تاملی در تاریخ اسلام
2⃣ #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام و زن بدکاره!👇 ✅هارون الرشید خلیفه مقتدر و بیحیای عبّاسی امام موسی ک
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
3⃣توبه بشر حافی!👇
✅علامه حلی می نویسد :
روزی امام موسی کاظم(ع) در بغداد از مقابل درب خانه بِشْر بن حارث بغدادی می گذشت.
📋«فَسَمِعَ المَلَاهِي وَ أَصوَاتَ الغِناءِ والقَصبِ تَخْرجُ مِنْ تِلكَ الدَّارِ، فَخَرَجَتْ جَارِيَةٌ وَ بِيَدِها قُمَامَةُ البَقْلِ، فَرَمَتْ بِهَا فِي الدَّرْبِ»
♦️هنگامی که امام کاظم(ع) از کنار خانه او میگذشت، صدای ساز و آواز و لهو و لعب از خانه او بلند بود.
در این هنگام کنیزی از خانه بِشْر بیرون آمد و در دست او ظرف خاکروبه ای بود و در جلوی درب خانه بشر ریخت.
امام موسی کاظم(ع) از او پرسید :
📋«يَا جَارِيَةُ! صَاحِبُ هذِهِ الدَّارِ حُرٌّ أَم عَبْدٌ؟»
♦️ای کنیز! صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟
کنیز که ایشان را نمی شناخت، در پاسخ گفت :
او آزاد است!
امام موسی کاظم(ع) خطاب به آن کنیز فرمود :
📋«صَدَقْتِ! لَو كَانَ عَبْدَاً خَافَ مِنْ مَولَاهُ!»
♦️راست گفتی! اگر او بنده بود از مولای خود میترسید!
امام(ع) این را فرمود و به راه خود ادامه دادند و رفتند.
هنگامی که کنیز به خانه برگشت، بِشْر بر سر سفره نشسته بود و علت تاخیر را از کنیز جویا شد.
کنیز نیز قضیه ملاقات خود با امام کاظم(ع) را برای بِشْر بازگو نمود.
در این هنگام؛
📋«فَخَرَجَ حَافِيَاً حَتَّى لَقِيَ مَولَانَا الكَاظِمَ(ع) فَتَابَ عَلَى يَدِهِ»
♦️پس بدین ترتیب بِشْر با پای برهنه از خانه بیرون آمد و به دنبال امام کاظم(ع) راه افتاد و در نتیجه گفتگویی با ایشان، توبه کرد.(۱)
از آن پس او را بِشْر حافی نامیدند.
📚منبع :
۱)منهاج الكرامة علامه حلی، ص۵۹
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام 3⃣توبه بشر حافی!👇 ✅علامه حلی می نویسد : روزی امام موسی کاظم(ع) در بغداد
4⃣بلعیده شدن ساحر توسط شیر روی پرده با اشاره #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام!👇
✅نقل است که؛
روزی هارون الرشید جمعی از نزدیکان خود را برای صرف غذا دعوت کرد.
از طرفی هارون الرشید به دنبال کسی می گشت که بتواند به کمک او احترام و منزلت موسی بن جعفر(ع) را کم کند و ایشان را در مجلس خجالت زده نماید.
به همین دلیل از امام موسی کاظم(ع) نیز درخواست نمود تا در این میهمانی شرکت کند.
امام(ع) نیز دعوت او را پذیرفت و بر سر سفره غذا، پیش سایر میهمانان نشست. هارون طبق نقشه ای از پیش تعیین شده، شخص شیّاد و جادوگری را به این میهمانی دعوت کرده بود تا سر سفره، کارهای مضحک و خنده داری علیه امام کاظم(ع) انجام دهد تا ایشان را نزد میهمانان بازیچه قرار داده، به خیال خودش، امام(ع) را دست بیندازد.
وقت غذا فرا رسید و سفره را پهن کردند و هر کس در جای خودش قرار گرفت.
📋«فَلَمَّا أُحْضِرَتِ اَلْمَائِدَةُ عَمِلَ نَامُوساً عَلَى اَلْخُبْزِ فَكَانَ كُلَّمَا رَامَ أَبُواَلْحَسَنِ(ع) تَنَاوُلَ رَغِيفٍ مِنَ اَلْخُبْزِ طَارَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ»
♦️وقتی سفره را پهن کردند، جادوگر بر نان جادویی خواند که هر وقت امام کاظم(ع) می خواستند قطعه نانی را بردارند، نان از مقابل حضرت(ع) بلند می شد.[پرواز می کرد.]
