eitaa logo
تاملی در تاریخ اسلام
2.1هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
153 ویدیو
258 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام علی(علیه السلام) خطاب به امام حسن(علیه السلام): «وَاعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ..» 📚نهج البلاغه، نامه۳۱ ✅روزی نه چندان دورِ دور، ماهم در تاریخ، ورق خواهیم خورد. @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚مقتل : @AsnadolMasaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️تلاش مذبوحانه «جعفر کذّاب» پس از شهادت !👇 @TarikhEslam
✅در برهه­‌ هایی از تاریخ، بودند افرادی که از شرایط پیچیده آن عصر، سوء استفاده کرده و ادعاهای گزافی مطرح نموده­ و مدتی گروهی را با خود همراه کرده اند. ادعای امامت از سوی «جعفر کذّاب» برادر امام عسکری(علیه السلام) پس از شهادت ایشان، نمونه‌­ای از این موارد است که حامل عبرت‌­ هایی می­‌تواند باشد. 👤«ابوالأدیان» می­‌گوید: من از خدمتگزاران امام حسن عسکری(علیه السلام) بودم و نامه­‌ های آن حضرت(ع) را به شهرها می‌­ بردم. در طی مسمومیتی که امام(ع) با آن از دنیا رفت، به خدمتش رسیدم. حضرت(ع) نامه­‌ هایی نوشت و فرمود: 📋«اِمْضِ بِهَا إِلَى اَلْمَدَائِنِ فَإِنَّكَ سَتَغِيبُ خَمْسَةَ عَشَرَ يَوْماً وَ تَدْخُلُ إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى يَوْمَ اَلْخَامِسَ عَشَرَ وَ تَسْمَعُ اَلْوَاعِيَةَ فِي دَارِي وَ تَجِدُنِي عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ» ♦️این­‌ ها را به مدائن می­‌ بری! پانزده روز در سامرا نخواهی بود؛ روز پانزدهم که داخل شهر شدی، خواهی دید که از خانه من ناله و شیون بلند است و جسد مرا در محل غسل گذاشته­‌ اند. گفتم:سرور من! اگر چنین شود، امام(ع) بعد از شما کیست؟ حضرت(ع) فرمود : 📋«مَنْ طَالَبَكَ بِجَوَابَاتِ كُتُبِي فَهُوَ اَلْقَائِمُ» ♦️هر کس جواب نامه­‌ هایم را از تو مطالبه کند، قائم بعد از من، اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. ایشان فرمودند : 📋«مَنْ يُصَلِّي عَلَيَّ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» ♦️هر کس بر جنازه ی من نماز گزارد، قائم بعد از من اوست. گفتم:نشانه دیگری بفرمایید. و نیز فرمود: 📋«مَنْ أَخْبَرَ بِمَا فِي اَلْهِمْيَانِ فَهُوَ اَلْقَائِمُ بَعْدِي» ♦️هر کس از آنچه در میان همیان(کمربند) است، خبر دهد، او امام بعد از من است. هیبت و عظمت امام(ع) مانع شد که بپرسم؛ مقصود از آنچه در همیان است، چیست؟ من نامه­‌های آن حضرت(ع) را به مدائن بردم و جواب آن­‌ها را گرفته و روز پانزدهم وارد سامرا شدم. دیدم همان طور که حضرت(ع) فرموده بود، از خانه ایشان صدای ناله بلند است. و نیز دیدم برادرش «جعفر» در کنار خانه آن حضرت(ع) نشسته و گروهی از شیعیان، اطراف او را گرفته به او تسلیت، و به امامتش تبریک می­‌ گویند. من از این جریان تعجب کردم و با خود گفتم : اگر جعفر امام باشد، پس وضع امامت عوض شده است! زیرا من با چشم خود دیده بودم که جعفر شراب می­‌خورد و قمار می­‌ کرد و اهل تار و طُنبور بود. من هم جلو رفته و رحلت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک گفتم، ولی از من چیزی نپرسید. در این هنگام، «عقید» خادم خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد و به جعفر گفت:جنازه برادرت را کفن کردند؛ بیایید نماز بخوانید. جعفر وارد خانه شد و شیعیان در اطراف او بودند. وقتی که به حیاط خانه وارد شدیم، جنازه امام حسن عسکری(ع) را کفن کرده و در تابوت گذاشته بودند. جعفر پیش رفت تا بر جنازه ایشان نماز گذارد. وقتی که خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندم­‌ گون و سیاه­‌ موی که دندان­‌ های پیشینش قدری باهم فاصله داشت، بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت : 📋«تَأَخَّرْ يَا عَمِّ! فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلاَةِ عَلَى أَبِي» ♦️عمو! کنار برو! من باید بر پدرم نماز بخوانم! جعفر در حالی که قیافه­‌اش دگرگون شده بود، کنار رفت و آن کودک بر جنازه امام حسن عسکری(علیه السلام) نماز خواند و حضرت(ع) را در خانه خود، در کنار قبر مطهر پدرش امام هادی(علیه السلام) دفن کردند. بعد همان کودک رو به من کرد و گفت : ای مرد بصری! جواب نامه‌­ها را که همراه تو است بده. جواب نام ه‌­ها را به او دادم و با خود گفتم:این دو نشانه [نماز بر جنازه و خواستن جواب نامه­‌ها]؛ حالا فقط همیان مانده است. آن­‌ گاه پیش جعفر آمدم و دیدم سر و صدایش بلند است. «حاجِز وَشّاء» که حاضر بود به جعفر گفت : آن کودک چه کسی بود؟ جعفر گفت : والله تا به حال او را ندیده­‌ام و نمی­‌ شناسم. در آن‌­جا نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکری(ع) پرسیدند، و وقتی دانستند که ایشان از دنیا رفته است، گفتند؛ جانشین ایشان کیست؟ حاضران جعفر را نشان دادند و آن­‌ها به جعفر سلام کرده و تسلیت گفتند و اظهار داشتند : نامه­‌ها و پول‌هایی آورده‌­ایم؛ بفرمایید بگویید؛ نامه‌­ها را چه کسانی نوشته­‌اند و پول­‌ها چقدر است؟ جعفر از این سؤال برآشفت و برخاست و در حالی که گَرد جامه­‌ خود را پاک می­‌کرد، گفت : 📋«تُرِيدُونَ مِنَّا أَنْ نَعْلَمَ اَلْغَيْبَ؟» ♦️شما از ما انتظار دارید علم غیب بدانم؟ در این میان، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت : نامه­‌ها از فلانی و فلانی است و در همیان هزار دینار است که ده تا از آن­‌ها را آب طلا داده­‌اند. نمایندگان مردم قم نامه‌­ها و همیان را تحویل داده و به خادم گفتند: 📋«اَلَّذِي وَجَّهَ بِكَ لِأَخْذِ ذَلِكَ هُوَ اَلْإِمَامُ» ♦️هر کس تو را برای گرفتن همیان فرستاده، او امام است.(۱) 📚منبع: ۱)کمال الدین شیخ صدوق، ج۲، ص۴۷۵   @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣فقر با ما بهتر از توانگری با دشمنان ماست! ✅محمد بن‌ حسن می‌گوید : نامه‌ای به امام حسن عسکری(ع) نوشتم و از فقر و تنگدستی شکوه کردم، ولی بعدا پیش خود گفتم : مگر امام صادق(ع) نفرموده که فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران، و کشته‌ شدن با ما بهتر از زنده‌ ماندن با دشمنان ما است؟! امام حسن عسگری(ع) در پاسخ نامه من نوشت : 📋«إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخُصُّ أوْلِيَاءَنَا إذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ وَقَدْ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ مِنْهُمْ وَ هُوَ كَمَا حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ عَدُوِّنَا وَ نَحْنُ كَهْفُ مَنِ الْتَجَأ إلَيْنَا وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَعِصْمَةٌ لِمَنِ اعْتَصَمَ بِنَا، مَنْ أحَبَّنَا كَانَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا مَالَ إلَى النَّار» ♦️هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می‌کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در می‌گذرد. همچنان‌ که پیش خود گفته‌ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دشمنان ماست. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که (برای نجات از گمراهی) به ما متوسل می‌شوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرب به خدا) با ماست و کسی که پیرو راه ما نباشد، به‌ سوی آتش خواهد رفت.(۱) 📚منبع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص۴۳۵ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣امام‌ پنج ساله!👇 ✅ابوسهل می گوید : وقتی امام حسن عسکرى(ع) در بستر بیماری ای بعد از مسمومیت ایشان توسط معتمد عباسی، به سراغشان آمده بود و به همان مرض از دنیا رحلت فرمود، خدمتشان رسیدم. در نزد آن حضرت(ع) بودم که به خادم خود امر فرمود : 📋«یَا عَقِیدُ! أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُکَى» ♦️ای عقید! قدرى آب مصطكى (یک نوع داروی گیاهی) براى من بجوشان! عقيد هم آب را روى اجاق نهاد، و صقيل(نرگس) مادر امام زمان(ع) آن را به خدمت حضرت(ع) آورد. حضرت كاسه را گرفت و خواست بياشامد، ولى دست مباركش لرزيد و به دندانش خورد، پس ظرف را به زمين نهاد. سپس به عقید فرمود : 📋«ادْخُلِ الْبَيْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِيّاً سَاجِداً فَأْتِنِي بِهِ» ♦️برو به اندرون كه مي‌بينى كودكى در سجده است، او را نزد من بياور! ابو سهل مي گويد : عقيد گفت : «فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِيٍّ سَاجِدٍ رَافِعٍ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَأَوْجَزَ فِي صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَيِّدِي يَأْمُرُكَ‌ بِالْخُرُوجِ إِلَيْهِ إِذَ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِيلُ فَأَخَذَتْ بِيَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِيهِ الْحَسَنِ(ع)» ♦️وقتى به اندرون براى جستجوى او رفتم، ديدم كودكى در سجده است و انگشت سبابه خود را به سوى آسمان گرفته است. من سلام كردم و او نمازش را كوتاه كرد، سپس گفتم : مولایم! شما را مى‌طلبد كه به خدمتش درآئى! در اين وقت مادرش صقيل آمد و دست او را گرفت و او را نزد پدرش آورد. ابوسهل گفت : موقعى كه کودک، خدمت حضرت رسيد، سلام كرد. رنگش همچون درّ (سفيد)، موهاى سرش پيچيده و بافته و ميان دندانهايش باز بود. وقتى امام حسن عسكرى(ع) او را ديد، گريست و فرمود : اى آقاى خاندانم! اين آب را به من بده كه من اينك به سوى خداى خود می روم. کودک، ظرف آب جوش را برداشت و به دهان پدر بزرگوارش نزديك ساخت تا آن را نوشيد. آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود : مرا آماده نماز كنيد! کودک حوله‌اى در دامن امام(ع) پهن كرد و بدين گونه کودک، يك يك اعضای پدر را وضو داد و سر و پاى او را مسح نمود. ♦️آن گاه امام حسن عسكرى(ع) فرمود : 📋«أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِيُّ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى‌ أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِي وَ وَصِيِّي وَ أَنَا وَلَدْتُكَ وَ أَنْتَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَلَدَكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ وَ بِذَلِكَ عَهِدَ إِلَيَّ أَبِي عَنْ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ رَبُّنَا إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ مَاتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مِنْ وَقْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ» ♦️اى فرزند! به تو مژده مي‌دهم كه صاحب الزمان و مهدى و حجت خدا در روى زمين، توئى. تو فرزند من و جانشين من مي‌باشى؛ از من متولد شده‌اى و تو (م ح م د) فرزند حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب(ع) مي‌ باشى و هم از نسل پيغمبر و خاتم ائمه طاهرين هستى. پيغمبر(ص) مژده تو را داده و نام و كنيه تو را تعيين فرموده است. صلوات خدا بر اهل بيت(ع)، ربنا انه حميد مجيد. حضرت(ع) اين را فرمود و همان موقع رحلت نمود.(۱) 📚منبع : ۱)الغیبه شیخ طوسی، ص۲۷۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣تحول نگهبانان زندان!👇 ✅زمانی که امام حسن عسکری(ع) در زندان صالح بن وصیف به سر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند، نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن(ع) سختگیری کند. صالح گفت : 📋«مَا أَصْنَعُ؟ قَدْ وَكَّلْتُ بِهِ رَجُلَيْنِ مِنْ أَشَرِّ مَنْ قَدَرْتُ عَلَيْهِ فَقَدْ صَارَا مِنَ اَلْعِبَادَةِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصِّيَامِ إِلَى أَمْرٍ عَظِيمٍ» ♦️چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم، اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی(ع) است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟ گفتند : 📋«مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ يَصُومُ اَلنَّهَارَ وَ يَقُومُ اَللَّيْلَ كُلَّهُ لاَ يَتَكَلَّمُ وَ لاَ يَتَشَاغَلُ؟ وَ إِذَا نَظَرْنَا إِلَيْهِ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا وَ يُدَاخِلُنَا مَا لاَ نَمْلِكُهُ مِنْ أَنْفُسِنَا فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ اِنْصَرَفُوا خَائِبِينَ» ♦️چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود؟ وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم. وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند نا امید برگشتند.(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۵۱۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣قحطی در سامرا!👇 ✅ابوهاشم جعفری از اصحاب امام حسن عسکری(ع) می گوید : هنگامی که امام حسن عسکری(ع) در زندان معتمد عبّاسى به سر می برد، در سامرا به جهت نيامدن باران، خشكسالى شد و همه جا را قحطى فرا گرفت. لذا خليفه دستور داد كه مردم نماز باران به جاى آورند، تا رحمت الهى نازل گردد. مردم سه روز مرتّب نماز باران خواندند ولى خبرى از بارش باران نشد. اما روز چهارم جاثلیق رهبر نصارا به همراه به همراه دیگر مسیحیان به صحرا حركت كردند و در بین آنها راهبی مسیحی نیز بود. 📋«كُلَّمَا مَدَّ يَدَهُ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ رَفَعَهَا هَطَلَتْ بِالْمَطَرِ ثُمَّ خَرَجُوا فِي اَلْيَوْمِ اَلثَّانِي وَ فَعَلُوا كَفِعْلِهِمْ أَوَّلَ يَوْمٍ فَهَطَلَتِ اَلسَّمَاءُ بِالْمَطَرِ وَ سُقُوا سُقْيَا شَدِيداً» ♦️آنان وقتی به بيابان رسيدند، آن راهب دست به سوى آسمان بلند كرد و در اين هنگام ابرى بالا آمد و شروع به باريدن كرد. همچنين روز دوّم، نيز آنان به همراه همان راهب حركت كردند و باز وقتی راهب دست به سوى آسمان بلند كرد، همانند روز قبل، ابرى نمايان گشت و باران شدیدی فرود آمد. به همين علّت مسلمان هاى ظاهر بين كه شاهد اين صحنه مرموز بودند، نسبت به دين مبين اسلام و نيز ولايت امام(ع) در شكّ و ترديد قرار گرفتند و عدّه