جلسه هفدهم غرب شناسی.mp3
25.49M
جلسه هفدهم
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
معرفی کتاب سیر حکمت در اروپا و مطالعه بخش دکارت
توضیح نظریه هیوم و تطبیق بر متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه هفدهم
🔹عنوان:خواندن متن قسمت هایی از سیر حکمت در اروپا
✍تنظیم از: محمد محسن دهنوی
آغاز جلسه با معرفی کتاب سیر حکمت در اروپا آقای فروغی (جدال بر سر قیمت و انتشارات )
دو جلدی +ترجمه رساله گفتار در روش دکارت
توضیح استاد: جهت فهم کتاب و حداکثر استفاده با پیش زمینه شهید مطهری به سراغ این کتاب بیاییم. (اشاره به آمادگی بچههای کلاس پس از این دوره برای ورود به مرحله متوسط غرب شناسی)
اشاره به مفید بودن کتاب سیر حکمت در اروپا جهت سطح آشنایی با حکمت غرب
منظور از سیر حکمت چیست؟ فلسفه و حکمت به عنوان یک دانش از ابتدای یونان باستان هم تحول روشی و هم تحول موضوعی پیدا میکند مثلاً برای توضیح (هگل) و (کانت) ابتدا (دکارت) توضیح داده شد و پاسخ او به شک گرایی جریان جدیدی را شکل میدهد.
🔺توضیح شخصیتهای تاثیرگذار:
# رنه دکارت فرانسوی
# دیوید هیوم اسکاتلندی
# امانوئل کانت آلمانی
# فردریش هگل آلمانی
🔺نقشه بحث این بود۱. انقلاب کوپرنیکی ۲.انقلاب گالیله
(اشاره به عوامل فکری این تحول اشاره به اینکه آلمان مهد فلسفه است)
🔺جمعبندی دکارت: آگاهی از اتفاقاتی که برای گالیله پیش آمده بود موجب شد خیلی از دیدگاههای خود را به صراحت بیان نکند پس از باز شدن فضا و آمادگی آنها را منتشر کرد در این دوره فئودالیسم پابرجا بود کلیسا ضعیف شده بود و اصلاحات شروع شده بود و در سال ۱۷۹۳ پادشاهی فرانسه از بین رفت (لویی شانزدهم) فرانسه مهد دموکراسی (رشته حقوق برای فرانسه است و فرانسوی زبان حقوق است)
دکارت حس را ناکارآمد دانست فلذا عقلگرا بود منتها معرفت را مقدم بر همه چیز کرد و خرد انسانی را محور اثبات خدا و فهم و درک خدا قرار داد اثر دکارت انقلاب اول نام گرفت و هیوم را انقلاب دوم در زلزلهای که در فلسفه ایجاد شد میدانند.
هیوم گفت: ما شک گرایی را از دکارت قبول میکنیم ولی راه آن را قبول نداریم به هیوم گفتند: جوهر روحانی را در نفس انسان قبول داری؟ گفت: نمیدانم تنها چیزی که از این مفهوم وجود دارد آثاری است.
هیوم کتاب طبیعت آدمی را نوشت و ساختار ذهن انسان را توضیح داد
مراجعه به متن جهت متن خوانی (صفحه ۳۵۸ سیر حکمت در اروپا ناشر زوار فصل پنجم حکمای انگلیس در صده هجدهم)
هیوم حقیقت وجود را بحثی بیحاصل میپنداشت. هیوم گفت: در فلسفه حرف از معرفت یقینی جزم نزنید آنچه ما میبینیم نوع اول حس و قوی است آنچه تصور میکنیم نوع دوم حس و ضعیف است.
تنها برهانی که هیوم قابل نقد کردن میداند برهان نظم برای وجود خداست
هیوم میگوید: تجربه برای من علیت نیست عادت به تکرار گذشته است
مظفر گفت: تجربیات قیاس خفی دارند با تکرار تجربه به علت میرسی علت را کشف میکنی جزو یقینیات میشود همه آنچه در تجربیات صحبت میشود استقراء است و شیوه استنتاج هم از استقراق است و هزاران بار هم انجام دهیم همین میشود تجربیات یعنی نفی علیت.
هیوم میگوید: علت قابل فهم نیست چون دسترسی به حقیقت شی نداریم اینکه تجربه جواب یکسان دارد به این معنی نیست که رابطه علی معلولی دارند بلکه به این دلیل است که ما میخواهیم آنچه در ذهنمان است تکرار شود (هیوم علیت را قبول ندارد)
هیوم میگوید: اینکه بگوییم رابطه حقیقی بین اشیا علیت است؛ این رابطه را قبول ندارم از مشاهده حسی به دست نمیآید علت یا باید به حس برگردد یا به مفاهیم عقلی برگردد این مفاهیم عقلی (موهومات) است. اگر هم به حس برگردد از حس علت در نمیآید
اینکه این موجب است در نمیآید آنچه حس میبیند همزمانی دو پدیده است.
مطالعه دوباره کتاب
ذهن صفات خودش را (خردمندی و فضائل) که ضعیف شده نسبت میدهد به خدا.
هیوم میگوید: وقتی نمیتوانم حسش کنم پس نیست.
هیوم تمام مفاهیم را حسی کرده و به حس برمیگرداند.
کانت جمع میکند بین حسگرایی هیوم و عقلگرایی دکارت
کانت میگوید: حسگرایی و عقلگرایی محض هم غلط است.
🚦@Westernstudies
جلسه هجدهم غرب شناسی.mp3
30.44M
جلسه هجدهم
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و توضیح سوژه و ابژه ، نومن و فنومن
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه هجدهم
🔹عنوان: بررسی مبانی کانت
✍ تنظیم از: محمد محسن دهنوی
پیشنهاد استاد جهت تغییرات مشروح آنچه استاد گفته به صورت سیر بنویسیم سپس متن مربوط به آن را ذیل توضیح مشروح استاد بیاوریم
هدف فهمیدن ریشه فلسفه مدرن است تا بفهمیم که
ایران در چه موقعیتی قرار گرفت که جمهوری اسلامی شکل گرفت و انقلاب و جمهوری اسلامی توضیح داده شود تا برسیم به فقه فقه در جایی قرار گرفته که دنیای مدرن آن را درست کرده ظرف خودش نیست و جمهوری اسلامی آمده این ظرف را در خودش هضم کند و مشغول بازسازی ظرف بشود و این بازسازی به فقه نیاز دارد
دکارت هستی در جای خودش است من میخواهم از معرفت به هستی برسم با روش عقل گرایی ولی در زندگی از حس استفاده میکنم چون فقط حس ما را به حقایق بیرون خودمان میرساند و معقولات توهم هستند
دیوید هیوم نمیدانم خدا هست یا نه چون حس نمیشود
حسگرایی ناظر به ابزار شناخت است حالا کانت چه کار کرد
کانت مادر تفکر مدرن محسوب میشود کانت جمع کرد بین هیوم و دکارت و جمله معروف او این است هیوم مرا از خواب جزم گرایی بیرون کرد
هیو میگوید قبل از آغاز تفکر باید ببینیم ابزار معرفتی ما چه مقدار کشش دارد
هیوم پنبه معرفت یقینی را در غرب برای همیشه زد
کانت عقلگرا با هیوم پیش میرود
نتیجهای که کانت به آن رسید این بود ما دو قوه داریم حس
فاهمه معقولات
تنها ارتباط ما با واقعیت حس است انسان وقتی به دنیا میآید لوح سفیدی است که اولین بار از طریق حواس داده های خارجی را داخل این لوح سفید جایگذاری میکند و وارد حوزه ادراکی او میشود
یک سری گزارههای خام حسی به ما میرسد
برای آنکه به ما قاعده دهد و نسبت دهیم به کل هستی فطریات یک سری چیزهایی بود که به صورت پیش فرض روی لوح سفید وجود ما بود
یک سری مفاهیم ذهنی ما هست که از واقع نیامده مثل کمیت کیفیت اسم اینها مقولات کانتی است
کمیت شامل کلی جزئی شخصی
