eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
178 ویدیو
294 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پاسخ: آنچه در کتب معتبر تاریخی آمده، تعداد همسران امام حسین(ع) را پنج تن نام برده اند، که بدین ترتیب می باشد : 1⃣لیلی دختر ابی مُرَّة بن عروة بن مسعود ثقفی! ليلی دختر ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است، که مادر لیلی، میمونه دختر ابوسفیان است. با این نظر معاویه دایی مادر حضرت علی اکبر(ع) می باشد! لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) می باشد که در کربلا شهید شد و در نتیجه ابوسفیان جدّ مادری حضرت علی اکبر(ع) می باشد! باتوجه به همین نسب، روز عاشورا به علی اکبر(ع) پیشنهاد شد که به یزید بپیوندد، ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت : 《اِنَّ قَرابَةَ رَسُولِ اللهِ(ص) اَحَقُّ اَنْ تُرعَیٰ》 رعایت خویشاوندی رسول خدا(ص) به حقیقت نزدیک‌تر است.(۱) و خود لیلی طبق نقلهایی در کربلا حضور نداشته است. مرحوم محدث قمی می نویسد : من به مأخذی دست نیافتم که دال بر آمدن لیلا به کربلا باشد. و ظاهر آن اسـت که لیلا در کربلا نبوده و من در کتاب های معتبر ندیدم.(۲) اما در برخی نقلهای ضعیف نام لیلی را در واقعه کربلا نوشته اند که اینگونه توجیه شده است که امام علی(ع) نیز همسری به نام لیلی بنت مسعود داشت که مادر ابوبکر بن علی(ع) یکی از شهدای کربلا است.(۳) و این لیلیٰ گاه با لیلیٰ مادر علی اکبر(ع) اشتباه گرفته می‌شود. 2⃣شهر‌بانو(شاه زنان) دختر کسری یزدگرد سوم، پادشاه ایران! او مادر امام سجاد(ع) است که در مورد این که شهربانو جزء همسران امام بوده، اختلاف است. شیخ مفید از او در ارشاد با نام شاه زنان یاد می کند.(۴) ایشان هم در کربلا حضور نداشته است و کسانی که نام یکی از همسران امام(ع) را شهربانو و دختر یزدگرد ثبت کرده اند، اذعان دارند پس از تولد امام سجاد(ع) به فاصله کمی از دنیا رفت.(۵) 3⃣رباب دختر امرؤالقیس بن عدی! در مورد ولادت و وفات دقیق حضرت رباب(س) به جرات می توان گفت که هیچ منبعی از آن ذکری به میان نیاورده است. اما در مورد حضور ایشان در کربلا و همراهی او با کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) در تاریخ آمده است. امرؤالقیس بن عدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. همسر او هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بود.(۶) او سه دختر به نامهای مُحَیَّاة و سَلمی و رباب داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد. ابن عساکر نقل می نویسد : امروء القیس خطاب به امام علی(ع) عرضه داشت : 《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》 ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۷) امام حسین(ع) از رباب صاحب دختری به نام سکینه(ع) و پسری به نام علی اصغر(ع) شد.(۸) امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین سروده است : 《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً، تَکُونُ بِهَا السَّکِینَهُ وَ الرُّبَابُ، أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي، وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》 آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۹) در نقلی آمده است که؛ رباب بهترین زنان و افضل همسران امام حسین(ع) از حیث جمال و ادب و عقل بود.(۱۰) و از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام را کرد، که رباب(س) نیز در بین آنها بود. حضرت(ع) خطاب به آنان فرمود : ای خواهرم! ای ام کلثوم! و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم، در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا بر زبان نرانید.(۱۱) بعد از واقعه کربلا، رباب(س) همراه اسراء به کوفه رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد. 《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۱۲) @TarikhEslam ادامه مطالب :👇
ابن اثیر می نویسد : 《وَ حُمِلَتْ إِلَى الشَّامِ فِيمَنْ حُمِلَ مِنْ أَهْلِهِ》 رباب(س) همراه سایر خاندانش به شام برده شد.(۱۳) پس نام رباب(س) در بین اسراء ی شام دیده می شود، ولی در این مدتی که در شام اقامت داشت، چیزی از سخنان و فعالیت های او در میان نیست. طبق ادامه نقل ابن اثیر؛ 《ثُمَّ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ بَقِيَتْ بَعْدَهُ سَنَةً لَمْ يُظِلَّهَا سَقْفُ بَيْتٍ حَتَّى بَلِيَتْ وَ مَاتَتْ كَمَدَاً وَ قِيلَ : إِنَّهَا أَقَامَتْ عَلَى قَبْرِهِ سَنَةً وَ عَادَتْ إِلَى الْمَدِينَةِ فَمَاتَتْ أَسَفًا عَلَيْهِ》 سپس رباب(س) به مدینه برگشت و بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود.(۱۴) هنگامی که رباب به مدینه بود، بزرگانی از قریش و اهل مدینه از او خواستگاری نمودند، که او در جواب می‌ گفت : 《مَا كُنْتُ لِأَتَّخِذَ حَمْوَاً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!》 بعد از حضرت رسول اکرم(ص) هیچ پدر شوهری نمی خواهم.(۱۵) ابن عساکر می گوید : 《وَ عَاشَت بَعدَهُ سَنَةً》 و رباب(س) یک سال بعد از شهادت امام حسین(ع) در قید حیات بود.(۱۶) 4⃣اُمّ إسحاق دختر طلحة بن عبیدالله! وی ابتدا از همسران امام حسن مجتبی(ع) بود. امام حسن(ع) در لحظات عمر شریفشان به امام حسین(ع) وصیت کرد و فرمود : 《يَا أخِي! إنِّي أرضَى هَذِهِ المَرأةِ لَكَ، فَلا تُخرِجَنَّ مِن بُيُوتِكُم، فَإذَا اَنقَضَت عِدَّتَهَا فَتَزَوَّجهَا》 ای برادر! من از این زن راضی هستم و پس از شهادتم او را از خانه خویش خارج مکن و هنگامی که زمان عدّه ی او پایان یافت، او را به ازدواج خود در بیاور! پس بدین ترتیب، امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع) با ام اسحاق ازدواج کرد.(۱۷) ام اسحاق مادر طلحه پسر امام حسن(ع) و شیخ مفید همچنین برای او یک فرزند از امام حسین(ع) به نام فاطمه نام می‌برد. 5⃣زنی از قبیله قضاعه! که او فرزندی به نام جعفر داشت و در کربلا حضور نداشت.(۱۸) 📚منابع : ۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۸۶ ۲)نفس المهموم محدث قمی، ص۱۶۷/ منتهی الآمال محدث قمی، ص۳۷۵ ۳)الاختصاص شیخ مفید، ص۸۲ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۷ ۵)اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۴۵ ۶)أنساب الأشراف بلاذری، ج۲، ص۱۹۵ ۷)تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹ ۸)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵ ۹)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۱۰)اعیان الشیعه امین، ج۶، ص۴۹۹ ۱۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۲ ۱۲)شرح الاخبار ابن حیون، ج۳، ص۱۷۸ ۱۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۰ ۱۴)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۱ ۱۵)البداية و النهاية ابن كثير، ج۸، ص۲۱۰ ۱۶)تاريخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج۶۹، ص۱۲۰ ۱۷)الاغانی ابوالفرج اصفهانی، ج۲۱، ص۷۸ ۱۸)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۳۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ابن سعد می نویسد : 📋《جَمَعَ حُسَينٌ(ع) أصحابَهُ في لَيلَةِ عاشوراءَ لَيلَةِ الجُمُعَةِ》 ♦️امام حسین(ع) یاران خود را در شب عاشورا که شبِ جمعه بود، گِرد هم آورد.(۱) ابوحمزه ثمالى نیز در روايتى از امام سجّاد(ع) ماجراى وفادارى ياران و خاندان حضرت(ع) را در شب عاشورا بازگو مى‏ كند، تا آنجا كه امام حسین(ع) یاران را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید : 📋《يَا أَهْلِي وَ شِيعَتِي! اتَّخِذُوا هَذَا اللَّيْلَ جَمَلًا لَكُمْ وَ انْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ فَلَيْسَ الْمَطْلُوبُ غَيْرِي وَ لَوْ قَتَلُونِي مَا فَكَّرُوا فِيكُمْ فَانْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَأَنْتُمْ فِي حِلٍّ وَ سَعَةٍ مِنْ بَيْعَتِي وَ عَهْدِ اللَّهِ الَّذِي عَاهَدْتُمُونِي》 ♦️ای یاران من! این شب است که سیاهی و تاریکی آن را فرا گرفته، پس چون شتری راهوار از آن بهره ببرید و خودتان رو نجات دهید. مقصود اين گروه ستمکار من هستم و غير از من کسی را نمی خواهند. اگر مرا بکشند، به فکر کشتن شما نمی افتند، پس خودتان را نجات دهید. خداوند شما را مورد رحمتش قرار دهد. من امشب شما را مرخص کردم و بيعت خود و پیمان خداوند، که با من بسته بودید را از گردن شما برداشتم. در این هنگام؛ برادران و یاران امام(ع) به یک بار گفتند : 📋《وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَنَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) لَا تَرَكْنَاكَ أَبَداً أَيْشٍ يَقُولُ النَّاسُ تَرَكُوا إِمَامَهُمْ وَ سَيِّدَهُمْ وَ كَبِيرَهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ وَ نَبْلُو بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عُذْراً وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ أَبَداً أَوْ نُقْتَلَ دُونَكَ》 ♦️ای مولای ما! به خدا سوگند! هرگز تو را ترک نخواهیم کرد که مردم در مورد ما زبان که کنایه باز کنند و بگویند که آنها افراد بی وفایی بودند که امامشان و آقایشان و رهبرشان رو تنها گذاشتند تا اینکه کشته شد. و آن روز بین ما و خدایمان عذری نخواهد بود. و تو را رها نمی‌کنیم تا آن‌که در کنار تو کشته شویم.