اى از آن ها مرتّد شدند و از اسلام برگشتند. وقتى اين خبر تاسف بار به معتمد رسيد، به صالح بن وصیف زندانبان حضرت(ع) فورا دستور داد تا امام حسن عسكرى(ع) را احضار نمايند. هنگامى كه حضرت(ع) نزد خليفه آمد، معتمد گفت : 📋«أَدْرِكْ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ(ص) فِيمَا لَحِقَ بَعْضَهُمْ فِي هَذِهِ اَلنَّازِلَةِ» ♦️امّت جدّت را درياب كه در حال هلاكت بى دينى قرار گرفته اند. امام حسن عسكرى(ع) در مقابل به معتمد عبّاسى فرمود : 📋«دَعْهُمْ يَخْرُجُونَ غَدَا اَلْيَوْمِ اَلثَّالِثِ لِأُزِيلَ اَلشَّكَّ عَنِ اَلنَّاسِ وَ مَا وَقَعُوا فِيهِ مِنْ هَذِهِ اَلْوَرْطَةِ اَلَّتِي أَفْسَدُوا فِيهَا عُقُولاً ضَعِيفَةً» ♦️چندان مهمّ نيست، اجازه بده كه فردا برای بار سوم، مسیحیان براى آمدن باران بيرون بروند و دعا نمايند و من به حول و قوّه الهى، شكّ و ترديد را از دلها و عقول ضعیف مردم بيرون خواهم كرد. معتمد دستور داد تا بار ديگر مردم براى آمدن باران دعا كنن. مسیحیان نيز به همراه راهب حركت كردند و چون راهب دست خود را به سمت آسمان بلند كرد، بارش باران شروع شد. پس امام(ع) فرمود : آنچه كه در دست راهب است، از او بگيريد. 📋«أَخَذَ مَا فِيهَا فَإِذَا بَيْنَ أَصَابِعِهِ عَظْمُ آدَمِيٍّ» ♦️همين كه مامورين آن را از دست راهب گرفتند، ديدند قطعه استخوان انسانى است. آن را خدمت امام حسن عسکری(ع) آوردند. حضرت(ع) استخوان را در دست خود گرفت و سپس به راهب دستور داد : 📋«اِسْتَسْقِ» ♦️براى آمدن باران دعا كن! اين بار هر چه راهب دست خود را به سوى آسمان بلند كرد و دعا خواند، ديگر خبرى از باران نشد. تمامى مردم از اين ماجرى در حيرت و تعجّب قرار گرفته و با يكديگر مشغول صحبت شدند. معتمد عبّاسى به امام(ع) خطاب كرد و اظهار داشت : يابن رسول الله(ص)! این چیست؟ امام حسن عسكرى(ع) فرمود : 📋«عَظْمُ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَاءِ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ظَفِرَ بِهِ هَؤُلاَءِ مِنْ بَعْضِ قُبُورِ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ مَا كُشِفَ عَظْمُ نَبِيٍّ تَحْتَ اَلسَّمَاءِ إِلاَّ هَطَلَتْ بِالْمَطَرِ، وَ اِسْتَحْسَنُوا ذَلِكَ فَامْتَحَنُوهُ فَوَجَدُوهُ كَمَا قَالَ» ♦️اين استخوان يكى از پيغمبران الهى است و اين راهب آن را در دست خود مى گرفت و به سمت آسمان بلند مى كرد و به وسيله آن استخوان، رحمت الهى فرود مى آمد. وقتى آن قطعه استخوان را آزمايش كردند، متوجّه شدند آنچه را كه امام(ع) مطرح فرموده است، صحيح مى باشد و حقيقت دارد و مردم از شكّ و گمراهى نجات يافتند و حقّانيّت براى همگان روشن و آشكار گرديد.(۱)(۲) 📚منابع : ۱)الثاقب فی المناقب ابن حمزه طوسی، ص۵۷۵ ۲)ينابيع المودّة قندوزی، ج۳، ص۳۰۶ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣سفارش امام حسن عسکری(ع) به احترام به بستگان آل محمد(ع)!👇 ✅حسین بن حسن یکی از نوادگان امام جعفر صادق(ع) بود که در قم زندگی می کرد و آشکارا شراب می نوشید. روزی به منزل احمد بن اسحاق اشعری که وکیل امام حسن عسکری(ع) در امور اوقاف بود رفت، ولی احمد بن اسحاق به او اجازه دیدار نداد. حسین بن حسن نیز محزون به خانه برگشت. همان سال احمد بن اسحاق پیش از حج به سامراء رفت و اجازه خواست تا با امام حسن عسکری(ع) ملاقات کند، ولی امام(ع) اجازه نداد. احمد بن اسحاق مدتی گریست و بی تابی کرد تا سرانجام امام(ع) به او اجازه داد. احمد بن اسحاق به امام(ع) عرض کرد : 📋«يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ(ص)! لِمَ مَنَعْتَنِي اَلدُّخُولَ عَلَيْكَ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكَ وَ مَوَالِيكَ» ♦️ای پسر رسول خدا(ص)! چرا مرا از دیدارتان منع کردید، در حالی که من از شیعیان و دوستان شما هستم؟ امام حسن عسکری(ع) فرمود : 📋«لِأَنَّكَ طَرَدْتَ اِبْنَ عَمِّنَا عَنْ بَابِكَ» ♦️زیرا تو پسر عموی ما را از خانه ات طرد کردی! احمد بن اسحاق شروع به گریه کرد و سوگند خورد که هدفش فقط این بوده که حسین بن حسن از خوردن شراب توبه کند. امام(ع) فرمود : 📋«صَدَقْتَ وَ لَكِنْ لاَ بُدَّ عَنْ إِكْرَامِهِمْ وَ اِحْتِرَامِهِمْ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَنْ لاَ تُحَقِّرَهُمْ وَ لاَ تَسْتَهِينَ بِهِمْ لاِنْتِسَابِهِمْ إِلَيْنَا فَتَكُونَ مِنَ اَلْخٰاسِرِينَ» ♦️درست می گویی، ولی در هر حال احترام و تکریم آنها باید به جای خود محفوظ باشد. مبادا آنان را تحقیر و خوار کنی زیرا به ما منسوب هستند؛ و گرنه از زیانکاران خواهی گشت. احمد بن اسحاق از حج برگشت و وارد قم شد. بزرگان و اشراف به دیدارش آمدند و حسین بن حسن هم همراه آنان بود. احمد بن اسحاق با دیدن او به طرف او شتافت و از او استقبال کرد و او را در بالای مجلس جایش داد. حسین بن حسن که بسیار تعجب کرده بود، علت این برخورد را از احمد بن اسحاق جویا شد. او نیز سخنان امام حسن عسکری(ع) را بازگو کرد. 📋«فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ نَدِمَ مِنْ أَفْعَالِهِ اَلْقَبِيحَةِ وَ تَابَ مِنْهَا وَ رَجَعَ إِلَى بَيْتِهِ وَ أَهْرَقَ اَلْخُمُورَ وَ كَسَرَ آلاَتِهَا وَ صَارَ مِنَ اَلْأَتْقِيَاءِ اَلْمُتَوَرِّعِينَ وَ اَلصُّلَحَاءِ اَلْمُتَعَبِّدِينَ وَ كَانَ مُلاَزِماً لِلْمَسَاجِدِ مُعْتَكِفاً فِيهَا حَتَّى أَدْرَكَهُ اَلْمَوْتُ وَ دُفِنَ قَرِيباً مِنْ مَزَارِ فَاطِمَةَ(س)» ♦️حسین بن حسن با شنیدن ماجرا از کارهای زشتش پشیمان شد و توبه کرد، سپس به خانه اش مراجعت کرد و همه شراب ها را به زمین ریخت، از باتقوایان خداترس شد و پیوسته در مسجد معتکف می شد تا از دنیا رفت و در نزدیکی قبر مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۳۲۳ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال4⃣8⃣1⃣ : تلاش های علمی در چه زمینه هایی بود؟👇 @TarikhEslam
1⃣تربیت شاگردان توسط : ✅اگر چه حضرت امام حسن عسکری(ع) بر اثر نامساعد بودن زمان و محدودیت بسیار شدید که حکومت عباسی اعمال می کرد، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کل جامعه نشد، ولی در تربیت شاگردانی که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف ناب تشیع و رفع شبهات دشمنان شیعه نقش مهم و به سزایی داشتند، موفق گشت. شیخ طوسی تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است.(۱) در میان آنان چهره های برجسته و مردان وارسته ای مانند؛ احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، عبدالله بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری (نائب خاص حضرت حجت)، علی بن جعفر، محمد بن حسن صفار به چشم می خورند.(۲) 📚منابع : ۱)رجال شیخ طوسی، ص۴۲۷ ۲)سیره پیشوایان استاد پیشوایی، ص۶۲۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2⃣تشویق نویسندگان به کتابت توسط : ✅هر قلم به دست متعهد، نهایت تلاش خود را برای اطلاع رسانی، هدایت جامعه به کار می بندد؛ ولی تشویق از نویسنده و آثار او خستگیها را از تن او دور می کند، و بر فعالیت او می افزاید، و این خود عامل توسعه علم و دانش و آگاهی در جامعه می شود. امام حسن عسکری(ع) در کنار تربیت شاگردان از تشویق نویسندگان غافل نبود؛ از جمله داود بن قاسم جعفری می گوید : کتاب «یوم و لیله» از یونس آل یقطین را به حضرت عسکری(ع) عرضه داشتم. امام(ع) فرمود : 📋《تَصْنِیفُ مَنْ هَذَا؟》 ♦️نوشته چه کسی است؟ گفتم : نوشته یونس است. آن گاه فرمود : 📋《اَعْطَاهُ اللّهُ بِکُلِّ حَرْفٍ نُورَاً یَوْمَ الْقِیامَةِ》 ♦️خداوند در مقابل هر حرف، نوری به او در روز قیامت عطا فرماید.(۱) البته سیره تمام امامان شیعه بر این بوده که بر نویسندگی و کتابت ترغیب و نویسندگان و قلمزنان را تشویق کنند. و همچنین نقل شده است که برخی آثار را خدمت حضرت عسکری(ع) عرضه داشتند که درباره آن نظر دهد. حضرت می فرمود : 📋《صَحِیحٌ فَاعْمَلُوا بِهِ》 ♦️صحیح است بدان عمل کنید!(۲) بر اثر همین تشویقها بود که شانزده تن از شاگردان حضرت، دست به تألیف زدند و ۱۱۸ عنوان کتاب، ثمره آن شد. از میان آنها علی بن حسن فضّال ۳۶ کتاب، محمد بن حسن صفار ۳۵ کتاب، عبدالله بن جعفر حمیری ۱۹ کتاب، احمد بن ابراهیم ۷ کتاب و هارون بن مسلم ۶ کتاب دارد.(۳) و همین طور تعداد راویانی که از آن حضرت حدیث نقل نموده اند، به ۱۰۶ نفر می رسد.(۴) 📚منابع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۲، ص۱۵۰ ۲)فلاح السائل سید ابن طاووس، ص۱۸۳ ۳)الذریعه علامه تهرانی، ج۳، ص۱۴۹ ۴)رجال نجاشی، ص۴۴۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3⃣نگارش نامه های فراوان توسط : ✅در زمان امام حسن عسکری(ع) تشیع در مناطق مختلف و شهرهای متعددی گسترش یافته بود و شیعیان در نقاط فراوانی متمرکز شده بودند؛ شهرها و مناطقی، مانند : کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامراء، جرجان و بصره که از پایگاههای شیعیان به شمار می رفتند. در میان این مناطق، به دلائلی سامراء، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند. حضرت(ع) برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامه های فراوانی به آن شهرها نوشته است، مانند : نامه آن حضرت(ع) به شیعیان قم و آوه که متن آن در کتابها مضبوط است و نامه های فراوان حضرت به مردم مدینه و نامه ای که امام به «ابن بابویه» نوشته، و نامه مفصلی که حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور نوشته است. در نامه اخیر، آن حضرت(ع) پس از توضیح درباره نقش امامت در هدایت امت اسلامی و تشریح ضرورت و اهمیت پیروی از امامان و هشدار از سرپیچی از فرمان امام، نوشته اند : «.. ای اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستی تا وی به آنچه من در نامه ای که توسط محمد موسی نیشابوری فرستاده ام، عمل کند. تو و همه کسانی که در شهر تو هستند، موظفید بر اساس نامه مزبور عمل کنید.» 📚منابع : ۱)الامام العسکری(ع) مروجی طبسی، ص۲۲۳ ۲)تاریخ الشیعه علامه مظفر، صص۶۲-۷۸ ۳)سیره پیشوایان استاد پیشوایی، ص۶۳۲ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4⃣پاسخ به شبهات و سوالات توسط : ✅وجود پرسش و طرح شبهه می تواند باعث بالندگی و رشد جامعه شود، به شرطی که به آن پاسخ صحیح و هدایتگر داده شود. گاه ممکن است در جامعه شبهات ویرانگری به وجود آید که اگر درست جواب داده نشود، کل جامعه اسلامی را می تواند با خطر مواجه کند. یکی از مهم ترین فعالیتهای علمی حضرت حسن عسکری(ع) شبهه زدایی بود که در این زمینه در منابع نمونه هایی اشاره شده است.(۱) 📚منبع : ۱)اثبات الهداه شیخ حرّ عاملی، ج۳، ص۴۰۷ @TarikhEslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5⃣برخورد با انحرافات و تحریفات : ✅از دیگر فعالیتهای علمی و فرهنگی امام عسکری(ع) برخورد با بدعتها، تحریفات و انحرافاتی بود که در جامعه پیش می آمد؛ مخصوصا اگر این انحرافات از ناحیه اهل قلم و دانشمندان و علما سر می زد. حضرت(ع) نسبت به آن خیلی حساس بود، و این خود درس بزرگی است برای علما که در مقابل انحرافات و تحریفات و بدعتهایی که در جامعه ایجاد می شود، سکوت اختیار نکنند. در منابع آمده است که : «اسحاق کِنْدی» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می رفت و در عراق اقامت داشت، کتابی تألیف کرد به نام «تناقضهای قرآن»! او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری(ع) شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت(ع) به او افتاد، فرمود : آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که گفته های استادتان «کندی» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد : ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد خود اعتراض کنیم. امام(ع) فرمود : اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، می توانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟ شاگرد گفت : آری! حضرت(ع) فرمود : بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمی و محبت برخورد کن و سعی نما با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملاً انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو : مسئله ای برای من پیش آمده است که غیر از شما کسی شایستگی پاسخ آن را ندارد و آن این است که : آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانی ای غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت : بلی! ممکن است چنین منظوری داشته باشد. در این هنگام بگو : شما چه می دانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار برده باشید! امام(ع) در اینجا اضافه کرد : او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند. شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام(ع) رفتار کرد تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام(ع) را مطرح و جواب پیش بینی شده را گرفت. استاد که می دانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمی تواند طرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت : تو را قسم می دهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟ شاگرد گفت : چه ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن من آمده باشد؟ استاد جواب داد : نه! تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی. به من بگو این سؤال را از کجا یاد گرفته ای؟ شاگرد گفت : حقیقت این است که «ابو محمد» مرا با این سؤال آشنا کرد. استاد جواب داد که اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود : چنین سؤالهایی تنها زیبنده این خاندان است! [آنان هستند که می توانند حقیقت را آشکار سازند]. آن گاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهای قرآن» نوشته بود، تماما سوزاند. از آنچه گفته شد به خوبی وسعت تلاشهای علمی حضرت(ع) آشکار می گردد. 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴۴، ص۴۳۷ ۲)اثبات الهداه حرّ عاملی، ج۳، ص۴۰۷ ۳)سیره پیشوایان استاد پیشوایی، صص ۶۲۸ـ۶۳۰ @TarikhEslam