🔰ارادت خاص حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه) به #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها :👇
@TarikhEslam
✅ابن عباس می گوید :
📋《دَخَلَتْ عَائِشَةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ(ص) وَ هُوَ یُقَبِّلُ فَاطِمَةَ(س)!
فَقَالَتْ لَهُ : أَتُحِبُّهَا یَا رَسُولَ اللَّهِ(ص)؟
قَالَ : أَمَا وَاللَّهِ لَوْ عَلِمْتِ حُبِّی لَهَا لازْدَدْتِ لَهَا حُبّاً إنَّهُ لَمَّا عُرِجَ بِی إِلَی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ مِیکَائِیلُ ثُمَّ قِیلَ لِی : ادْنُ یَا مُحَمَّدُ(ص)!
فَقُلْتُ أَتَقَدَّمُ وَ أَنْتَ بِحَضْرَتِی یَا جَبْرَئِیلُ؟
قَالَ : نَعَمْ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَضَّلَ أَنْبِیَاءَهُ الْمُرْسَلِینَ عَلَی مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ فَضَّلَکَ أَنْتَ خَاصَّةً فَدَنَوْتُ فَصَلَّیْتُ بِأَهْلِ السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ》
♦️روزی عایشه نزد رسول اکرم(ص) مشرّف شد و دید که رسول اکرم(س) فاطمه(س) را می بوسد.
عایشه گفت : ای رسول خدا(ص)! آیا فاطمه(س) را دوست میداری؟!
حضرت(ص) فرمود :
آری! به خدا قسم، اگر تو میدانستی من چقدر فاطمهام را دوست میدارم تو نیز او را بیشتر دوست میداشتی!
زیرا موقعی که مرا در شب معراج به آسمان چهارم بردند، جبرئیل اذان گفت و میکائیل اقامه گفت، آن گاه به من گفته شد :
یا محمّد(ص)! جلو بیا و نماز بگذار!
گفتم : ای جبرائیل با بودنِ تو، من جلو بیایم و نماز بگذارم؟
گفت : آری! زیرا خدای حکیم پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرّب خود فضیلت و برتری داده و تو را یک فضیلت مخصوصی عطا نموده است، من جلو رفتم و با اهل آسمان چهارم نماز به جای آوردم.
📋《ثُمَّ الْتَفَتُّ عَنْ یَمِینِی فَإذَا أَنَا بِإِبْرَاهِیمَ(ع) فِی رَوْضَةٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَ قَدِ اکْتَنَفَهَا جَمَاعَةٌ مِنَ الْمَلائِکَةِ!
ثُمَّ إِنِّی صِرْتُ إِلَی السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ وَ مِنْهَا إِلَی السَّادِسَةِ فَنُودِیتُ : یَا مُحَمَّدُ(ص)!
نِعْمَ الْأَبُ أَبُوکَ إِبْرَاهِیمُ(ع) وَ نِعْمَ الْأَخُ أَخُوکَ عَلِیٌّ(ع)!》
♦️هنگامی که به طرف راست خود متوجّه شدم حضرت ابراهیم(ع) را دیدم که در یکی از باغهای بهشت است و گروهی از ملائکه در اطراف آن بزرگوار اجتماع نمودهاند.
سپس وقتی به سوی آسمان پنجم و ششم بالا رفتم ندائی شنیدم که گفت :
ای محمّد(ص)! پدر تو ابراهیم(ع) خوب پدری و برادرت علی بن ابیطالب(ع) خوب برادریست.
📋《فَلَمَّا صِرْتُ إِلَی الْحُجُبِ أَخَذَ جَبْرَئِیلُ بِیَدِی فَأَدْخَلَنِی الْجَنَّةَ فَإذَا أَنَا بِشَجَرَةٍ مِنْ نُورٍ فِی أَصْلِهَا مَلَکَانِ یَطْوِیَانِ الْحُلَلَ وَ الْحُلِیَّ فَقُلْتُ : حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ؟
فَقَالَ : هَذِهِ لِأَخِیکَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ هَذَانِ الْمَلَکَانِ یَطْوِیَانِ لَهُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ》
♦️هنگامی که متوجّه سرا پردهها شدم جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود ناگاه با درختی از نور مواجه شدم که دیدم دو ملک حلّه و زیورهایی به آن میپیچند، گفتم :
ای حبیب من جبرئیل! این درخت از کیست؟!
گفت : از برادرت حضرت علی(ع) است، این دو ملک تا روز قیامت حلّه و زیور به این درخت میپوشانند.
📋《ثُمَّ تَقَدَّمْتْ أَمَامِی فَإذَا أَنَا بِرُطَبٍ أَلْیَنَ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْیَبَ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ وَ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ فَأَخَذْتُ رُطَبَةً فَأَکَلْتُهَا فَتَحَوَّلَتِ الرُّطَبَةُ نُطْفَةً فِی صُلْبِی فَلَمَّا أَنْ هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ(ع) فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ(س) فَفَاطِمَةُ(س) حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ فَإذَا اشْتَقْتُ إِلَی الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ فَاطِمَةَ(س)》
♦️آنگاه وقتی به طرف جلو رفتم با رطبی روبرو شدم که از کره نرمتر و از مشک خوشبوتر و از عسل شیرینتر بود، من یک رطب را خوردم و آن رطب در پشت من مبدّل به نطفه شد، هنگامی که به زمین نزول نمودم و با خدیجه کبری(ص) همبستر شدم و او به فاطمه زهراء(س) حامله شد.
پس فاطمه(س) حوریهایست که انسیه میباشد، هر گاه من مشتاق بهشت میشوم فاطمه(س) را میبوسم.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۲۴۰
@TarikhEslam
#حدیث
📌مادران بهشتی
🌹حضرت رسول اکرم(ص) :
«الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ»
بهشت زیر پاهای مادران است.
📚نهج الفصاحه، ص۴۳۴
📎 #مادر
📎 #روز_مادر
📎 #حضرت_فاطمه
📎 #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
@TarikhEslam
📚معرفی «سیر مطالعاتی تاریخ اسلام» : 🔍👇
#سیر_مطالعاتی_تاریخ_اسلام
@TarikhEslam
سیر مطالعاتی تاریخ اسلام.pdf
3.6M
📚سیر مطالعاتی تاریخ اسلام
@TarikhEslam
🕎توطئه ترور شخصی و شخصیتی امیرالمومنین #امام_علی_علیه_السلام ننگی دیگر در کارنامه اصحاب سقیفه و مهاجمین خانه وحی!👇
@TarikhEslam
1⃣ترور شخصی :👇
✅وقتی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مخفيانه دفن شد، و تنفّر و نارضایتی ایشان از اهل سقیفه، بر همگان آشکار شد، اين مسأله آبرو و حيثيت حكومت غاصبِ وقت را زير سؤال برد و اثر منفى در ميان مردم گذاشت.
و از طرفی مظلومیّت و حقانیت امام علی(علیه السلام) و جنایت اهل سقیفه برای مردم ثابت شد که این نارضایتی دختر پیامبر(ص) تا حدی بوده که حتی برای تشییع پیکر مطهرش، اجازه شرکت به آنان را هم نداده است.
لذا غاصبین در يك شوراى توطئه آميز به اين نتيجه رسيدند كه على(علیه السلام) بايد ترور شود!
آنان بر این عقیده بودند که تا زمانی که علی(علیه السلام) زنده است، ما از حکومت و سلطنت سودی نمی بریم!
و حتی امکان دارد علی(علیه السلام) با مقبولیتی که در عموم مسلمانان دارد، مردم را علیه حکومت غاصب بشوراند.
پس نقشه ترور ایشان را کشیدند!
آن هم در حال نماز صبح كه هوا تاريك است و قهراً قاتل شناخته نخواهد شد.
بدين منظور «خالد بن وليد» را مامور اين جنايت هولناك نمودند و قضيه را با وى در ميان گذاشتند.
خالد نيز اعلان آمادگى كرد و از ابوبکر و عمر پرسید : چه زمانی او را بکشم؟
ابوبکر گفت :
📋《إِذَا انْصَرَفْتُ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ فَاضْرِبْ عُنُقَ عَلِيٍّ(ع)》
♦️وقتی من نماز صبح را تمام کردم، گردن علی را بزن!
پس برای این کار، در مسجد کنار علی(ع) بنشین!(۱)
پس قرار بر اين شد كه وقتی ابوبكر سلام نماز را گفت، بلافاصله اين ترور صورت بگيرد.
«اسماء بنت عميس» كه در اين تاريخ همسر ابوبكر بود، از پشت پرده اين توطئه با خبر بود، جريان را از طريق كنيزش به اطلاع اميرالمؤمنين(ع) رسانيد.
حضرت(ع) فردای اون روز بدون نگرانی در مسجد حاضر شد.
📋《وَ حَضَرَ المَسجِدَ وَ وَقَفَ خَلفَ أَبي بَكرِ وَ صَلَّي لِنَفسِهِ》
♦️حضرت(ع) در مسجد حاضر شد و پشت أبي بكر ايستاد و نماز را فرادی خواند!(۲)
حضرت(ع) ملاحظه كرد که خالد با شمشير و آمادگى كامل در كنار او نشست.
ابوبکر شروع به خواندن نماز کرد.
وقتی به سلام نماز رسید، در گفتن سلام پایانی نماز دچار تردید شد و قدری مکث کرد.
او در این حین عواقب اين كار را سنجيد و نگران عكس العمل مردم و خطرِ آتى آن و حتی احتمال در خطر بودن جانش را در نظر گرفت، لذا تشهد نماز را چندين بار تكرار كرد و سلام نگفت!
سرانجام قبل از خواندن سلام نماز سه مرتبه خطاب به خالد گفت :
📋《يَا خَالِدُ! لَا تَفْعَلْ مَا أَمَرْتُكَ!》
♦️ای خالد! آنچه را که به تو دستور داده ام، انجام نده!
و سپس گفت :
📋《اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ》
و از نماز فارغ شد!(۳)
امام على(ع) در اين هنگام متوجه شد و بلافاصله به خالد حمله كرد و شمشير او را از دستش گرفت و وى را به زمين كوبيد و روى سينه اش نشست و به او فرمود :
📋《يَا خَالِدُ! مَا الَّذِي أَمَرَكَ بِهِ؟
قَالَ : بِقَتْلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع)؟
قَالَ : أَوَ كُنْتَ فَاعِلًا؟
فَقَالَ : إِي وَاللَّهِ لَوْ لَا أَنَّهُ نَهَانِي لَوَضَعْتُهُ فِي أَكْثَرِكَ شَعْراً!
فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ(ع) : كَذَبْتَ لَا أُمَّ لَكَ مَنْ يَفْعَلُهُ أَضْيَقُ حَلْقَةِ اسْتٍ مِنْكَ!》
♦️ای خالد! ابوبکر چه چیزی را به تو امر کرده بود؟
خالد : ابوبکر دستور داده بود تا گردن تو را بزنم ای امیرالمومنین(ع)!
امام(ع) فرمود : آیا تو این کار را می کردی؟!
خالد گفت : آری به خدا قسم! اگر او قبل از سلام نماز نگفته بود که او را نکش، همانا تو را کشته بودم.
حضرت فرمود :
دروغ گفتی! مادر نباشد تو را، کسي که بخواهد اين کار را با من انجام دهد.
سپس حضرت(ع) خواست خالد را بكشد و خالد نیز در حال گریه و التماس بود که مسلمانان حاضر، جلو آمدند تا خالد را نجات دهند، ولى مقدور نشد!
سرانجام ابن عباس و حاضرین او را به قبر پيامبر اکرم(ص) سوگند دادند و گفتند :
📋《یا أَبَاالْحَسَن(ع)! اَللَّه اَللَّه بِحَقِّ صاحِبِ الْقَبْرِ!》
♦️ای اباالحسن(ع)! خدا را، به حق صاحب این قبر، او را نکش و رها کن!(۴)
با اين قسم، امام على(ع) خالد را رها كرد و توطئه قتل این گونه بر همگان فاش شد و این جریان لکه ننگ دیگری بود بر کارنامه اهل سقیفه و غاصبین حکومت!
📚منابع :
۱)علل الشرایع شیخ صدوق، ج۱، ص۱۹۲
۲)تفسیر قمی، ج۲، ص۱۵۹
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۲۹، ۱۳۶
۴)الاحتجاج طبرسى، ج۱، ص۹۰
@TarikhEslam