(۲) در روایتی دیگر، حضرت(ع) خطاب به آنان فرمود : 📋《تَفَرَّقُوا فِی سَوادِ هذَا اللَّیْلِ وَ ذَرُونِی وَ هؤُلاءِ الْقَوْمَ، فَإِنَّهُمْ لا یَطْلُبُونَ غَیْرِی》 ♦️اکنون در این سیاهى شب، پراکنده شوید و مرا با این گروه دشمن تنها بگذارید، که آنان تنها مرا مى طلبند!(۳) وقتی کلام امام حسین(ع) تمام شد و حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم عرضه داشت : 📋《لَا اَرَانَا اللهُ ذَلِکَ اَبَدَاً》 ♦️خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را رها کنیم و به‌سوی شهر خود برگردیم.(۴) و زهیر بن قین به نمایندگی از غیر بنی هاشم ایستاد و گفت : 📋《وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَكَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَدْفَعُ بِذَلِكَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِكَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْيَانِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ》 ♦️به خدا سوگند! دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم، و سپس کشته شوم، تا هزار مرتبه، تا خداوند تو و اهل بیتت را از کشته شدن در امان دارد!(۵) امام(ع) وقتی وفاداری یاران را دید، فرمود : 📋《فَاِنّي لَا أََعلَمُ أَصحَابَاً أَوفَي وَ لَا خَيرَاً مِن أَصحَابِي، وَ لَا أَهلَ بَيتِِ أَبَّرَ وَ لَا أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي؛ فَجَزَاکُمُ اللهُ خَيرَاً》 ♦️به راستي که من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بيتي نيکوتر و صله کننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خدای متعال شما را جزای خير دهد.(۶) سپس حضرت(ع) فرمود : 📋《يَا قَوْمِ! فَإِنِّي غَداً أُقْتَلُ وَ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ》 ♦️من فردا کشته می‌شوم، همۀ شما نیز با من کشته خواهید شد و کسی از شما نمی‌ماند. سپس همگی اصحاب گفتند : 📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي أَكْرَمَنَا بِنُصْرَتِكَ وَ شَرَّفَنَا بِالْقَتْلِ مَعَكَ》 ♦️حمد و سپاس خدایی را که ما را به واسطه یاری تو کرامت داد و شهادت در کنار تو را به ما شرافت بخشید.(۷) در نقلی دیگر؛ امام حسین(ع) فرمود : 📋《اِرفَعُوا رُؤوسَکُم وَانظُرُوا》 ♦️سرهایتان را بالا بگیرید و بنگرید! پس آنان به جایگاه و منزلگاه خود در بهشت نگریستند. سپس امام(ع) به آنان فرمود : فلانی! این، منزل توست! فلانی! این، قصر توست! فلانی! این، درجه توست! 📋《فَکانَ الرَّجُلُ یَستَقبِلُ الرِّماحَ وَالسُّیوفَ بِصَدرِهِ وَ وَجهِهِ لِیَصِلَ إلی مَنزِلِهِ مِنَ الجَنَّهِ》 ♦️از این رو، هر یک از آنان با سر و سینه به استقبال نیزه ها و شمشیرها و تیرها می رفتند تا به جایگاهشان در بهشت برسند.(۸) 📚منابع : ۱)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۱، ص۴۶۶ ۲)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۹۰ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۲ ۶)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۵۲ ۷)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴ ۸)الخرائج والجرائح راوندی، ج۲، ص۸۴۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍ 5️⃣8️⃣ :📚 کتاب «الصحیح من مقتل سید الشهداء و اصحابه» بخشی از کتاب ۱۶ جلدی دانشنامه امام حسین(علیه السلام) در باب شرح قیام و شهادت ایشان؛ اثر مرحوم استاد محمدی ری شهری✍📚👇 @TarikhEslam
4_5850638634255909912.pdf
34.5M
📚✍📚✍📚✍📚✍ کتاب «الصحیح من مقتل سید الشهداء و اصحابه» @TarikhEslam
4_6023959501160318347.pdf
17.98M
📚✍📚✍📚✍📚✍ کتاب «شهادتنامه امام حسین(ع)» ترجمه کتاب «الصحیح من مقتل سید الشهداء و اصحابه» @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅امام سجاد(ع) می فرماید : 📋《إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ》 ♦️من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه‏ ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه‏ اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ‏ لَكَ مِنْ خَلِيلِ‏، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ‏، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏، وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ‏، وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است. 📋《فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ》 ♦️پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.(۱) 📚منبع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ @TarikhEslam