کیفیت شامل ایجابی سلبی عدولی
نسبت شامل شرطی حملی انفصالی
جهت شامل وجوبی امکانی امتناعی
گزارههای حسی برای اینکه قاعده شوند نیازمند آن هستند که از طریق مقولاتی که به صورت فطری وجود دارد روی آنها کار شود تحلیل شود و سپس تبدیل به قاعده شوند
مکانیزم ادراک گزارههای حسی برای تبدیل شدن به قاعده نیازمند تحلیل با مفاهیم فطری در قوه فاهمه هستند
کانت میگوید ما برهان عقلی صرف نداریم کتاب کانت برای این موضوع نقد عقل محض نام دارد
هر گزاره حسی برای ورود به قوه فاهمه به صورت ثابت دارای زمان و مکان میشود
زمان و مکان وجود خارجی ندارند مکان دارایی است که ذهن روی ادراک حسی میگذارد من در این زمان دیدم من در این مکان دیدم
دو مشکل اساسی بشر از ابتدا سوت کشیدن بلندگو نداشتن مکان
آیا میتوان قاعدهها یا مفاهیم را به خارج نسبت داد
این مفاهیم فطری مربوط به عقل بود ما این فطریات را از واقع نگرفتیم پس این چیز توضیح فهم ماست
کانت میگوید من از معرفت رسیدم به هستی ولی این هستی منتج از معرفت است و دیگر هستی نیست
دو مفهوم بسیار مهم سوژه و ابژه
سوژه یعنی زاویه دید من فاعل شناسا
ابژه یعنی همان چیزی که من دارم میبینم
کانت میگوید سوژه ابژه را میبیند
نومن متن هستی کنه ذات واقعیت
فنومن واقعیت قابل شناخت
ما دسترسی به نومن نداریم مگر آنچه که فنومن به ما میدهد
فنومن سوژه برای ابژه است
آنچه ما با دیدن چیزی به دست میآوریم فنومن های آن است مثل رنگ شکل اندازه و ولی ما دسترسی به کنه ذات او نداریم
ما هرچه از عالم میبینیم فنومن است و این فنو من ابژه برای سوژه قرار میگیرد
سوژه فاعلی است که دارد میبیند و فنومن همان تصویری است که میبیند
فرق کانت و دکارت
دکارت معرفت را مقدم کرد میگفت هستی که ارسطو میگفته من با معرفت به آن میرسم کانت میگوید من با معرفت میرسم به آنچه میشود شناخت
سوژه اگر بخواهد چیزی را بشناسد منها ابژه او قرار میگیرند و نومن کنه هستی است که به آن دسترسی نداریم
توضیحات بیان شده منشا ایده آلیسم آلمانی است
جنبههای ایده آالیستی هگل از کانت میباشد
نکته سوژه و ابژه علم و معلوم نیست
نکته یقینی بودن یا نبودن ربطی به حس ندارد بلکه مربوط به تحلیلات شما است
پایان جلسه هجدهم
🚦@Westernstudies
جلسه نوزدهم غرب شناسی .mp3
23.88M
جلسه نوزدهم
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
به دلیل واگذاری تکالیف به دوستان در این جلسه گزارش این جلسه بارگذاری نخواهد شد.
🚦@Westernstudies
🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیستم
🔹موضوع ادامه مبانی کانت
✍تنظیم از: امیر مهدی هیزجی
◼️خلاصه جلسه قبل: در جلسه مبانی کانت شروع شد و در آن جلسه بیان شد که وی شخصیتی عقل گراست ولی جزم گرا نیست و در همین راستا هم جمله معروفی دارد که میگوید هیوم مرا از خواب جزم گرایی بیرون کرد و بیان شد که مبنای کانت چیزی میان مبنای هیوم و دکارت است و برای انسان قوه فاهمه ای هم قائل است که در آن ۴ دسته مقوله کلی وجود دارد که به آن مقولات کانتی هم میگویند و مفاهیم سوژه و ابژه هم بیان شد.
🔸معقولات درک محسوسات است
کانت معتقد است که اگر من بخواهم معلومات بعدی را بفهمم نیاز به مفهومات قبلی دارم عدد ۲ مثلاً جزو معلومات قبلی است و من اگر بخواهم عدد ۲ را به ۲ عدد سیب نسبت بدهم باید آن عدد ۲ را روی آن پیاده کنم یعنی کمیت باید باشد و بههمین طریق معتقد است ریاضیات صددرصد ذهنی و علوم تجربی صددرصد حسی است
_ کانت معتقد است واقع را هر آنچه که تو داری تشکیل میدهد
با توجه به این مقدمات است که من سوژه را میفهمم یعنی آن زاویه دید من شناسا است که سوژه را تشکیل میدهد و کل دنیای مدرن حول محور همین سوژه میچرخد مثل نسبیت اخلاق که میگوید معنای اخلاقی تو است که خیر و شر اشیاء را مشخص میکند یا مثلاً در سیاست که منظر انسان است که جبهه حق و باطل را مشخص میکند و نتیجه این صحبتها میشود ایدئالیسم آلمانی یعنی واقعیت هرچیزی را من بهوسیلهی معلومات قبلی و فطری خود تعیین میکنم.
🔸خواندن بحث کانت در کتاب سیر حکمت در اروپا صفحه ۳۹۷
خلاصه متن : ابتدا شرح زندگی کانت بیان شد که از خواندنش صرف نظر میکنیم.
🔸مبحث اندیشه کانت صفحه ۴۰۱: ۲ خط سیر از سدهی ۱۷ میلادی شکل میگیرد یکی آنکه دکارت و امثالش آغاز کردند که عقلگرایی و دیگری مشی حکمای انگلیسی است که هیوم آن را به کمال رساند و معتقد شد علم برای انسان با حس حاصل میشود و تعقل مجهولی را معلوم نمیکند و از اینرو انسان به کنه ذات اشیاء نمیتواند برسد و معلوم مفید همان است که حس به ما میدهد و در کل جماعت اول اصحاب عقل و دومی اصحاب حس هستند.
🔸ادامه اندیشه کانت صفحه ۴۰۵ :
جنبه هیومی کانت: کانت ازاینجهت شبیه هیوم است که معتقد است معلومات انسان از حس و شهود به دست میآید ولی او به چیز دیگری معتقد است و آن اینکه علم انسان بهتنهایی به وسیله حس نیست و ذهن هم از خود به معلومات حسی چیزی میافزاید چون اگر چیزی نیافزاید محسوسات به مرحلهی علم نمیرسد و معرفتی برای انسان حاصل نمیشود.
و معلومات عقلی چون قبلتر از حس و تجربه درذهن موجود بودند معلومات قبلی نامیده میشوند. و معلومات حسی چون بعد از حس و تجربه حاصل میشود بعدی گفته میشود.
💬نکته: معلومات قبلی برای انسان فطری و معلومات بعدی کسبی میباشند.
🔸تقسیم بندی قضایا توسط کانت که خلاصه متن سیر حکمت در اروپا مطالب پایین است.
۱. ترکیبی یا انضمامی: این قضیه درجایی است که ما موضوع را از یکجا و محمول را از جای دیگر به دست آوردیم سپس این ۲ را بر یکدیگر حمل میکنیم مثل ادراکات حسی. برای مثال جسم وزن دارد و ما جسم را از یکجا و وزن را از ۱ جای دیگر گرفتیم و سپس این ۲ را بر همدیگر حمل کردیم. واین قضایا است که معلوم جدید به ما میدهد.
۲.تحلیلی یا یقینی: در این قضیه موضوع و محمول ذاتی همدیگر هستند و ما عملاً در این حمل کار خاصی انجام نمیدهیم چراکه آمدیم و ۱ چیز را از چیز دیگر جدا کردیم و سپس بر همان حمل کردیم و نمیتوانیم به وسیله این حمل محتوای جدیدی درست کنیم مثل حمل نطق بر انسان.
💬نکته: معلومات قبلی از دسته قضایای تحلیلی هستند چون عقل محمول را از ذات موضوع بیرون میکشد و چیزی به آن نمیافزاید ولی معلومات بعدی از قضایای ترکیبی هستند و این مهم است چراکه این مورد است که معلومات جدیدی را به دست ما میرسانند و طبق همین مبنا کانت نتیجه میگیرد که ما یک طبیعیات داریم که از قضایای ترکیبی و یک ریاضیات داریم که از قضایای تحلیلی است.
🚦@Westernstudies
🔷🔷ادامه جلسه بیستم
🔷نتیجه گیری پایانی و مهم کانت در صفحه ۴۰۸: در این نتیجهگیری کانت کلاً روش فلسفه را عوض کرد و مانند کوپرنیک عملکرد که او محور عالم را عوض کرد و معکوس کرد و بهجای اینکه بگوید زمین محور عالم است گفت خورشید محور عالم است و کلا دگرگون کرد مبنا را.
و کانت در این دگرگونی خودش معتقد است که ما که تا اکنون فکر میکردیم که اشیاء اصل هستند و ذهن ما خود را منطبق بر آنان قرار میدهد اینگونه نیست و قضیه برعکس است چرا که در مورد اول به مشکل برمیخوریم که با اشیای خارج از ذهن چگونه میتوان معلومات ترکیبی داد پس کانت فرض کرد که ذهن ما اشیاء را بر ادراکات خود منطبق کند یعنی کاری نداریم که ادراک ذهن ما با حقیقت اشیاء مطابق هست یا نیست چون آن را نمیتوانیم بدانیم و آنچه میدانیم این است که ما اشیاء را آنچنان درمییابیم که ادراک ذهن ما اقتضا دارد پس میگوید قبلاً فکر میکردیم که عالم اصل است و ذهن ما میآید خود را با عالم تطبیق میدهد ولی حالا میگوید ذهن ما یک سری چیزهایی را دارد که عالم را منطبق بر آن میکنند که این میشود ایدئالیسم؛
🚦@Westernstudies
جلسه بیست و یکم غرب شناسی.mp3
24.32M
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و تطبیق با متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و یکم
🔹 عقل گرایی کانت در کتاب سیری در حکمت اروپا
✍ تنظیم از: امین حسین مهدیان
🔵در جلسات قبل که بخش کانت در کتاب سیری در حکمت اروپا خوانده شد درمورد جدایی عقل گرایی و حس گرایی نکاتی بیان شد
🔵به طور کلی درمورد کانت در کتاب سیری در حکمت اروپا سه بهره بیان شده است
♦ بهره اول مقدمات بود که شامل سه بخش مهم میشد
1️⃣تقسیم معلومات به قبلی(فاهمه و فطری) و بعدی(محسوسات)
2️⃣تقسیم قضایا به تحلیلی (معلومات قبلی) و ترکیبی (معلومات بعدی)
3️⃣جمع بندی: تشبیه کار کانت به انقلاب فکری کوپرنیک
همانطور که کوپرنیک خورشید را اصل قرار داد کانت هم ذهن را اصل و واقع را فرع بر آن قرار داد که این تفکر جوهره ی اومانیسم است
سپس صفحه 410 کتاب سیری درحکمت اروپا خوانده شد.
توضیح:
♦بهره دوم:
⚫ حـس در تفکر کانت:
حسگراییِ کانت برگرفته از هیوم است.کانت میگوید حس بخش انفعال شناخت ما است یعنی انسان برای حس کردن فعالیتی انجام نمیدهد بلکه صرفا تاثیر خارج است بر انسان بخلاف تخیل انسان
⚫نکته دیگر اینکه هر محسوسی یک صورت دارد و یک ماده که ماده آن واقعیت خارجی است که روی ما تاثیر میگذارد و این ماده برای اینکه تبدیل به محسوس ذهنی شود باید در صورتی قرار بگیرد که این فرایند با کمک دو مفهوم زمان و مکان انجام میشود پس طبق نظر کانت مکان و زمان معلوم قبلی هستند و درخارج چیزی به اسم مکان و زمان نداریم
در اینجا کانت عقل گرا میشود و از هیوم جدا میشود به این بیان که گفت محسوس اگر بخواهد در ذهن بماند و تبدیل به مفهوم ذهنی شود نیاز به زمان و مکان دارد که اینها از تصرفات عقل است
🔰خلاصه: زمان و مکان نتیجه ی وجود و حدوث اشیا و حادثات و تابع آنها نیستند بلکه شرط واجب تصور آنها میباشند و در ذهن بر آنها مقدم میباشند
مثل گرفتن آب بدون ظرف همانطورکه برای نگه داشتن آب نیاز به ظرف داریم برای نگه داشتن محسوسات نیاز به زمان و مکان داریم
🚦@Westernstudies
جلسه بیست و دوم غرب شناسی.mp3
27.75M
#غرب_شناسی دوره ها و مکاتب
#امین_جواهری
اندیشه کانت و تطبیق با متن سیرحکمت در اروپا
🚦@Westernstudies
🔹 #گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و دوم
🔹 مطالعه ادامه کتاب سیر حکمت در اروپا ( انتهای بهره دوم: قوه حس و ورود به بهره سوم)
✍️ تنظیم از: مصطفی جعفرزاده
🔺با توجه به مباحث مطرح شده در جلسه قبل این جلسه به جمع بندی بهره دوم (از توضیح نظریات کانت) میپردازیم.
🔸مطلب اول:
علم انسان به عوارض اشیاء تعلق میگیرد نه بر ذات اشیاء زیرا که حس به کنه راه نمییابد
🔸مطلب دوم:
حادثات و عوارض اشیاء که به ذهن وارد میشوند یک موادی دارند و یک صُوَری
که موادش همان تاثیراتی هستند که از بیرون به ذهن میرسند ( معلومات بعدی)
و صورش همان زمان و مکان هستند که از درون ذهن به آن افزوده میشود ( معلومات قبلی)
🔸مطلب سوم: علم ما بر حادثات به اینگونه نیست که ادراک ما بر حقیقت منطبق شود بلکه امور بر ذهن و ادراک ما منطبق میشوند.
زیرا که ذهن ما قالبهایی دارد و معلومات را در آن قالبها میریزد و این قالبها را نمیتوانیم به خارج نسبت دهیم.
☑️ بنابراین قالبهای ذهن ما اصل هستند که واقع با آن ها مطابق میشود. و مهمتر از اینکه حقیقت چیست این است که تو چگونه میبینی
از این رو مذهب کانت ایدهآلیست ( اصالت ذهن) است
⁉️ تفاوت مذهب کانت و سوفسطائیان:
کانت مانند سوفسطائیان نمیگوید حقیقت در کار نیست بلکه میگوید ما ذوات را درک نمیکنیم، فقط عوارض آن را مییابیم آن هم آنگونه که ذهن ما میفهمد.
⭕️ بهره سوم: قوه فاهمه
🔹تفاوت حس و عقل:
حاصل شدن وجدانیات در ذهن امری است انفعالی، اما حاصل شدن مفهومات نتیجه فعالیت عقل است که در ذهن تصویر کلی میسازد و کثرات را به وحدت برمیگرداند.
همانگونه که با دریافت یک سری از وجدانیات ذهن آن ها را به یک نفر نسبت میدهد و تصور میکند.
مثلاً در برهان اثبات روح ما میدانیم که در تمام ادوار زندگی یک حقیقتی وجود داشته به نام (من) که کارها و فعالیت هایمان را به آن نسبت میدهیم درحالی که در طول این مدت بارها تمام سلول های بدن از بین رفته و جایگزین شدهاند. که در این برهان ( من ) را عقل ادراک میکند و کثرات را به آن برمیگرداند.
این فعالیتهای عقل است که مقولات کانتی را از قبیل علیت، وحدت، کلیت و... به وجود میآورد و ما در خارج همچین مفاهیمی نداریم.
حالا از آنجایی که نفس انسان واحد است و وجدانیات پراکنده و متکثر برای اینکه نفس بتواند این وجدانیات را درک کند و علم این وجدانیات را به خود نسبت دهد باید وجدانیات پراکنده توحید یابد که این کار بوسیلهی مقولات انجام میشود.
و ذهن عوارض را میچیند دور یک ذات تا توحید پیدا کند.
✔️و این معنای فعالیت عقل است.
و حس معلوماتیست که ذهن در مقابل آن منفعل بود.
▪️با این دیدگاه، کانت در فلسفه مانند کوپرنیک عمل کرد و در حالی که همه فکر میکردند خورشید به دور زمین میچرخد او گفت زمین به دور خورشید میچرخد؛ مثل اینکه تا قبل از کانت همه فکر میکردند ذهن انسان مطابق واقع است اما کانت گفت واقع مطابق ذهن انسان است.
و این همان سوژه است که کل تمدن غرب بسط همین سوژه میباشد.
🚦 @Westernstudies