🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷
@Wiki_Shobhe
🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐
◀️شبهه #شماره_922
💡کلمات کلیدی : #انقلاب, #شهید, #اسلام, #ولایت_فقیه #حکومت_اسلامی #علامه_طباطبائی
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است
آقای طباطبائی صاحب المیزان از مخالفان انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی، روش رهبری و مدیریت آقای خمینی و نظریه ولایت فقیه بوده است.
به روایت محمد رضا حکیمی در کتاب «عقلانیت جعفری» علامه طباطبائی نه تنها گامی در راه انقلاب و تایید آن برنداشت، بلکه بشدت مخالف و «ضد انقلاب» بود و مخالفتش را نیز ابراز می کرد.
وی منکر «درستی اصل این حرکت» بوده است.
به روایت حکیمی یکی از ابراز مخالفتهای منقول از ایشان این تعبیر تند است:
«این انقلاب یک شهید دارد و آن هم اسلام است.»
چه بسا علامه طباطبائی به سقوط سلطنت پهلوی فکر نمی کرده، و بیشتر نگران اسلام بوده است.
دغدغه ایشان زده شدن مردم از اسلام بعد از بدست گرفتن حکومت توسط مدعیان دینداری بوده است.
به نظر ایشان انسان سازی یعنی اصلاح فرهنگی بر جامعه سازی یعنی انقلاب سیاسی تقدم قطعی دارد.
میراث علمی یک متفکر ارث خانواده او نیست تا برای انتساب امری به آن عالم نیازی به اذن خانواده وی باشد، یا عدم قبول آنها تأثیری در صحت انتساب داشته باشد.
«دفتر تنظیم و نشر آثار» که متولی و ردیف بودجه رسمی دارد متعلق به ارباب سیاست است.
میراث علمی سلف صالح متولی رسمی ندارد.
اینکه چرا حاضران در جلسه از مقامات ارشد قضائی در این سالهای طولانی به آن اشاره نکرده اند؟ بسیار ساده است: چون با مفاد این گفته موافق نبوده اند!
در هر صورت عبارت «اولین شهید این انقلاب، اسلام بود» یا «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است» سخن درستی است، حتی اگر صاحب المیزان نفرموده باشد.
به روان کسی که دو ماه قبل از وفاتش به آنها که برای تسلیت دامادش آمده بودند تشر زد که «این انقلاب یک شهید دارد، و آن هم اسلام است» باید درود فرستاد و به بصیرت و روشن ضمیریش احسنت گفت
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
@Wiki_Shobhe
🔴نظر مرحوم علامه طباطبايي(ره) در مورد حکومت بر اساس اسلام و به طور خاص مدل فعلي حکومت «جمهوري اسلامي ايران» و «ولايت فقيه» چه بوده است؟ آيا درست است که ايشان مخالف اين مدل بوده اند؟
🔵يکم . علامه طباطبائي و حکومت اسلامي :
علامه طباطبائي با اشاره به آياتي که متضمن تکاليف اجتماعي و لزوم اقامه عبادات از سوي مردم است معتقدند که چون افراد در پيدايش اجتماع اثر تکويني دارند براي اداره آن نيز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکويني را در مقام تشريع ضايع نگذارده است.ايشان در اين زمينه بحث مبسوطي ارائه نموده و به اکثر آيات مورد استدلال اشاره کرده است وي مي نويسد: « نکتهاي که لازم است در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است که عموم آياتي که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجراي حدود و قصاص و نظاير اينها است روي سخن خود را تنها به پيغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنين را مخاطب قرار داده و اجراي اين امور را از همه آنان خواسته است.
مجموع اين آيات چنين استفاده ميشود که دين يک روش اجتماعي است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده است و خدا راضي به کفر بندگان خويش نيست، و چنين خواسته است که افراد همه با هم و به طور دسته جمعي اقامه دين کنند، پيدا است که اجتماع چون از افراد تشکيل شده، اداره آن نيز بايد به عهده خود آنها بوده باشد، و هيچ فردي در اين باره بر ديگري مزيت و تقدم نداشته همه يکسان ميباشند.خلاصه شئون اجتماعي مخصوص به دستهاي خاص نميباشد، و در اين موضوع پيغمبر نيز با ديگران مساوي بوده هيچ امتيازي ندارد .علامه طباطبائي در بخش ديگري و در ادامه پاسخ به اين سؤال که عهدهدار اداره اجتماع کيست و سيره او چيست؟ ميگويد: « در هر صورت بايد دانست که بدون اشکال در اين زمان که پيامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نيز از ديده پنهان است، امر حکومتبه دستخود مسلمين است، و اين وظيفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامتبوده استحاکمي را انتخاب کنند، و اين روش غير از روش پادشاهي و امپراتوري است، در اين موقعيت نبايد هيچ حکمي از احکام الهي تغيير کند و اين وظيفه همه است که در راه حفظاحکام خدا کوشا باشند، و اما درباره حوادث روزمره و پيشآمدهاي جزئي همان طور که گفتيم، لازم است که حاکم با مشورت مسلمين درباره آنها تصميم بگيرد» بنابر اين از مجموع آيات متضمن تکاليف اجتماعي مردم چنين نتيجه ميشود که تشکيل حکومت اسلامي به عنوان مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است.