eitaa logo
ولایت عشق
764 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
478 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم خوش آمدی!😊♥️ خیلی جات اینجا خالی بود 😉😇 💖اینجا جایی برای ✅ حال خوب . 💭حرفی سخنی بفرررمایید☺️. @Bidabadi77 تو دار و ندار منی ای ضامن آهو🌸💫🌙🌸🌸 •♥️•
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 تسلیم محض بودن در مقابل نبی اکرم 🔸این -خوابیدن در رختخواب پیغمبر برای نجات و حفظ جان پیغمبر در لیلة المبیت و -شدن از لو رفتن نقشه هجرت در آن شب- یک بُعد از این عمل بزرگ و فراموش نشدنی است؛ اما بُعد دیگری که در این کار وجود دارد و می تواند خیلی برای ما معنادار باشد این است که امیرالمؤمنین این کار را درست در همان لحظه ای انجام داد که قرار بود افتخارات مبارزهٔ سیزده ساله به مرحلهٔ بروز برسد. پیغمبر از میان کفار مهاجم، به یک شهر دیگری، به میان دوستانی که با او بیعت کرده بودند، حرکت می کرد. همه دوست دارند در یک چنین موقعیت حساسی در کنار رهبرشان باشند. همه دوست دارند اولین کسانی باشند که با جامعه جدید و محیط جدید آشنا می شوند. مردم او را بشناسند و چشم مردم از وجود او پر شود. درست در همین لحظه بود که امیرالمؤمنین این مسئولیت بزرگ را قبول کرد و پا روی خواسته خود گذاشت. این را اگر بخواهید در یک جمله خلاصه بکنید، عبارت است از اطاعت و تسلیم محض تشکیلاتی در مقابل فرمان رهبرش؛ تسلیم محض. یااَیها الّذین آمنوا اُدخُلوا فی السِّلم کافَة. همگی در تسلیم مطلق داخل بشوید و از درِ تسلیم بیایید. 🔰بقره/آیه۲۰۸ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🌿شاگرد درجه یک نبی اکرم ✔️در مدینه، سردار طراز اول، مؤمن طراز اول، شاگرد طراز اول پیغمبر، عبادت کنندهٔ طراز اول در میان همهٔ مسلمانان، امیرالمؤمنین است. در جنگ، همهٔ چشم ها به اوست؛ در مسجد و هنگام عبادت هم، همهٔ دل ها تحت الشعاع دل نورانی اوست. پای منبر پیغمبر هم، از همهٔ شاگردان پذیرنده تر، داننده تر، پرسنده تر. در یک روایت است که به حضرت عرض کردند: شما چقدر زیاد نقل می کنید از پیغمبر؟ فرمود: -من از پیغمبر سؤال می کردم، جواب می داد؛ وقتی سؤال نمی کردم، خود او ابتدا می کرد به گفتن به من-. شاگرد درجه یک -پیغمبر بود-. 🔰مناقب آل ابی طالب/باب درجات امیرالمؤمنین/فصل فی المسابقة بالعلم ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸امیرالمؤمنین، عهده دارمشکل ترین نقش ها ــــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ در دوران ده سالی که پیغمبر در مدینه بودند، یعنی دوران حکومت و حاکمیت اسلام، مشکل ترین نقش ها به عهدهٔ امیرالمؤمنین بود. آن جایی که یک شجاعت فوق العاده لازم بود، یا یک ایمان مستحکم لازم بود، امیرالمؤمنین داوطلب بود. در تمام جنگ هایی که نام و نشانی در تاریخ ما دارند، شرکت کرده. یعنی در حدود سی معرکه جنگ، حاضر بوده. تقسیم کنید به ده سال، هر سالی سه بار، سربازی که هرسالی اقلاً سه مرتبه در عملیات شرکت می کند و مجروح می شود و تا دمِ مرگ می رود. در همه این ها -مگر تعداد معدودی- شرکت داشته جز آن جنگی که پیغمبراکرم خودش فرمود باید در مدینه بمانی، تازه امیرالمؤمنین ناراحت شد، آن بزرگواری که هرگز در مقابل فرمایش پیغمبر و دستور پیغمبر، کمترین تأملی از خودش نشان نمی داد، این جا که پای پیکار با دشمنان در میان است، از پیغمبراکرم سؤال کرد-شاید گله مندانه- یا رسول الله من بمانم در مدینه؟ پیغمبر فرمود: -اَما تَرضی اَن تکون بمنزلة هارون من موسی- دوست نداری که وضعت با من، وضع هارون با موسی باشد که وقتی موسی به لقای خدا می رفت، هارون را به جای خود در میان مردم می گذاشت؟ به این بیان، پیغمبراکرم به امیرالمؤمنین دلداری داد که نبردن تو به جنگ به معنای این نیست که ما تو را کم فرض کردیم و کوچک دانستیم، نه؛ تو همان عزیزی هستی که نظیر و بدیلی ندری. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸عنوان: الگویی بی ادعا در جنگ ها ـــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ در همه جا امیرالمومنین پیش قدم بود؛ هر آن جایی که لازم است شمشیر به دست بگیرد و باید کار با سرعت، با شتاب، با آمادگی و با قاطعیت انجام بگیرد. بعضی از محققان ادعا کرده اند که در تمام جنگ های پیغمبر، فرماندهی کل متعلق به امیرالمؤمنین بود؛ البته دیگران فرماندهی هایی بر بخش هایی داشتند، اما معیار و ملاک و علامت فرماندهی، پرچم ها بود، پیغمبراکرم آن پرچم اصلی را به دست امیرالمؤمنین داد. ببینید در جنگ بنی قریظه، در جنگ خیبر، در جنگ بدر، در جنگ حنین، در جنگ احد، در جنگ احزاب، این مرد کجای کار بوده و چه کار می کرده. -یک جوان بیست و هفت بیست و هشت ساله، با شجاعت خود در میدان جنگ، اسلام را پیروز کرد و آن عظمت ها را آفرید-. این یک فصل است. یک فصل هم، فصل بازگشت از میدان جنگ است؛ یعنی حامل افتخارات. شمشیر زده، قهرمانی کرده، سرشار از افتخارات؛ خود این، یکی از میدان های امتحان است.. حالا این آدمی که بسیار خوب شمشیر زده، می خواهد برگردد؛ این جا الگویش کیست؟ این جا دو گونه الگو می شود نشان داد؛ یکی مثل آن هایی که می آمدند پرگویی می کردند؛ -وَ یُحبّونَ اَن یُحمَدوا بما لم یَفعلوا- دوست دارند آن ها را ستایش کنند به کارهایی که از آن ها سر نزده و به هنرهایی که ندارند. - فلاتَحسبَنَهُم بِمفازةٍ مِنَ العذاب- گمان نکن که این آدم از لبه پرتگاه عذاب دور است. یک جور هم امیرالمؤمنین است؛ متواضع، سر به پایین، بی ادعا، بی توقع. شمشیر زده ولی هیچ توقعی ندارد. 🔰آل عمران/۱۸ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸خود نمایی امیرالمؤمنین در جنگ ــــــــــــــــــــــــــــ💠ـــــــ در مورد امیرالمؤمنین فقط یک جا دیده ام که این بزرگوار مثل یک قهرمان، خودنمایی و جلوه فروشی شجاعانه کرده. و آن وقتی است که به جنگ عمرو بن عبدود می رود. سرش را بالا گرفته بود، شمشیرش را به دست گرفته بود، و می رفت. پیغمبر نگاه کرد و گفت: -هذه مَشیَّةٌ- این راه رفتنی است، که خدا در غیر چنین موردی که او راه می رود، در همه جا آن را مبغوض می دارد. ببینید، یک جا خودنمایی هست، آن هم درست. به قول معروف به خال می زند. در همان نقطه ای که باید، خودنمایی کرد. این ها کوچک است؟ این ها کم است؟ این ها الگوست؛ یعنی جلوه فروشی در مقابل دشمنی که اساس شخصیت و هویت او اصلا تکبر و غرور است. عمروبن عبدود پیرمردی بوده که در همهٔ عمرش هرچه شمشیر زده، طرف مقابل را به خاک انداخته؛ این طور مغرور بوده است. در جنگ احزابی که یک ماه هم تقریباً طول کشیده و هیچ کس نتوانسته به این خندق نفوذ کند. پیغمبر مرتب نگهبان ها را در سرتاسر این خندق طولانی چند کیلومتری راه برده که کسی نتواند از آن عبور کند؛ و اِلّا یک خندق است و بالاخره از آن بالا می آیند؛ این که چندان محال نیست، اما چطور شد که نتوانستند بیایند؟ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🖇خودنمایی امیرالمؤمنین در جنگ احزاب ــــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ تیراندازهای پیغمبر در آن شب های تاریک و ظلمانی و در آن هوای سرد -آن سال اتفاقاً هوای مدینه بسیار سرد بوده؛ شب ها از سرما خوابشان نمی برده، قحطی و گرسنگی و این چیزها هم که بود مرتب تیراندازی می کردند؛ لذا این ها نتوانستند در تمام این یک ماه بیایند. یک مورد فقط توانستند و آن هم این بود: این آقا با دو سه نفر همراهش، بلند شدند آمدند و خودشان را به این طرف رساندند. -به نظر من مهم ترین جنگ پیغمبر، از اول تا آخر، جنگ احزاب است؛ هیچ وقت این قدر جمعیت در مقابل پیغمبر نیاورده بودند، آمدند که دیگر قضیه را تمام کنند و برگردند؛ همهٔ نیروهایشان را هم جمع آوردند-. در چنین جنگی که همهٔ قریش و قبایل گوناگون با همهٔ ساز و برگ آمده اند و مثل گرگ درنده منتظرند؛ همه هم متکبر و مغرور؛ هیچ کدام هم نتوانسته اند و آن جا کاملاً سرافکنده شده اند و عصبانی هستند و زنجیر می جوند؛ این آقا توانست و آمد. حالا در مقابل این شخص باید یک حرکت خدایی انجام گیرد. غرور، در مقابل این است، که آن غرور، غرور پوچ هم نبود. حضرت او را به زمین انداخت، روی سینه اش نشست، سرش را برید و قضیه را تمام کرد، آن ها هم -فَارسَلنا عَلیهم رِیحاً و جَنوداً لم تَرَوها- پس بر سر آنان تندبادی و لشکرهایی که آن ها را نمی دیدید، فرستادیم؛ فرار کردند و رفتند. 🔰احزاب/۹ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🌴در بیعت شجره، اولین بیعت کننده؛ امیرالمؤمنین بود ــــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ نبی اکرم چندین بار به مناسبت هایی ببعت گرفت. یکی از این بیعت ها که شاید از همه هم سخت تر بود، بیعت الشجرة است، بیعت الرضوان است، در ماجرای حدیبیه. وقتی کار سخت شد، پیغمبراکرم آن هزار و چندصد نفری را که دورُو بَرش بودند، جمع کرد؛ بنابر آن چه که در تاریخ هست، همه نقل کردند، فرمود بیعت می گیرم از شما بر مرگ. نباید فرار کنید. این قدر بجنگید، یا پیروز شوید یا کشته بشوید! گمان می کنم در هیچ جای دیگر هم پیغمبر چنین بیعتی نگرفته است از مسلمان ها، جز همین یک بار، خب در میان آن جمعیت همه جور آدم بود، آدم های سست ایمان، بلکه حتی اسم می آورند آدم های منافق، در همین بیعت بودند. اول کسی که بلند شد و رفت و گفت: یا رسول الله! بیعت می کنم، همین جوان نورَس بود. یک جوان بیست و چند ساله دستش را دراز کرد، گفت: بیعت می کنم با تو بر مرگ. بعد، دیگر مسلمان ها هم تشجیع شدند. آمدند یکی پس از دیگری بیعت کردند. آن هایی هم که دلشان نمی خواست، مجبور شدند بیعت کردند. -لَقَد رَضِی اللهُ عَنِ المومنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشجرةِ فَعَلِمَ ما فی قلوبهم-. به راستی خدا هنگامی که مؤمنان، زیر آن درخت با تو بیعت می کردند از آنان خشنود شد و آن چه در دلهایشان بود باز شناخت. 🔰فتح/۱۸ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸داوطلبی و فدارکاری امیرالمؤمنین ــــــــــــــــــــــــــــ💠ـــــــ یک مرد جوان، که در خانه همسری و فرزندان محبوبی دارد، تمام زندگی اش در جبهه می گذرد و همهٔ کارش در رابطه با تحکیم اسلام و نظام است. هرجا پای فداکاری در میان بود، آن جا بود. آن جایی که پیامی باید رسانده بشود -در زمان نبی اکرم- و ابلاغش دشوار است، امیرالمؤمنین داوطلب بود. هرجایی که جای اظهار وجود جوهر انسانی بود، این بزرگوار می آمد جلو، سبقت! سبقت! در همهٔ کارهای دشوار سبقت می گرفت. همین مرد را در دورانی در نظر بگیرید که به سن کمال وپختگی رسیده است، یکی از شخصیت های جامعه خود به حساب می آید، همه به او احترام می گذارند و شاید هزاران تعریف و تمجید و ستایش او را از زبان پیغمبر شنیده اند. این تعریف ها و تمجیدهایی که از زبان پیغمبر برای امیرالمؤمنین نقل شده است گمان نمی کنم با این کمیت و محتوا، هیچ یک از محدثین مسلمان -اعم از فرق اسلامی- درباره کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین نقل کرده باشند. بدیهی است؛ یکی از این تعریف ها کافی است که یک انسان مغرور، معجب به نفس، از خود بی خود و در انتخاب وظیفه را دچار اشتباه کند. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸فصل امامت امیرالمؤمنین ــــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ پس از آن که حکومت پیغمبر اکرم پس از ده سال، با ارتحال این بندهٔ شایستهٔ خدا به جوار رحمت حق، پایان گرفت، فصل تازه ای در زندگی جامعهٔ اسلامی به وجود آمد که فصل امامت بود. ماجرای سقیفه پیش آمد، مسئلهٔ سیاست بازی های یک عده مردمی که به دین و به اسلام و جامعهٔ اسلامی آن چنان علاقهٔ وافری نداشتند. کوتاه شدن دست علی از ادارهٔ اجتماع اسلامی در این موقعیت حساس در دو چیز بیان شده است: انحصارطلبی بود، خودخواهی بود؛ دنیا را برای خود طلبیدن بود. این جا علی بر سر دو راهی است: 1. ستمی را بر خود و بر انسانیت موقتاً تحمل کند و آماده بشود که مردم صد در صد مسلمان نباشند اگرچه نوددرصد، هشتاددرصد مسلمانند. 2.خود را آماده کند که اسلام از بین برود و قرآن نابود شود، نظام جامعهٔ نوپای اسلامی متلاشی بشود و هرگز علی راه دوم را انتخاب نخواهد کرد. بیست و پنج سال سکوت کرد به خاطر این؛ تن به مصلحتی داد و از مصلحتی گذشت. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸احساس خطر در امامت ــــــــــــــــــــــــــــ💠ـــــــ حضرت وقتی مشاهده کرد صلاح عالم اسلام این است که او از صحنه خارج شود، خارج شد. یعنی امیرالمؤمنین همهٔ آن تعریف ها، تمجیدها، استحقاق ها و همهٔ آن چه را که برای خود قائل بود و هزارها نفر شنیده بودند و می دانستند، لای محفظه ای از فراموشی موقت پیچید و کنار گذاشت. البته این ها که فراموش نمی شد و فراموش که نمی شود، تا ابدالدّهر هم باقی است؛ لیکن مطرح نکرد. یعنی همهٔ آن چیزی را که در امر خلافت و ریاست دنیای اسلام و مسؤلیتی بزرگ، برای او مطرح بود، چون احساس خطر کرد، کنار گذاشت. فرمود: -وقتی دیدم اوضاع خطرناک است و ممکن است دین پیغمبر به خطر بیفتد، دست بستم و کنار نشستم-. برای یک انسان سیاسی مخلص، یک انسان بزرگوار، کسی که می خواهد هوای نفس خود را به کار نبندد، تسلط بر نفس از این بالاتر، بهتر، گویاتر و شگفت آورتر نمی شود! این مسئله در نهایتِ اهمیت است که کسی که خودش را صاحب حق می داند و معتقد است که با قدرت گرفتن او و مسؤلیت داشتن او، جامعهٔ اسلامی به سعادت و به راه خودش خواهد رسید، کسی که دیگران را صالح و اهل این کار نمی داند، آن جایی که پای مصالح در میان است، راحت از همه چیز صرف نظر کند؛ امیرالمؤمنین این کار را کرد. البته این طور هم نبود که از اول هیج گونه دفاعی از حق خودش نکند، این هم مسلمانی نیست. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸مطرح شدن مسئلهٔ خلافت ــــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ آن چه مسلّم است این است که امیرالمؤمنین مدعی خلافت بود. اگر امیرالمؤمنین در سقیفهٔ بنی ساعده شرکت می کرد، شاید سرنوشت دنیای اسلام و سرنوشت خلافت طور دیگری می شد. آن جایی که همه در فکر اینند که حکومت دست چه کسی خواهد افتاد و چه تأثیری می توانند در تعیین حکومت آینده بگذارند علی خود را از میانه کنار می کشد، علی مشغول یک وظیفهٔ عزیزتر و شریف تری است و آن تجهیز پیغمبر، تغسیل پیغمبر، تدفین پیغمبر و بالاخرة عمل به وصیت پیغمبر است؛ یعنی قرآن. حضرت در نامه ای به دوستان خود می فرمایند که: -عَهِدَ اِلیَّ عَهدَا- پیغمبر به من یک دستوری داد، یک پیمانی از من گرفت، که در آن دستور این طور آمده: -فَاِنْ وَلَّوکَ فی عافیةٍ و رجعوا علیک بالرِّضا فَقُمْ بِاَمرهِم-. علی جان اگر امت بر تو اتفاق نظر پیدا کردند و دور تا دور تو را گرفتند -توجه کنید به این که چطور مصالح مهمی وجود دارد، مثل وحدت امت اسلامی در آن جایی که نبودن وحدت، کیان اسلام را تهدید می کند که در زمان امیرالمؤمنین این طور بود- اگر با حرز عافیت، بدون این که مشکلی باشد، -بدون این که- اختلاف کلمه ای به وجود بیاید، جنگ داخلی ای درست بشود، آنوقت قیام به کار مردم بکن و زمام امور آن ها را در دست بگیر. 🔰بحارالانوار/کتاب الفتن و المحن/باب۱۶/حدیث/۱ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
🔸امامت مسئلهٔ شخصی نیست ــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــــ ما معتقدیم آن کسی که از طرف پیغمبر به حکومت برگزیده و منصوب شد، و جهاتی را که برای حکومت لازم است، پیغمبر در او دید، و او را به این منصب گماشت و زمام جامعهٔ اسلامی را در مُشت او قرار داد و به مردم هم او را معرفی کرد و توصیهٔ او را را هم کرد و گفت باید از او اطاعت کنید، او اگر یک وقتی از حق خودش دور افتاد، ناچار باید تلاش کند که به حق خودش برسد؛ برای خاطر این که این یک حقی نبوده که بخواهند تعارفی به او بدهند. مگر مسئلهٔ شخصی است؟ سعی می کند خودش را به آن حق برساند. حضرت فعالیت کرد، تلاش کرد، حقیقت و واقعیت را اظهار کرد. در کتاب ها نقل کرده اند که امیرالمؤمنین چهل شب بر در خانهٔ عده ای از یاران قرآن و پیغمبر و از علاقه مندان به اسلام می رفت. و حتی دختر پیغمبر را هم با خود می برد؛ یعنی از جنبه های عاطفی و فکری، از هر دو استفاده می کرد تا شاید از این راه بتواند یک اقلیت پولادین نیرومند را در اطراف خود جمع کند. و مطمئن باشد که اگر با این ها حرکت کرد، اسلام نونهال و اسلام جدید الولادة از بین نخواهد رفت.می رفت درِ خانه ها و مردم را دعوت می کرد که با او بیعت کنند. بتواند برود از یک اقلیت رقیب دیگر -چون اصحاب سقیفه اقلیت بودند- از یک اقلیت مستأثر دیگر که نظر تودهٔ مردم را جلب کرده، حق خود را بگیرد. در رأس جامعهٔ اسلامی قرار بگیرد و آن شغلی را که پیغمبر و خدا و قرآن برایش معین کرده است، ادامه بدهد و جامعهٔ اسلامی را به سوی رشد، به سوی کمال، به سوی همان راهی که پیغمبر سوق می داد، بکشد. اما آن وقتی که دید دیگر دفاع فایده ای ندارد و ادامهٔ این جنجال ممکن است که به ضرر دنیای اسلام تمام بشود، با این ها بیعت کرد و در تمام مدت بیست و پنج سال در کنار خلفای سه گانه ماند. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. @Velayate_eshgh_313 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