eitaa logo
🎀 کانال یا امیرالمؤمنین علیه السلام 🎀
906 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
21 فایل
💞گلچینی از احادیث ، داستانها، ﻓﻀﺎﺋﻞ و قضاوتهای حضرت امیرالمؤمنین و معصومین علیهم السلام به همراه مطالب بصیرت افزا « تبادل نداریم » کپی آزاد به عشق ائمه معصومین علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ داستان واقعی و عبرت آموز از یک قاضی مصری یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند: ۱۵ سال پیش وقتی دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم. وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم همبستر شده و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بوم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم نداشتم. تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم. آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من . یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم. او رفت و به زنم گفتم : وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم. خانه پدر زنم توی یک شهر دیگر بود و توی مسیر راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم. من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم. خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تأکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم. وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی. من هم بهش گفتم : برو و توبه کن از کاری که کردی. خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید می افتادم که موقع رفتن به من میخندید. بعد از مدتی و یک زن با تقوا ، با ایمان نصیبم شد. سالها گذشت و بعد از ۱۵ سال من دادگستری شدم. یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند. به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم همبستر شده بود. ولی او مرا نشناخت. بهش گفتم : ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی. گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم همبستر شده و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش. گفتم: شاهد داری؟ گفت : نه گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟ گفت: زنم زود از خانه فرار کرد. گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید ۳ شاهد ماجرا را می دیدند. گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟ گفتم: نه ، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته. آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل ۱۵ سال پیش هستم که با زنم همبستر شده بود و باهاش کاری نکردم. گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم. و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم. "به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند " @Valayat61
♻️ علت خنده و گریه حضرت فاطمه علیهاالسلام ⬇️ عایشه - همسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم - اظهار می‌کند : ، از هر کسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود. هنگامی که به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می‌رسید ، حضرت با از او استقبال می‌کرد و دست هایش را می‌گرفت و در کنار خود می‌نشاند و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر فاطمه علیهاالسلام وارد می‌شد ، ایشان برمی خاست و دست‌های حضرت را با اشتیاق . آن زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بستر مرگ آرمیده بود ، فاطمه علیهاالسلام را به طور پیش خود خواند و آهسته با وی سخن گفت، کمی بعد فاطمه علیهاالسلام را دیدم که می‌کرد! سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بار دیگر با او آهسته صحبت کرد. این بار، فاطمه علیهاالسلام ! با خود گفتم : این نیز یکی از فاطمه علیهاالسلام بر دیگران است که هنگام گریه و ناراحتی توانست بخندد. ⬅️ علت را از فاطمه علیهاالسلام پرسیدم، فرمود: - در این صورت را فاش ساخته‌ام و فاش کردن اسرار ناپسند است. پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرد، به فاطمه علیهاالسلام عرض کردم: - علت گریه و سبب خنده شما در آن روز چه بود؟ 💞 در پاسخ فرمود : - آن روز ، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نخست به من خبر داد که از دنیا می‌رود، گریه کردم! سپس به من فرمود : تو اولین کسی هستی که از به من می‌پیوندی ، لذا شاد شدم و خندیدم. 📗 بحارالانوار ، ج ۴۳، ص ۲۵ ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨ 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61
♻️ علت خنده و گریه حضرت فاطمه علیهاالسلام ⬇️ عایشه - همسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم - اظهار می‌کند : ، از هر کسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود. هنگامی که به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می‌رسید ، حضرت با از او استقبال می‌کرد و دست هایش را می‌گرفت و در کنار خود می‌نشاند و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر فاطمه علیهاالسلام وارد می‌شد ، ایشان برمی خاست و دست‌های حضرت را با اشتیاق . آن زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بستر مرگ آرمیده بود ، فاطمه علیهاالسلام را به طور پیش خود خواند و آهسته با وی سخن گفت، کمی بعد فاطمه علیهاالسلام را دیدم که می‌کرد! سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بار دیگر با او آهسته صحبت کرد. این بار، فاطمه علیهاالسلام ! با خود گفتم : این نیز یکی از فاطمه علیهاالسلام بر دیگران است که هنگام گریه و ناراحتی توانست بخندد. ⬅️ علت را از فاطمه علیهاالسلام پرسیدم، فرمود: - در این صورت را فاش ساخته‌ام و فاش کردن اسرار ناپسند است. پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرد، به فاطمه علیهاالسلام عرض کردم: - علت گریه و سبب خنده شما در آن روز چه بود؟ 💞 در پاسخ فرمود : - آن روز ، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نخست به من خبر داد که از دنیا می‌رود، گریه کردم! سپس به من فرمود : تو اولین کسی هستی که از به من می‌پیوندی ، لذا شاد شدم و خندیدم. 📗 بحارالانوار ، ج ۴۳، ص ۲۵ ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨ 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61
♻️ علت خنده و گریه حضرت فاطمه علیهاالسلام ⬇️ عایشه - همسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم - اظهار می‌کند : ، از هر کسی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود. هنگامی که به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می‌رسید ، حضرت با از او استقبال می‌کرد و دست هایش را می‌گرفت و در کنار خود می‌نشاند و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر فاطمه علیهاالسلام وارد می‌شد ، ایشان برمی خاست و دست‌های حضرت را با اشتیاق . آن زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بستر مرگ آرمیده بود ، فاطمه علیهاالسلام را به طور پیش خود خواند و آهسته با وی سخن گفت، کمی بعد فاطمه علیهاالسلام را دیدم که می‌کرد! سپس پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بار دیگر با او آهسته صحبت کرد. این بار، فاطمه علیهاالسلام ! با خود گفتم : این نیز یکی از فاطمه علیهاالسلام بر دیگران است که هنگام گریه و ناراحتی توانست بخندد. ⬅️ علت را از فاطمه علیهاالسلام پرسیدم، فرمود: - در این صورت را فاش ساخته‌ام و فاش کردن اسرار ناپسند است. پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرد، به فاطمه علیهاالسلام عرض کردم: - علت گریه و سبب خنده شما در آن روز چه بود؟ 💞 در پاسخ فرمود : - آن روز ، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نخست به من خبر داد که از دنیا می‌رود، گریه کردم! سپس به من فرمود : تو اولین کسی هستی که از به من می‌پیوندی ، لذا شاد شدم و خندیدم. 📗 بحارالانوار ، ج ۴۳، ص ۲۵ ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨ 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61