eitaa logo
ویکی شبهه ( پاسخ به شبهات و شایعات فضای مجازی)
14.8هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
✅سوال و شبههاتتون رو اینجا مطرح کنید: 👇 http://eitaa.com/joinchat/2097479691C3d56138263 . . ❌ تبادل و تبلیغ نداریم❌ 📲کانال ✅ ویکےشبهہ ✅ در تلگرام: https://telegram.me/Wiki_Shobhe . . 📲در آپارات👇 aparat.com/wiki_shobhe
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷 @Wiki_Shobhe 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : , , , ⛔️ سوال ⛔️ @Wiki_Shobhe در برخی نقل ها آمده که در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان و هنگام خروج مولا از خانه حضرت ام کلثوم(س) ، تمام عالم می خواست جلوی رفتن حضرت به مسجد را بگیرند؛ مرغابی ها صف کشیدند و مانع شدند؛ قفل در خود را به شال کمر مولا درگیر ساخت؛ آسمان رنگ به رنگ شد و … چرا کائنات دست به دست هم دادند که جلوی خروج حضرت از منزل را بگیرند؟ و آیا جمادات و حیوانات فهم دارند که اینگونه عمل کنند؟ ✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅ @Wiki_Shobhe طابق آیات قرآن کریم، جمادات و نباتات و حیوانات، هم شعور در حد خود دارند، هم تسبیح و حمد میکنند، و هم آگاه به تسبیح و حمد خود هستند. خداوند در آیه ۴۴ سوره مبارکه اسراء میفرماید: “تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم” یعنی: آسمانهاى هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح مىگویند و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش تسبیح او مىگوید ولى شما تسبیح آنها را درنمی یابید. همچنین در آیه ۴۱ سوره مبارکه نور میفرماید: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ” یعنی: آیا ندانسته اى که هر که [و هر چه] در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مىگویند و پرندگان [نیز] در حالى که در آسمان پر گشودهاند [تسبیح او مىگویند] همه ستایش و نیایش خود را مىدانند؟ وقتی جمادات و حیوانات خداوند را میشناسند، یقیناً ولی او را نیز میشناسند. آنها از جانب خداوند به شهادت علی(ع) آگاه شده بودند؛ ولی ـ چنانچه در پاسخ سؤال قبل هم ذکر شد ـ مرگ حضرت(ع) حتمی بود و آنها با آنهمه حرکات و جست و خیزها نتوانستند ازآن جلوگیری کنند. http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان 😊شبهات به روز😊 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 @Wiki_Shobhe
🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷 @Wiki_Shobhe 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : (ع), , , ⛔️ شبهه: ⛔️ @Wiki_Shobhe انچه کمتر از علی (ع) شنیده ایم : ✍وقتی مردم ، بعد از قتل عثمان ، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت : " مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید " اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند ... . ✍ اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد . بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید . گفت : " در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد " . بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست ... ! ✍ سعد ابن ابی وقاص ، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد ، نه خانه را بر سرش خراب کرد ، نه در خانه حصر اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت ✍ طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند ، نپذیرفت . چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل ( بر علیه علی) ترک کردند ! علی به آن ها گفت کجا می روید ؟! دروغ گفتند ، علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید ! با این وجود آن ها را زندانی نکرد ... زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت . ✍ هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود ، مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند ، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت ، گفت من هم انسانی مانند شما هستم ، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید . ✍ وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود ، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد . نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند . در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد ، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم ، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن ... از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت ، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت . ✍ علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات . علی به عدل اش علی بود . ✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅ @Wiki_Shobhe 1. بعضی ها گمان می کنند تاریخ را از هر گوشه آن می توانند قیچی کنند و به نفع ایده ها و امال های خود از آن بهره برداری کنند. در متن شبهه تلاش شده با کمک از سیره حضرت علی (ع) چهره مظلومی از سران فتنه سال 88 ترسیم کنند. و به طرزی موذیانه می خواهند از سرانجام فتنه رفع حصر را نتیجه گیری کنند. 2. خانه شخصی حریم خصوصی است و تا کسی مزاحمتی برای اجتماع ایجاد نکند کسی حق تعرض به ان را ندارد، اما حکم مرکز فساد با خانه شخصی کاملا متفاوت است. در اسلام اگر کسی اشاعه فحشا کند، از آن نظر که فضای روانی جامعه را خدشه دار میکند، مجازات سنگینی دارد و اگر جایی مرکز فساد شد، بشدت با آن برخورد میشود حتی اگر نامش مسجد باشد، مگر پیامبر مسجد ضرار را خراب نکرد! 3. حکومت اسلامی مشروعیت خود را از خدا می گیرد ولی برای اجرای آن نیاز به مقبولیت از جانب مردم دارد لذا حضرت علی (ع) برای اتمام حجت این مطالب را ابراز می کند. حکومت امام از طرف خدا بود و جهت تحقق آن نیز از حق خود تا پای جان دفاع میکرد. حتی حضرت زهرا(س) نیز مدافع این حق ولایت بود که در این راه نیز به شهادت رسیدند. 4. امثال سعد که مشروعیت حکومت را نپذیرفتند فتنه گری و حکومت ستیزی هم نداشتند! همچنانکه در جمهوری اسلامی بسیاری از افراد علنا با نظام و قوانین حکومت مخالف هستند و ازادانه نظرات خود را ابراز می کنند و نه حبس شدند نه خانه بر سرشان تخریب شده (به اظهار نظر های صادق زیبا کلام و .... توجه کنید)
5. اگر ما اینها را خواص بی بصیرت می نامیم حضرت علی (ع) آنها را ناکثین و قاسطین و مارقین می خواند. 6. اختیار جنگ در صفین بدست مردم نبود اگر نگاه سطحی به تاریخ اسلام یا حتی سریال های تلویزیونی انداخته باشید ردپای فتنه و جهل در این حادثه دیده می شود که چگونه امام را مجبور به پذیرش خواسته های خود کردند . وقتی شمشیر روی امام کشیده و او را تهدید به قتل می کنند آیا اکراه و اجبار است یا اختیار؟ http://www.hawzah.net/fa/Book/View/45318/33903 7. زمانی که خوارج امنیت کوفه را به خطر انداختند و نصیحتهای حضرت را گوش ندادند امام در دفاع از امنیت جامعه به مقابله با آنها پرداخت و 4هزار نفر از انان به هلاکت رسیدند. (سیری در سیره ائمه اطهار(ع)- شهید مطهری) ایشان برای برخورد با این افراد که امنیت جامعه را به خطر انداخته بودند حتی از حرکت به سمت معاویه منصرف شد. http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/6788/81190 8 . در فتنه هایی که انقلاب اسلامی پشت سر گذاشته هیچ جا به فتنه گران قبل از فتنه گری و آشوب و بلوا تعرضی نشده است. اساسا تا خلاف و جرمی حاصل نشود، حق قضاوت و محاکمه وجود ندارد. هنوز بعضی سران و حامیان اصلی فتنه 88 مانند ... ازادانه در جامعه زندگی می کنند و [دو نفر از سران فتنه] نیز با محدودیت های ارتباطاتی همراه هستند بطوریکه حتی میشود مصداق زندانی هم به انها نداد. و تاکنون رأفت اسلامی شامل حالشان شده که به دادگاه نرفته اند و الا با این جرم سنگین مجازاتی سخت در انتظار دارند. 9. بنابراین برداشت گزینشی و سلیقه ای از سیره معصومین، ظلم و جفا به مقام آنان بوده و گناهی بس بزرگ است. ضمن اینکه برای شناخت حضرت علی(ع) باید کتابهای شیعه و تاریخی را مطالعه کنیم نه متنهای فضای مجازی را که نه نویسنده اش معلوم است و نه منابع ان 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 @Wiki_Shobhe
🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷 @Wiki_Shobhe 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : ⛔️ شبهه: ⛔️ @Wiki_Shobhe ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ: ﺳﺮﺟﺪﺗﺎﻥ ، ﺟﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﺗﺎﻥ ،ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ👏 ،ﺍﺯﻫﺮﮐﺠﺎﮐﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺳﺮﺟﺎﯾﺶ.😔 ﺁﯾﺎ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺑﺎﺗﯿﻎ ﺭﯾﺶ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺭﯾﺶ ﺗﯿﻎ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ؟ ﺁﯾﺎﺍﯾﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﺎﺭﻣﻮﯾﯽ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ؟ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺧﺎﮎ ﺑﺮﺳﺮﺗﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺍﯾﻤﺎﻧﺘﺎﻥ! ﺍﮔﺮﺑﺠﺎﯼ ﺍﯾﻤﺎﻥ ، ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺁﺑﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ...😂😂😂 ✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅ @Wiki_Shobhe اما، صرف نظر این مسخره‌ها، به نکاتی اشاره می‌شود که لازم است همگان بدان توجه نمایند: الف – "ایمان و کفر" دو صفتی هستند که در وجود انسان سرشته و نهادینه شده‌اند، لذا نه کسی در این عالم بی‌ایمان است، و نه کسی در این عالم، بدون کفر است. بلکه فقط متعلق ایمان و کفر انسان‌ها متفاوت می‌شود. عده‌ای به خداوند یکتا و بازگشت به سوی او و دین حق ایمان می‌آورند و نسبت به هر طغیان و طاغوتی کافر می‌شوند؛ و متقابلاً برخی به هر طغیان و طاغوتی (در درون و برون) ایمان می‌آورند و نسبت به خدا و هر چه که تجلی حق است کافر می‌شود، و البته در این میان، آنان که به خدا ایمان آورده و به طاغوت کافر می‌شوند، به رشد و کمال و فلاح می‌رسند: « لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » (البقره، 256) ترجمه: در (اصول اعتقادات) دين اكراه نيست (زيرا اذعان و باورهاى باطنى اكراهپذير نيست بلكه تابع دليل و برهان است، و) بىترديد راه هدايت از گمراهى (به واسطه عقل و اين قرآن) روشن شده است، پس هر كه به طغيانگر (شيطان و پيروانش) كفر ورزد و به خدا ايمان آورد حقّا كه به دستگيره محكم چنگ زده كه گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست. ب – هیچ احدی در این عالم "بی ولایت" نیست، چرا که انسان ذاتاً فقیر و محتاج است و حتماً تحت ولایت دیگری قرار می‌گیرد؛ منتهی متعلق ولایت هر کسی فرق دارد. برخی ولایت الله را می‌پذیرند و از ظلمات جهل خارج می‌شوند و برخی دیگر ولایت طاغوت را می‌پذیرند و از نور فطرت و استعدادهای انسانی، به اعماق ظلمات جهل، عناد و خودپرستی و یا دگر پرستی و حتی گوساله و فرعون پرستی فرو می‌روند و در آتش آن می‌سوزند. « اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (البقره، 257) ترجمه: خداوند دوست و سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند، آنها را از تاريكىها (ى جهل و كفر و فسق) به سوى نور (علم و ايمان و تقوا) بيرون مىبرد، و كسانى كه كفر ورزيدند سرپرستان آنها طغيانگرانند كه آنها را از نور (هدايت) به سوى تاريكىها (ى گمراهى) بيرون مىبرند. آنها اهل آتشند كه در آنجا جاودانند. ●●●- پس، ژستِ مسخره و ادای مسخره‌ترِ بی‌ایمانی و ادعای بی‌دینی را از هیچ کس قبول نکنید، همگان و بدون استثنا، ایمان، کفر و دین دارند، منتهی برخی به حق می‌گروند و برخی به باطل. ج – ایمان ما به الله جل جلاله و بازگشت به سوی او، در جایگاهش که "عقل و قلب" است قرار دارد و به مقصدش که رشد، کمال و مقام قرب الهی است می‌رسد؛ پس این آنان هستند که قلب خود را که بیت الله است، بتکده کرده‌اند و باید این کفر و شرک خود را به همراه بتان‌شان، به جایگاهش که خاک و آتش است برگردانند. د – آن چه ما بدان ایمان داریم، باقیست و آن چه آنان بدان ایمان دارند فانی می‌باشد. خدایان، اربابان، گوساله‌ها، فرعون‌ها و بت‌های آنان، اگر درونی (شهوات) باشند، که با اندکی مهار، رام و تسلیم می‌شوند و اگر بیرونی باشند که با کمترین ضربه‌ی تبری شکسته می‌شوند؛ این ایمان ماست که با بمباران‌ها، ترورها، تحریم‌ها و فتنه‌ها، نه تنها متزلزل نمی‌گردد، بلکه مستحکم‌تر نیز می‌شود و همین آنها را می‌ترساند و رنج می‌دهد. ﮪ – این کفار هستند که در ایمان ما دخالت می‌کنند؛ با ما به خاطر ایمان‌ می‌جنگند و نه به خاطر سیمان. پس اگر کمی عقل، شعور، منطق، بصیرت و البته وجدان و غیرت باشد [که اگر بود کافر نمی‌شدند]؛ باید به کفار بگویند: «سر جدتان در جایتان بنشینید و به کفر خود مشغول باشید و به ایمان مؤمنین کاری نداشته باشید». اما نمی‌توانند، چرا که کافر اهل طغیان است و طاغوت به حد خود قانع نیست، طمع در جان و مال و نوامیس مادی و معنوی دیگران دارد و ایمان ما مزاحم سلطه‌ی آنان شده است.
و – سیمان هم آوردیم، ولی نه تنها آن که قبل از سیمان بیدار، هوشیار و آدم نشد، پس از آن نیز نشد، بلکه مشکل کفار و مستکبران این نیست که ما چرا نفت، مس، سیمان، آهن، فولاد، فناوری هسته‌ای و ... داریم، بلکه مشکل‌شان این است که چرا عقل، شعور، شخصیت، هویت و ایمان داریم و آن چه داریم را دو دستی تقدیم آنان نمی‌کنیم؟! ز – اگر دو تا تار مو هیچ مشکلی ایجاد نمی‌کند، پس چرا این کافرهای ظالم و جاهل، این همه نگران و ناراحت از پوشاندن آن هستند؟! پس معلوم است که مسئله آن دو تا تار مویی نیست که چه بسا خیلی هم زشت و بی‌ریخت باشد و نه تنها جاذبه‌ای ایجاد نکند، بلکه تنفر و دافعه نیز بیاورد، بلکه مسئله تبعات آن در گسترش بی‌شخصیتی و خودباختگی و استثمار است که آنان خواهان هستند و اهل ایمان به این ترفندهای شیطانی بصیر می‌باشند. اگر دو تا تار مو، ایمان را نلرزاند، جهالت، اسیر هوای نفس شدن، فروختن همه ارزش‌های انسانی و عصیان و نافرمانی حق تعالی به خاطر دو تا تار مو، و تقلید کور کورانه از شهوات کفار، حتماً ایمان را نه تنها می‌لرزاند، بلکه کلاً ویران کرده و می‌سوزاند. ح – فقط عقول مدفون شده زیر سیمان است که همه چیز را با عینک سیمان نگاه می‌کنند. مملکت با سیمان آباد نمی‌شود، بلکه با ملت آزاد، مستقل، عاقل، فکور، اهل علم، بصیر، ایمان، تلاش و با شخصیت و هویت است که آباد می‌شود. 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 @Wiki_Shobhe
🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷 @Wiki_Shobhe 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : , , , ⛔️ شبهه: ⛔️ @Wiki_Shobhe هم گفته می‌شود که خدا هر که را بیشتر دوست داشته باشد، بیشتر سختی می‌دهد و هم گفته می‌شود که همه مصائب از خود انسان است و خدا برای کسی بد نمی‌خواهد؟ ✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅ @Wiki_Shobhe یکی از مشکلات ما در فهم درست و دقیق آیات قرآن کریم و آموزه‌های اولیاء الله این است که غالباً نه تنها با فرهنگ قرآنی و روایی آشنایی نداریم، بلکه حتی گاه معنای کلمات و واژه‌ها را درست نمی‌دانیم و در نتیجه بسیاری از آنها را به معانی یا مفاهیمی که در فرهنگ و ادبیات خودمان رایج شده است معنا می‌کنیم و در نتیجه دچار مشکل می‌شویم؟ مثلاً اگر سؤال کنیم معنای کلمه «بلاء» چیست؟ می‌گویند: «آزمایش». حال اگر بپرسیم: معنای کلمه «امتحان» چیست؟ باز می‌گویند: «آزمایش» و اگر بپرسید: پس معنای کلمه «فتنه» چیست؟ باز هم می‌گویند: «آزمایش». بدیهی است که در اینجا سؤال ایجاد می‌شود که پس فرق آنها چیست؟ بالاخره هر سه واژه در قرآن کریم به کار رفته است و اگر هر سه یک معنا داشت، خوب یکی از آنها استعمال می‌شد. و همین‌طور است معنا، مفهوم و استنباط ما از واژگانی چون «مصیبت و بلا». الف – بلا الزاماً بد نیست: - در یک آیه کلمه «بلا» به معنای امتحان آمده و تأکید دارد که هم اعمال خوب بلا (امتحان) است و هم اعمام بد؛ هم خوشی بلا و امتحان است و هم ناخوشی: «وَ قَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ و َمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَ بَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَ السَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (الأعراف، 168) ترجمه: و آنان را در زمين به صورت گروههايى پراكنده ساختيم برخى از آنان درستكارند و برخى از آنان جز اينند و آنها را به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها آزموديم باشد كه ايشان بازگردند. - در یک آیه می‌فرماید که حضرت ابراهیم (ع) را پس از نبوت و رسالت، به بلاهایی آزمودیم و چون موفق و سربلند بیرون آمد، به او مقام «امامت» را عطا کردیم: «وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (البقره، 124) ترجمه: و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمىرسد. پس می‌بینیم که «بلا» الزاماً یک بدبختی و گرفتاری شدید نیست که بر سر انسان بیاید، بلکه یک نوع و درجه‌ و سنخی از امتحانات را «بلا» می‌گویند. خداوند متعال وقتی حضرات ابراهیم و اسماعیل (ع) را به مسئله قربانی و ذبح امتحان می‌کند، می‌فرماید: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ – به درستی که این یک بلا (امتحانی) آشکار بود». ب – فتنه نیز الزاماً بد نیست: - چون به شرارت در نقشه‌کشی و برنامه‌ریزی برای ایجاد اختلاف، جدایی و تحمیل ناهنجاری‌ها بر فرد یا جامعه نیز «فتنه» گفته می‌شود، گمان می‌کنیم که «فتنه» خیلی کار بدی است. البته فتنه برای ظلم و فساد بد است و حتی خداوند دستور قتل فتنه‌گران را نیز صادر نموده است و تصریح نموده که «فتنه شدیدتر از قتل است - وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ». یعنی گمان نکنید که فقط کسانی که سلاح به دست گرفته و با شما می‌جنگند و جانتان را در معرض تهدید قرار می‌دهند دشمنان سرسخت و ظالمی هستند، بلکه «فتنه» به مراتب شدیدتر و زیان‌بارتر از قتال و قتل است. اما هر فتنه‌ای چنین نیست. فتنه نیز نوعی آزمایش است و خداوند متعال می‌فرماید: حتی اولاد و اموال شما نیز برای شما «فتنه» (محل و موضوع آزمایش) هستند: «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ» (الأنفال، 28) ترجمه: و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله] آزمايش [شما] هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است. ج – مصیبت نیز الزاماً بد نیست: همین‌طور است «مصیبت» که ما گمان داریم حتماً هر اتفاق ناگواری مصیبت است؛ در حالی که اصلاً چنین نیست. مصیبت یعنی برخورد کردن (اصابت کردن). انسان همیشه در معرض است و «صمد» نیست که چیزی به او برخورد نکند. اما هر برخوردی که بد نیست. ممکن است انسان با رشد علمی یا غنا و رفاه مادی برخورد کند و ممکن است با از دست دادن امکانات و متعلقات برخورد کند. اینها همه «مصائبی» است که انسان با آنها مواجه می‌گردد و ممکن است موجب سرور یا اندوه او شوند.
🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷 @Wiki_Shobhe 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : , , ⛔️ شبهه: ⛔️ @Wiki_Shobhe انسان هربار بمیره دوباره به همین دنیا بر میگرده حالا یا انسان یا حیوان اینقد میاد تا اوی وجودش خدارو پیدا کنه که اسمش هست میگن تا به اشراق برسه... ✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅ @Wiki_Shobhe اصل وجود انسان همان «روح» اوست. آن موجودی که به نام «آدم» یا «انسان» در این دنیا زندگی می‌کند، همان «روح» است و بدن ابزاری است که به او داده شده تا بتواند جهت رتق و فتق امورش در این دنیای مادی به وسیله‌ی آن عمل نماید. معرفت (شناخت)، عشق، نفرت، علاقه، انگیزه و ... همه حالات روحی است که توسط «بدن» در این دنیای مادی به منصه‌ی ظهور می‌رسد. اگر دو نفر نسبت به یک دیگر شناختی پیدا می‌کنند، روح آنهاست که با هم آشنا شده‌اند – اگر نفرت پیدا کنند نیز همین‌طور است. وقتی کسی با دیگری سخن می‌گوید، این روحش است که روح طرف مقابل را مخاطب قرار داده است، منتهی معانی مورد نظرش را در قالب الفاظ به وسیله‌ی زبان یا نوشتار (مادی) ظاهر و منتقل می‌نماید و وقتی کسی حرف گوینده را می‌شنود، روحش است که می‌شنود، منتهی به وسیله‌ی گوش یا چشم الفاظ و کلمات مادی را دریافت می‌کند و به وسیله‌ی «قلب» یا همان روحش، معانی و منظور را درک می‌کند. لذا در همین دنیا نیز ارتباط بین ارواح است، منتهی به وسیله‌ی بدن ظهوری مادی می‌یابد. لذا پس از مرگ و جدایی روح از شدیدترین متعلقش که همان بدن است، این شناخت‌ها و علایق و ارتباطات هم چنان باقی می‌ماند. و البته با این تفاوت که پس از مرگ، اراده و اختیار از آدمی سلب می‌گردد. یعنی چنین نیست که به هر کجا بخواهد بتواند برود و یا با هر کس بخواهد بتواند دیدار نماید و یا هر آن چه واقعیت دارد را الزاماً ببیند و درک نماید. و اگر ما (زندگان) به رغم آن که اصل وجودمان همان روح است و ارواح نمی‌میرند، متوجه این حضور یا ارتباط نمی‌شویم، بدین علت است که توجه‌مان به بدن است و هم چنین اغلب دریافت‌های ما در این دنیا به وسیله‌ی ابزار مادی صورت می‌گیرد (مثل چشم و گوش). در روایات نیز به تداوم این ارتباطات، به ویژه با خانواده که علایق بیشتری با آنها ایجاد شده، بیانات صریحی وجود دارد: از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که «مؤمن پس از مرگ از خانواده‌ی خود دیدار می‌کند و در مورد وضع آنها، آن چه را که از آن مسرور گردد، می‌بیند و آن چه را که از آن اندوهناک شود، بر او مخفی می‌ماند» (فروع کافی، جلد 3، باب: انّ المیّت یزور اله، ص 230، حدیث:1) از دلایل دیدن و یا مخفی ماندن برخی از احوال این است که برای مؤمن پس از مرگ عذابی وجود ندارد و حزن و اندوه خودش نوعی عذاب است، لذا اخباری که موجب اندوه وی گردد، بر او پوشیده می‌ماند. مضافاً بر این که این روایت دلالت دارد که اراده و اختیار دنیوی از او سلب شده است که نمی‌تواند همه‌ی واقعیات را دیده و درک نماید. هم چنین از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که: «هیچ مؤمن و کافری نیست که در هنگام ظهر نزد خانواده‌ی خویش حاضر نگردد. وقتی مؤمن خانواده‌اش را در حال انجام اعمال صالح می‌بیند، خداوند را حمد گوید و وقتی کافر خانواده‌ی خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند، بر آنان غبطه می‌خورد.» (همان مدرک، حدیث 2) در روایت دیگری بیان شده که: «اسحاق بن عمّار سؤال کرد: آیا شخصی که از دنیا رفته با خانواده‌ی خویش دیدار می‌نماید یا خیر؟ امام فرمودند: آری. پرسید: هر چند گاه؟ فرمود: بنا به منزلتی که نزد خدا دارد. هر هفته، هر ماه یا هر سال...» (همان مدرک، حدیث 3) در برخی روایات وارد شده که ارواح به دیدن بازماندگان می‌آیند (به ویژه والدین به دیدار فرزندان و بالعکس) و به آنان التماس می‌کنند که چیزی برای ما بفرستید، ولو به کمی یک جرعه آب یا یک پاره استخوان. پس، ارتباط ارواح با متعلقین تا وقتی در دنیا باقی هستند، برقرار خواهد ماند. منتهی چنان چه بیان شد، به کمیّت، کیفیت و چگونگی معین شده از سوی خداوند متعال..این حرفی که زدی گفتم که بیشتر مال هندوها هست که به تناسخ اعتقاد دارن در اسلام چنین چیزی نیست 🇮🇷 کانال ویکی شبهه 🇮🇷 @Wiki_Shobhe
خداوند می‌فرماید مؤمنین کسانی هستند که چون می‌دانند و باور کرده‌اند که از کجا آمده و به کجا می‌روند؟ و نیز می‌دانند و باور کرده‌اند که هیچ چیز به خودش استقلالی ندارد و همه مخلوق و بنده‌ی او هستند، نه وقت اصابت یک امتیاز از خود بی‌خود شده و طغیان می‌کنند و نه وقت اصابت یک حادثه ناگوار و از دست دادن یک نعمت، امید و اهداف خود را فراموش می‌کنند و زود با بیان نگرش خود به حقایق عالم هستی (جهان‌بینی) تصریح می‌کنند که ما «نه از هستیم و نه به سوی آن می‌رویم» که با آمدن یا رفتنش خود و خدای خود را فراموش کرده و بلغزیم. بلکه ما از خدائیم و بازگشتمان به سوی اوست. به آیه‌ی ذیل توجه شود که هم واژه‌ »بلا» در آن استعمال شده و هم «مصیبت» و به خوبی تشریح شده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» (البقره، 155 و 156) ترجمه: و قطعاً شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جان‌ها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را * [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏گرديم. د – تفاوت امتحان، فتنه، بلا و مصیبت: امتحان، فتنه و بلا، همه آزمایش هستند، اما در مراتب و چگونگی‌های متفاوت. به عنوان مثال: معمولاً عمل و عکس العمل انسان در خصوص هر موضوعی «امتحان» است. حتی در مواجه با یک لیوان آب نوشیدنی انسان امتحان می‌شود که چگونه برخورد می‌کند و آیا احکام الهی را در چگونگی مالکیت، سلامت، حق‌الناس، اسراف، رعایت محتاج و ... رعایت می‌کند یا خیر؟ ممکن است موضوع امتحان سخت‌تر باشد. یعنی توجه داشتن به خدا و اطاعت اوامر و نواهی او در این مورد به راحتی نوشیدن یک لیوان آب یا ... نباشد، بلکه تصمیم‌گیری و عمل سخت است. مثل شرکت در جنگ و جهاد با مال و جان. در این گونه موارد اغلب به امتحان «بلا» اطلاق می‌گردد. ممکن است موضوع امتحان به وضوح و آشکاری خوردن و آشامیدن، نماز و روزه، یا جنگ و جهاد نباشد، بلکه کم یا زیاد، پیچیده باشد، دقت بخواهد، شناخت مستلزم بصیرت، ثبات مستلزم ایمان راسخ و عمل مستلزم عزمی استوار باشد که معمولاً به آن «فتنه» گفته می‌شود. چه فتنه نعمتی مانند همسر و اولاد باشند، چه نقمتی مانند دشمنی‌های پیچیده و پنهان. پس فتنه هم بالذاته و حتماً «بد» نیست. ه – از خدا بد صادر نمی‌شود: خداوند متعال هستی محض، کمال محض و خیر محض است، پس هیچ گاه از او «شرّ و بد» صادر نمی‌گردد. بدیهی‌ها همه از سنخ نیستی هستند، نبود علم، نبود حِلم، نبود حکمت، نبود رأفت و رحمت و ...، موجب بروز بدی‌های هستند که خداوند متعال از این نقص‌ها منزه (سبحان) است. لذا چه در آیات قرآنی و چه در احادیث و روایات و چه به حکم عقل بیان و استدلال شده است که هر امتحان، بلا، فتنه و مصیبی که برای شما عواقب سوئی داشت، از خودتان است. پس نباید مثل انسان‌های جاهل گمان نمود که هر چه کار خوب کردیم و به نتایج مثبتی رسیدیم، همه هنر خودمان بوده و هر چه ناگوار بود، لابد خدا کرده و خدا این طور خواسته است. لذا فرمود: بازتاب عمل‌تان به خودتان بر می‌گردد. هر آن چه خوب بود برای خود شماست و هر آن چه بد کردید، خدا برخی را می‌بخشد و گاه بازتاب پاره‌ای از گناهان را به شکل مصیبت‌های ناگوار را می‌چشاند تا به عواقبش پی‌ببرید و برگردید و البته برخی نیز برای آخرت می‌ماند: «وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ» (الشوری، 30) ترجمه: و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏ گذرد. «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» ترجمه: فساد در خشكى و دريا به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آوردند نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده‏اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند. پس از خدا «بد» صادر نمی‌گردد. یزید به حضرت زینب (ع) گفت: دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟ یعنی فعل بد را به خدا نسبت داد؟ ایشان هم در پاسخ فرمودند: «ما رأیتُ الاّ جَمیلاً چیزی جز زیبایی ندیدم». یعنی آن چه خدا کرد، همه لطف، عشق، زیبایی و تجلی بود و آن چه تو کردی همه سیاهی، ظلم و هلاکت بود. - این که بر اساس احادیث و روایات گفته‌اند: «هر که در این بزم مقرب‌تر است، جام بلا بیشترش می‌دهند»، قاعده‌ی روشنی است. یعنی هر که بخواهد رشد کند، باید بیشتر زحمت بکشد و دنیا نیز بهشت نیست که ارتقا بدون تحمل سختی به دست آید و هر کس بخواهد به کلاس بالاتری رود، باید خود را برای قبولی در امتحان کلاس و مرتبه فعلی آماده‌تر کند ویکی شبهه @wiki_shobhe
🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷 @Wiki_Shobhe 🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐 ◀️شبهه 💡کلمات کلیدی : ⛔️ شبهه: ⛔️ @Wiki_Shobhe. خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى كند, سهم پسر چون سهم دو دختر است. و اگر [همه ورثه] دختر [و] از دو تن بيشتر باشند سهم آنان دو سوم ماترك است و اگر [دخترى كه ارث مى برد] يكى باشد نيمى از ميراث از آن اوست و براى هر يك از پدر و مادر وى [=متوفى] يك ششم از ماترك [مقرر شده] است , اين در صورتى است كه [متوفى] فرزندى داشته باشد ولى اگر فرزندى نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند براى مادرش يك سوم است [و بقيه را پدر مى برد] و اگر او برادرانى داشته باشد مادرش يك ششم مى برد [البته همه اينها] پس از انجام وصيتى است كه او بدان سفارش كرده يا د ينى [كه بايد استثنا شود] شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما سودمندترند [اين] فرضى است از جانب خدا زيرا خداوند داناى حكيم است (۱۱) تمام ریاضی دانان و دنیا را جمع کنید اگر توانستند طبق فرمول قرآن را تقسیم کنند.!!!!! بنا به این آیه اگر مردی بمیرد وهمسرو پدر و مادر و دو دختر داشته باشد سهم ارث آنان به این قرار خواهد بود: 8/1 /1 /1 /2 اگر نسبتهای زیر را جمع کنید متوجهُ اشتباه این علم خواهید شد 8/1+6/1+6/1+3/2=3/7 ملاحظه می فرمایید که کسر بزرگتر از واحد شد . جالب اینجاست که در پایان آیه می‌‌گوید: زيرا خداوند داناى حكيم است ✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅ @Wiki_Shobhe 🍀چگونگی تقسیم ارث در اسلام ( تفسیر آیات ۱۱ و ۱۲ سوره ی نساء ) ☘تفسیر آیه ی ۱۱ : 1⃣ارثی که به فرزندان می رسد : یُوصِیکمُُ اللَّهُ فىِ أَوْلَادِکُمْ 🔶اگر میت دارای فرزندان پسر و دختر است : ◀️لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیَینْ ( پسر دو برابر دختر ) 🔶اگر میت دارای دو دختر یا بیشتر از دو دختر است : ◀️فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَینِْ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ ( سهمشان دو ثلث است ) 🔶 اگر میت فقط یک دختر دارد : ◀️وَ إِن کاَنَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ  ( سهمش نصف اموال میت است ) ✅نکته ۱ : بیشتر بودن ارث مرد نسبت به زن در برخی فروض تضییع حق زن نیست چرا که در سیستم خانواده در اسلام هزینه های زندگی بر عهده ی مرد است و اگر ارث بیشتری می گیرد از طرف دیگر مهریه و نفقه بدهکار است. در واقع از نظر اسلام ، زن فقط در سود شریک است و در ضرر شریک نیست بر خلاف مرد. ✅نکته ۲ : قابل توجه اینکه از نظر جملهبندى و طرز بیان ، ارث دختران اصل قرار داده شده و ارث پسران به صورت فرع و با مقایسه به آن تعیین گردیده، زیرا مىگوید: ” پسران دو برابر سهم دختران میبرند” در حالى که مى توانست بگوید : ” للانثى نصف الذکر- براى زن نصف مرد است” ولى این چنین نگفت. و این یک نوع تاکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مىکردند. به عبارت دیگر ارث زن را اصل در تشریع قرار داده و ارث مرد را به طفیل آن ذکر کرده تا مردم براى فهمیدن اینکه ارث مرد چه مقدار است محتاج باشند به اینکه ارث زن را بدست آورند. 2⃣ارثی که به  پدر و مادر می رسد : 🔶اگر میت فرزند دارد : ◀️وَ لِأَبَوَیْهِ لِکلُِّ وَاحِدٍ مِّنهُْمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کاَنَ لَهُ وَلَدٌ ( سهم هریک از پدر و مادر یک ششم است ) 🔶اگر میت فرزند ندارد ، ◀️این حالت خودش دو صورت دارد : ◀️الف) میت دارای چند برادر است و به عبارت دیگر پدر میت چند فرزند پسر دارد : فَإِن کاَنَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ ( سهم مادر یک ششم است ) ◀️ب) میت دارای چند برادر نیست : فَإِن لَّمْ یَکُن لَّهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ ( سهم مادر یک سوم است ) ❎تذکر ۱ : تقسیم ارثی که در بالا گفته شد همه بعد از انجام وصیت و دَیْنی است که بر عهده ی میت است.( مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصىِ بهَِا أَوْ دَیْنٍ ) ❎تذکر ۲ : قانون ارث بر اساس مصالح واقعى بشر استوار شده، و تشخیص این مصالح به دست خداست، زیرا انسان آنچه را مربوط به خیر و صلاح اوست در همه جا نمىتواند تشخیص دهد، ممکن است بعضى گمان کنند پدران و مادران بیشتر به نیازمندىهاى او پاسخ مىگویند، و بنا بر این باید در ارث بر فرزندان مقدم باشند، و ممکن است جمعى عکس این را فکر کنند و اگر قانون ارث بدست مردم مىبود هزار گونه هرج و مرج و نزاع و اختلاف در آن واقع میشد، اما خدا که حقایق امور را آن چنان که هست مىداند قانون ارث را بر نظام ثابتى که خیر بشر در آن است قرار داده.( ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ لَا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکمُْ نَفْعًا ) مثلا میتی که پدر و مادر دارد معلوم است که خیلی عمر نکرده است .⬇️⬇️
و ممکن است پدر و مادرش از سهم الارثِ خود دیون شرعی او را بپردازند و یتیمانش را سرپرستی کنند و یا برای او خیرات و مبرات بدهند که بیشتر به نفع میت باشد. پس کسی نگوید که در چنین فرضی بهتر است همه ی ارث به بچه ها برسد و کسی نمی تواند اشکال کند که رسیدن ارثِ چنین شخصی به پدر و مادرش اشتباه است. ❎تذکر ۳ : قانون ارث قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است و احکامى که صادر مى کند از روى علم و حکمت است.( فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیما ) ☘تفسیر آیه ی ۱۲ : 🚻ارث همسران از یکدیگر 1⃣ ارثی که از زن به مرد می رسد : الف)اگر زن فرزند ندارد : وَ لَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّهُنَّ وَلَدٌ ( نصف مالش به شوهر می رسد ) ب)اگر زن فرزند دارد : فَإِن کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ ( یک چهارم مالش به شوهر می رسد ) ❎تذکر : البته ارث زن بعد از انجام وصیت او و پرداخت دیونی که دارد تقسیم می شود که این نشان دهنده ی این است که زن از نظر اسلام حق وصیت و معامله دارد بر خلاف گروهی که زن را سفیه می دانستند یا به او حق تصرف نمی دادند.( مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ ) 2⃣ارثی که از مرد به زن می رسد : الف)اگر مرد فرزند ندارد : وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّکُمْ وَلَدٌ ( یک چهارم مالش به همسر می رسد ) ب) اگر مرد فرزند دارد : فَإِن کَانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُم ( یک هشتم مالش به همسر می رسد ) ❎تذکر ۱ : در اینجا نیز ارث مرد بعد از انجام وصیت او و پرداخت دیونی که دارد تقسیم می شود.( مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ ) ❎تذکر ۲ : بحثی مطرح است که آیا زن از تمام دارایی شوهر حتی زمین و اموال غیر منقول ارث می برد یا اینکه فقط از اموال منقول ارث می برد؟ اگرچه نظر مشهور فقهاء شیعه این است که زن از زمین ارث نمی برد ولی دیدگاه استاد عابدینی این است که زن از همه ی اموال شوهر حتی زمین ارث می برد. برای توضیح بیشتر در این زمینه می توانید به مقاله ی ایشان با نام ( ارث زن از تمامی دارایی شوهر ) مراجعه کنید که در مجله ی فقه اسلامی ، شماره ی ۱۵ و ۱۶ به چاپ رسیده است. ❓سوال ۱ : چرا در آیات ارث ، مرد مورد خطاب قرار می گیرد و زن به صورت غایب فرض شده است؟ آیا این ، نشان دهنده ی پایین بودن درجه ی زن نیست؟ 🔅جواب : ۱- اسلام به خاطر اهمیتی که برای حیای زن قائل است حتی در کلماتی که استفاده می کند نیز سعی دارد زن را در حالتی قرار دهد که حُجب و حیای او به کاملترین وجه حفظ شود و به همین خاطر در این آیات مرد را مورد خطاب قرار داده است. ۲- علاوه بر این ، اسلام مسئولیت های اجتماعی را بر دوش مرد گذاشته است و چون تقسیم ارث یک مسئولیت اجتماعی است طبیعتا مرد در آن مورد خطاب است چون اوست که وظیفه ی تقسیم ارث را بر عهده دارد و زن جز دریافت ارث کار دیگری ندارد. ۳- همچنین از اول سوره تا کنون خطابها مذکر بوده ، نظیر تمامی خطابهای قانونی و بر خلاف روش گذشته عمل کردن نیازمند توجیه است. ❓سوال ۲ : زن که یک عمر با مرد زندگی می کند و برای او زحمت های زیادی می کشد چرا در صورتی که مرد ، فرزند داشته باشد فقط یک هشتم مال او را به ارث می برد؟ آیا این ، ظلم در حق زن نیست؟ آیا چنین تقسیمی ، مجوزی برای فرزندان نیست که مادرشان را پس از فوت پدر از خانه بیرون کنند؟ 🔅جواب : اولا باید گفته شود که زن ، مهریه نیز دارد و اگر مهریه ی او داده نشده است باید قبل از تقسیم ارث از اصل اموال میت کم شود و به خصوص امروزه با مهریه هایی که تعیین می شود عملا بسیاری از اموال شوهر به همسرش می رسد. ( از این نکته غافل نشویم که مهریه های سنگین موجب تعطیلی قانون ارث می شود و از دیدگاه استاد عابدینی ، مهریه نباید به مقداری باشد که موجب تعطیلی قانون ارث شود. ) ثانیا یادمان نرود که نفقه ی زن در طول زندگی بر عهده ی شوهر بوده است. ثالثا اصل این است که زن ، شوهر می کند و از طرف شوهرش به مهریه و نفقه و مسکن دست پیدا می کند. با توجه به مجموع این نکات می توان گفت تقسیم ارثی که در اسلام گفته شده موجب ظلم در حق زن نیست. ✅نکته ۱ : در برخی فروض ، ترکه ی میت از مقدار سهامی که در قرآن گفته شده است کمتر است و در واقع طبق سهامی که قرآن معرفی کرده ، پول ، کم می آید. 🔸مثال : اگر ورثه، پدر و مادر و چند دختر و شوهر بوده باشند، ارث هریک از پدر و مادر ، یک ششم و ارث چند دختر ، دو سوم مال است و ارث شوهر، یک چهارم مال است که مجموع آنها ،پانزده دوازدهم مىشود یعنى سه دوازدهم از مجموع مال بیشتر مىگردد. در اینجا این بحث پیش می آید که آیا سه دوازدهم باید به طور عادلانه و به نسبت سهام از همه ورثه کم شود؟ و یا اینکه از افراد معینی کم گردد ؟⬇️⬇️
در میان دانشمندان اهل تسنن این است که باید از همه کم شورا فقها” عول” مىنامند و در مثال فوق مىگویند : سه دوازدهمِ کم آمده باید از همه ، به نسبت سهام آنها کم شود. ⬅️ولى به عقیده” فقهاى شیعه” همیشه کمبود به افراد خاصى متوجه مىشود و در مثال فوق، کمبود را فقط به دختران مىزنند و مىگویند: همانطور که در حدیث وارد شده” ممکن نیست خداوندى که حساب همه چیز، حتى ریگهاى بیابان را دارد، سهام ارث را طورى قرار دهد که کسرى داشته باشد” حتما خداوند در این گونه موارد، قانونى وضع کرده که با توجه به آن قانون، کمبودى متصور نیست و آن قانون، این است که در میان وارثان، بعضى در قرآن سهم ثابتى از نظر” حداقل” و” حداکثر” براى آنها ذکر شده، مانند سهم شوهر و زن و پدر و مادر ولى بعضى دیگر چنین نیستند، مانند” دختران تنها” و” تک دختر”، از این مىفهمیم که همیشه کمبود و کسرى باید به آنها بخورد که حد اقل و حد اکثر سهم آنها، مشخص نشده یعنى در نوسان است، لذا در مثال فوق، کمبودى متوجه شوهر و پدر و مادر نمىشود و تنها سهم دختران کم می شود. ✅نکته ۲: در برخی فروض ، ترکه ی میت از مقدار سهامی که در قرآن گفته شده است بیشتر است و در واقع طبق سهامی که قرآن معرفی کرده ، پول ، زیاد می آید. 🔸مثال : اگر مردى از دنیا برود و تنها یک دختر و مادر از او باقى بماند، مىدانیم که سهم مادر در این صورت یک ششم و دختر ، نصف (سه ششم) مال مىباشد که مجموع آنها چهار ششم مىشود، یعنى دو ششم اضافه مىماند. ⬅️در اینجا فقهاى اهل تسنن مىگویند: این اضافى را باید به” عصبه” (بر وزن کسبه) یعنى مردان طبقه بعد داد و این را اصطلاحا” تعصیب” مىنامند، ⬅️ولى فقهاى شیعه معتقدند که همه آن را باید در میان همان طبقه به نسبت سهامشان تقسیم کرد زیرا با وجود طبقه قبل، نوبت به طبقه بعد نمىرسد به علاوه دادن مقدار اضافى به مردان طبقه بعد، شبیه قوانین دوران جاهلیت است که زنان را بدون دلیل از ارث محروم مىساختند. 3⃣ارثی که از کلاله به خواهرش می رسد : تعریف کلاله :👈 کلاله عنوانى است براى شخصى که از دنیا رفته در حالى که نه پدر و مادرى دارد و نه فرزند. شاید انتخاب این عنوان براى او به خاطر این است که او کَلِّ بر دیگران است و مایه ى سختى آنهاست. ⏪و اما ارثی که از کلاله به خواهران و برادرانش می رسد دو صورت دارد : الف) 👈یا برادران و خواهران مادری میت هستند که خود شامل دو فرض می شود : ◀️۱- خواهران و برادران او یک یا دو نفر هستند : فَلِکلُِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ ( برای هر کدام یک ششم ) ◀️۲- خواهران و برادران او سه نفر یا بیشتر هستند : فَإِن کَانُواْ أَکْثَرَ مِن ذَالِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فىِ الثُّلُثِ ( همگی یک سوم ) ب) 👈یا خواهران و برادران ابوینی هستند که این صورت نیز دارای چند فرض است : ◀️۱- اگر فقط یک خواهر باشد : إِنِ امْرُؤٌاْ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ ( سهم او نصف اموال کلاله است ) ◀️  ۲- اگر فقط یک برادر باشد : وَ هُوَ یَرِثُهَا إِن لَّمْ یَکُن لهََّا وَلَدٌ ( سهم او تمامی اموال کلاله است ) ◀️۳- اگر دو خواهر باشند : فَإِن کاَنَتَا اثْنَتَینِْ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ ممَِّا تَرَکَ ( سهم آنها ، دو سوم اموال کلاله است ) ◀️ ۴- اگر هم برادر داشته باشد و هم خواهر : وَ إِن کاَنُواْ إِخْوَةً رِّجَالًا وَ نِسَاءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیَینِْ ( سهم هر مرد دو برابر سهم هر زن است ) ❓سوال : آیه ی ۱۲ سوره ی نساء و آیه ی ۱۷۶ سوره ی نساء هر دو ارث کلاله را مطرح کرده و در ظاهر با هم تنافی دارند. حال طبق توضیحاتی که در بالا داده شد آیه ی ۱۲ سوره ی نساء مربوط به خواهران و برادران مادریِ کلاله دانسته شد و آیه ی ۱۷۶ مربوط به خواهران و برادران ابوینی کلاله. ⁉️ آیا شاهدی بر این مطلب وجود دارد؟ 🔅جواب : شاهد بر این مطلب این است که معمولا کسانى که بالواسطه با شخص متوفى مربوط مىشوند، مقدار ارثشان به اندازه همان واسطه است، یعنى برادران و خواهران مادرى به اندازه سهم مادر مىبرند که یک سوم است، و برادران و خواهران پدر و مادرى، سهم ارث پدر را میبرند که بقیه ی مال است و چون آیه ۱۲ در باره ارث برادران و خواهران روى یک سوم دور میزند و آیه ۱۷۶ روى تمامی مال باقیمانده ، روشن میشود که آیه ۱۲ در باره آن دسته از برادران و خواهران است که تنها از طریق مادر با متوفى مربوطند، ولى آیه ۱۷۶ در باره برادران و خواهرانى است که از طریق پدر و مادر مربوط مىشوند. به علاوه روایاتى که از ائمه اهل بیت ع در این زمینه وارد شده نیز این حقیقت را اثبات میکند. ❎تذکر : در نبود برادران و خواهران ابوینی ، برادران و خواهران ابی جای آنان می نشینند. yon.ir/imTR کانال ویکی شبهه @Wiki_Shobhe