#شناخت_ارزش_های_اخلاقی
💢#عبرت | انسان با علم #تهذیب نمی شود
🔻با علم تهذیب نمی شود، علم انسان را تهذیب نمی کند. گاهی علم انسان را به #جهنم می فرستد، گاهی علم #توحید انسان را به جهنم می فرستد، گاهی علم #عرفان انسان را به جهنم رساند، گاهی علم #فقه انسان را به جهنم می فرستد، گاهی علم #اخلاق انسان را به جهنم می فرستد. با علم درست نمی شود. #تزکیه می خواهد (یزکیهم) تزکیه مقدم است بر همه چیز.
📚صحیفه نور، جلد ١٩،صفحه ٩٢
#امام_خمینی
#علم
#تهذیب_نفس
┏━🍃🌺🍃━┓
@seraat313
┗━🍂━
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسمحق...🍂 #پارت43 پسرکفلافلفروش اینقسمت#وابستگیبهنجف _._._._._ ایام حضور هادی در نجف به چند د
بسمحق🍂
#پارت44
پسرکفلافلفروش
اینقسمت#عرفان
هادیيك انسان بسيار عادی بود.
مثل بقيه تنها تفاوت او عمل دقيق
به
دستورات دين بود.
برای همين در مسير خودسازی
و عرفان قرار گرفت.
اما مسير عرفانی زندگی اودر
نجف به چند بخش تقسيم ميشود.
مانند
آنچه كه بزرگان فلسفه و عرفان گفتهاند، مسير من الخلق الی الحق
و ... به خوبی طی نمود.
هادی زمانی كه در نجف در محضر
بزرگان تحصيل ميكرد، نيمی از روز
را مشغول تحصيل و بقيه را مشغول
كار بود.در ابتدا براي انجام كار حقوق ميگرفت، اما بعدها كارش را فقط برای
رضای خدا انجام ميداد.
شهريه نميگرفت براي كاری كه انجام
ميداد مزد نميگرفت. حتی اگر
كسی ميخواست به او مزد بدهد
ناراحت ميشد.
منزل بسياری از طلبهها و برخی
مساجد نجف را لولهكشی كرد اما
مزد
نگرفت!
توكل و اعتماد عجيبی به خدا داشت.
يك بار به هادی گفتم:
تو كه شهريه نميگيری برای كار هم
پول نميگيری پس هزينههای خودت
را چطور تأمين ميكنی؟هادی گفت:
بايد برای خدا كار كرد، خدا خودش
هوای ما را دارد.گفتم:اين درست، اما ...
يادم هست آن روز منزل يكی از
دوستانش بوديم. هادی بعد از
صحبت من، مبلغ بسيار زيادي
را از جيب خودش بيرون آورد
و به دوستش داد وگفت:
هر طور صلاح ميدانی مصرف كن!
به نوعی غير مستقيم به من فهماند
كه مشكل مالی ندارد.
خانهای وسيع و قديمی در نجف
به هادی سپرده شده بود تا از آن
نگهداری کند.
او در يکی از اتاقهای کوچک و
محقر آن سکونت داشت.
بيشتر وقتش را در خانه به عبادت
و مطالعه اختصاص داده بود. او از
صاحبخانه اجازه گرفته بود تا زائران تهيدستی که پولی ندارند را به آن خانه
بياورد و در آنجا به آنها اسکان دهد.
برای زائران غذا درست ميکرد.
در بيشتر کارها کمکحالشان بود.
اگر زائری هم نبود، به تهيدستان
اطراف خانه سکونت ميداد و
در هيچ حالی از
کمک دادن دريغ نميکرد.
ادامه دارد...
#یک_لقمه_کتاب 📚
┏━🍃🌺🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍂━
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسمحق🍂 #پارت44 پسرکفلافلفروش اینقسمت#عرفان هادیيك انسان بسيار عادی بود. مثل بقيه تنها تفاوت ا
بسمحق🍂
پسرکفلافلفروش
#پارت45
اینقسمت #عرفان
آن خانه حدود صد سال قدمت داشت
و بسيار وسيع بود، شايد هر کسی
جرئت نميکرد در آن زندگی کند.
بعد از شهادت هادی آن را به طلبهی
ديگری سپردند،اما آنطلبه نتوانست
باظلمت ووحشت آنخانه کنار بيايد!
اربعين که نزديک ميشد هادی اتاقها
را به زائران و مهمانان ميداد و
خودش يک گوشه ميخوابيد.
گاهی پتوی خودش راهم به آنها
ميبخشيد.او عادت کرده بود که
بدونبالش ولوازمگرمايشی بخوابد.
يک بار مريض شده بود خودش در
سرما در راهروی خانه خوابيد
اما اتاق
را کهگرم بود دراختيار
زائران راهپيمايی اربعين قرار داد.
او در اين مدت با پيرمرد نابينايی
آشنا شده بود و کمک های زيادی
به او
کرده بود.
حتی آن پيرمرد نابينا را برای
زيارت به کربلا هم برده بود.
هادی زمانی كه مشغول كارهای
عرفانی و ذكر و خلوت شده بود،
كمتر با
ديگران حرف ميزد.
اين هم ازتوصيههای بزرگان است:
♤كه انسان در ابتدای راه سكوت
را بر هر كاری مقدم بدارد.♤
هادی ميدانست بسياری از معاشرت
ها تأثيرمنفی در رشد معنوی انسان
دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر
دوستان در حد يك سلام و عليك
پايين
آورده بود.
اين اواخر بسيار كتوم شده بود.
يعنی خيلی ازمسائل معنوی را
پنهان
ميكرد.
از طرفی تا آنجا كه امكان داشت
در راه خدا زحمت ميكشيد.
هر زائری كه به نجف ميآمد،
به خانهی خودش ميبرد و از
آنها پذيرايی
مي كرد.
هيچوقت دوست نداشت كهديگران
فكر كنند كه آدم خوبیاست.
اين سال آخر روزه داری و ديگر
مراقبتهای معنوی رابيشتر كرده بود.
تا اينكه ماجرای مبارزه با داعش پيش
آمد،هادي آنجا بود كه از خلوت
معنوی
خود بيرون آمد.ً
او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبال اثبات كرد.
حاال هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود.
ادامه دارد...
#یک_لقمه_کتاب 📚
┏━🍃🌺🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍂━