◀️شبهه #شماره_1130
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
شعری که باعث شد اسم بانوسیمین بهبهانی ازلیست شاعران معاصرایران حذف شود...
شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی ...
خدا،
یکی...
ولی... اما...
هزاران فکر روحانی ....
رها کردیم خالق را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم؟!
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست...
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
از آن جشنی
که اعضای تنم دارند،
خوشحالم ولی،
از اختلافِ
مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم..!!
کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم........!!!
«سیمین بهبهانی»
#مذهبی #ادبی
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
ادبیات یکی از مهمترین ابزار تبلیغاتی دشمنان محسوب می شود، بخصوص شعر که بدلیل وزن و قافیه دلنشین تر بوده و افراد را مجذوب خود می کند.
همانطور که از گذشته مرسوم بوده و خلفا و پادشاهان با هزینه کردن برای شاعران از آنها اشعاری در مدح خود و در ذم دشمنانشان میخواستند امروزه و در این عصر هم هستند شاعرانی که بدین شیوه عمل کنند و با به ابتذال کشیدن دین و مذهب و مذمت اهل بیت در جهت تخریب برآیند و شیعه را خراب کنند.
نویسندگان و شاعران مزدور قلم بدستی که با بهره گیری از ذوق و استعداد هنریشان دست آویزی برای معاندان محسوب می شوند...
یکی از افرادی که متأسفانه در برخی از اشعار خود تواناییش را در مسیر اهداف دشمنان اسلام به کار بسته است، جناب خانم سیمین خلیلی با نام هنری(سیمن بهبهانی) است؛ وی در شعری که سروده تمامی ادیان را برگرفته از تعصب دانسته است !!!حال در اینجا به پاسخ درباره شعر مذکور"شدم گمراه و سرگردان میان این همه ادیان..."می پردازیم:
🔰پاسخ شعر شبهه ناک🔽🔽🔽
1⃣تعداد مسیحیان 2/2میلیارد نفر
2⃣مسلمانان 1/6میلیارد نفر
3⃣یهودیان14میلیون نفر
4⃣آیین هندو 1میلیارد
5⃣آیین بودا 500میلیون نفر
6⃣حدود 500میلیون نفر پیروان ادیان مختلف هستند.
7⃣ ملحدین منکرین خدا و بی دینان 1میلیارد نفرند ، که برخی خدا را قبول دارند اما قائل به مذهب خاصی نیستند.
🍃🍃🍃🍃
✅توضیح ⬇️
1⃣ادیان ابراهیمی: اسلام ،مسیحیت،یهود بیشترین پیروان را دارند،3/8میلیارد نفر الله را خدا میدانند البته مسیحیت و یهود امروز انحرافاتی دارند.
2⃣پیروان آیین بودا و هندو 1/5میلیارد و پیروان ادیان مختلف دیگر،500میلیون نفر قائل به خدایان مختلفی هستند،
که در واقع خدا را به صورت های مختلف می بینند.
«5000 خدا نیست 5000 صورت خدای ساخته و می پرستند»
✅⚛⚛اما راه شناخت دین حق و خدای حقیقی چیست؟
چگونه میتوان به حقیقت دست یافت؟
✅👌بهترین راه برای به دست آوردن حقیقت، فکر کردن و اندیشدن است ،فکر و تعقل بدون تعصب است، که سبب میشود به حقیقت برسیم و حتی اگر نرسیدیم نیز در مقابل خداوند معذوریم.
🍂🍁🍂🍁
✅⬇️ دلایل ما مسلمانان⬇️✅
1⃣ ✅خدا و خالق جهان را نمی توان انکار کرد و ملحدشد:
وجود عالم ، وجود خالق جهان را ثابت می کند؛
۞ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ ٍ
پیامبران آنها گفتند: «آیا در خدایى که آسمانها و زمین را آفریده، شک و تردیدى است....
