eitaa logo
تو فقط لیلی باش... 💚
1.7هزار دنبال‌کننده
215 عکس
86 ویدیو
2 فایل
ـ✨﷽✨ـ 📗داستان واقعی و جذاب زندگی رضوان بانو💜 🌺جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت "لتسکنوا الیها"🌺 📈 ادمین تبلیغات 🏡کانال های دیگر ما @Zendegi_Bakhsh @RezgheSoty پیام ناشناس به ما: https://gkite.ir/es/9700924
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰🔰🔰🔰 (بخش سوم) تمام اینها رو گفتم که برسم به اون شب ... شبی از شبهای دوران جاهلیتم که با همسر جان یک دعوای مفصل کرده بودیم و من با چشمهایی پر از اشک به اتاق پناه برده و در رو محکم بسته بودم! خوب یادم هست که روی تخت نشستم و پرده رو کنار زدم. اون موقع توی خونه قبلیمون بودیم که واحدمون جنوبی بود و شبها نمای زیبایی از تمام تهران از پنجره مون دیده میشد. من به اون نقطه های کوچک و بزرگ روشن نگاه میکردم و با خودم فکر میکردم که الان هر کدوم از اونها، خانه هایی هستند که در اونها آدمهایی زندگی میکنند که هر قدر هم که بیچاره باشند، لااقل از من خوشبخت ترند، چون دیگه بدتر از وضع من در عالم امکان پذیر نبود ... نگاهم تا خط افق رفت و روی چهار خط نورانی متوقف موند. به نظرم رسید که رنگشون سبزه، اما شاید هم خطای دید بود. مدت زیادی لازم نداشتم تا بفهمم اونجا مرقد امام خمینی بود ... و فقط خدا میدونه که با دیدنش چه حسرتی از اون روزگاران طلایی، از اونهمه آزادی و حالهای خوشی که براتون گفتم در دلم زبانه کشید. یادم اومد که کسی در اونجا آرمیده که در انتهای وصیت نامه ش گفته بود: " من با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌كنم‌ ... "  و من در اون لحظه چقدر احتیاج داشتم که مثل اون باشم. چطور ممکن بود کسی بتونه بعد از اونهمه فراز و نشیب در زندگیش، همچین حال حسرت برانگیزی داشته باشه ... چقدر از گره کوری که به زندگیم افتاده بود، از اینهمه دور شدنم از خدا، از اینهمه جر و بحثهای بی معنا و پافشاری روی چیزهایی که خودم هم ته دلم قبولشون نداشتم و فقط طوطی وار تکرارشون میکردم خسته شده بودم. دلم از همون آرامشها میخواست که اون در لحظه ترک دنیا داشت : یک دل آرام ... یک قلب مطمئن ... یک روح شاد ... و یک ضمیر امیدوار به فضل خدا ... یادم هست که بلند شدم و از همون دور به مرقد سلام دادم. و دستها و صورتم رو نه به پنجره، که به ضریحی که کیلومترها با من فاصله داشت چسبوندم و به اندازه تمام غم و غصه هام اشک ریختم ... من همون " امید و نوید" امام بودم، با اون سر پرشور، که حالا کارم به اینجا رسیده بود ... این خونه مون شمالی هست و نمیشه ازش مرقد رو دید ... اما دوست دارم امشب ، و در سالگرد رسیدن امام به اون آرامش مطلق ، وقتی هوا تاریک شد یک طبقه برم بالا روی پشت بام، و از اونجا به اون چهار خط نورانی در افق سلام بدم ... و بگم که من حالا دارم یک شمه ای از اون آرامش و اطمینان حسرت برانگیز رو مزمزه میکنم. بگم که هنوز هم میتونه روی من بعنوان " امید و نوید" ش حساب کنه. اینکه خیالش راحت باشه که من نه فقط خودم تمام تلاشم رو میکنم که نذارم انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفته، بلکه سعی میکنم بچه هام رو هم در این مسیر تربیت کنم ... اینکه هنوز هم میتونه امیدوار باشه که ما با علم و عمل، با علم و تهذیب نفس، با علم و عمل صالح، بر مشكلات خودمان غلبه خواهیم کرد ... و ازش بخوام برام دعا کنه که من هم بتونم اونقدر زیبا زندگی کنم که مثل خودش در موقع رفتن بهم خطاب بشه : یا ایتها النفس المطمئنه ! ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ... ای کسی که نفست به مرتبه بالای اطمینان رسیده است! دوران سختی و امتحانهای دشوار زندگی تمام شد! حالا دیگر به آغوش امن پروردگارت بازگرد، در حالیکه هم تو از او راضی هستی و هم او از تو ... ( ترجمه به مضمون) دوست دارم برای آن پدر بزرگ مقتدر اما مهربان کودکی‌هام بخونم : " یاد آن آشنای پیر بخیر که نگاهش چه پاک و روشن بود شب که در آسمان دعا میکاشت نگران ستاره ی من بود ... " + نوشته شده در دوشنبه سیزدهم خرداد 1392ساعت 18:14 توسط رضوان | آرشیو نظرات   (بخش_سوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
بسم الله الرحمن الرحیم 📱پاسخ به یک سوال مهم فراگیر: 🤔برای بچه‌هامون موبایل یا تبلت بخریم یا نه؟👇 💯https://eitaa.com/manedigaremaa/3563
🎊 برای بار در فضای مجازی🇮🇷 📢 انتشار رایگان فایل های جلد هشتم کتاب ناب تربیت کودک 🌸" منِ دیگرِ ما " 🌸 نوشته: ✨ فوق العاده کاربردی 💎 ویژه عزیز و و و محترم ✳️ حتی اگر کتاب را خوانده اید، شنیدن فایل های صوتی کتاب اثر بخشی آن را چندین برابر می کند، شک نکنید! 🖌هزاران و و این فایلهای صوتی را در تله‌گرام شنیده‌اند شما هم به ما بپیوندید👇 💌 http://eitaa.com/joinchat/3645833232C98f7c3dfe4🌸ارسال فایل های جلد هشتم با موضوع مهم ِ 💌 و در / ۳۰ اردیبهشت همزمان با ⭐️ 😍
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ ما جمعه را به عشق تو تعطیل کرده‌ایم... سلام آقای تمام مهربانیها امروز روز مبعث است. همان عید بزرگ موعود که از آغاز خلقت همه انتظارش را می کشیدند. همان عید بزرگی که شیطان با تمام دار و دسته اش تمام تلاشش را به کار برد تا کاملترین دین الهی به بشر نرسد. همان روز عظیم که با نزول اولین کلمه های وحی و پایان دوران جاهلیت بشر، نعره ی نامیدانه شیطان در فضا پیچید ... اما آیا حقیقتا ناامید شد ؟ شما بهتر از هرکس میدانید که نشد، و به خاطر این بیشتر دانستنتان بیشتر از همه از اینهمه بازگشت بشر به قهقرا رنج میبید ... از این " انقلبتم علی اعقابکم" که بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله گریبانگیرمان شد، و قدم قدم ما را به جایی رساند که حالا داریم در دوران جاهلیت مدرن زندگی میکنیم. جاهلیتی به مراتب پیچیده تر و ظلمانی تر از آنچه بشر در ۱۴۰۰ سال قبل در آن فرو رفته بود ... و من خیلی وقتها به آن بعثت دوباره فک میکنم ... به آن روز که شما در کنار خانه کعبه دوباره برای نجات بشریت مبعوث می شوید ... به اینکه چه سری ست در اینکه که دوران بعثت اول نادانی و جهل آدمها عامل جاهلیتشان بود، و این بار علم و دانش فراوانشان! به شما فکر میکنم، و به این جاهلیت مدرن ... و اینکه شما چطور میخواهید ظلمت این شب یلدا را از وجود ما آدمها پاک کنید. ما که خودمان را علامه دهر میدانیم و دینمان هم که الحمدلله مو لای درزش نمیرود! ... نمیدانم چطور میخواهید مُجدداً لِما عُطِل من احکام کتاب الله باشید؟ چطور میخواهید اسلام حقیقی را از زیر اینهمه انحرافها و بدعتها بیرون بکشید و آن را دوباره به ما هدیه کنید؟ ... اصلا بگذارید راستش را بگویم: میترسم ... میترسم از اینکه ما شیعیان شما هدیه گیرندگان خوبی نباشیم. میترسم از آن نگاههای پر کینه ... آن منافع بر باد رفته، آن سرهای بی کلاه مانده ... از اینکه نمیدانم قرار است در آن بعثت تازه چه کسی ابوسفیان باشد و چه کسی هند جگرخوار ؟ چه کسی به سوی شما بشتابد و چه کسی از شما فرار کند ... از اینکه نمیدانم آیا آنقدر ولایت شما در وجودم ریشه کرده است که حاضر باشم بدون هیچ چون و چرایی به هر آنچه شما امر میکنید خاضعانه " چشم مولای من" بگویم ... میترسم از اینکه تا آن موقع یاد نگرفته باشم که نباید در کنار اقیانوس عظیم وجود شما، آب باریکه ی عقلم را ملاک عملم قرار بدهم ... آقای خوبم، میترسم. از این جاهلیت مدرن میترسم. از این که عادتم داده اند زیادی خودم را به رسمیت بشناسم، میترسم. از اینکه خیال میکنم هر چیزی با عقل ناقص من جور در نیاید، از اصل و اساس باطل است میترسم ... روزگار بدیست، آقای مهربان من ... ترس وحشتناکی ست ... یکبار که داشتم صفحه تلویزیون را گردگیری میکردم، به ذهنم رسید که هیچ بعید نیست اولین دیدار من با شما از این قاب بزرگ مستطیل شکل باشد. شاید وقتی شما در کنار کعبه ظهور میکنید، دوربینهای شبکه های خبری مستقر در مکه، بطور زنده و مستقیم این بعثت دوباره را پوشش بدهند. و من شما را ببینم که در کنار پرده کعبه دارید میگویید: " یا ایها الناس! انا نستنصر الله و من اجابنا من الناس ... ( ای مردم! ما برای خدا از شما یاری می طلبیم و کیست که ما را یاری کند؟ ... ) و بعد تمام تنم لرزید ... اگر قرار باشد مردم دنیا شما را از دریچه لنزهای دوربین خبرنگاران ببینند و با حقیقت ماجرای ظهورتان، از خلال گزارشهای خبری تحلیلی آشنا بشوند. و اگر قرار باشد سایتها و وبلاگها درباره این ظهور بنویسند و مردم دنیا از زاویه دید صاحبان مافیای جهانی رسانه با شما آشنا بشوند، این وسط خیلی از حقایق نابود خواهد شد ... اینطوری شاید خیلیها نتوانند زیبایی ظهورتان را درک کنند و آن جنگی که برای رهایی بشریت به راه افتاده را جنگی خونخوارانه و تروریسم اسلامی به حساب بیاورند ... حتی خود ما شیعه ها که سالها در انتظار آمدنتان و به راه افتادن آن جنگ رهایی بخش بوده ایم ... آقای خوبم، من خوب میدانم که جنگ بزرگ شما نه با آدمها، که با رسانه هاست ... رسانه هایی که شک ندارم از همان لحظه های اول ظهور ماجرا را تحریف خواهند کرد و هزار جور شک و تردید به ذهن و دل آدمها خواهند انداخت ... خوشبختی مردم آن روزگار مکه این بود که خودشان با چشمهای خودشان پیامبر صلی الله علیه و آله را میدیدند و پیام را مستقیم از خود ایشان با زبان خود ایشان دریافت میکردند. این وسط واسطه ی نه چندان امینی به نام رسانه وجود نداشت که بتواند به لطایف الحیل پیام را تحریف کند و شنونده را چنان مسخ کند که هیچ جوری زیر بار جعلی بودن خبر نرود ... (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 (بخش دوم) و من میترسم از روزی که من هم یکی از طعمه های این تیترهای پر طمطرق باشم: " آیا مهدی حقیقتا برای نجات بشریت امده است، یا تمام اینها نوعی تازه از جنگ قدرت است؟ " " چه کسی میتواند تضمین کند که این همان مهدی موعود واقعی ست؟" " اگر مهدی حقیقتا امام است، باید در یک مناظره زنده و مستقیم اساتید بزرگ اقتصاد را ازکارامد بودن برنامه های اقتصادی آینده اش، مطمئن کند! " " تکلیف معاملات باطل شده و سودهای ربوی چیست؟ آیا تمام اینها یک بازی تازه برای خالی کردن جیب مردم نیست؟ " " گزارشی محرمانه از حسابهای بانکی مخفیانه " و ...   آقا مرا دریابید ...  آن روزهای زیبا میتواند خیلی وحشتناک باشد، اگر من نتوانم درست تشخیص بدهم ... واااای بر من اگر نتوانم حقیقت را بفهمم و بازیچه دست مافیای رسانه بشوم ... آقای مهربانم کمکم کنید که در این چند صباح باقیمانده تا آن روزگار طلایی، درست فهمیدن را یاد بگیرم ... به نادانیم رحم کنید و دانایم کنید . آنقدر که بتوانم از پشت پرده پر زرق و برق پروپاگاندا، از ورای خطوط نامه های سرگشاده و بیانیه های عالمانه و گزارشهای جسورانه، حقیقت بی رنگ و ریا را ببینم ... و بصرتی بدهید تا بتوانم لایق درک نور مطلق وجودتان باشم ... بعثت اولی را به شما که بزرگترین پرچمدار آن بعثت در دوران ما هستید، تبریک میگویم ... و کسی چه میداند؟ شاید روزی آنقدر لایق باشم که آن بعثت مجدد را به خود خود خودتان تبریک بگویم ... آرزو بر جوانان عیب نیست ... (بخش_دوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
( برای عزیزان قمی که فرزند پسر دارند ارسال کنید)💚👇
✅ آغاز ثبت‌نام دبیرستان پسرانه دوره اول "صدرا" در پایه شروع پیش ثبت‌نام از 1401/02/04 مکان: مجتمع فرهنگی نور، دبیرستان "صدرا" ♦️توجه: قبل از اقدام برای ثبت‌نام در سایت مدارس صدرا، پیش ثبت‌نام در مدرسه صورت می‌گیرد. تلفن : 38757817 موبایل : 09128952694 @sadrayenoor_ir
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ المنه لله که در میکده باز است... سلااااااام. من برگشتم! ... به لطف خدا سفر خیلی خوبی بود. برای اولین بار آرزوی من محقق شد و ما یه سفری بجز شمال رفتیم! ( البته مشهد سالیانه استثناست. من مشهد رو جز مسافرتها حساب نمیکنم ... مشهد رفتن برام مثل تنفس و ذخیره کردن اکسیژن برای یک سال تمام هست) . با اجازه تون رفتیم سمت کاشان و نیاسر و مشهد اردهال و بعد موقع برگشت هم قم ... چقـــــــــَدر قم در این ۳ سالی که من نرفته بودم عوض شده. چقدر اون رودخونه خشک شده بامزه تبدیل به اتوبان شده ... چقدر به اون گنبد راه راه که به قول همسرجان مثل دستارهای مقامات عهد شاه عباس بود خندیدیم ... و سوهان حبه ای که کشف جدید این بارمان بود ( اگرچه فکر کنم برای شماها تازگی نداشته باشه! ) اون بخش از ایران اینقدر برام زیبا بود و تازگی داشت که هنوز هم مبهوتم ... اصلاً کلا فضا و حال و هوای آدمها با شمال متفاوته ... و البته برگشتیم با یک عالمه عرقیجات و گیاهان معطر مثل به لیمو و بهار نارنج و پونه کوهی و ... که قراره به صورت دمنوش یا روی ماست و ... مصرف بشن و خلاصه حالی به حولی! و از همه مهمتر اینکه ذره ای ترافیک نبود! انگار همه ترافیک مال سمت شماله ... اگه آخرش با دل درد همسرجان همراه نبود دیگه میشد گفت سفر بی نظیری بود. اما نمیدونم چرا همسر جان از وقتی نهار خورد، دل درد گرفت و تا رسیدیم تهران هی بد و بدتر شد و مشکل اینجا بود که طبق معمول زیر بار دکتر رفتن هم نمیرفت، تا اومدیم خونه و بهش شربت عرق نعناع دادم و بالاخره یک کم آروم گرفت و خوابید. بالاخره شکر خدا خوب شد. **** و اما نصف حواسم اینجا و پیش شما بود. و اینکه توی این کامنتدونی الان چه ماجراهایی به راهه ... راستش فکر کنم این هم مظلومیت انقلابمون هست که بعد از ۳۴ سال، نوشتن از امام و مقام معظم رهبری یکی از سختترین و پر چالش ترین کارهای دنیاست. چون آدم باید بابتش هزار جور جواب پس بده. راستش من به خاطر نوع خانواده ای که توش بزرگ شده ام، تعامل با کسانی که با عقایدم مخالفن جزو عادتهای ثانویه م شده. یعنی چون معمولاً همه با اعتقاداتم مخالفن، یاد گرفته ام که به نوعی رفتار کنم که نه از اعتقاداتم دست بردارم و نه به طرف مقابلم اهانت کرده باشم. برای همین از خوندن نظرات مخالف ناراحت نمیشم. اگرچه اگر لحنشون زیبا نباشه اذیت میشم، همونطور که هر آدمی دوست داره زیبا بشنوه و از کلام نازیبا آزرده میشه. و اینکه فکر میکنم دوستان نازنینی که وقت ارزشمندشون رو به اینجا اختصاص میدن و نگاه پاک و لطیفشون رو به کلمات اینجا میدوزند، شایسته بهترین کلمات و زیبا ترین لحنها هستند، چه از جانب خود من و چه از جانب دوستانی که اینجا نظر میدن، حتی اگه نظرمون مخالف همدیگه باشه. پس کامنتدونی اینجا یک فضای کاملاً آزاده و بزرگترین گواهم هم همین تاییدی نبودنش هست. اینجا هرکسی میتونه نطرش رو بگه فقط به دو شرط : ۱.  حسن نیت داشته باشه و اون سوال یا نظر واقعا دغدغه ذهنیش باشه. نه اینکه بخواد با مطرح کردن اون موضوع شبهه افکنی کنه و ذهنها و مغشوش کنه ۲. مطلبش رو با عبارتهای زیبا مطرح کنه و به هیچکس توهین نکنه. برای همین خواهش میکنم دوستانی که میخوان این کامنتدونی رو با نظر ارزشمندشون زینت بدن، این مطالب رو مد نظر داشته باشن. *** و اما بحث شیرین امام خمینی رحمت الله علیه و آقا  ... اینجا یک وبلاگ سیا.سی نیست ... اما وقتی دوستان مسائلی رو مطرح میکنند، اون هم با این حجم، نمیشه سوالشون رو بی پاسخ گذاشت. چون بالاخره یه شبهه ای مطرح شده و  ممکنه برای دیگران هم سوال ایجاد کرده باشه. البته دوستان خوبم زینب م، نیلووووو، زینب خانواده آرمانی، لیلی و دوستان دیگه خیلی خوب بحث رو اداره کردند و خود من هم خیلی از راهنماییهاشون استفاده کردم. برای همین دیگه به اون جنبه هایی که دوستان اشاره کردند، نمی پردازم و فقط مطلب دوستان رو تکمیل میکنم .... (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 (بخش دوم) من اینجا قصد اثبات ولایت فقیه رو ندارم. روی سخنم با دوستانی هست که اصل ولایت فقیه رو قبول دارند، و امام خمینی رو هم همینطور، ولی درباره اینکه مقام معظم رهبری ولی فقیه این دروان باشند، مشکل دارند. باید بگم اون چیزی که در صفحه ۵۴ و ۵۵ کتاب ولایت فقیه خود امام خمینی گفته شده اینه که: " اکنون که شخص معینی از طرف خدا برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای ۲۰۰ سال بود؟ ... یا اینکه حکومت لازم است و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت معلوم نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب علیه السلام موجود بود را برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت است از علم به قانون خدا و عدالت ، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. و اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت باشد به پا خواست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در امر اداره جامعه داشت را دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم بیشتر از حضرت امیر بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیشتر از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت رسول بیشتر از همه عالم است و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر از همه بیشتر است. لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات و ولایتی را که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سایر ائمه علیهم السلام در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را  برای حکومت فقیه قرار داده است. منتهی حاکم شخص معینی نیست. یک شخص عالمِ عادل است ." حالا اگه ما امام خمینی رو به ولی فقیه بودن قبول داریم، نصف راه رو اومده ایم. امام معتقدن اگر یک شخص عالم عادل حاکم شد، باید به حکومتش رو بعنوان یک حکومت اسلامی پذیرفت. و دیگه نگفتن برین ریز زندگیش رو دربیارین. بلکه همین که در جامعه بعنوان یک فرد عالم عادل قبولش دارند کافیه که حکومتش مشروعیت داشته باشه. و اینکه ممکنه دیگرانی هم باشند که این خصوصیات لازم رو داشته باشند، اما وقتی یکی انتخاب شد دیگه باید اون رو پذیرفت، تا زمانی که خصوصیات لازم ( یعنی علم و عدل) رو از دست بده. خداییش هم من به شخصه تا به حال چیزی که بهم ثابت کنه مقام معظم رهبری علم کافی ندارند، یا عادل نیستند ( یعنی خدای ناکرده گناه کبیره مرتکب میشن یا بر گناه ضغیره ای اصرار دارند ) ندیده ام. البته شایعات که همیشه هست. همون زمان امام خمینی هم بود. اگه قرار بود آدم با شنیدن شایعات، علم و عدالت امام رو زیر سوال ببره که باید همون اول انقلاب همه چیز تموم میشد. استدلال من برای خودم اینه که حالا که توی این دنیای پر از کفر، یک فقیه عالم عادل پیدا شده که داره یک حکومت اسلامی رو اداره میکنه، من حق ندارم به صرف اینکه من خودم به این نتیجه نرسیده ام ایشون عالم عادلند به ولایتشون تن ندم و بخوام اون ولایت رو زیر سوال ببرم. بله ممکنه فقهای دیگه ای هم باشند که واجد شرایط رهبری باشند، اما حالا که این حکومت داره اداره میشه چه لزومی داره که هی بخوایم توش ان قلت بیاریم و تضعیفش کنیم؟   درباره واضح نبودن زندگی آقا هم باید بگم زندگی امام خمینی هم تا قبل از رحلتشون خیلی برای ما مردم ملموس نبود. مثلا همین شعر گفتنشون و یا رفتارهاشون با افراد خانواده همه و همه وقتی رو شد که ایشون از دنیا رفته بودند. حالا ممکنه یه حلقه هایی از خواص یه چیزهایی میدونستند، اما برای ما آدمهای معمولی جامعه اصلاً ملموس نبود. فقط در همین حد میدونستیم که امام خیلی ساده زیست هستند و دارن توی حسینیه جماران زندگی میکنند. حتی من تازه موقع فوت همسرشون در همین سالهای اخیر فهمیدم که مثلا اسمشون خدیجه ثقفی بوده! الان درباره آقا هم همینطوره. مثل زمان امام، شنیده ام که خیلی ساده زیست هستند و خود من چیز زیادی درباره زندگیشون نمیدونم و تازه با این مطالبی که دوستان گفتند کلی چیز یاد گرفتم! ... اما آیا اصلاً باید بدونم؟ یعنی این دونستن اینقدر مهمه که بخواد روی رویکرد من نسبت بهشون تاثیر بذاره؟ ... برای شخص من در همین حد کافیه که حرفهاشون رو بشنوم و ببینم خدائیه و اینکه بدونم مخالفش عمل نمیکنند ... اینکه من خودم با چشم خودم زندگیشون رو ندیده ام یا شایعاتی از اینور و اونور میشنوم که دارن بهشون تهمتهایی میزنند، دلیل نمیشه که من بخوام ایشون رو قبول نداشته باشم. این از استدلال منطقی ... اما این وسط یک چیز دیگه هم هست که ممکنه زیاد بهش توجه نشه : (بخش_دوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanA
🔰🔰🔰🔰 (بخش سوم) ماها که با رویکرد حس گرایانه بزرگ شده ایم، فقط کسانی رو قبول داریم که به اندازه کافی ازشون اطلاعات داشته باشیم. اما دین این رو نمی پسنده. یعنی خیلی وقتها شان چیزها والاتر از اینه که درباره شون شفاف صحبت بشه. و ارزشش به اینه که آدم اون رو وجدان کنه. یعنی از جایی در درون خودش به اون برسه، فارغ از هر سرو صدا و پروپاگانداهایی که این روزها مد شده و یکی از ابزارهای برتری آدمهاست. میخوام بگم اگه خدا به ما گفته راهت رو پیدا کنن در شرح صفات متقین میگه: الذین یومنون بالغیب ... یعنی یک انسان متقی فقط به ۵ تا حسش متکی نیست. اونقدر وجودش رو اعتلا داده که میتونه به چیزهایی ورای محسوسات رو هم درک کنه و حتی بر مبنای اونها مسیر زندگیش رو تعیین کنه ... همون زمان امامان هم خیلیها با چشم خودشون امام حی و حاضر رو میدیدند، اما برتری ایشون رو نسبت به انسانهای عادی درک نمیکردند. دیگه چه برسه به ولی فقیه که یک آدم معمولیه مثل همه ماها، فقط علم و عدالتش هست که اون رو از بقیه متمایز کرده. به نظر من تبعیت از ولایت فقیه هم یک مرتبه نازل از ایمان به غیبه . یعنی ما درسته که این آدم رو از نزدیک ندیده ایم و با جزء جزء زندگیش آشنا نیستیم. با اینکه نیومدن برامون ازش فیلم تبلیغاتی بسازن و بگن آی آدمها بدانید و آگاه باشید که این آدم خیلی ساده زیست هست و بنده دنیا نیست و ... خودمون با دیدنش و با شنیدن حرفهاش و دقت توی حرکات و سکناتش یه پالسهایی رو دریافت کنیم که قلبمون رو نسبت بهش مطمئن میکنه. اما این رو هم قبول دارم که فقط کسی این پالسها رو دریافت میکنه که حقیقتا طالب حقیقت باشه و وجودش رو از هر پیش داوری و منیتی پاک کرده باشه. هرچی میزان این آمادگی روحی بیشتر باشه، تبعیت اون آدم از ولایت فقیه کاملتر هست ... من اوایل خیلی درباره ولایت فقیه و مخصوصا اینکه در زمان ما آقا مناسب ترین گزینه برای تصدی این امر هستند، با آدمها بحث میکردم و استدلال می آوردم. بعدش کم کم فهمیدم که این یک امر دریافتی هست که هر کس خودش باید بهش برسه. مردم جامعه ما مستضعف فکری نیستند و اطلاعات به قدر کافی بهشون میرسه و اگه دریچه قلبشون رو به روی حقیقت باز کنند، خیلی راحت هزاران دلیل برای پذیرش این حقیقت که جامه ولایت فقیه برازنده قامت آقاست پیدا میکنند. حتی یک وقتهایی که اقا صحبت میکنند حرفهاشون، لحن بیانشون، اون محبت پدرانه نهفته در بطن کلامشون چنان با قلب و روح آدم بازی میکنه که وصف نشدنیه. حالا اگه کسی بعد از ۲۰ سال زندگی توی این مملکت و دیدن درایتشون در مقاطع مختلف، هنوز در کفایت آقا شک داره، دیگه از دست استدلالات ما کاری ساخته نیست. چون اصلاً این امر از اصل و اساس یک امر استدلالی نیست، یک امر شهودیه ... یعنی آدم باید از درون حسش کرده باشه. البته بعدش میتونه یک سری دلایل عقلی هم برای اطمینان خاطر و تایید این حس پیدا کنه، اما اصلش یک امر درونیه ... باید خود آدم دنبالش بره و پیداش کنه. البته من هم برای نزدیک شدن به فضای زندگی آقا، اون کتاب داستان سیستان رو به شدت توصیه میکنم دوستان بخونن. این رو میگم چون شخصا مدتها با خواهرشون رابطه نزدیک داشته ام و این جناب آقای امیرخانی و حتی خانواده شون رو خوب میشناسم. حتی کتاب ارمیاشون رو قبل از اینکه چاپ بشه، اول یه تعداد محدودی رو نشر سمپاد چاپ کرده بود و یکی از همون نسخه ها رو خواهرشون بهم دادن و خوندم. یا مثلا شعرهاشون که توی شب شعرهای سمپاد خوانده شده رو خواهرشون میداد من میخوندم. برای همین خیلی خوب شخصیتشون رو میشناسم و میدونم چه آدم سرسختی هستن. و از بس که نمیخواستن بوی مجیزگویی از نوشته شون به مشام برسه مسلماً چیزهایی که از خود آقا و خاکی بودن پسرهاشون نوشتن یک صدم اون چیزیه که حقیقت داره ! ... و اینکه میدونم که اون موقع که ما دانشکده فنی دانشگاه تهران میرفتیم، یکی از پسرهای آقا توی دانشکده علوم انسانی فلسفه میخوندن ... مثل همه دانشجوها ... نه شاخی، نه دمی، نه ادعایی ... تازه همسرجان هم که در سالهای نوجوانی یه مدتی رفته بود دنبال علوم حوزوی ( که البته نیمه کاره رها کرد ) میگه یکی دیگه از پسرهای آقا توی همون مدرسه مشغول تحصیل بوده و اتفاقا یکی از دوستان صمیمی همسرجان هم هم مباحثه ایش بوده. و خیلی راحت و بی ادعا می اومده و میرفته و با طلبه های معمولی رفیق بوده! ... (بخش_سوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 (بخش چهارم) اون موقعها توی دانشگاه خیلی از این بحثها راه می افتاد و همیشه هم بی نتیجه بود. چون نوع نگاه این وسط نقش خیلی مهمی داره و متاسفانه خیلی وقتها تغییر دادن نوع نگاه ادمها تقریبا محاله. ممکنه یه آدم، مسلمون خوب و مومنی باشه، گناه نکنه و دستش هم به خیر باشه، اما توان پذیرش مفهوم ولایت فقیه رو نداشته باشه. یا مثلاً در مورد اینکه آقا مصداق این امر باشن تردید داشته باشه. در اینجور مواقع از دلیل و برهان آوردن کاری ساخته نیست، چون اون فرد از درون آمادگی پذیرش این موضوع رو نداره. یه روز که با دوست خوب دوران دانشگاهم رفته بودیم نمازخونه برای خوندن نماز ظهر و عصر، دیدیم پشت در پر از کفش هست. دوستم سری تکون داد و به نکته قشنگی اشاره کرد. گفت: واااای چقدر کفش آدم نمازخون ! حیف که هر سه جفتش مال یه حزب و گروه و تشکله! ...  *** حالا شاید بعضی دوستان بیان بگن شما نفَست از جای گرم در میاد و داری دم از ولایت فقیه و این چیزها میزنی. باید بگم من از همون اول ولایت فقیه برام یک اصل اساسی بود، حتی در انتخاب همسر. همون موقع که به خاطر نوع خانواده م خواستگار مذهبی زیاد نداشتم، اما حواسم بود که هر مذهبی رو نمیشه انتخاب کرد ... یادم هست موقعی که قرار شد با همسرجان صحبت کنیم و همدیگه رو بشناسیم، اولین سوالم ازش این بود که نظرش درباره ولایت فقیه چی هست. البته اون هم با بدجنسی تمام گفت: من اعتقادی به ولایت فقیه ندارم! ... بعد تا من دهنم رو باز کردم که بگم پس دیگه فکر نکنم لازم باشه حرفمون رو ادامه بدیم، لبخندی زد و ادامه داد: من به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد دارم! ... ( هنوز هم چند وقت یک بار این موضوع رو یادآوری میکنه و میگه دیدی چه خوب سر کار گذاشتمت! ) یا درباره مسائل مالی باید بگم ...   