هارون از شوق در جای خود آرام و قرار نداشت و می خندید.
امام کاظم(ع) که فهمیده بود منشأ این توطئه از کجاست، به پرده ای که نقش شیری در آن نقش بسته بود، اشاره کرد و فرمود :
📋«يَا أَسَدُ! خُذْ عَدُوَّ اَللَّهِ!»
♦️ای شیر! این دشمن خدا را بگیر![نابود کن!]
راوی می گوید :
📋«فَوَثَبَتْ تِلْكَ اَلصُّورَةُ كَأَعْظَمِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلسِّبَاعِ فَافْتَرَسَتْ ذَلِكَ اَلْمُعَزِّمَ فَخَرَّ هَارُونُ وَ نُدَمَاؤُهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ مَغْشِيّاً عَلَيْهِمْ فَطَارَتْ عُقُولُهُمْ خَوْفاً مِنْ هَوْلِ مَا رَأَوْهُ فَلَمَّا أَفَاقُوا مِنْ ذَلِكَ»
♦️عکس به صورت یک شیر درنده بسیار بزرگ در آمد و آن مرد جادوگر را از هم درید و هارون و اطرافیانش از ترس آنچه دیده بودند بیهوش شدند، و روی زمین افتادند.
وقتی به هوش آمدند هارون به امام کاظم(ع) گفت : شما را قسم می دهم به حقی که بر شما دارم از این عکس بخواهید آن مرد را برگرداند.
امام کاظم(ع) فرمود :
📋«إِنْ كَانَتْ عَصَا مُوسَى رَدَّتْ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبَالِ اَلْقَوْمِ وَ عِصِيِّهِمْ فَإِنَّ هَذِهِ اَلصُّورَةَ تَرُدُّ مَا اِبْتَلَعَتْهُ مِنْ هَذَا اَلرَّجُلِ»
♦️اگر عصای موسی(ع) آن عصاها و طناب هایی را که بلعیده بود برگرداند، این عکس نیز آن مرد را نیز بر می گرداند.(۱)
📚منبع :
۱)عيون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۹۵
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
4⃣بلعیده شدن ساحر توسط شیر روی پرده با اشاره #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام!👇 ✅نقل است که؛ روزی هارون
5⃣دستور #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام به تقیّه!👇
✅علی بن یقطین وزیر دربار عباسی در زمان حکومت هارون الرشید بود.
روزی علی بن یقطین در نامه ای به امام موسی کاظم(ع) نوشت :
📋«جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنَّ أَصْحَابَنَا قَدِ اِخْتَلَفُوا فِي مَسْحِ اَلرِّجْلَيْنِ!
فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَكْتُبَ إِلَيَّ بِخَطِّكَ مَا يَكُونُ عَمَلِي بِحَسَبِهِ فَعَلْتُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ》
♦️اصحاب بر سر کیفیت مسح پا در وضو با هم اختلاف دارند.
اگر صلاح دیدید به خط شریف خود کیفیت وضوی کامل را برایم بنویسید.
امام کاظم(ع) در جواب نامه نوشت :
📋«فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ مِنَ اَلاِخْتِلاَفِ فِي اَلْوُضُوءِ وَ اَلَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ تُمَضْمِضَ ثَلاَثاً وَ تَسْتَنْشِقَ ثَلاَثاً وَ تَغْسِلَ وَجْهَكَ ثَلاَثاً وَ تُخَلِّلَ شَعْرَ لِحْيَتِكَ وَ تَغْسِلَ يَدَكَ إِلَى اَلْمِرْفَقَيْنِ ثَلاَثاً وَ تَمْسَحَ رَأْسَكَ كُلَّهُ وَ تَمْسَحَ ظَاهِرَ أُذُنَيْكَ وَ بَاطِنَهُمَا وَ تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى اَلْكَعْبَيْنِ ثَلاَثاً وَ لاَ تُخَالِفْ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ»
♦️اختلافی را که گفته بودی، متوجه شدم، ولی تو از این پس این چنین وضو بگیر :
۱)سه بار آب در دهان بگردان و دهان شویه کن.
