eitaa logo
🎀 کانال یا امیرالمؤمنین علیه السلام 🎀
825 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
20 فایل
💞گلچینی از احادیث ، داستانها، ﻓﻀﺎﺋﻞ و قضاوتهای حضرت امیرالمؤمنین و معصومین علیهم السلام به همراه مطالب بصیرت افزا « تبادل نداریم » کپی آزاد به عشق ائمه معصومین علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خمینی(ره) : اگر شاه به توجه کرده بوده و خدمت به این ملت کرده بود نمی کرد لکن خدمت نکرد و کرد و پشتوانه مردمی را از دست داد و وقتی که مردم شنیدند رفت کردند، چنانچه در رفتن هم شادی کردند. 📚 صحیفه نور ، جلد ۷ ، صفحه ۷۳ @Valayat61
♻️ در تعجبم از کسی که ؛ 🌷 عليه السلام فرمودند : زير ديوار شهرى از شهرها پيدا شد كه در آن چنين نوشته شده بود: ⬅️ مى كنم براى كسى كه به يقين دارد چطور مى كند ⬅️ و در شگفتم از كسى كه را قبول دارد چگونه مى شود ⬅️ و عجب دارم از كسى كه را آزمايش كرده ، باز چگونه به آن پيدا مى كند! 📗 عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۸. 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61
♻️ عهد معهود 🌷 #امام_صادق عليه السلام فرمودند : 🎀 نام #عيد_غدير در آسمانها روز « #عهد_معهود » است. 📗 اسرارغدير صفحه ۲۳۷ 🎀 روز #غدير ، روز اظهار #شادی و #سرور است . 🎀 روز غدير روزی است كه به عنوان اظهار سرور از نعمت #ولايت كه خداوند بر شما منت گذارده، بايد #شكر و #حمد خدا نمائيد. 📗 بحارالأنوار ، ج ۳۷ ص ۱۷۰ 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61
♻️ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را با زبان دوست داریم یا با قلب و زبان ؟؟؟ روزى از روزها امیرالمؤمنین على (ع) در مسجد كوفه نشسته بود. مردى از اهل كوفه به خدمت آن حضرت رسيده و بعد از سلام عرض كرد: من شما را دوست دارم. امام (ع) فرمودند: با يا و زبان؟ جواب داد: با قلب و زبان شما را دوست دارم. حضرت فرمودند: انشاءالله به تو نشان خواهم داد كه چه كسى مرا با دل و زبان دوست دارد. امام (ع) فرمودند: برخيز با من بيا. از كوفه بيرون رفتند و حضرت فرمودند: چشمت را روى هم بگذار. آن مرد چشمانش را روى هم گذاشت و سه قدم برداشت . حضرت فرمودند: چشمت را باز كن، چشمش را باز كرد. خودش را در شهرى بزرگ ديد كه مردم آن بعضى و برخى بودند. امام فرمودند: با من بيا تا و زبانى را به تو معرفى كنم. رفتند تا به دكان قصابى رسيدند. امام درهمى به آن مرد داده و فرمودند: از اين قصاب گوشت خريدارى كن. مرد كوفى درهم را گرفت و به سوى رفت و گفت: اين درهم را بگير و به من گوشت بده. قصاب او را ديده، لذا از او پرسيد: اهل كجايى؟ گفت: اهل كوفه هستم. قصاب گفت: تو از شهر مولاى من (ع) هستى؟ گفت: بله. قصاب گفت: بايد امشب مهمان من باشى به خاطر على مرتضى (ع). كوفى گفت: رفيقى هم دارم. قصاب گفت: . كوفى به خدمت امام (ع) آمده و جريان را به عرض آن حضرت رسانيد و باهم بر در دكان قصاب رفتند. قصاب با خوشحالى پرسيد: شما از كوفه، شهر مولاى من امیرالمؤمنین (ع) هستيد؟ جواب دادند: بله. قصاب دكانش را بست و باهم به خانه آمدند. قصاب به همسرش گفت: دو مرد غريب از شهر مولايم على ابن ابى طالب (ع) نزد من آمدند، آنها را گرامى بدار. قصاب با برخاست و براى آنها مكان لايقى را فرش كرده و مشغول خدمت شد. امام (ع) نگاهى به داخل خانه كرد، مثل دو ستاره درخشان مشاهده كرد. شبانگاه قصاب به خانه آمد به همسر خود گفت: چه كردى؟ گفت: آنچه دستور دادى انجام دادم. مغرب شد و امام به نماز مشغول گرديد. قصاب به آن بزرگوار اقتدا كرد. بعد از نماز مغرب شخصى در خانه قصاب را كوبيد. قصاب بيرون آمد و جلادى را ديد و گفت: چه كار دارى؟ گفت: پادشاه دستور داده تو را به برسانم و خونت را براى او ببرم. چرا كه او شده و براى اطباء خون محب على (ع) را تجويز كرده اند. قصاب گفت: من مهمان دارم، اجازه بده سفارش آنها را به همسرم بكنم. داخل خانه شد و به همسرش گفت: اى يار وفادار و بانوى نيكوكار، مهمانان را گرامى بدار كه شنيده ام مولاى من مهمان را زياد دوست دارد. من بيرون منزل كارى دارم. اين را گفت و از خانه بيرون رفت. بلافاصله كودكانش از پى پدر بيرون رفتند و پدر متوجه نشد. جلاد قصاب را زير تيغ خوابانيد. ناگاه پسر بزرگتر پيش رفت و گفت: اى جلاد پدرم را رها كن و مرا به جاى او به قتل برسان. جلاد طفل را زير تيغ خوابانيد، خواست سر از بدنش جدا كند برادر كوچك خود را روى برادر بزرگتر افكند. جلاد را كشت و خون آنها را گرفته به نزد پادشاه برد و تمام ماجرا را نقل كرد. قصاب با چشم پرآب و جگر كباب سر و تن فرزندان خود را برداشته و از همسرش در زاويه خانه اش گذاشت و نزد همسرش رفت و گفت: غذا را حاضر كن. سپس به خدمت امام آمد و ديد نمازشان تمام شده است. سفره را گسترده و را آورد و گفت: بفرماييد و غذا ميل كنيد. امام فرمودند: تا بچه ها نيايند غذا نمى خوريم ! ادامه دارد ..... @Valayat61
♻️ ورود اهل بیت علیهم السلام به شام در روز اول صفر ⬇️ با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیهم السلام به دمشق ، یزید صادر کرد(۱) : ۱ . جواهر نشان و مرصَّع به سنگهای قیمتی آماده کنند. ۲. بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبایی نمایند. ۳ . تمام اهل شهر لباس های بپوشند و خود را بیارایند. ۴ . همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر بگویند. ۵ . پس از آمادگی کامل با و به استقبال اسرا بروند. ۶. جارچیان در شهر بزنند : سرهای بریده و زنان و اطفالِ کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد بر اندازی حکومت عازم عراق بوده اند ، ولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد امروز نماید. نیز کوتاهی نکرده بر فراز بام ها های رنگارنگ بر افراشتند و در هر گذری بساط پهن کردند. آوازه خوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه ی کوفه در دمشق می رفتند و عدّه ای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که مصیبت زده و داغدار پیامبر صلّی الله علیه و آله را ـ که امین پاسبان حریم محترمشان بود ـ همراه با نیزه داران به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند. آن نابخردانِ پست همینکه جمع نورانی اُسرا را دیدند زبان به گشودند. ☑️ در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست. (۲) 📚 منابع : ۱ . معالی السبطین : ج 2، ص 140. و ... . ۲ . الوقایع و الحوادث : ج 5، ص 30 ـ 6. و ... .
♻️ غدیر روز سرور و شادی می باشد . 🌷 "علیه السلام" فرمودند : ⬅️ هو یوم عبادة و صلوة و شکر لله و حمد له ، و سرور لما من الله به علیکم من ولایتنا ، و انى احب لکم ان تصوموه ✅ عید ، روز و و و خداست و روز 👈 و 👉 است به خاطر ما خاندان که خدا بر شما منت گذارد و من دوست دارم که شما آن روز را بگیرید . 📗 وسائل الشیعه 7: 328 ، ح 13 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61
♻️ ورود اهل بیت علیهم السلام به شام در روز اول صفر ⬇️ با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیهم السلام به دمشق ، یزید صادر کرد(۱) : ۱ . جواهر نشان و مرصَّع به سنگهای قیمتی آماده کنند. ۲. بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبایی نمایند. ۳ . تمام اهل شهر لباس های بپوشند و خود را بیارایند. ۴ . همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر بگویند. ۵ . پس از آمادگی کامل با و به استقبال اسرا بروند. ۶. جارچیان در شهر بزنند : سرهای بریده و زنان و اطفالِ کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد بر اندازی حکومت عازم عراق بوده اند ، ولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد امروز نماید. نیز کوتاهی نکرده بر فراز بام ها های رنگارنگ بر افراشتند و در هر گذری بساط پهن کردند. آوازه خوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه ی کوفه در دمشق می رفتند و عدّه ای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که مصیبت زده و داغدار پیامبر صلّی الله علیه و آله را ـ که امین پاسبان حریم محترمشان بود ـ همراه با نیزه داران به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند. آن نابخردانِ پست همینکه جمع نورانی اُسرا را دیدند زبان به گشودند. ☑️ در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست. (۲) 📚 منابع : ۱ . معالی السبطین : ج 2، ص 140. و ... . ۲ . الوقایع و الحوادث : ج 5، ص 30 ـ 6. و ... .
♻️ ورود اهل بیت علیهم السلام به شام در روز اول صفر ⬇️ با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیهم السلام به دمشق ، یزید صادر کرد(۱) : ۱ . جواهر نشان و مرصَّع به سنگهای قیمتی آماده کنند. ۲. بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبایی نمایند. ۳ . تمام اهل شهر لباس های بپوشند و خود را بیارایند. ۴ . همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر بگویند. ۵ . پس از آمادگی کامل با و به استقبال اسرا بروند. ۶. جارچیان در شهر بزنند : سرهای بریده و زنان و اطفالِ کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد بر اندازی حکومت عازم عراق بوده اند ، ولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است. هر کس خلیفه را دوست دارد امروز نماید. نیز کوتاهی نکرده بر فراز بام ها های رنگارنگ بر افراشتند و در هر گذری بساط پهن کردند. آوازه خوانان بلند بود و مردم دسته دسته به سوی دروازه ی کوفه در دمشق می رفتند و عدّه ای از شهر خارج شده بودند. این در حالی بود که مصیبت زده و داغدار پیامبر صلّی الله علیه و آله را ـ که امین پاسبان حریم محترمشان بود ـ همراه با نیزه داران به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند. آن نابخردانِ پست همینکه جمع نورانی اُسرا را دیدند زبان به گشودند. ☑️ در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست. (۲) 📚 منابع : ۱ . معالی السبطین : ج 2، ص 140. و ... . ۲ . الوقایع و الحوادث : ج 5، ص 30 ـ 6. و ... .