درباره مسائل مالی باید بگم ما به خاطر اینکه همسرجان اصرار داره روی پای خودش بایسته و از احدی کمک قبول نکنه و حتی حاضر نیست من سر کار برم، مجبوریم خیلی محتاطانه خرج کنیم. یعنی مثلا در شرایطی که توی فامیل هر دو طرفمون معمولا هر 4 ، 5 سال مبلمان عوض میکنند و هر دفعه که بریم خونشون یه چیز تازه می بینیم، ما هنوز مبلمانمون، و سرویس خوابمون همون جهیزیه من هست، که البته بعد از 14 سال دیگه خیلی وضعشون افتضاح شده. هر بار که میخوایم عوضشون کنیم می بینیم خرجهای مهمتری هست و منصرف میشیم. شما که غریبه نیستید، من دیگه حقیقتا حالم از این مبلها و مدلشون که کل خونه رو از قیافه انداخته به هم میخوره، و حتی چند بار تصمیم گرفتم بذارمشون دم در و اصلاً مبل نداشته باشیم! ... همسرجان هم این نفرت من درباره شون رو خوب میدونه، اما نمیتونه شعبده بازی کنه که! بالاخره درامدمون مشخصه و خرجها هم مشخصه و این وسط چیزی باقی نمیمونه که بشه باهاش مبل عوض کرد. چند هفته قبل همسرجان گفت که یک کار جدید براش جور شده که میتونه صبحهای پنجشنبه بره و حتی گفت که میخواد پولش رو بذاره برای خرید مبل ! ... نمیدونین چقدر خوشحال شدممممم! اما وقتی رفت محیط کار رو ببینه، با حال و روز خراب اومد و گفت: نمیدونی چه موجوداتی هستن! مدام دارن به نظام و انقلاب و خود آقا بد و بیراه میگن! ... و من اونقدر چندشم شد که بهش گفتم دیگه نمیخواد بری! اصلا نمیخوام در یه همچین فضای مسمومی کار کنی. من مبلی که پولش از همچین جایی دراومده باشه نمیخوام! یه دفعه دیگه هم یه وامی با شرایط خیلی خوب جور شد که وقتی با دفتر آقا مشورت کردیم معلوم شد عملا حکم رو داره ... برای همین این راه مبل دار شدن هم از بین رفت و نتیجه اینکه بنده هنوز با همون مبلهای تاریخی دارم زندگی میکنم که هرکی میاد خونمون یه تیکه ای بابتشون بهمون می اندازه! این مبل فقط یک نمونه بود تا بگم در زندگی خیلی چیزها هست که ارزشش بالاتر از مادیات و رفاهه. و اینکه هر کس اعتقاد به آرمانهای انقلاب و ولایت فقیه داره، هر کسی که به احکام اسلام تن داده ، لزوما نفسش از جای گرم در نمیاد و توی پول غلت نمی زنه. (بخش_چهارم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 (بخش پنجم) ما هم مثل همه مردم داریم مشکلات اقتصادی رو با تمام وجودمون حس میکنیم. ما هم خیلی وقتها نمیتونیم خواسته های بچه هامون رو براورده کنیم و شرمنده شون میشیم. ما هم  خیلی وقتها با این قیمتهای گرون نمیتونیم میوه بخریم ( قابل توجه دوستانی که میگفتند توی برنامه غذاییت چرا میوه نیست! ) ، ما هم مجبوریم با هزار جور تدبیر و برنامه ریزی پیش بریم تا خرجمون با دخلمون جور دربیاد و با سیلی صورتمون رو سرخ نگه داریم. اما این دلیل نمیشه که بخوایم به هر ذلتی تن بدیم، و تنها ملاکمون در زندگی مادیات باشه و مبنای هر تصمیممون این باشه که چه تاثیری توی وضع مالی زندگیمون داره. یادمون نره که همین دنیا خواهی شیعیان بود که باعث شد امام حسین علیه السلام تنها بمونه، تا جایی که غریبانه گفت: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ. يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ. فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ ... ( به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم میشوند.  )   + نوشته شده در یکشنبه نوزدهم خرداد 1392ساعت 15:12 توسط رضوان | آرشیو نظرات (بخش_پنجم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt