eitaa logo
60 دنبال‌کننده
15 عکس
4 ویدیو
0 فایل
حاصل تحصیلات، مطالعات و افکارم را در اختیار شما قرار می دهم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌مقام معظم رهبری می‌فرماید: «یکی از مشخصه‌های مهم نهضت اسلامی ایران تعامل دو خط برای پیشبرد کشور به سمت اسلام بود: 🔻نخست: خط مقابله و مبارزه‌ی دینی با دستگاه حاکم که برخاسته از عقیده‌ی دینی بود. 🔻دوم: خط بیدارگری فکری، روشنگری، آگاهی بخشی و ارائه‌ی برنامه‌ی اسلامی برای زندگی با گفتمانی نو. 🔷از یک سو کسانی بودند که به انگیزه‌ی غیرت اسلامی‌شان خط مقابله با دستگاه حاکم را ـ که حریم مقدسات مسلمانان را مورد اهانت قرار داده بود ـ در پیش گرفتند ولی از یک اندیشه‌ی مترقی اسلامی برخوردار نبودند بلکه دچار تحجر و جمود فکری بودند. 🔷از سوی دیگر کسانی هم بودند که در خط بیدارگری حرکت می‌کردند و می‌کوشیدند دین را با زبان روز به جامعه عرضه کنند و با کج روی‌های فکری مبارزه می‌کردند اما در خط مقابله با قدرت حاکمه حرکت نمی‌کردند. ✔️امام خمینی ره در هر دو خط پیشگام بودند؛ در اوایل نهضت تمرکز روی مبارزه با دستگاه حاکمه‌ی دین ستیز بود و بعد از آنکه روحیه‌ی مقاومت دینی در جامعه محکم و استوار شد نهضت توانست به سمت ارائه‌ی نظریه‌ی اندیشه‌ی اسلامی به نحو مطلوب پیش برود اینجا بود که متحجران عقب ماندند اما کسانی که بصیرت دینی داشتند و از فکر باز و روشن بهره‌ای داشتند در مسیر نهضت ماندند. ♦️در سال های 1345 و 1346 که شاه بر انقلابیون سخت می‌گرفت و همه‌ی گروه‌های مقاومت سیاسی را قلع و قمع می‌کرد بسیاری از شخصیت‌های نهضت اسلامی مانند شهیدان بزرگوار مطهری، بهشتی و باهنر گرایش به خط دوم (خط روشنگری دینی) را ترجیح دادند اگر چه در آغاز و در پایان زندگی جهادی خود در هر دو خط حضور داشتند. برای ثبت در تاریخ می‌گویم که من از اندک افراد معدودی بودم که در همه‌ی لحظات نهضت هر دو خط را با هم آمیختم و به این ویژگی معروف بودم. میان برادرانمان نیز کسانی بودند که این هر دو خط را با هم ادامه دادند آقای هاشمی رفسنجای یکی از برجسته‌ترین آنها بود. البته برادرانی که در خط فکری بودند ما را پشتیبانی می‌کردند. دکتر شریعتی نیز زندگی اسلامی خود را در میدان مقاومت آغاز کرد و سپس به روشنگری و آگاهی بخشی روی آورد. من درباره‌ی افکار او ملاحظاتی دارم که در جای خود بیان خواهم کرد. ✔️فعالیت اسلامی اقتضا می‌کند که همه‌ی نیروها با قابلیت‌ها و سلیقه‌های گوناگون جذب شوند مردم در این زمینه با هم متفاوتند در حدیث مأثور آمده «لَوْ عَلِمَ‏ النَّاسُ‏ كَيْفَ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَدا» به عقیده‌ی من اگر فعالیت آگاهانه‌ی فکری اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود خشک و بی روح می‌شود؛ روح مبارزه‌ی دینی هم اگر از آگاهی و اندیشه عاری گردد دچار ارتجاع و تحجر می‌گردد. ترکیب مقاومت با آگاهی بخشی و رشد فکری خط انقلاب اسلامی را تشکیل می دهد.» برداشتی از کتاب «خون دلی که لعل شد» صفحات 56 _ 59 https://eitaa.com/The_result_of_life
اندر حکایت این روزهای آخوند هراسی و قم هراسی به واسطه‌ی ویروس منحوس کرونا به این بخش از خاطرات مقام معظم رهبری در کتاب «خون دلی که لعل شد» برخورد کردم ایشان می‌فرمودند: «در کودکی وقتی کلاس دوم ابتدایی بودم عمامه گذاشتم چون در آن دوران مردم عادت به پوشاندان سر داشتند. طبیعتا پدر حاضر نبود ما کلاه پهلوی به سر بگذاریم بنابراین چاره‌ای جز عمامه نبود. ما از زمان کودکی با پدیده‌ی مسخره کردن عمامه مواجه بودیم و این مسئله به صورت یک روحیه‌ی عمومی درآمده بود و همه‌ی بخش‌های جامعه را در برمیگرفت و حتی من هم (که یک بچه سید معمم بودم) از این روحیه‌ی عمومی در سلامت نماندم و یک روز که با دوستانم مشغول بازی والیبال بودم بچه ها با هم قرار گذاشتند که یکی از معمین را که در کوچه ی مجاور کوچه‌ی ما زندگی می‌کرد و داشت از آنجا رد می‌شد مسخره کنند، وقتی نزدیک شد همگی از جمله خود من فریاد زدند «آشیخ... آشیخ». این جو نتیجه‌ی نقشه‌ی حساب شده‌ای برای جداسازی روحانیون از جامعه و زندگی مردم بود، و برای این منظور از شایعات بهره میجستند. هنوز به یاد دارم که این شایعه در بین مردم رواج داشت که گروهی از روحانیون در اطراف مشهد مجلس شبانه‌ای برپا کرده‌اند و در سماور عرق ریخته‌اند و در قوری شراب و مشغول مستی و عربده کشی بوده‌اند! بسیاری هم می‌گفتند ما این صحنه را دیدیم یا از کسی شنیده‌ایم که با چشم خود دیده است! ساختگی بودن این داستان پیداست، خب چرا شراب و عرق را به این صورت گذاشته بودند!؟ چه دلیل داشت در فضای باز و در انظار مردم در چنین جلسه‌ای بنشینند!؟ روحانیون مسئولیت دفاع از اسلام را در برابر هر گونه انحراف در جامعه دارند و وظیفه‌ی خود می‌دانند که علیه سلطه‌ی هر ستمگر یا بیگانه‌ای بر جامعه‌ی اسلامی مبارزه کنند. طاغوتیان برای منزوی کردن روحانیت در جامعه و جدا کردن آنها از همه‌ی عرصه‌های زندگی از جمله زندگی سیاسی نقشه می‌کشیدند و برای رسیدن به این هدف به هر راهی حتی کشتن و زندانی و تبعید کردن علما نیز متوسل شدند.» این خلاصه ی بخشی از کتاب مذکور (ص15 تا 19) بود داستان منشأ بودن قم و روحانیت برای ویروس کرونا خیلی شبیه همان شایعه ای است که حضرت آقا نقل می‌کند اما کسی با خودش نمی‌گوید مگر قم فرودگاه بین المللی یا بندرگاه دارد، یا هم مرز با کشورهای دیگر است!؟ آخر چطور ویروس کرونا از قم سر در آورده؟؟!! با تمام نقایص حوزه و روحانیت شبکه‌های رسانه‌ای دشمن خوب می‌دانند اگر بخواهند دو مرتبه اربابانشان بر این مردم، سرنوشت و سرمایه‌هایشان مسلط شوند باید همانطور که مصدق را از آیت الله کاشانی جدا کرد مردم را از روحانیت مبارز با طاغوت جدا کند. https://eitaa.com/The_result_of_life
به عنوان یک مذهبی، دست فعالان خدوم بهداشتی اعم از دکتر، پرستار و ... را بابت احترام به زحمات پر ارزششان می بوسم یکی از فلسفه های بلایا و مصیبت ها این است که مردم بیشتر به یاد خدا بیفتند به تعبیر قرآن: «[ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺸﻨﺪ ، ﺑﺮ ﺁﻳﻴﻦ ﺷﺮﻙ ﺗﻌﺼّﺐ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ] ﭘﺲ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺸﺘﻲ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ [ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺩﺭﻳﺎ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﺧﻄﺮﻧﺎﻙ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ]ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ [ ﺍﺯ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺷﺮﻛﻲ ] ﺧﺎﻟﺺ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ»(عنکبوت ۶۵) اما ظاهرا بعضی مغرضین و جاهلین به جای اینکه بیشتر به یاد خدا بیفتند از خدا بیشتر فاصله گرفتند!!! میگویند ببینید باز علم به داد مردم رسید و از این دین و خدا کاری بر نمی آید!! ظاهرا بعضی ها دست پیش گرفتند که پس نیفتند. 