(ابراهیم/10)
www.makarem.ir
2⃣✅ دلیل ما مسلمانان برای یگانگی خداوند این است که⬇️
نظم حاکم بر جهان حکایت از اراده بلامنازع یکتایی خداوندعالم را نشان می دهد:
لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ
(در حالى که) اگر در آسمان و زمین، جز خداوند یگانه، خدایان دیگرى بود، نظام جهان به هم مى خورد. منزّه است خداوند پروردگار عرش (و جهان هستى)، از آنچه وصف مى کنند!
(انبیاء/22)
www.makarem.ir
تا اینجا ثابت کردیم ، خدا هست و خدا یگانه است اما کدام خدا؟⬇️
3⃣✅دلیل ما برای اینکه خدای ماحق است⬇️
◀️شبهه #شماره_1130
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
شعری که باعث شد اسم بانوسیمین بهبهانی ازلیست شاعران معاصرایران حذف شود...
شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی ...
خدا،
یکی...
ولی... اما...
هزاران فکر روحانی ....
رها کردیم خالق را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم؟!
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست...
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
از آن جشنی
که اعضای تنم دارند،
خوشحالم ولی،
از اختلافِ
مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم..!!
کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم........!!!
«سیمین بهبهانی»
#مذهبی #ادبی
✅◀️پاسخ دوم شبهه:▶️✅
@Wiki_Shobhe
وای اگر ما مردمی کوفی شویم
دین رها بنموده و صوفی شویم
وای اگر عشق از دل ما گم شود
نور عشق از محفل ما گم شود
چون عدو و چون جفاکاران به عشق
مردمان کوفه و شام و دمشق
مردمانی که وفا را کشته اند
دست خود بر خون عشق آغشته اند
مردمانی دل به دنیا بسته اند
عهد خود را بارها بشکسته اند
برده ایم انگشت حیرت بر دهان
از جفا و ظلم این نامردمان
زخم دلهامان دوباره باز شد
روحمان آماده ی پرواز شد
زخم ما زخمی عجین با ناله است
زخم هجر یاس هجده ساله است
زخمی از محراب خونین علی
در دل نامردمان کین علی
از حسن کز زهر شد خونین جگر
گشت زخم سینه هامان تازه تر
از حسین این نور عین فاطمه
از قرار و شور و شین فاطمه
ای عدو ما بس مصیبت دیده ایم
راه و چاه عشق را فهمیده ایم
بی وفایی را زبن برکنده ایم
پشت دشمن را به خاک افکنده ایم
با علی هستیم و خوش عهدی کنیم
جان فدای حضرت مهدی(عج)کنیم
امین انقلاب
🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷
🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐
https://telegram.me/joinchat/BWGstz9LDGhlEtwQ6sumxg
◀️شبهه #شماره_1301
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
به نام خداوند جان و خِرَد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
فردوسی خود خردگراست و عاشق خرد و فلسفهٔ خرد است. او خرد را سرچشمه و سرمایهٔ تمام خوبیها میداند. به باور وی حتی زندگی یا ناراحتی آن، غمها و شادیها، همه بر اثر بود و نبود خرد است و شخص خردمند چون برنامهٔ زندگی بسیار مرتب و منظم دارد همیشه در حال پیشروی است و به آرامی به اوج انسانیت که هدف نهایی آدمی است میرسد:
ازو شادمانی و زویت غمی است وزویت فزونی و زویت کمی است
کسی کو خرد را ندارد ز پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
فردوسی قهرمانان راستین شاهنامه را کسانی میداند که خرد را معیار اندیشیدن قرار میدهند و هیچگاه بازیچهٔ دست این و آن نمیشوند و برعکس بیخرد کجرو است و به هدف نمیرسد. در نبرد زندگی و میدان جنگ آن پیروز است که خرد دارد و همانطور که نابینا از دیدن خوبیها و زیباییهای طبیعت بیبهره است بیخرد نیز از دیدن زیبایی معنوی بهرهای ندارد.
خرد چشم جان است چون بنگری تو بیچشم شادان جهان نسپری
فردوسی برای شناسایی خرد و اینکه خرد چیست و با چه وسیلهای میتوان آن را دریافت و از آن سود جست و چه دگرگونیهایی ممکن است خرد در وضع تنی و روانی انسان ایجاد کند، ویژگیهایی چند برای خرد و خردمند برمیشمارد:
نخستین نشان خرد آن بود که از بد همه ساله ترسان بود
بداند تن خویش را در نهان به چشم خرد جست راز جهان
خرد افسر شهریاران بود همان زیور نامداران بود
بداند بد و نیک مرد خرد بکوشد به داد و بپیچد ز بد
خداوند هوش و زمان و مکان خرد پروراند همی با روان
دوتامنبع اینجاقراردادیم باتحقیقات بدست امده ازخودشاهنامه که فردوسی مسلمان شیعه ویاسنی نبوده وهیچ ارادتی به اسلام واهلبیت نداشته بطورمثال بااینکه تاارامگاه رضاچندین فاصله ای نداشته وبخوبی رضارومیشناخته حتی یک بیت درشاهنامه به ایشون اختصاص نداده
#مذهبی #ادبی
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
1⃣ خردگرایی فردوسی و گرامیداشت خرد در شاهنامه ی او، به گمان برخی از محققان متاثر از جریان فکری معتزله بوده و البته با باورهای شیعی وی، در تضاد نبوده است. کما اینکه اهمیت بالای اندیشیدن و خردورزی در مکتب اسلام روشن است. برخی نیز با استناد به سروده هایی چند از حکیم توس، برآنند خردی که فردوسی در شاهنامه از آن سخن می داند، از نوع اعتزالی آن نیست و بلکه اندیشه های وی چنانکه از سروده هایش پیداست، در پیوند مستقیم با فرهنگ شیعی قرار دارد.
yon.ir/2Nw2
yon.ir/cJq9
2⃣ اینجا دو مقاله معرفی کرده اند از دو فرد نه چندان نام آشنا، که در آنها کوشش شده در اسلام و باورهای شیعی "فردوسی" تشکیک ایجاد شود. ما هم در مقابل می توانیم چندین مقاله و پژوهش معتبر، از خوشنام ترین محققان و شاهنامه پژوهان معاصر معرفی کنیم، که روی مسلمان و شیعه بودن وی اصرار دارند و تنها اختلافشان در زیدی، اسماعیلی یا دوازده امامی بودن فردوسی است⬇️
👈1."مذهب فردوسی" ⏪(از دکتر احمد مهدوی دامعانی، مجله ی گلچرخ ش 8 و 9).
👈2."مذهب فردوسی و ادیان در شاهنامه"⏪( از پروفسور سید حسن امین، مجله حافظ، ش 27).
👈3."دین و مذهب فردوسی" ⏪(از دکتر محمود امید سالار، پایگاه اینترتتی مهر میهن).
👈4."امام علی و خاندانش در شاهنامه ی فردوسی"⏪( از دکتر منصور رستگار فسایی، مجله ی ادبستان، شماره ی 54).
👈5."عقیده ی دینی فردوسی"⏪(از استاد محیط طباطبائی، مجله ی مهر،
ش 17 و 18).
👈6."معرفی قطعات الحاقی شاهنامه"⏪( از دکتر جلال خالقی مطلق، مجله ی ایران نامه، ش 9).
👈7."ادبیات فارسی و سخنان حضرت امیر(ع)"⏪( از دکتر سید جعفر شهیدی، مجله ی آینده، ش 11 و 12).
✅🍀
شیعه بودن فردوسی،اکنون مورد اجماع بیشتر شاهنامه پژوهشان است و حتی فرضیه ی زرتشتی بودن او نیز دیگر خریداری ندارد.
