه چیز را خود به دنبال دارد ، شما گناه را ترک کنید دستورات بعدی و عبادات دیگر خود به خود به سمت شما می آید." گاهی خود آقا می فرمودند: "خیال می کنیم خیلی چیزها گناه نیست وحال اینکه نگاه تند به مطیع،و نگاه محبت آمیز به عاصی خود گناه است که شاید ما گناه نشماریم..."
#نکته_های_ناب
💓🍃@TarighAhmad🍃💓
#سخـن_بـزرگـان📿🖇
گنـاهـانے هسـت،✨
ڪه صاحبـانشـان گـاهے موفق بہ توبہ نمے شوند:🍂
1- عمـداً نمـاز نخـوانـدن🥀
2- عـاق والـدین🌾
3- آبـرو بـردن📌
#استـادفاطمےنیـا👤
🌱-
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهیدم
هرکجا و هرلحظه بیادتم 😔
✨غروب خورشید درکنار شهید احمد
✅ارسالی اعضا
╭─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╮
🆔 @TarighAhmad
╰─┅═ঊঈ🇱🇧ঊঈ═┅─╯
بی تو به سامان نرسم،ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو
امام سجاد علیه السلام :
مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عجل الله تعالی فرجه ) به سر می بردند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند از مردمان همه زمان برترند،زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است.
بحارالانوار،ج۵۲،ص۱۲۲
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#با_ترک_گناه_مقدمات_ظهور_را_آماده_کنیم
#تنها_منجی_عالم_بشریت_العجل
°•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°
@TarighAhmad
°•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه ای کربلا 🍃🌸
این دلِ تنگم عقده ها دارد 😔
گوئیا میل کربلا دارد😔
•┄═━❝✨🌸✨❞━═┄•
@TarighAhmad
•┄═━❝✨🌸✨❞━═┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍پاسخ جالب دکتر #رفیعی به سوال معروف :
انسان مجبور هست یا مختار؟
╭┄══🌸══┄╮
@TarighAhmad
╰┄══🌸══┄╯
یہ سیدۍ میگفت:
°تو مہدی باکری بـاش
°شہادت خودش میـاد
°و بغلت میکنــہ..^^
╔═✨═🌙═✨═╗
@TarighAhmad
╚═✨═✨═✨═╝
.
#چند_جمله_با_یاس...🌈
[🌀]من
[🖇]همان
[🍂]خسته ی
[🌪]بی حوصله ی
[🌊]غم زده ام
[🌘]آدم بد قلقی
[🌿]که رگ خوابش
[🌄]فرج است...
#اللھمعجݪلولیڪالفرج
°•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°
@TarighAhmad
°•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°
.
#السلامعلیڪیااباصالح(عج)🍃
.
بعدسردارمانجهاناینچنینریختبهم
وایبهحالماکهبیتوعادتکردیموزندهایم
.
※•﴾ @TarighAhmad ﴿•※
رفقا رمان جدیدمون یه رمان
فوق عاشقانه❤️🍃 و البته #واقعی 👌✨
عاشقانه یکی از همسران شهدا به روایت خودشونه 📝
مطالعش به شدت پیشنهاد میشه
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #اول
هرچه یک دختر به سن و سال او دلش میخواست داشته باشد او داشت.
هر جا میخواست میرفت ..
و هر کار میخواست میکرد.
می ماند یک آرزو:
این که یک سینی بامیه متري بگذارد روي سرش و ببرد بفروشد.
تنها کاري که پدرش مخالف بود 🍃فرشته🍃 انجام بدهد...
و او گاهی غرولند میکرد چه طور میتوانند او را از این لذت محروم کنند. آخر، یک شب پدر یک سینی بامیه خرید و به فرشته گفت
_توي خانه به خودمان بفروش.
حالا دیگر آرزویی نداشت که بر آورده نشده باشد....😊
پدر همیشه هواي ما رو داشت. لب تر میکرد همه چیز آماده بود ما چهارتا خواهر بودیم و دوتا برادر.
فریبا که سال بعد از من با جمشید برادر منوچهر ازدواج کرد،
فرانک، فهیمه و من، محسن و فریبرز.
توي خونه ما براي همه آزادي به یک اندازه بود.
پدرم میگفت:
_هر کاری ميخواید، بکنید فقط سالم زندگی کنید ...
چهارده پانزده سالم بود که شروع کردم به کتاب خواندن.
همان سالهاي پنجاه و شیش و پنجاه و هفت هزار و یک فرقه باب بود و میخواستم ببینم این چیزها که میبینم و میشنوم یعنی چی.
از کتابهاي توده اي خوشم نیومد.
من با همه وجود خدا رو حس میکردم و دوستش داشتم نمیتونستم باور کنم که نیست.
نمی تونستم با قلبم و با خودم بجنگم گذاشتمشون کنار دیگه کتابهاشون رو نخوندم.
کتابهاي مجاهدین از شکنجه هایی که می شدند می نوشتند.
از این کارشون بدم اومد.
با خودم قرار گذاشتم اول اسلام رو بشناسم بعد برم دنبال فرقه ها. به هواي درس خوندن با دوستان مینشستیم کتابهاي دکتر شریعتی رو می خوندیم.
کم کم دوست داشتم حجاب داشته باشم.
مادرم از چادر خوشش نمیومد. گفته بودم براي وقتی که با دوستام میریم زیارت چادر بدوزه...
هر روز چادر رو تا می کردم می گذاشتم ته کیفم و کتابها رو میچیدم روش. از خونه که میومدم بیرون سرم میکردم تا وقتی بر میگشتم.
اون سالها چادر یک موضع سیاسی بود.
خونوادم از سیاسی شدن خوششون نمیومد.
پدرم میگفت:
_من ته ماجرا رو میبینم شما شر و شورش رو...
اما من انقلابی شده بودم، میدونستم این رژیم باید برود.✌️
در پشتی مدرسه مان روبروی مدرسه پسرانه باز میشد. از آن در، با چند تا از پسرها اعلامیه و نوار امام رد و بدل میکردیم. سرایدار هم کمکمان میکرد.
یادم هست اولین بار که نوار امام✨ را گوش دادم، بیشتر محو صداش شدم تا حرفاش...
ادامه دارد...
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #دوم
یادم هست اولین بار که نوار امام روگوش دادم بیشتر محو صداش شدم تا حرفاش.
امام مثل خودمون بود.
لهجه امام کلمات عامیانه و حرفهاي خودمانیش.
#میفهمیدم حرف هاش رو...
به خیال خودم همه ی این کارا رو پنهان میکردم.
مواظب بودم توي خونه لو نرم...😅
پدر فهمیده بود که فرشته یک کارهایی میکند.
فرشته با خواهرش فریبا هم مدرسه اي بود.
فریبا میدید صبح که می آید مدرسه چند ساعت بعد جیم می شود و با دوستانش می زند بیرون.
به پدر گفته بود اما ، پدر به روي خود نمی آورد.
فقط میخواست از تهران دورش کند. بفرستدش اهواز یا اراك پیش فامیل ها.
فرشته می گفت:
_چه بهتر آدم برود اراك نه که شهر کوچکی است راحت تر به کارهایش می رسد. اهواز هم همینطور.
هرجا میفرستادنش بدتر بود! هرجا خبري بود او حاضر بود...!
هیچ تظاهراتی را از دست نمیداد. با دوستانش انتظامات میشدند.
حتی نمیدانست که در تظاهرات 16 آبان دنبالش کرده بودند و چیزی نمانده بود گیر بیوفتد...
16آبان گاردي ها جلوی تظاهرات رو گرفتن ما فرار کردیم چند نفر دنبالمون کردن.
چادر وروسري رو از سر من #کشیدن و با باتوم می زدن به کمرم...😱😭
یک لحظه موتور سواري که از اونجا رد میشد..
دستم رو از آرنج گرفت و من رو کشید روی موتورش...😰😣
ادامه دارد
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌹هوالمحبـــــــوب
🌹رمان زیبا و واقعے #اینڪ_شوڪران
🌹قسمت #سوم
من رو کشید روی موتورش...
پاهام رو میکشید روی زمین کفشم داشت در می اومد...
چندتا کوچه اونطرفتر نگه داشت لباسم از اعلامیه باد کرده بود و یک طرفش از شلوارم زده بود بیرون...
پرسید : اعلامیه داري ؟😡
کلاه سرش بود صورتش رو نمیدیدم.
گفتم:آره
گفت :عضو کدوم گروهی😡
گفتم: گروه چیه؟ اینها اعلامیه امامه
کلاهش رو زد بالا..
-تو اعلامیه امام پخش میکنی؟😳
بهم برخورد...مگه من چم بود؟ چرا نمیتونستم این کار رو بکنم؟!😠
گفت :وقتی حرف امام رو خودت اثر نداشته، چرا این کار رو میکنی این وضعه اومدي تظاهرات؟😠
و روش رو برگردوند...
من به خودم نگاه کردم روسری سرم نبود خب اون موقع خیلی بد نبود تازه عرف بود ...😔
لباسام نامرتب بود دستش رو دراز کرد و اعلامیه ها رو خواست بهش ندادم اونم گاز موتورش رو گرفت و گفت:
- الان میبرم تحویلت میدم...😠
از ترس اعلامیه ها رو دادم دستش .
یکیش رو داد به خودم و گفت:
-برو بخون هر وقت فهمیدی توی اینا چی نوشته بیا دنبال این کارا...
نتونستم ساکت بمونم تا هرچی دلش میخواد بگه ...
گفتم: شما که پیروخط امامید، امام نگفته زود قضاوت نکنید؟ اول ببینید موضوع چیه بعد این حرفها رو بزنید من هم چادر داشتم هم روسري اونا رو از سرم کشیدن😠😢
گفت: راست میگی؟😡😳
گفتم: دروغم چیه؟ اصلا شما کی هستید که من بخوام به شما دروغ بگم؟😠
اعلامیه ها رو داد دستم و گفت بمونم تا برگرده...
ولی دنبال موتورش رفتم ببینم کجا میره و چه کار میخواد بکنه...😥
با دو سه تا موتورسوار دیگه رفتن همون جا که من درگیر شده بودم حساب دو سه تا از مامورها رو رسیدن وشیشه ي ماشینشون رو خرد کردن 👊😡👊بعد چادر و روسریم روکه همون جا افتاده بود برداشت و برگشت...🏍
نمیخواستم بدونه که دنبالش اومدم. دوییدم برم همونجایی که قرار بود منتظر بمونم...
اما زودتر رسید چادر و روسري رو داد وگفت:
- باید میفهمیدن چادر زن مسلمان رو نباید از سرش بکشن...😡☝️
اعلامیه ها رو گرفت و گفت:
- این راهی که میای خطرناكه مواظب خودت باش خانوم کوچولو....
و رفت ...
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
✍نویسنده؛ مریم برادران
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad