👈لحظات زندگی، بدون آن که از ما عذر و بهانه ای را بپذیرند و یا به شرایط توجهی داشته باشند، در حال سپری شدن هستند و تنها موضوع مهمی که باقی می ماند، این است که ما چگونه از این فرصت های درحال گذار بهترین استفاده را بکنیم.
✅ آسان ترین راه، تعیین یک هدف و حرکت روزانه به سمت تحقق آن است.
#انگیزشی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
« آدمی میتواند حتی دلتنگِ کسی شود که او را فقط در خیالِ خود دیده است.»
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا! دست های این دل خسته را رها نکن❤️🩹
#حال_خوب
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این معمول هست در هلند؟
بله :)
روز به روز تعداد محجبه ها بیشتر میشه، چون دختران و زنان در غرب کم کم در حال فهمیدن هستند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیرشون میشه در بلند مدت...
ظاهرا یه جمع رفقا بودن. جشن گرفته بودن☺️
🌱مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
#ایران_من
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
#تولد_در_لسآنجلس
#قسمت_صد_یکم
رفتم گوشهای از باغ کمی قدم زدم تا همه جمع شدند و قرار شد خطبه عقد خوانده شود.
با همان شریط رفتیم بین مردم و زنهایی که بعدها راحله برایم تعریف کرد لباسهایشان چندان هم مناسب نبوده.
اولین جملهای هم که گفتم این بود:" به نان خداوند بخشنده و مهربانی که هیچکدام از بندههایش را فراموش نمیکند و آغوشش برای همه ما همیشه باز است. او در انتظار ماست که به سوی او نگاهی داشته باشیم و او ما را در آغوش بگیرد." بعد هم خطبه و ترجمهاش را خواندم.
تعدادی داستان درباره ازدواج حضرت آدم و حوا(ع) در حدیثی خوانده بودم، آن را هم گفتم و بعد از آنها خواهش کردم اجازه بدهند، بروم و از جمع آنها بیرون آمدم. بعد از آن شب، خیلی حرفو حدیث ایجاد شد که مثلا محمد آمد؛ ولی مثل کورها آمد.
چرا این طوری کرد؟ اصلا نمیآمد. به ما توهین شد.
همه حرفها گفته شد؛ ولی این کار شاید تاثیر خودش را در جمع خانواده من تا حدی گذاشت.
متوجه شدند که محمد درباره تصمیمش جدی است.
ما در آمریکا هم همینطور زندگی میکردیم. در آمریکا خانه ما نزدیک دریا بود؛ ولی هر ساعتی دریا نمیرفتیم.
یک ساعتهای خاصی که میدانستیم کسی نیست و کسانی آنجا تردد ندارند، میرفتیم. یا شب بود یا صبح زود درست بعد از فجر؛ ولی در ساعتهای معمولی که افراد برهنه بودند کنار ساحل نمیرفتیم.
بقیه جاها هم رفت و آمدهایمان خیلی محدود بود. حتی فروشگاههای آمریکا من را اذیت میکرد. در فروشگاه به راحله میگفتم او خرید کند و من بیرون میایستادم.
مخصوصا این اواخر حس میکردم بیمعرفتی است؛ کسانی در این راه قدم گذاشتهاند،همه وجودشان را در این راه دادهاند،حالا من از میوه سعی و تلاش آن انسانها استفاده کنم و رابطهام را با خالق خودم کامل کنم؛ ولی، در کنارش بعضی لذتها را هم یواشکی، گوشهکناری، اینطرف و آنطرف بدون اینکه کسی بداند ببرم.
به نظرم به نحوی بیمعرفتی بود؛ چون بالاخره نگاه نکردن به نامحرم لذت دارد و بیلذت نیست؛ مثلا با نامحرم خوش و بش کردن و خودمانی شدن با کسانی که بعدا بتوانیم این خودمانی شدنمان را تبدیل به یک رابطه کنیم،لذت دارد.
چه کسی میگوید لذت ندارد،ولی نتیجهاش چیست ،بعد از این لذتهای یواشکی چه بلایی سرخانوادهها و جامعه میآید؟
نوشتار: زهرا باقری☺️
ممنون که با ما همراه بودید 💚
#رمان
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
گاهی بنشین روبه روی ِ خودت
و ببین چگونه به نظر می رسی؟!
گاهی با خودت گفتگو کن
آنگونه که با دیگرانی
و ببین
چقدر خویش را دوست داری؟
چقدر می پسندی با تو اینگونه باشند؟
اینگونه که هستی ....
#صبح_بخیر
هفته ی خوبی در پیش داشته باشید 🌸
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
یادش بخیر اون روزا خونهی مادربزرگ همه دور هم جمع میشدیم و با کمک هم رب درست میکردیم درست کردن رب سخت بود ولی عطر و طعم خوبی داشت انقدر خوشمزه بود که حتی الان هم با دیدن این عکس میشه عطر و طعمش رو حس کرد .🥹😅😅
#خاطره_بازی
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99
حالا که یه عده دارن جلوههای شیطانی رو منتشر میکنن، بذارید بگم که با خانواده رفتیم بیرون بستنی بخوریم،ولی لذت صحنهای که تو بستنیفروشی دیدم قابل قیاس با خوردن بستنی سنتی نبود!کارگر جوان بعد از اینکه سرش خلوت شد، وضو گرفت و اومد در مقابل خالق خودش به نماز ایستاد.
دمــت گرم جــوون👌🏽
#حال_خوب
#تلنگر
•┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈•
@toranjnameh99
4⃣ترسوها😱
چرا افراد ترسو رشد نمیکنن؟! تغییر نمیکنن؟!
چون نگران اینن که ضرر کنن ، شکست بخورن ، یا چیزی رو از دست بدن 😦
این افراد هم تغییر نمیکنن😶
ترنــج
#محرمانه
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
@toranjnameh99