۲)سه بار استنشاق کن و بینی ات را بشوی.
۳)صورتت را سه بار و دستها را از پایین تا آرنج بشوی.
۴)همه سر را مسح کن و گوشها را بشوی.
۵)پاهایت را بشوی!
با این دستور هرگز مخالفت مکن!
وقتی نامه امام(ع) به دست علی بن یقطین رسید، همه از جواب امام(ع) تعجب کردند که چرا دستورالعمل وضویی کاملاً مشابه با وضوی اهل سنّت برای علی بن یقطین صادر فرموده است؟
ولی خود علی بن یقطین گفت :
مولایم بهتر از هر کس دیگری علت چنین دستوری را می داند و من هم فرمانبردار و مطیع دستورش هستم.
مدتها چنین بود تا روزی جاسوسان هارون الرشید گزارش دادند که علی بن یقطین از شیعیان موسی بن جعفر(ع) و مخالف شماست.
با توجه به اینکه علی بن یقطین وزیر هارون بود و گهگاه از این گزارش ها می رسید، هارون موضوع را با بعضی از عوامل اطلاعاتی در جریان گذاشت و گفت : مدت هاست گزارش هایی در مورد تشیّع علی بن یقطین و نفوذی بودنش در دستگاه حکومتی ما به دستم می رسد، ولی من هیچ سرنخی بدست نیاورده ام. دوست دارم به گونهای که او متوجه نشود امتحان روشن دیگری به عمل آورم و به همه حرفها خاتمه دهم.
بگویید چه کنم؟
آنان گفتند : وضوی شیعیان با وضوی اهل سنت فرق می کند.
بهترین امتحان آن است که شخصاً به طور پنهانی وضوی او را کنترل کنید.
هارون گفت : آری، این بهترین راه است.
عادت علی بن یقطین این بود که نماز را اول وقت در اطاقی تنها به جا می آورد.
روزی وقتی علی وارد اطاق شد، هارون از محلی که قبلاً در نظر گرفته بود، او را زیر نظر گرفت.
علی نیز همچون همیشه وضویی به روش وضوی اهل سنت گرفت.
صحنه آن چنان عجیب بود که هارون بی اختیار از مخفی گاهش بیرون آمد و خطاب به علی فریاد زد :
📋«كَذَبَ يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ مِنَ اَلرَّافِضَةِ»
♦️ای علی بن یقطین! هر کسی می گوید تو شیعه هستی دروغ می گوید.
پس از آن روز مجدداً نامه ای از امام کاظم(ع) به دست علی بن یقطین رسید که در آن نوشته بود :
📋«اِبْتَدِئْ مِنَ اَلْآنَ يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ تَوَضَّأْ كَمَا أَمَرَ اَللَّهُ اِغْسِلْ وَجْهَكَ مَرَّةً فَرِيضَةً وَ أُخْرَى إِسْبَاغاً وَ اِغْسِلْ يَدَيْكَ مِنَ اَلْمِرْفَقَيْنِ كَذَلِكَ وَ اِمْسَحْ بِمُقَدَّمِ رَأْسِكَ وَ ظَاهِرِ قَدَمَيْكَ مِنْ فَضْلِ نَدَاوَةِ وَضُوئِكَ فَقَدْ زَالَ مَا كَانَ يُخَافُ عَلَيْكَ وَ اَلسَّلاَمُ»
♦️ای علی بن یقطین! از این پس آن گونه که خداوند فرموده است، وضو بگیر!
صورت را کامل و دستها را از آرنج تا انگشتان بشوی، و سپس قسمتی از جلوی سر و آنگاه روی پاهایت را از رطوبت دستهایت مسح نما؛ زیرا که خطری که متوجه تو بود برطرف گردید.(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۲۷
@TarikhEslam
✍نقش بر آب شدن تزویر هارون الرشید توسط #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام :👇
@TarikhEslam
✅هارون آشکارا روی انتساب خود به مقام رسالت تکیه نموده، در هر فرصتی آن را مطرح میکرد.
وی روزی وارد شهر مدینه شد و رو به قبر مطهر حضرت رسول اکرم(ص) نمود و گفت :
📋《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللهِ(ص)، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ عَمِّ!》
♦️درود بر تو ای پیامبر خدا!
درود بر تو ای پسرعمو!
او در میان آن جمعیت زیاد، نسبت عموزادگی خود با حضرت رسول اکرم(ص) را به رخ مردم میکشید و عمدا به آن افتخار مینمود تا مردم بدانند خلیفه، پسرعموی پیامبر(ص) است.
در این هنگام، پیشوای هفتم که در آن جمع حاضر بود، از هدف هارون آگاه شده، نزدیک قبر پیامبر(ص) رفت و با صدای بلند گفت :
📋《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللهِ(ص)، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَه!》
♦️درود بر تو ای پیامبر خدا! درود بر تو ای پدر!
هارون از این سخن ناراحت شد؛ بهطوریکه رنگ صورتش تغییر یافت و بیاختیار گفت: واقعا این، افتخار است.(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۳۵
@TarikhEslam
✅«محمد بن شمس الدین معروف به ابن حجر مکی»(۱۵۰۳ق) یکی از علمای سنی مذهب در حدیث و فقه شافعی که در رد شیعه کتاب نوشته است و وقتی در معرفی ائمه اطهار(علیهم السلام) به #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام می رسد، می گوید :
📋«يُدْعَى بِبَابِ قَضَاءِ حَوَائِجِ المُومِنِینَ أَی أَهْلِ سُنَّةِِ»
♦️اهل سنت از موسی بن جعفر(علیهما السلام) به عنوان «باب الحوائج» یاد می کردند.
و در عبارتی دیگر آمده است؛
📋«کَانَ مَعْرُوفَاً عِنْدَ أَهْلِ الْعَرَاقِ بِبَابِ قَضَاءِ الْحَوَائِج عِنْدَاللهِ»
♦️موسی بن جعفر(علیهما السلام) در عراق به «باب الحوائج» معروف بود.(۱)
📚منبع :
۱)الصّواعق المحرقه ابن حجر مکی، ج۲، ص۵۹۰
@TarikhEslam
🔶روحیه جهادی و انقلابی گری در سیره #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
در بیانات #مقام_معظم_رهبری :👇
@TarikhEslam
✅زندگی امام موسی بن جعفر(ع) یک زندگی شگفتآور و عجیبی است.
اولاً در زندگی خصوصی موسی بن جعفر(ع) مطلب برای نزدیکان آن حضرت روشن بود.
هیچکس از نزدیکان آن حضرت(ع) و خواص اصحاب آن حضرت(ع) نبود که نداند موسی بن جعفر(ع) برای چی دارد تلاش میکند و خود موسی بن جعفر(ع) در اظهارات و اشارات خود و کارهای رمزیای که انجام میداد، این را به دیگران نشان میداد؛ حتی در محل سکونت، آن اتاق مخصوصی که موسی بن جعفر(ع) در آن اتاق مینشستند، اینجوری بود که راوی که از نزدیکان امام(ع) هست، میگوید من وارد شدم، دیدم در اتاق موسی بن جعفر(ع) سه چیز است :
یک لباس خشن، یک لباسی که از وضع معمولی مرفه عادی دور هست؛ یعنی به تعبیر امروز ما میشود فهمید و میشود گفت لباس جنگ. این لباس را موسی بن جعفر(ع) آنجا گذاشتند؛ نپوشیدند؛ بهصورت یک چیز سمبولیک.
بعد «و سیفٌ معلّقَ»؛ شمشیری را آویختند؛ معلق کردهاند؛ یا از سقف یا از دیوار. «و مصحف»؛ و یک قرآن!(۱)
ببینید چهچیز سمبلیک و چه نشانه زیبایی است!
در اتاق خصوصی حضرت(ع) که جز اصحاب خاص آن حضرت(ع)، کسی به آن اتاق دسترسی ندارد، نشانههای یک آدم جنگیِ مکتبی مشاهده میشود. شمشیری هست که نشان میدهد که هدف، جهاد است.
لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله زندگی خشونتبار رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان میدهد هدف این است؛ میخواهیم به زندگی قرآنی برسیم با این وسائل، و این سختیها را هم تحمل کنیم.
اما دشمنان امام موسی بن جعفر(ع) هم این را حدس میزدند.(۲)
📚منابع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۸، ص۱۰۰
۲)انسان ۲۵۰ ساله مقام معظم رهبری، ص۲۹۲
@TarikhEslam