✅🍀
3⃣ در این مختصر، مجال نقد کامل مقالات یادشده نیست، اما با این حال چند مورد را به اختصار می آوریم👇
⁉️چگونه سراینده ی اثری که درونمایه ی آن رها از قید و بندهای کیش پرستی و کیش زدگی است، ناگهان در دیباچه ی اثرش، مانیفست اعتقادی تندی در دین و دینداری (به سود تشیع) صادر می کند؟
✅پاسخ👈ابتدا باید گفت⬅️"منظور فردوسی از به نظم درآوردن شاهنامه، تدوین و نظم اساطیر و تاریخ ایران باستان و زنده کردن نام پهلوانان و پادشاهان ایرانی بوده است و موضوع کار او ربطی مستقیم با ادیان پیش از اسلام یا ابراهیمی و به طریق اولی، مذاهب و فرق اسلامی نداشته و آنچه او از ادیان مختلف در شاهنامه گفته است، بر سبیل استطراد است."
⏪(مقاله ی دوم، ص 15).
با این وصف 👇
اولا )👈از آنجا که شاعر،در خلال داستان ها و از زبان شخصیت ها به ادیان و کیش های مختلف نظر داشته، اگر ستایش و نکوهشی متوجه آنها باشد، کلام قهرمانان داستان هاست و شاعر به حکم رعایت امانت، نظر خود را دخالت نداده است.
◀️شبهه #شماره_1303
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
به جای سلام و خداحافظ بگوییم: درود و بدرود
• به جای خلیج فارس بگوییم: شاخاب پارس
• به جای فکربگوییم: اندیشه و پندار
• به جای مزاح بگوییم: شوخی
• به جای ضعیف بگوییم: ناتوان
• به جای غذا بگوییم: خوراک
• به جای سؤال و جواب بگوییم: پرسش و پاسخ
• به جای تبریک بگوییم: شادباش، همایون باد، فرخنده باد
• به جای ابلیس بگوییم اهریمن، نمادخوبی برای ایرانیها اهوراست
• به جای مجسمه بگوییم: تندیس
• به جای فارسی بگوییم: پارسی
• به جای ممنون بگوییم: سپاس
• و عزیزان! سگ واق واق میکند نه پارس، پارس سرزمین ماست
#ادبی
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
💡 اگر در تاریخ به خوبی نگاه کنیم، و در شاهکارهای ادبی ایران سیر و سیاحت کنیم، درخواهیم یافت که بزرگترین مفاخر علمی و ادبی تاریخ این سرزمین، پر از کلمات عربی است.
📚 از آثار ابنسینا و ابوریحان بیرونی و خواجهنصیر طوسی گرفته تا آثار سعدی ، مولوی،حافظ همگی سرشار از کلمات و عبارات عربی است.
📖 حتی فردوسی (که در شاهنامه از کلمات عربی نیز استفاده کرده است) اصل کتاب خود را در بحر متقارب (وزن فعولن فعولن فعولن فَعَل) سروده است.(۱)
در حقیقت زبان عربی به غنای زبان فارسی کمک کرد، در مقابل نیز فرهیختگان ایرانی، به تدوین و نشر زبان عربی کمک بسیاری کردند.
⛔️ پس مبارزه علیه زبان عربی، در حقیقت مبارزه علیه مفاخرِ علمی و ادبی «خود» و به عبارتی دیگر، مصداق «تُف سر بالا» است که همانا به روی «خودِ» ما برمیگردد.
از دیگر سو، نباید حقیقت را کتمان کرد. باید حق را به زبان آورد، هرچند به ضرر ما باشد.
🔍 در ادامه به بررسی هر بند شبهه فوق خواهیم پرداخت.🔎
✅ @BavarBaran 💯
بازنشراز
🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷
🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐
https://telegram.me/joinchat/BWGstz9LDGhlEtwQ6sumxg
◀️شبهه #شماره_1826
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
ستایش فردوسی بزرگ از شاهپور دوم برای سرکوب کردن تازیان متجاوز
عرابی ذوالاکتاف کردش لقب
چو از مهره بگشاد کتف عرب
وزانجا شد سوی پارس باز
جهانی همه برد پیشش نماز
#تاریخی #ادبی
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
شاپور دوم ساسانی، مشهور به «شاپور ذوالاکتاف»، از سال ۳۰۹ تا سال ۳۷۹ میلادی، دهمین پادشاه ساسانی بود.
ایران در زمان کودکی شاپور دوم، شاهد تاخت و تاز اعراب از سمت جنوب بود،که سالها بعد با پاسخ کوبنده و البته بسیار بیرحمانه ی شاپور دوم مواجه شدند.
طبری آورده است⬅️«گروه بسیار از آنها، از دیار عبدالقیس و بحرین و کاظمه از دریا بیامدند و در سواحل اردشیر خره و کناره های فارس فرود آمدند... و تباهی بسیار کردند و مدتی ببودند و کسی از پارسیان به پیکارشان نیامد، که تاج شاهی به کودکی داده بودند و مهابت وی به دلها نبود تا شاپور بزرگ شد...و عربانی را که به قلمرو پارسیان آمده بودند، غافلگیر کرد و بسیار کس بکشت و اسیر فراوان گرفت ... و به هر یک از آبهای عرب گذشت آن را کور کرد و به هر چاهی گذشت آن را پر کرد... و از عربان کشتار بسیار کرد و شانه سران عرب را درآورد، به همین سبب وی را ذوالاکتاف نام دادند». [1]🌺
در متن زرتشتی "بندهشن" ،نیز به اقدام شاپور دوم،در سوراخ کردن کتف اعرابی که بخش های جنوبی ایران را تصرف و آنجا تاخت و تاز کرده بودند اشاره شده است⬇️
"در شاهی شاپور هرمزدان، تازیان آمدند و اوله رودبار ( خرگ رودبار _ رودبار جنوب در استان کرمان ) را گرفتند و سال های بس به آوار و تازش داشتند، تا شاپور به شاهی آمد، آن تازیان را سپوخت. شهر را از ایشان بستد. بس شاه تازیان را نابود کرد و بی مرشانه را افسار کرد." [2]🌺
حمزه ی اصفهانی، درباره ی دلیل شهرت شاپور به ذوالاکتاف آورده است⬅️«وی را شاپور هویه سنبا نامند، (هویه یعنی کتف) و
(سنبا یعنی سوراخ کننده) و این بدان سبب گفتند،که در جنگ با تازیان شانه های آنان را سوراخ می کرد و حلقه در آنها می گذرانید و این چنین اسیرشان می گرفت، از این رو ایرانیان👈 او را هویه سنبا (هوبه سنبا) و تازیان👈 ذوالاکتاف خواندند. [3]🌺
اما برخی مورخان این دلیل را نپذیرفته اند. حسن پیرنیا در کتابش "تاریخ ایران" می نویسد⬇️ «نوشته اند که شاپور بسیار بی رحمانه، با اسرای عرب رفتار کرد؛ به حکم او شانه ی آنها را سوراخ کرده ریسمانی از آن می گذرانیدند و از این جهت معروف به ذوالاکتاف شد»، و لکن محققان جدید بر این عقیده اند که، این نسبت دروغ است. این لقب را از این جهت به شاپور داده اند که، شانه ی او پهن بود. بعدها چون جهت لقب او فراموش شده بود، این روایت را جعل کردند تا جهتی برای آن درست کرده باشند. [4]🌺
در منابع اسلامی، نام سرکرده ی اعرابی که با شاپور دوم ساسانی جنگیده اند، "طایر غسانی" آمده است.
فردوسی در بخشی از شاهنامه، درباره ی رفتار خشونت آمیز شاپور با اعراب و سرکرده ی آنان چنین سروده است⬇️
_فراوان کس از لشکر او بکشت
چو طایر چنان دید بنمود پشت
_برآمد خروشیدن داروگیر
ازیشان گرفتند چندی اسیر
_که اندازهٔ آن ندانست کس
برفتند آن ماندگان زان سپس
_حصاری شدند آن سپه در یمن،
خروش آمد از کودک و مرد و زن ...
_به دژخیم فرمود تا گردنش
زند بآتش اندر بسوزد تنش
_سر طایر از ننگ، در خون کشید
دو کتف وی از پشت بیرون کشید
_هرآنکس کجا یافتی از عرب
نماندی که با کس گشادی دو لب
_ز دو دست او دور کردی دو کفت
جهان ماند از کار او در شگفت
_عرابی ذوالاکتاف کردش لقب
چو از مهره بگشاد کفت عرب
_وزآن جایگه شد سوی پارس، باز
جهانی همه برد پیشش نماز
◀️شبهه #شماره_2136
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
این شعر فردوسی رو بخونید که ۹۰۰ سال پیش سروده، واقعا که دل و تن آدم رو ميلرزونه :
چو ناکس به ده کد خدایی کند
کشاورز باید گدایی کند ...
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
#سیاسی #ادبی #شایعات
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
⛔️ شعری که از "فردوسی" نیست!
" در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وزآن کشور آزاد و آباد بود
نگفتند حرفی که ناید به کار
نکشتند تخمی که ناید به بار
چو مهر و وفا بود، خود کیششان
گنه بود آزار کس، پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریايی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدايی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما؟
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان؟
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم زین سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آئین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز، خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جائی در این خانه داشت
به یزدان که هرگز جهان آفرین
نه با بنده ای مهر ورزد نه کین
ز نیک و بدت هر چه آید به سر
ز خود بین و از کرده ی خود شمر
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو نا کس به ده کد خدائی کند
کشاورز باید گدائی کند
چو دانش پژوهنده بیند زیان
که بندد به دانش پژوهی میان؟
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم؟
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه ی زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم "
✅ شعر بالا برخلاف آنچه که در بخشی از فضای مجازی به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی منتشر شده، از شاعر معاصر ایرانی، "مصطفی سرخوش" است.
شعر بالا در همان بحر و وزنی سروده شده که شاهنامه ی فردوسی.
شاید یکی از دلایل انتساب اشتباه آن به فردوسی همین بوده باشد.
باید دقت داشت که ترکیباتی چون "خاک زرخیز" "بنده ی ناب" "آریایی نژاد" "نان آور" و "ناکس" همه نوساخته بوده و در هیچ کجای شاهنامه نیامده اند.
برخی از کسانی که این شعر را منتشر کرده اند، چند بیت پایانی آن را نیاورده اند تا معلوم شود، شاعر خود از فردوسی نام می برد و بیتی هم از وی تضمین کرده است:
بیاریم آن آب رفته به جوی
مگر زان بیابیم باز آب روی
شود مردمی کیش و آئین ما
نگیرد خرد، خرده بر دین ما
ز فردوسی ام آمد این گفته یاد
که داد سخن را چو او کس نداد:
"چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد"
سرشت من از مهر میهن بود
من از میهن و میهن از من بود.
این شعر که به نام "مهر میهن" شهرت یافته است، همانطوری که گفتیم از شاعری ملی گرا به نام "مصطفی سرخوش" است.
محمدعلی همایون کاتوزیان درباره ی وی می گوید:
بسیار احساساتی و ناسیونالیست و پان ایرانیست بود و مثل بقیه همفکران خود درباره ایران کهن دیدگاهی کاملا ایده آلیستی داشت.
همه شعرهای او از نوع مثنوی شاهنامه فردوسی بود و بیشتر آنها آکنده از تحسین احساساتی نسبت به ایران پیش از اسلام و مابقی اشعار به نقد شدید از ایران معاصر می پرداخت.
او نیز همانند عارف و عشقی، شاعران ملی گرای پرشور اوایل قرن بیستم، دوران کهن را می ستود و ایران معاصر را به دیده تحقیر می نگریست...
(البرز و معلمان آن، ترجمه ی فرزانه قوجلو، مجله ی بخارا، شماره ی 74)
#مصطفی_سرخوش
@iranian_poem
بازنشراز
🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷
🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐
https://telegram.me/joinchat/BWGstz9LDGhlEtwQ6sumxg
◀️شبهه #شماره_2138
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
«گفتن پدر سوخته ممنوع»
ریشه عبارت پدر سوخته:
وقتی که در زمان یزدگرد عربها به ایران حمله کردند و ایران را فتح کردند ، مردم ایران که دارای دین زرتشت بودندرا آتش پرست و کافر نامیدند و آنها را مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند .
در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم از ترس مسلمان شدند ، چون می دیدند که افرادی که مسلمان نشوند را میکشند .
اعراب، افرادی را که مسلمان نمی شدند ، مردها و سرپرست خانواده را در آتش میسوزاندند تا دیگران یاغی گری نکنند ، و زنان آنها را به کنیزی و بچه ها رابرای نوکری وکلفتی می بردند چراکه آنها راغنیمت جنگی میدانستند.
این بچه ها بزرگ شدند و در خانه اعراب کار میکردند و خود اعراب هم بچه هائی هم سن آنها داشته اند ، وقتی ازصاحب خانه میپرسیدند که این بچه خودت است (کلفت و نوکرها)، میگفت: ” نه ، این پدر سوخته است ” یعنی بچه ما نیست ، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها میگفته اند : “پدر سوخته ” .
منبع : لغت نامه دهخدا !!!!!!
#تازیخی #باستانی #ادبی
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
🔹 مدتي است كه اين متن در فضاي مجازي دست به دست مي شود ، پس از بررسي هاي صورت گرفته:
1⃣ در لغت نامه دهخدا چيزي تحت اين عنوان مطرح نگرديده است.
در اين لغت نامه با اشاره با سابقه تاريخي عبارت مذكور آمده: «پدرسوخته. (پ ِ دَ ت َ / ت ِ) (ص مرکب) دشنامی است، مجازاً در تداول عامیانه به مردم خبیث و بدسرشت گویند. در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام میگرفت و بدهکار میشد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمیپرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود، پدرسوخته نامیده میشد. کم کم این اصطلاح به سایر ممالک و ایران هم رسید.
🔸 نقل دیگری هم هست که: پدرسوخته کسی (پدری) که سوخته شده باشد، ولی این سوختگی از آتش یا گرما نیست، بلکه سوخته (باخته یا بازنده) در یک بازی یا یک مبارزه ورزشی مانند کشتی است. پدرسوخته به فرزندی گفته میشود که پدر او در بازی یا مبارزهای ورزشی بازنده شده باشد.”
2⃣ با جست و جو در ديگر فرهنگ لغات معتبر هم چنين چيزي يافت نشد!
3⃣ علاوه بر اين در كتب تاريخي نظير کتاب تاریخ ایران پس از اسلام نوشته زرینکوب و در کتاب تاریخ زرتشتیان نوشته شهمردان نيز، هیچ مطلبی در مورد سوزاندن زرتشتیان در آتش بیان نشده است.
4⃣ از همه اين موارد كه بگذريم اساسا در سيره مسلمين و بالاخص رفتار سپاه اسلام كيفري به نام سوزاندن افراد سپاه مقابل وجود نداشته است! و اين موضوع با تعاليم اسلامي ميز در تعارض است!
5⃣ يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان اهل كتاب محسوب مي شدند و اجازه داشتند بر مذهب خود با شرايطي باقي بمانند! و تحت حفاظت مسلمين باشند.
📚 منبع :
لغت نامه دهخدا
لغت نامه معين
فرهنگ عميد
سایت ادیان نت
@the14ir
بازنشراز
🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷
🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐
https://telegram.me/joinchat/BWGstz9LDGhlEtwQ6sumxg