🔻اولا: احتمال اینکه این ویروس، دست ساز همین علم و دانش تجربی باشد قوی است. 🔻ثانیا: به جای این که ما از علم جدید و تجربی طلب کار باشیم که چه شد، بعد از چند ماه نتوانستید دارویی یا واکسنی کشف کنید و این همه بدبختی، فلاکت و مرگ گریبان مردم دنیا را گرفته؛ آنها از ما طلبکار شدند. 🔻ثالثا: باور کنید علم قدرتش محدود است و تنها قدرت خدا نامحدود است بنشینید بیماری هایی که علم نتوانسته برایش دارویی کشف کند را بشمارید: ایدز، سرطان و ... بیایید برای یک بار و همیشه به سوی خدا فرار کنیم الهی فقد هربت الیک https://eitaa.com/The_result_of_life
مقام معظم رهبری می فرماید: «سومین بازداشتم از طرف رژیم شاه مصادف شد با محرم ۱۳۸۷ قمری. در زندان برای نظامیانی که آنجا همراه من زندانی بودند نماز جماعت و منبر داشتم. وقتی جلوی منبر رفتنم را گرفتند به نظامیان زندانی گفتم به جلساتتان هر شب ادامه دهید و طی آن صفحاتی از کتاب «آنجا که حق پیروز است» را بخوانید» (خون دلی که لعل شد ص ۱۵۱) 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سه کتاب از پرویز خرسند منتشر شد که در عرصه ادبیات مذهبی حادثه ای شگفت به شمار می آمد. نگاه متفاوت و نثر محکم و فاخر، عمده ترین وجوه امتیاز این قلم بر آثار پیشین بود و مهمترین دلیل استقرار در کانون توجه اهل ادب. این سه کتاب عبارت بودند از: 🔻مرثیه ای که ناسروده ماند 🔻 آنجا که حق پیروز است 🔻 برزیگران دشت خون. «آنجا که حق پیروز است» مجموعه روایت هایی است داستان واره از حسین(ع) و حسینیان. این کتاب که با نوشته ای با عنوان «انگیزش» از محمدرضا حکیمی آغاز می شود شامل بخش های زیر است: «خونی بر پایه های کاخ؛ قفس شکسته؛ به سوی نور؛ راهی به سوی ابدیت؛ خون خورشید؛ پاک باخته؛ عشقی برتر، بر دریای خون؛ در پیشگاه خدا؛ جاویدان.» https://eitaa.com/The_result_of_life
مقام معظم رهبری می فرماید: «رهایی از قید و بند زوائد زندگی، بیشترین تأثیر را در زندگی من داشته. همین زوائد بیرون از حد ضرورت است که انسان را به بردگی می کشاند. و شاعر بحق گفته است که: و قد دقّت و رقّت و استرقّت فضول العیش اعناق الرجالِ دل بستگی های کم ارزش زندگی، گردن مردان را خرد و باریک کرده و آنان را به بند بردگی کشیده است. بد نیست برایتان بگویم که آقای ربانی املشی که با من دوستی صمیمی داشت در تابستان یکی از سالها به مشهد آمد و من در آن هنگام ساکن مشهد بودم و خانه داشتم، اما در آن تابستان خانه را چند هفته ترک کردم و در یک نقطه ی ییلاقی نزدیک مشهد اقامت گزیدم. زندگی در ییلاقات مشهد ساده و کم خرج بود. به آقای ربانی گفتم شما می توانید در خانه ی من اقامت کنید که در طی هفته ـ به جز دو روز ـ خالی است. کلید خانه را به او سپردم و رفتم. چند روز بعد که مرا دید، پس از تشکر گفت: گمان کردم خانه ی شما با اثاثیه است؛ نمی دانستم اثاث خانه را تخلیه کرده و به ییلاق برده اید. اگر این را می دانستم به هتل می رفتم! او با لحنی حاکی از رابطه ی صمیمی میان من و او مفصلا از نواقص و کمبود های اثاثیه ی خانه گلایه کرد. به او گفتم: من از داخل خانه، جز چند پتو، تعداد کمی بشقاب و یک کاسه و چند قاشق چیزی برنداشتم. با شگفتی به من نگاه کرد و گفت: چه می گویید؟! گفتم: اثاثیه ی ما همین است که اکنون در خانه می بینید. من بیش از این اثاثیه ندارم. چهره ی ایشان در هم رفت. سری تکان داد و با یک شگفتی آمیخته به تأسف از گلایه ی خویش کلمه ی دلسوزانه ای گفت که همواره آن را به یاد می آورم» (خون دلی که لعل شد ص 161 و 162) https://eitaa.com/The_result_of_life
مقام معظم رهبری در مورد همسرشان می فرماید: «باید به صبر و شکیبایی فراوان او در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب، و اصرار او بر ساده زیستی در دوران پس از انقلاب، اشاره کنم. بحمدالله خانه ی ما همواره تا کنون، از زوائد زندگی و زرق و برق های دنیوی ـ که حتی در خانه های معمولی مردم یافت می شود ـ به دور مانده است وهمسرم در این امر، بالاترین سهم و مهم ترین نقش را داشته است. درست است که من زندگی ام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه می گویم که او در این زمینه، بسیار از من پیشی گرفته است. از جمله مواردی که می توانم بگویم، این است که هرگز از من درخواست خرید لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یادآور می شد و خود می رفت و می خرید. هیچ وقت برای خود زیورآلات نخرید. مقداری زیور آلات داشت که از خانه ی پدری آورده بود و یا هدیه ی برخی بستگان بود. همه ی آنها را فروخت و پول آنها را در راه خدا صرف کرد. او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک انگشتر معمولی هم ندارد. به یاد دارم از جمله مواردی که زیور آلات خود را فروخت، زمانی بود که سالی در مشهد زمستان نزدیک شد و سرما شدت یافت و مردم برای گرم کردن خانه های خود، به خرید مواد سوختی ـ که در آن زمان زغال بود ـ روی آوردند. در چنین مواقعی، تعدادی از مؤمنین به من مراجعه می کردند و پولی در اختیار من می گذاشتند تا با آن زغال بخرم و بین نیازمندان توزیع کنم. در آن سال پول دارها به من مراجه نکردند بلکه فقرایی مراجعه کردند که معمولا در چنین ایامی، برای گرفتن زغال، درِ خانه ی علما را می زنند. اما آن سال این افراد از خانه ی من ناامید بازمی گشتند، و این مرا بسیاراندوهگین می ساخت. همسرم که این حال را دید، به من پیشنهاد کرد دستبندی را که برادرش به مناسبت تولد یکی از فرزندان به او هدیه کرده بود بفروشم. من مخالفت کردم ولی او اصرار ورزید. دستبند را گرفتم و خواستم به بالاترین قیمت بفروشم. اتفاقا یکی از همسایگان و دوستان به خانه ی ما آمد. او را در جریان قرار دادم تا تشویق شود دستبند را به قیمت هر چه بیشتر بفروشد. او رفت و آن را به هزارو چند صد تومان فروخت و گفت: من هم به اندازه ی همین پول روی آن می گذارم . لذا مبلغ خوبی فراهم شد و با آن زغال خردیم و نگرانی همسرم هم برطرف گردید.» (خون دلی که لعل شد ص 159 – 161) https://eitaa.com/The_result_of_life
مقام معظم رهبری در مورد همسرشان می فرماید: «باید به صبر و شکیبایی فراوان او در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب، و اصرار او بر ساده زیستی در دوران پس از انقلاب، اشاره کنم. بحمدالله خانه ی ما همواره تا کنون، از زوائد زندگی و زرق و برق های دنیوی ـ که حتی در خانه های معمولی مردم یافت می شود ـ به دور مانده است وهمسرم در این امر، بالاترین سهم و مهم ترین نقش را داشته است. درست است که من زندگی ام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه می گویم که او در این زمینه، بسیار از من پیشی گرفته است. خانه ی ما طبق معمول اغلب خانه های ایرانی با قالی مفروش بود؛ اما دیدم این قالی ها هم جزو زوائد است و لذا آنها را فروختم و تنها دو قالی را در اتاق مهمان های همسرم باقی گذاشتم. حاجی صفاریان را که اکنون هم در مشهد است دعوت کردم و به او گفتم: این قالی ها را ببر بفروش و به جای آن چند زیرانداز بخر. زیرانداز در ایران ارزان قیمت و کم حجم است. او گفت: به چشم. رفت و زیر اندازها را آورد، سه اتاق را فرش کرد و تعدادی زیادی از آنها هم اضافی ماند. به یکی از شاگردانم ـ شهید کامیاب ـ گفتم این زیرانداز های اضافی را بین طلبه هایمان تقسیم کن. همسرم که دید این کار را کرده ام، تنها حرفی که زد، این بود:چرا دو قطعه قالی را در اتاق من باقی گذاشتی؟ گفتم: این دو قالی به جای آن قالی هایی است که جزو جهیزیه خود آورده اید. گفت: نه آنها را هم بفروش. به حاجی صفاریان گفتم آمد و این دو قالی را هم فروخت و اتاق مهمان های همسرم را با دو قطعه موکت فرش کردیم که آن زمان در نظر ما بهتر از زیر انداز بود. بعد هم همسرم دو قطعه موکت را هم فروخت و تا به امروز در منزل ما فقط همان نه قطعه زیر انداز یاد شده باقی است به جز یک استثناء در خانه ی ما دیگر مطلقا هیچ قالی ای وجود ندارد. وقتی دایی ها و برادر های همسرم که تاجر فرش بودند با خبر شدند متعجب شدند و گفتند: این کار نه زهد، بلکه عینا اسراف کاری است! چون قالی ماندنی است و زیر انداز میپوسد. یکی گفت قالی هایی هست که از زیر انداز ارزان تر است جرا از این نوع قالی ها نخریدید؟ قالی هایی هست که فرش فروش ها آن را «قالی کَل» می نامند. قالی هایی است که پود برخی قسمت های آن رفته و فقط تار ان مانده. رفتم دو قطعه قالی کل خریدم که تا به امروز هم هست و این همان استثنائی است که گفتم! جالب اینکه من در دوران تصدی ریاست جمهوری، در منزل کوچکی پشت مجلس شورای اسلامی سکونت داشتم و آن دو قالی در آن خانه بود. یکی از دوستان آمد و آنها را دید، از بچه ها پرسد: چرا قالی را پشت و رو انداخته اید؟! بچه ها خندیدند و گفتند: این روی قالی است! آن قدر پشم قالی رفته بود و نخ آن بیرون مانده بود که او روی قالی را پشت قالی تصور کرده بود!» (خون دلی که لعل شد ص 162 – 164) https://eitaa.com/The_result_of_life
🔻 آقا جان تولدت مبارک سایه تون بر سر ما مستدام 🔹امروز ۲۹ فروردین ماه، مصادف با سالروز تولد حضرت آیت الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب است. 🔹البته تاریخ تولد رهبر انقلاب در شناسنامه روز ۲۴ تیر ثبت شده، اما ایشان در یکی از دیدارهایشان فرمودند که تاریخ تولد صحیح‌‎شان روز ۲۹ فروردین است. 🔹حضرت آیت الله خامنه‌ای در تاریخ ۲۹ فروردین سال ۱۳۱۸ در مشهد به دنیا آمدند @The_result_of_life
🔻مقام معظم رهبری می فرماید: «از باب حق گزاری باید کمی هم شده به نقشی که همسرم در زندگی من داشته اشاره کنم. 🔷ایشان قبل از هر چیز از یک طمأنینه و آرامش و روحیه ی قوی بر خوردار است؛ لذا با آنکه خانه ی ما بارها مورد یورش دژخیمان واقع شد، و با آنکه من بارها در برابر او بازداشت شدم، و حتی در نیمه شب که برای دستگیری من به خانه ی ما ریختند، مورد ضرب و جرح واقع شدم؛ علی رغم همه ی اینها هیچگاه ترسی یا ضعفی یا افسردگی و ملالتی در او مشاهده نکردم. 🔷با روحیه ای عالی و قوی در زندان به ملاقات من می آمد. در این ملاقات ها به من اعتماد و اطمینان می داد. هرگز نشد قتی من در زندان بودم خبر ناراحت کننده ای به من بدهد. به یاد ندارم که مثلا خبر بیماری یکی از فرزندان را به من داده باشد یا مطلبی را که برایم ناخوشایند باشد درباره ی خانواده و بستگان و والدین گفته باشد. حتی مادرم با همه ی شکیبایی و بصیرت و صلابت خود، تا این درجه طاقت و استقامت نداشت. مادرم شجاع و با شهامت بود و مرا به ادامه ی مبارزه تشویق می کرد؛ حتی پس از آنکه از نخستین زندان خودم بیرون آمدم، به من گفت: پسرم! من به تو افتخار می کنم و توفیق تو را در این راه از خدا خواهانم. 🔷اما با مکرر شدن بازداشت ها، دلش سوخت و از اینکه من دوران جوانی را در زندان ها می گذرانم، با لحن گلایه آمیزی با من سخن می گفت. لیکن هیچگاه از همسرم ضعف، بی تابی و ملالت مشاهده نشد.» (خون دلی که لعل شد ص 159 و 165) https://eitaa.com/The_result_of_life
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مقام معظم رهبری هنگام تعریف خاطرات زندان قبل از انقلاب میفرمایند: 🔷«حرف زدن در داخل یک سلول ممنوع بود چه رسد به حرف زدن با زندانیان سایر سلولها. با این همه حساسیت، «مورس» ابزاری برای گفت و شنود میان زندانیان بود 🔷من با سلول مجاور به وسیله ی مورس حرف می زدم؛ پیام به سلول رجایی میرفت که یک سلول با من فاصله داشت و پاسخ آن بر می گشت. 🔷من زبان مورس را در زندان آموختم» (خون دلی که لعل شد ص 243) استفاده از زبان مورس در زندانهای ساواک این شبها در سریال زیر خاکی نمایش داده شد
🔷کد مورس به انگلیسی(Morse cod) روشی برای انتقال پیام و اطلاعات است که در آن از یک رشته نشانه‌های بلند و کوتاهِ استاندارد به نام خط و نقطه استفاده می‌شود؛ و همچنین در تلگراف نیز بکار گرفته می‌شود. ♦️امروزه با گسترش روش‌های ارتباطاتی پیشرفته‌تر دیگر از کد مورس استفاده‌ای نمی‌شود مگر در برخی مواقع ضروری یا موارد تخصصی همچون ایستگاه‌های ناوبری یا پیام‌های رادیویی آماتور. کد مورس همچنین در ارتباطات میان زندانی‌های که اجازه صحبت ندارند و دهنشان بسته‌است بسیار کاربرد دارند و همچنین با دست و دندان می‌توان ارتباط بر قرار کرد 🔴این زبان ۳ حالت نوشتاری، شنوایی و دیداری دارد. 🔻حالت نوشتاری این زبان از تعدادی نقطه(.) و خط تیره (-) ساخته می‌شود. 🔻در حالت شنیداری از دو صدای «دیت» و «دا» ساخته می‌شود که dit هم ارز با نقطه و dah هم ارز با خط تیره است. 🔻در حالت دیداری هم می‌شود از چراغ قوه استفاده کرد، بدین صورت که برای ارسال نقطه‌ها چراغ قوه را فوراً روشن و خاموش کنید و برای ارسال خط تیره‌ها چراغ قوه را روشن و بعد از گذشت زمانی (معمولاً ۳ برابر زمان نقطه‌ها) خاموش کنید.https://eitaa.com/The_result_of_life