🔹#گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سیدمجتبی امین جواهری
🔹جلسه بیست و هشتم
🔹 مقدمه ای برای مطالعه ی حکمت عملی و عقل عملی کانت
✍️تنظیم از: سید مهدی شاهمیری
🔸باید قبل از آنکه وارد مطالعه ی حکمت عملی و عقل عملی کانت شویم توضیحی در مورد لیبرالیسم بیان شود:
🔻اینطور نیست که #لیبرالیسم از کانت شروع شود. این یک مفهوم است که در معنای اولیه در توضیح مسائل سیاسی اجتماعی و مخصوصا اقتصاد ، جامعه برابر و آزادی فردی بوجود آمده و به خصوص تحت تأثیر فضای پروتستان بود و کم کم در لیبرالیسم نوین تبدیل میشود به مالکیت خصوصی که پدر آن #جان _لاک است.
🔻در جلسه قبل در مورد حاکمیت عقل گفتیم که در واقع یک لایه ی فلسفی برای آزادی بیان کردیم . مسأله این است که با توجه به اینکه «آیا علت ایجاد فلسفه ها شرایط سیاسی و اجتماعی است یا برعکس؟» میخواهیم ببینیم با توجه به اینکه در ذات اندیشه کانت یک عقلانیتی هست که یک شرافتی برای انسان به ارمغان میاورد که خودش آمر خودش باشد و آزاد است چون خودش امر و نهی میکند؛ حالا اگر من خودم تصمیم گرفتم کاری کنم با اینکه از طرف خودم مورد امر واقع شده ام، آزاد هستم؟ در جواب میگوییم: بله ! آزادم.
🔻کانت میگوید عقل یک باید کلان ساخت و چون ما به دعوت عقل عمل میکنیم ما آزاد هستیم اصلا قبل از اینکه کانت اینهارا بیان کند، جامعه ی اروپایی دارد از تسلط کلیسا خارج میشود و یک مذهب بازتری به نام پروتستان آمده و سیستم ارباب رعیتی (#فئودالیسم) دارد کنار میرود و انسان ها دارند مالکیت به دست میاورند و مسأله #مالکیت_خصوصی در حال جدی شدن است.
❔سؤال: آیا این مالکیت خصوصی در مقابل نظریه کمونیست هاست که میگویند کل اموال برای دولت است؟
جواب:
🔸آن ماجرا چون هنوز دوگانه #ماتریالیسم و لیبرالیسم مدرن شکل نگرفته هنوز بوجود نیامده. اول لیبرالیسم میاید #فرد_گرایی را نهادینه میکند و بعد مقابل آن روح جمعی به صورت آنتی تز برای فردگرایی وارد کار میشود. خود #کمونیسم و #سوسیالیسم یک مفهوم مدرن است که نمیتوان آن را مساوی مفهوم ارباب رعیتی بگذارید چون آنجا ما چیزی به نام دولت نداریم. در فئودالیسم در مقابل فرد، سیستم ارباب رعیتی است اما در اینجا وقتی میگوییم فرد، در مقابلش #دولت است.
🔻الان اسلام میگوید هرکس بتواند زمینی را احیا کند، زمین برای خودش است. اما الان دولت اجازه همچین کاری را نمیدهد. دولت میگوید من نماینده همه مردم هستم و این زمین ها برای دولت است و دولت برای مردم است پس این زمین ها برای همه ی مردم است و فرد نمیتواند در آنها دست ببرد.
سوالی که پیش میاید این است که آیا ما در عالم، مالکی به نام جامعه داریم؟
مفهوم دولت و ملت، یک مفهوم مدرن است که در زمان رضا شاه به ایران وارد شد و این سؤالها برای بعد از به وجود آمدن دولت است.
🚦 @Westernstudies
🔷 #گزارش درس غرب شناسی
🔷استاد سید مجتبی امین جواهری
🔷جلسه بیست و نهم
🔷هگل و نظریه تکامل
✍تنظیم از: محمدمحسن دهنوی
پس از معرفی کانت توضیحات راجع به نگاه سیاسی و اجتماعی متفکرین ارائه شد.
آزادی، خودمحوری و بعضاً ریشهاش را توضیح دادیم.
جهت آشنایی با مکاتب به سراغ هگل میرویم؛
ما نسبت به این افراد مدعی نیستیم به خلاف ملاصدرا که مدعی بود.
