eitaa logo
ستاد مبارزه با آمیگدال
272 دنبال‌کننده
121 عکس
178 ویدیو
2 فایل
سلام دوست من اینجا جنبه فان داره و میخوایم تابستون خوش بگذرونیم با چیزای ترسناک ، اگه محتوای جالبی پیدا کردید ، بفرستید . خوش باشید دوزتان🌝 اتاق اسرار تابستان - قطار ترس های پشمی - اردوگاه مخوف
مشاهده در ایتا
دانلود
https://secret.timefriend.net/17169717968230 ناشناس اگه چیزی داشتید بگید اگه میخواید ادمین شید آیدیتون رو بذارید منطقه ۵۱ : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/33 https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/1162 دارک وب : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/47 https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/613 اسلندرمن : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/80 مثلث برمودا : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/85 شعر تومینو : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/352 مطالب شت برانگیز: https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/366 پرونده جنایی : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/536 یه چیز جالب از دارک‌وب: https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/531 ادعاهای عجیب سفر در زمان: https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/774 داستانای اخر شبی: پایینش هم هست https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/509 زامبی: https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/807 کتابهای بسیار ترسناک : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/1018 پرونده ابی چوی : https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/1193 اهرام مصر و موجودات فضایی: https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/1513 چالش f74 و بکروم https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/1527 https://eitaa.com/Tars_haye_Hersiwoody/1548 هشتک های جذابمون :
من داشتم با همسرم ویدئو چت میکردم که گوشیم اتفاقی از دستم افتاد روی زمین وقتی برش داشتم چهره‌ی همسرم تغییر کرده بود دستهاش رو روی لباش گذاشته بود انگار میخواست بهم بگه ساکت باش در جوابِ چهره‌ی وحشت زده‌ی من این دفعه تایپ کرد یک مرد با چاقو زیر تخته
یه دختر صدای مامانش رو شنید که از طبقه پایین داد میزد و صداش می کرد، واسه همین بلند شکه که بره پایین، وقتی به پله ها رسید و خواست که بره پایین، مامانش به داخل اتاق کشیدش و گفت "من شنیدم"
به دوستم گفتم: لباسی که دیشب از گیره آویزون کردی منو ترسوند چون همش فکر میکردم یه شبح توی تاریکی وایساده! دوستم گفت: اما دیشب هیچ لباسی روی گیره نبود.
اسلحه رو به سمت حرو.اده ی مریضی که همسرم رو کشت ، گرفتم. اون ترسیده بود و هق هق میکرد؛ ماشه رو کشیدم. اگه صحبت میکرد و سعی میکرد قانعم کنه شاید از کشتنش منصرف میشدم. اما بدیهیه که این اتفاق نمی افتاد چون اون چند دقیقس که به دنیا اومده
آخرین چیزی که دیدم، ساعت رومیزیم بود که 12:07 دقیقه رو نشون می داد و این زمانی بود که یه زن ناخون های بلند و پوسیده اش رو تو سینم فرو کرد و با دست دیگش جلوی دهنم رو گرفته بود که صدام در نیاد. یهو از خواب پریدم و روی تخت نشستم و خیالم راحت شد که خواب می دیدم، که چشمم به ساعت رومیزیم افتاد... 12:06.... در کمد دیواریم با یه صدای آروم باز شد
فکر میکردم دارکوب فقط آزار دهنس، تا اینکه کد مورس رو یاد گرفتم. حالا اون علاوه بر آزار دهنده بودن ترسناک هم هست؛ چون هرروز دیوانه وار میکوبه: "من میدونم، اون داره میاد، فرار کن."
همیشه از صدای صدای قدم های محکمی که طبقه بالای واحده من بود دلگرم میشدم ک تو این اپارتمان 4 طبقه که خالی هستش یک خانواده هم هست که دلم خوش باشه و کمتر بترسم ، اما اون روز که برای خرید رفتم بیرون زوج جوونی رو دیدم ک به همراه صاحب اپارتمان اومده بودن تا واحد بالای واحد من رو ببینن ، عجیبه پس من این چند ماه به وجود کی دل خوش بودم ؟
هیچ‌ چیز مثل صدای خنده یک نوزاد زیبا نیست مگر اینکه ساعت یک نصفه شب باشد و در خانه تنها باشی
زنم که کنارم روی تخت خوابیده بود ازم پرسید که چرا اینقدر سنگین نفس می کشم؟ من سنگین نفس نمی کشیدم..
پدری از خواب بیدار می‌شود و برای چک کردن وضعیت فرزندش که در اتاق دیگری است از مانیتور کودک (Baby Monitor) استفاده می‌کند. او وقتی صدای همسرش را می‌شنود که در حال خواندن لالایی برای فرزندش است لبخندی می‌زند، اما ناگهان در خانه باز می‌شود و مشخص می‌شود که همسر او بیرون و مشغول خرید‌های روزانه بوده است.
با صدای چند ضربه به شیشه از خواب پاشدم ، اول فکر کردم صدا از پنجره میاد ، تا اینکه صدا رو از آینه شنیدم