eitaa logo
وصیت ستارگان 🌷💫
4.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
بسم رب الشهداء 🌷شهدا امام زادگان عشقند که مزارشان زيارتگاه اهل یقین است. آنها همچون ستارگانی هستند که می‌توان با آنها راه را پیدا کرد🇮🇷 🌹وصیت وزندگینامه شهیدان 🌹مفاهیم انقلابي،بصیرتی ارتباط با اعضا☆☆☆ @yazaynab72
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیتنامه شهید مهدی باکری🌸✨💚💚✨ 🌷بدانید تنها راه و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، و از ته قلب مقلد باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و یاد و بدهید که راه سعادت و توشه است. همواره تربیت و بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و و علمدارانی صالح وارث برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب دارم و امید دارم خداوند مرا با بسیار . مرا بپذیر. 🌷 🇮🇷 ✨🤲
وصیتنامه شهید مهدی باکری🌸✨💚💚✨ 🌷بدانید تنها راه و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، و از ته قلب مقلد باشید، اهمیّت زیاد به دعاها و یاد و بدهید که راه سعادت و توشه است. همواره تربیت و بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و و علمدارانی صالح وارث برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب دارم و امید دارم خداوند مرا با بسیار . مرا بپذیر. 🌷 🇮🇷 ✨🤲
با سلام و رحلت خوبی ها وایام ۱۵ خرداد سرآغاز نهضت حسینی امام (ره)🏴 به محضر همه مشتاقان به راه و رسم و علاقه مندان به پیگیری زندگینامه شهید مدافع حرم 🌷 به عرضتان میرسانیم بدلیل مراسمات و زیارت نورانی امام امت و پاره ای از مشکلات این از صبح ارسال می گردد و از تاخیر بوجود آمده در دوقسمت اخیر از همه دوستان می کنیم... محتاج دعای خیر شما هستیم🤲🍃 🏴 😔
❤️ که در برابر ابر قدرت ها ‎‏مثل می ایستادند، وقتی یکی از ‎‏شهدا ‎‏و یا ‎‏یک برادر به خدمت ایشان می رسید، بسیار احساس #‎‏عجز و می کردند. این احساس را ‎‏بارها ‎‏اظهار کرده بودند. ‎‏می فرمودند: من احساس می کنم وقتی پدر شهیدی به دیدار ‎‏می آمد و ما در معرفی او می گفتیم که آقا ‎‏ایشان پدر یا #‎‏چهار_‎‏شهید هستند حالت شرمندگی به خود می گرفتند.‏ ‏‏از افرادی هم که در راه صدمه ای دیده بودند، دلجویی و به ‎‏آنان می کردند. 🔵کانال وصیت ستارگان ╭━━⊰ 🍀•🕊•🍀⊱━━╮ https://eitaa.com/V_setaregan ╰━━⊰🍀•🕊•🍀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨❤️✨ امام خامنه ای🔰 خدای متعال، حاج آقا را وسیله ای برای نشان دادن شخصیت قرار داد...🇮🇷 ❇️کانال وصیت ستارگان🌷 ╭━⊰•🇮🇷•⊱━╮   @V_setaregan ╰━⊰•🕊•⊱━╯
🇮🇷 امام سید علی:💞 " از لحاظ جنس و فلز شخصیتی: حاج آقا نسخه دوم خود بود. بمناسبت سالروز حاج آقا مصطفی خمینی بدست عوامل شاه ملعون در نجف اشرف(یادش گرامی) ❇️کانال وصیت ستارگان🌷 ╭━⊰•🇮🇷•⊱━╮   @V_setaregan ╰━⊰•🕊•⊱━╯
وصیت ستارگان 🌷💫
.          🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》      خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی🌷    
.                   🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》      خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه 🌷                          🕊 قسمت ششم        《نارصایتی در تقسیم اراضی و شروع مبارزات(۱)》 🌷سال ۱۳۴۷ بود. روزهای اول ازدواج، شیرینی خاص خودش را داشت. هر چه بیشتر از زندگی مشترکمان می گذشت، با او بیشتر آشنا می شدم. کم کم می فهمیدم چرا با او ازدواج کرده؛ پدرم روحانی بود و او هم دنبال یک می گشته است.💚❤️ 🌷آن وقتها توی روستا کشاوزی می کرد. خود زمینی نداشت، حتی یک متر. همه اش برای این وآن کار می کرد. به همان نانی که از زحمت کشی در می آورد بود و خیلی هم راضی. همان اول ازدواج رسالهٔ حضرت امام را داشت. رساله اش هم با رساله های دیگری که دیده بودم فرق می کرد، عکس خود امام روی جلد آن بود، اگر می گرفتند، داشت.🇮🇷🦋 🌷پدرم چند تایی از کتاب‌های امام را داشت. آنها را می داد به که بخوانند. کارهای دیگری هم تو خط انقلاب می کرد. انگار اینها را خدا ساخته بود برای . شبها که می آمد خانه، پدرم براش رساله می خواند و از کتاب‌های دیگر می گفت. یعنی حالت کلاس درس بود. همین‌ها گویی خستگی یک روز کار را از تن او بیرون می کرد. وقتی گوش می داد، توی نگاهش ذوق و شوق موج می زد.😊🌺 🌷خیلی زود اُفتاد در . حسابی هم بی پروا بود. برای این طور چیزها، سر از پا نمی شناخت. یک بار یک روحانی آمده بود روستای ما. توی مسجد سخنرانی کرد . شب، عبدالحسین آوردش خانهٔ خودمان. سابقه این جور کارهاش بعدها بیشتر هم شد. شاید بیراه نباشد اگر بگویم اصل مبارزه اش از موقعی شروع شد که صحبت تقسیم اراضی پیش آمد. 🍃🇮🇷 🌷آن وقتها بچه دار هم شده بودیم، یک پسر که اسمش را گذاشته بود . بعضی ها از تقسیم ملک و املاک خیلی خوشحال بودند. او ولی ناراحتی اش از همان روزها شروع شد. حتی خنده به لبش نمی آمد. خودش، خودش را می خورد. من پاک شده بودم. پیش خودم می گفتم: اگه بخوان به روستایی ها زمین بِدَن که ناراحتی نداره!🤔 🌷کنجکاوی ام وقتی بیشتر می شد که می دیدم هستند. یک بار که خیلی دمغ بود، بهش گفتم: چرا بعضی ها خوشحال هستند و شما ناراحت؟ اخمهاش را کشید به هم. جواب واضحی نداد. فقط گفت همه چی خراب میشه، همه چی رو می خوان کنن! بالأخره صحبت تقسیم ملکها قطعی شد‌. یک روز چند نفر از طرف دولت آمدند روستا. گفتند: همهٔ اهالی بیان تو .🕌 ...🔰                                                    کــانــالِ وَصیَتِ سِتارِگان                   ❤️ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○                🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○                       @V_setaregan                         
وصیت ستارگان 🌷💫
.                🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》      خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه #شهیدعبدالحسین_برونسی
.                🇮🇷《هو الله العلیّ الاعلی》      خاکهای نرم کوشک💦 🌷زندگینامه 🌷            🕊 قسمت هفتادو سوم       《 لطف امام هشتم (ع)۱ 》 🌷تو عملیات ترکش خوردم. پام بد جوری مجروح شد. فرستادنم عقب و از آن جا هم منتقل شدم مشهد مقدس. چند روزبعد، از بیمارستان رفتم خانه. همان روز فهمیدم حاجی برونسی، چهار روز آمده مرخصی. 🕌🍃 🌷یقین داشتم سراغ من هم می آید. توی مرخصی ها کارش همین بود؛ به تمام بچه‌های ، و از خانواده شهدا سر می زد. اینها را می دانستم. ولی نمی دانستم هنوز از گرد راه نرسیده، بیاید سراغم. 😔 🌷آن وقتها خانه ما خیابان ضد بود. وقتی وارد اتاق شد، قیافه اش بشاش بود و . سلام و احوالپرسی کردیم. با خنده گفتم:حاج آقا، شما چهار روز مرخصی داری، باز دوره افتادی خونه هایی که توی عملیات زخمی شدن؟🍃🥀 🌷گفت:من اصلا به خاطر همین اومدم، کار دیگه ای ندارم این جا. فکر کردم شاید شوخی می کند. مردد گفتم: پس خانواده چی؟گفت: خانواده رو من سپردم به هشتم علیهالسلام، عیالمان هم که ماشاءالله مثل شیر ایستاده. 🦁❤️ 🌷گفتم:اگر جسارت نباشه، شما هم تو این تکلیفی دارین. توی جاش کمی جا به جا شد. صورتش را آورد نزدیکتر. راست تو چشمهام نگاه کرد و گفت: می دونی اخوان، یک چیزی برام خیلی عجیبه. گفتم:چی؟🌾 🌷گفت:من وقتی که می آم مرخصی، تا پا می گذارم تو خونه، شروع می شه؛یکی از بچه‌ها مریض می شه، یکی شون چونه اش می شکنه، اون یکی دستش از بند در می ره.🍂🍂 ...🕊                                                    کــانــالِ وَصیَتِ سِتارِگان                  ❤️ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○                🍃 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎𑁍○                                 @V_setargan
13.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باشید در آخر الزمان هستیم زمانم 💚 ❤️ 🤲 🐬نشر مطالب، صدقه جاریه است📿 ‌↶【به ما بپیوندید 】↷ 📡 وصیت ستارگان⇩ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🆔https://eitaa.com/V_setaregan