🔅طرح کلی اندیشه هگل:
چون بازگشت مکاتب غربی اخیر به اندیشه هگل است از آن بحث میکنیم، فلسفه هگل را باز نمیکنیم یکی از دلایل این کار پیچیدگی آن است.
🔆شهید مطهری در نقد اندیشه غرب هگل:
روی ایده هگل مانور نمیدهیم ولی آثاری که هگل بر جای گذاشت را مرور میکنیم.
❇️هگل
مقدمه اول) ذهن و عین دو اثر از وجود است.
یک شیء در ذهن، یک اثر ذهنی و یک اثر عینی دارد.
ذهن و عین دو خوانش از حقیقتند ما به ایده مطلق میرسیم.
مقدمه دوم) روش هگل دیالکتیک است که بازگشتش به هراکلیتوس است.
❇️دیالکتیک چیست؟
دیالکتیک از ضرب دو متناقض و تولید سنتز جدید میباشد.
تمام شناخت ما و حقیقت عالم نشانه سیر است.
تز (ایده) × آنتی تز = سنتز (حاصل ترکیب تز و آنتی تز)
مثال:
(وجود) داشتن چیست؟
در ذهن هیچ چیز نمیآید، هگل میگوید: وجود همان عدم است.
وجود (تز) عدم (آنتی تز) = تکامل یا شدن (سنتز)
واقعیت چیزی غیر تکامل نیست.
تکامل تز قرار میگیرد برای آنتی تز دیگری و این روند ادامه دارد.
نظریه تکامل)
اولین نتیجه روش هگل این میباشد که هیچ چیز ثابتی نداریم.
🔆شهید مطهری میگوید: هگل دو جریان به جای میگذارد
۱.ایده آلیسم: هگلی های کهن - دست راستیها - معناگرایان
۲.ماتریالیسم: هگلی های جوان - دست چپیها - ماده گرایان
ماتریالیسم دیالکتیک
هر کدام از این دو شاخه امتداد سیاسی و اجتماعی دارند.
کتاب مقدمه بر جهانبینی اسلامی جلد ۲ جهان بینی توحیدی صفحه ۴۴ توضیح رئالیسم
ماتریالیسم و ایده آلیسم در حال توضیح یگانگی در انسانند.
🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی ام
🔹موضوع: شرح دو قطب ایده آلیسم و ماتریالیسم
✍تنظیم از: سید مهدی شاهمیری
⭕️ در جلسات قبل این نکته مطرح شد که در فلسفه هگل چیزی به نام ذهن و عین وجود ندارد و حتی هگل همان نومن و فنومن را هم کنار گذاشت
آنچه هست همانیست که میشناسیم و آنچه نیست همانیست که نمیشناسیم
❗️نکته: تفاوت مکتب امام و علامه با مکاتب قبلی خود این است که مکاتب قبلی هر کدام دارای نقص هایی بودند که همان ها موجب زمین خوردنشان شد. مثلا مشروطه نمیتوانست جو معنوی و عرفانی راه بیندازد اما در مکتب امام بود که مسائلی مثل شهادت و جان دادن در راه اقامه دین معنی گرفت و ارزش پیدا کرد؛ چون اقامه دین طور دیگری تفسیر شد.
❔چرا ما داریم بحث یگانگی انسان را بررسی میکنیم؟
🔰بیان شد که یک ایده آلیسم(اصالت معنا) داریم و یک ماتریالیسم(اصالت ماده)
🔸ماتریالیست ها میگویند انسان ها یک روح جمعی دارند که هر تصمیمی گرفته میشود طبق این روح جمعی است. اما وقتی مالکیت شخصی بوجود میآید فردیت به وجود میآید و از آن روح جمعی خارج میشوند. حالا اگر مالکیت فردی از انسان گرفته شود همه به روح جمعی برمیگردند. و در این حالت دیگر شخصی مالک چیزی نیست تا اختلافات طبقاتی بوجود بیاید. دولت نیز مسئول اجرای این مالکیت جمعی است. سوسیال یعنی جامعه و به سیستم امتداد اجتماعی اینها میگویند سوسیالیسم. آرمان اینها عدالت است و عدالت را به تساوی بودن تفسیر کرده اند. همچنین میگویند برای از بین بردن مالکیت فردی باید طبقه فقیر بر علیه طبقه ثروتمند انقلاب کند تا تساوی شکل بگیرد. اما این مشکل بوجود میآید که خود طبقه فقیر وقتی به قدرت رسید باز همان آش است و همان کاسه و دوباره نیاز به یک انقلاب است که چرخه تز آنتی تز و سنتر همینطور ادامه دارد.
🔹ایده آلیسم (لیبرالیسم) در مقابل میگوید: چرا میخواهید مالکیت را لغو کنید؟ بجای اینکه ماده را به صورت مساوی تقسیم کنید بیایید تعلق به ماده را بردار. اینها میگویند چیزی به نام جامعه وجود ندارد. اینها میگویند خصوصی سازی و آزادی حد اکثری. عدالت را نیز آزادی معنا میکنند. به همین دلیل است که روانشناسی علمی است که کاملا مربوط به ایده آلیسم است. این آزادی در اقتصاد میشود بازار آزاد و خصوصی سازی و تقویت سرمایه داری.
🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی ویکم
🔹پرسش و پاسخ درباره جهان بینی و ایدئولوژی و مسائلی در این زمینه.
✍️تنظیم از: امیر مهدی هیزجی
◾️نکته: فرق بین جهانبینی و ایدئولوژی: جهان بینیازهست ها و نیست ها بحث میکند و ایدئولوژی از بایدها و نبایدها برای مثال در ماتریالیسم خود ماتریالیسم جهانبینی و ایدئولوژی آنها سوسیالیسم یا کمونیستی است و امکان دارد که شخصی جهانبینیاش با ایدئولوژیاش تفاوت داشته باشد مثلاً جهانبینیاش اسلامی باشد ولی ایدئولوژیاش سوسیالیستی مثل دکتر شریعتی و اینگونه افرادی داریم که جهانبینی شان ممکن است با ایدئولوژیشان متفاوت باشد و این هم ناشی از این است که امثال دکتر شریعتی و برخی هایی که ایدئولوژیشان لیبرال است در ایران که قائل به این هستند که اسلام هیچ ایدئولوژی ندارد چون از همان اول هم به روش خلافتی بود و الان این روش جوابگو نیست. چراکه جامعهای اینزمان و جامعه آن زمان کاملاً متفاوت است و با توجه به درآمد بسیار بالای کشور و مؤلفههای جدیدی که به جامعه اضافه شده مانند آموزش یا راه و شهرسازی که در آن زمان اصلاً برعهدهی حکومت نبود الان وظیفه حکومت زیاد شده و دولت باید تشکیل شود و روش خلافتی جوابگو نیست و حتماً باید ارگانهای باشند و یک بخشی از جامعه را دست بگیرند و سیستمهای پادشاهی ای هم که الان در کشورهای مختلف مشاهده میکنیم عملاً صوری است و سیستم دولت ملت در آن کشورها پیاده میشود.
◾️نکته: استاد در خلال صحبتهایشان درمورد درآمد بسیار بالای کشور به کشور کویت اشاره کردند که الان در آن کشور مردم اصلاً کار نمیکنند و با همان درآمد نفتی زندگی خود ر میگذارنند و اما با پرسش دوستان در مورد اینکه چرا وضعیت ایران اینگونه نیست استاد در پاسخ فرمودند که تفاوت ما با کشور کویت این است که ما در کشورمان دنبال قدرت پایدار هستیم و رفاه پایدار در سایه امنیت ایجاد میشود و درست است که کشور کویت الان میتواند به مردمش یارانه بدهد ولی دیگر زیرساخت بومی در آن کشور وجود ندارد و خیلی از مؤلفهها در کشورشان کماهمیت است و با توجه به زوال آمریکا و غرب در آیندهای نزدیک اینها با چالش امنیتی مواجه خواهند شد و چالشی امنیتی خواهند داشت و الان استقلال خود را با چیز نادرستی معامله کردهاند و طبق جمله رهبری روی اسب بازنده شرطبندی کردهاند ولی ما اگر الان زیرساختهای بومی خود را فراهم کنیم مانند کشورهایی مثل آلمان و ژاپن با شیب ملایم پیش خواهیم رفت و از این سختیها عبور خواهیم کرد و هرچقدر که وابستگی کمتر شود و تولید داخلی برای ما بیشتر شود برایمان بهتر است و در آینده نزدیک پایان نظام سلطه خواهد بود و اگر کشور آمریکا ناوهایش تهدید شوند و ناوهایش ضربه ببینند ازآنجاییکه آمریکا نمیتواند جبهه مقاومت را از بین ببرد چراکه جبهه مقاومت نقطه متمرکزی ندارد که آمریکا بخواهد مثلاً چندین بمب اتم در آن بزند چراکه در سایه این اتفاق افکار عمومی از این کشور رویگردان خواهد شد و متوجه ذات پلید این ها خواهند شد و این دلیل بر افول قدرت آمریکاست.
🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی و دوم
🔹تطبیقات جلسات، تفکر ماتریالیسم.
✍تنظیم از: حسن احمدی منش
🔰مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی شهید مطهری/جهان بینی توحیدی/ جلد٢/صفحه ٢٢
🔸نمیشود، مفاهیم قبلی اسلام را متوجه نشد، و نظر جدید اسلامی داد!
🔸نسبت آزادی با معنا و عدالت در نظر ماتریالیسم، تقسیم مساوی همه چیز میان مردم، ولی ایده آلیسم برای روان نیز ارزش قائل است و طبق نظر آنها، کار درست و عادلانه، تقسیم به صورت مساوی نمیباشد. بلکه احتمال دارد، فردی بیش از مقدار معین شده بخواهد. از این رو درنظر آنها، آزادی در اینجا ورود می نماید و هرفردی، هر قدر خواست میتواند بهره مند شود.
🔸در نظر ماتریالیسم، روان اصالت ندارد، نه اینکه منکر، روان باشند، بلکه در میان ماتریالیسم ها، روانپزشک هم وجود دارد. ولی ایده آلیسم برای روان اصالت قائل است.
🔸طبق نظر ماتریالیسم، فرد دارای اصالت نمیباشد، و چیزی به نام (من) اصالت ندارد، بلکه (ما) و (اجتماع) دارای اصالت است.
+ همه چیز باید به اندازه نیاز و در چرخه منظم طبیعت باشد.
چه در زمینه تولید و چه در زمینه مصرف. یعنی تولید مازاد نباید وجود داشته باشد و همچنین مصرف مازاد نیز نباید وجود داشته باشد.
🔸مارکس: بر نظریه تولید مازاد، نظام اخلاقی بار میکنه و تولید را کلید واژه، قرار داده است.
بعنوان مثال: تولید مازاد، یکی از معایبی که بوجود می آورد، مشکل بی کاری است.
🔸در اینجا، برای حفظ حریم آزادی مردم، دولت (سوسیال دموکرات) بوجود میآید.
🔸نکته: ماتریالیسم، قائل به جبر تاریخ است.
🔸ماتریالیسم دارای دو جنبه است:
جنبه فلسفی، دیالکتیک: تز، آنتی تز و...
جنبه اجتماعی، دغدغه عدالت: برای حقوق انسان های فقیر است.
برخلاف ایده آلیسم که دغدغه اش، آزادی میباشد. و این دغدغه به نفع انسان های ثروتمند است.
🔸نکته : (سوسیالیسم) امتداد (ماتریالیسم است) و (لیبرالیسم) امتداد (ایده آلیسم) می باشد.
🚦@Westernstudies
🔹گزارش درس غرب شناسی
🔹استاد سید مجتبی امین جواهری
🔹جلسه سی و سوم
🔹نظریه ایده آلیسم
✍تنظیم از: محمد مهدی عابدی
در جلسات قبل ماتریالسیم را توضیح دادیم و اکنون به نظریه ایده آلیسم میرسیم:
کتاب جهان بینی توحیدی، صفحه ۴۶:
این نظریه تنها به روان و درون انسان و رابطه انسان با نفس خودش می اندیشد و آن را اصل و اساس می شمارد. این نظریه می گوید درست است که تعلق و اضافه مانع وحدت و موجب کثرت است، عامل تفرقه و متلاشی شدن جمع است، فرد را به تفرقه روانی و جامعه را به تجزیه گروهی می کشاند، اما همواره«مضاف الیه» سبب تفرقه و تجزیه«مضاف» است نه«مضاف» سبب تفرقه و تجزیه«مضاف الیه». «مضاف» به دست«مضاف الیه» قطعه قطعه می شود، نه«مضاف الیه» به دست«مضاف».
یعنی تعلق درونی انسان به اموال باید از بین برود نه اینکه مالکیتِ اموال از بین برود، یعنی باید روی انسان کار کنیم تا اگر صاحب ماشین شد، مغرور نشود و خودش را از بقیه جدا نبیند، نگوید ماشینِ من، مالِ من و... چون ما ناگریز از تفاوت ها هستیم و تفاوت طبیعی است، زیرا همواره برخی بیشتر از دیگران دارند.
ایده آلیسم به عرفان نزدیک است، چون معتقد است انسان باید از تعلقات جدا شود، برای همین است که ایده آلیست ها می گویند دولت نباید نرخ تعیین کند، یعنی خود مردم و بازار و بخص خصوصی است که باید نرخ اجناس را تعیین کند، قیمت ها باید توسط خود مردم تعیین شود.
حالا سوال می شود که طبق حرف شما فساد زیادی شکل میگیرد و بسیاری هم فقیر می شوند، چون همه نمیتوانند به مال دنیا تعلق نداشته باشند.
اینجاست که ایده آلیسم بحث خیریه ها را مطرح می کند. یعنی خیریه از مفاهیم ایده آلیسم است. (در حالی که خود خیریه ها نیز فساد بسیاری دارند، چون خیریه ها از مالیات معاف هستند و همین سبب بسیاری از پولشویی ها و فساد می شود).
بنابراین طبق نظریه ایده آلیسم، باید فرهنگ سازی کنیم تا مردم به مال و اموال وابسته نباشند و اگر هم عده ای وابستگی پیدا کردند، به فقرایی که به خاطر این فساد آسیب دیدهاند، بواسطه ی خیریه ها کمک کنیم.
برای همین توسعه نیازمند رفاه است، چراکه هر کس برای اینکه بیشتر سود کند، تمام توان خود را می گذارد و از همه ی ظرفیت هایش استفاده می کنند. این برای مردم عادی نیز رفاه می آورد و موجب سود و منفعت آنها می شود.
اضافه و تعلق اشیاء(مال، زن، پست و مقام و...) به انسان، سبب قطعه قطعه شدن روان . تجزیه جامعه انسان نیست، بلکه اضافه و تعلق درونی و قلبی انسان به اشیاء، سبب تفرقه ها و تجزیه ها و بیگانگی های انسان است. «مالکیتِ» انسان، او را از خودش و جامعه اش جدا نکرده، بلکه«مملوکیتِ» انسان، او را از خودش و جامعه اش جدا ساخته است.
برای همین ایده آلیست ها با روانشناسی قرابت زیادی دارند و ماتریالیست ها با جامعه شناسی. زیرا در نظر یک ایده آلیسم، باید با درون انسان کار کرد و او را طوری تربیت نمود که تعلقاتش سبب تفرقه نشود. اگر درون درست شد، وقت آن می رسد که بیرون آزاد گذاشته شود تا انسان هر انتخابی که خواست بکند.
آنچه «من» را از نظر اخلاقی و از نظر اجتماعی تجزیه می کند، «مالِ من»، «زنِ من»، «پست و مقامِ من» نیست، بلکه «منِ مال»و «منِ زن»و «منِ پست و مقام»است. برای اینکه «من» تبدیل به«ما» بشود، قطع تعلق اشیاء به انسان ضرورت ندارد؛ تعلق انسان به اشیاء باید بریده شود. انسان را از قید اشیاء رها سازید تا به واقعیت انسانی اش بازگردد، نه اشیاء را از قید انسان. به انسان آزادی معنوی بدهید، از آزاد کردن و رها ساختن اشیاء چه اثری ساخته است؟! به شخص، رهایی و آزادی و اشتراکیت و وحدت بدهید نه به«شیء». عامل توحید اخلاقی و اجتماعی انسان از نوع عوامل آموزشی و پرورشی مخصوصا آموزش و پرورش معنوی است، نه از نوع عوامل اقتصادی. تکامل درونی انسان عامل توحید اوستنه کاستی برونی. برای یگانگی انسان باید به «معنی» داد و نه اینکه از او «ماده» را گرفت.
یعنی به انسان معنی بده، چون انسان ها با معنا زنده هستند و مادیات ارزشی ندارند. مشکل پوچ گراها و اگزیستانزیالیزت ها هم همین است، چون معتقد هستند زندگی معنا ندارد، یعنی عالم به خودی خود معنایی ندارد، بلکه این ما هستیم که باید به زندگی معنا یا هدف بدهیم.
انسان، اول حیوان است، دوم انسان؛ حیوان بالطبع است و انسانِ بالاکتساب. انسان در پرتو ایمان و تحت تاثیر عوامل صحیح آموزشی و پرورشی، انسانیت خویش را که بالقوه و بالفطره دارد، باز می یابد. مادام که انسان تحت عوامل موثرِ معنوی، معنویت خویش را باز نیافته و به صورت انسان درنیامده، همان حیوان بالطبع است، امکان یگانگی روح ها و جان ها. در کار نیست.
🚦@Westernstudies