هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃امروز دم غروب، عدهای از شیعیانت وقتی که دور عاشقی میزدند در حرم شاهچراغ، پادشاه عالم چراغ بختشان را روشن کرد و آنها را برای یک مهمانی ابدی پذیرفت. خوشا به سعادتشان و سر تو به سلامت.
🍃 برای عاقبت ما هم اگر شهادت در رکابت را مرحمت نمیکنی، شهادت در زیارت یا هیئت را رقم بزن.
خون آنها بر زمین ریخت و دل تو خون شد؛ اما آقا! از عمق دلمان میگوییم: جان همۀ ما به فدایت که ما برای کشته شدن در راه شما، سر از پا نمیشناسیم.
سرت به سلامت صاحب عزا!
#شیراز_تسلیت #شاهچراغ
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
۵ آبان ۱۴۰۱
۵ آبان ۱۴۰۱
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🏴 پیام حضرت آیتالله خامنهای در پی حادثهی تروریستی در حرم حضرت احمد بن موسی (شاهچراغ) شیراز
🔻 بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
جنایت شقاوتآمیز در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام که به شهادت و مجروح شدن دهها مرد و زن و کودک بیگناه انجامید، دلها را اندوهگین و داغدار کرد. عامل یا عاملان این جنایت اندوهبار یقیناً مجازات خواهند شد ولی داغ عزیزان و نیز هتک حرمت حرم اهل بیت علیهمالسلام جز با جستجو از سررشتهی این فاجعهآفرینیها و اقدام قاطع و خردمندانه دربارهی آن، جبران نخواهد شد. همه در مقابله با دست دشمن آتشافروز و عوامل خائن یا جاهل و غافل او وظائفی برعهده داریم؛ از دستگاههای حافظ امنیت و قوهی قضائیه تا فعالان عرصهی فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحدهئی باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بیاعتنائی و بیاحترامی روا میدارد. ملت عزیز و دستگاههای مسئول یقیناً بر توطئهی خباثتآمیز دشمنان فائق خواهند آمد، انشاءالله.
🔺 اینجانب به خانوادههای عزادار این حادثه و به مردم شیراز و به همهی ملت ایران تسلیت میگویم و شفای مجروحان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سید علی خامنهای
۵ آبان ۱۴۰۱
💻 Farsi.Khamenei.ir
۵ آبان ۱۴۰۱
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
تاریخ آنقدرها هم مردانه نیست...
پیش از آنکه سریال امام علی – علیه السلام – را ببینم ، نمیدانستم اصلا زنی به نام قُطام هم در تاریخ وجود داشته است. با اینکه هیچوقت نتوانستم این سریال را کامل ببینم، اما لااقل فهمیدم نه تنها چنین زنی وجود داشته، بلکه در شهادت حضرت امیر نقشی به این مهمی داشته است ... در تاریخ آمده که ابن ملجم با تمام شقاوتش در شب آخر پاهایش سست شده بود و تصمیم داشت از این کار شیطانی صرف نظر کند، اما قطام تمام حیله های زنانه اش را به کار بست و چنان قلب و روح آن بیچاره را تسخیر کرد که دوباره به انجام آن کار مصمم شد ... و شد آنچه که شد و ما در این روزها عزادار آن هستیم ...
بعدها فهمیدم که این که میگویند " همیشه پای یک زن در میان است " آنقدر ها بیراه نیست ... و این مشخصا در زندگی حضرت امیر علیه السلام به شدت پر رنگ است ...
میان آنهمه مرد در جامعه آن روز مدینه، فقط بانویی به نام فاطمه – سلام الله علیها - همه ی هست و نیستش، و حتی جانش را بر سر دفاع از ولایت میگذارد، و از میان آنهمه مرد، فقط زنی به نام عایشه اولین عَلَم مخالفت با اولین حکومت ولایی را بر می افرازد و آنقدر در دشمنی با ایشان پیش میرود که با شنیدن خبر شهادت حضرت امیر سجده شکر میکند! ... خانمی به نام اسماء در قلب خانه دشمن، دلش با امام زمانش است و پنهانی ایشان را از توطئه قتلشان آگاه میکند، و زنی به نام قطام مهریه خود را قتل همان امام قرار میدهد ...
عجبا! ... انگار تاریخ انقدرها هم مردانه نیست ... انگار بر سر هر پیچ مهم تاریخ، زنی ایستاده است ... یکی از همین زنهای به ظاهر خانه نشین و ناتوان ... زنی مثل من، مثل شما ...
من کاری ندارم که طلحه اولین کسی بود که با شور و شوق فراوان با حضرت امیر بیعت کرد، و بعد آنطور ناجوانمردانه به رویشان شمشیر کشید ... کاری ندارم به زبیر که زمانی برای دفاع از حریم ولایت در مقابل هجوم آورندگان به خانه سینه سپر کرد و شمشیرش شکست، و زمانی همین آدم فرمانده سپاه دشمنان ولایت بود ... اما برایم مهم است که هر دو آنها فرمانبردار زنی بودند به نام عایشه ... عایشه ای که علنا با فرمان صریح خدا که گفته بود: " و قرن فی بیوتکن" مخالفت کرده و سوار بر یک شتر سرخ مو به جنگ ولایت آمده بود ...
اگرچه حالم از موجود پلیدی به نام اشعث بن قیس به میخورد، و اگرچه میدانم تا چه حد خودش و پسرش ناجوانمرد بودند، اما لااقل آنها دستشان مستقیما به خون امامی آغشته نیست، و همیشه جرمشان "معاونت در قتل" است ... اما این دخترش جعده بود که با دست خودش و در کمال خونسردی بهترین همسر عالم در زمان خودش را به شهادت رساند ، به طمع اینکه معاویه او را به عقد پسرش یزید دربیاورد ... چه معامله ی عجیب و احمقانه ای : سرور جوانان اهل بهشت کجا؟ ، و یک شرابخوار بوزینه باز کجا؟ ... واقعا یک زن تا کجاها میتواند پست باشد ...
من فقط زنان کوفه را میشناسم که یکی یکی آمدند و همسرانشان را از لشکر مسلم بن عقیل بیرون کشیدند ... و گرنه اگر مسلم فرصت میکرد ماموریتش را در کوفه انجام دهد، کربلایی رقم نمیخورد ...
و بالاخره دینی که آنهمه مردان پهلوان و قهرمان در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله برای بوجود آوردنش شمشیر زده بودند، و مردان مجاهد عاشورایی برای از نو زنده کردنش در خون خود غلتیده بودند، در کربلا همراه خیمه ها سوخت و در زیر خاکستر جهالت مردم دفن شد ...
و این اَبَــربانویی به نام زینب – سلام الله علیها - ،به همراه زنان و دختران اسیر بودند که آن را از زیر خاکسترها بیرون کشیدند و دوباره زنده کردند ... از پاهای کوچک زخمی دختربچه ای سه ساله بگیر، تا مادری به نام رباب که با وجود داغی ۶ماهه بر قلب، با افتخار سرش را بالا گرفته بود ... و فراتر از تمام اینها بانوی به ظاهر اسیری که عقل انسان از درک مقامش عاجز است ... مگر نه اینکه او دختر همان مادریست که هرکس به حقیقت مقامش را درک کند، به اسرار ناشناخته ی شب قدر پی برده است؟ ... و ما ادراک ما لیله القدر؟ ...
نه ... تاریخ آنقدرها هم مردانه نیست ...
اصلا اگر با دقت نگاه کنیم خیلی هم زنانه است، چون همه میدانند که در پشت هر مرد موفق و ناموفقی، زنی ایستاده است، که مسئول اصلی موفقیت یا ناموفقی اوست ... پس اگر الان بعد از ۱۲ قرن هنوز ۳۱۳ نفر انسان صالح و ناب بوجود نیامده تا حجت تمام شود و پرده های غیبت کنار برود، باید قبول کنیم که بخش بزرگی از اشکال متوجه ما خانمهاست ...
#پست_هشتاد_و_هشتم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
۵ آبان ۱۴۰۱
🔰🔰🔰🔰
#پست_هشتاد_و_هشتم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
و حالا ما بر سر یک پیچ تاریخی دیگر ایستاده ایم ... پیچی که میتواند به سمت راست بپیچد و ما را به دروان طلایی ظهور برساند و میتواند به سمت چپ بپیچد و ما را از اینهم که هستیم بیچاره تر کند ...
به خودمان فکر کنیم و به نقش زنانه مان در این روزها و ساعتها و دقایق حساس و سونوشت ساز حیات بشریت ... فکر کنیم ... اینکه میگویند یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد ساعت عبادت است، برای همین موقعهاست ...
یکی حضرت مادر سلام الله علیها ... آنجا که در توقیع شریفشان فرموند: و لی فی ابنته رسول الله اسوه حسنه ...
و دیگری از بانو زینب سلام الله علیها ... آنجا که در جریان تشرف شیخ حسین سامرایی، به زبان شیرین فارسی به او فرمودند : به مردم بگویید خدا به را به حق عمه ام زینب سلام الله علیها قسم بدهند که در فرج من تعجیل کند ...
یادمان باشد که اینها کلام امام معصوم است ... و کلام یک امام، هرگز بیهوده و همینطوری نیست ... آیا اینکه ایشان حضرت مادر را به عنوان الگوی خودشان معرفی میکنند، به این معنا نیست که میخواهند ما هم به ایشان تاسی کرده و از حضرت مادر الگو بگیریم؟ ...
و آیا شایسته نیست که پیش خودمان فکر کنیم، چرا امام مشخصاً از حضرت زینب – سلام الله علیها – نام برده اند؟ چرا کلید ظهور مولا در دست بانویی ست که عقیله بنی هاشم است ... در دست یک بانوی خردمند ... در دست یک بانوی دانشمند ... کسی که همیشه در حریم خانه بوده، اما آنقدر از فرصتهای زندگیش خوب استفاده کرده و وجودش را اعتلا بخشیده که میتواند در موقع مقتضی چنین نقش عطیمی را در تاریخ ایفا کند، و با دست و زبانش ، دین خدا را اینقدر زیبا یاری کند ...
امام از ما میخواهند به سرور بانوان دو جهان نگاه کنیم که چطور در مقابل مظلومیت امام زمانش بی تفاوت نماند و سیلی خورد، اما ایستادگی کرد و پرچم ولایت را بالا نگه داشت ... به دخترشان حضرت زینب سلام الله علیها نگاه کنیم که چطور فرزندانش را فدایی امام زمانشان تربیت کرد ... و وقتی آن امام به شهادت رسید، خودش را سپر بلای امام زمان بعدی کرد تا مبادا زمین از حجت خالی شود ...
شاید امام علیه السلام میخواهند ما را به نکته ای متوجه کنند: به یک وجه مشترک بزرگ بین این دو بانو:
اینکه هر دو آنها درست در زمانی از امام زمانشان پشتیبانی کردند که از دست مردان کاری ساخته نبود ... و هردو آنها در بحبوحه تلاشهایشان خطبه های آتشینی خواندند که دلها را متحول کرد پیام مظلومیت دین را تا مغز استخوان مردم نفوذ داد ... خطبه هایی که از شمشیر بران تر بود ...
امشب شب قدر است و هرکس حقیقت وجود حضرت مادر را درک کند، حقیقت این شب را درک کرده است ... امشب شب قدر است و حقیقت این شب کسی ست که تنزل الملائکه و الروح به مقصد شرفیابی به حضور مقدس اوست ... امشب شب قدر است ... شب فاطمه، شب علی، شب ولایت ... و ما اگر میخواهیم که تقدیرمان تغییر کند و با ولایت گره بخورد، باید تکانی به خودمان بدهیم ... ان الله لا یغیر ما بقومٍ، حتی یغیروا ما بانفسهم ...
و من فکر میکنم کلید ظهور امام علیه السلام ، بیش از آنکه در دست نیرومند مردان باشد، در دستهای ظریف ما خانمهاست ... امام علیه السلام میخواهند به ما خانمهای شیعه پیام بدهند که اگر میخواهید من بیایم و روزگارتان تغییر کند، باید فاطمه گونه و زینب گونه یاریم کنید ... عقیله باشید، عالمه باشید ، برایم یار تربیت کنید و از هر فرصتی برای رساندن پیام نهضت من به دیگران استفاده کنید، تا دلها و ذهنهای انسانها برای آمدنم آماده شود ... تا ماجرای آمدن من یک رویای انتظار کشیدنی باشد، نه همان آرماگدون خونین که در ذهن بیشتر آدمهای دنیا جا انداخته اند ...
۱۲۰۰ سال به ما خانمها فرصت دادند که ۳۱۳ نفر آدم صالح درجه یک تربیت کنیم، برای فرماندهی ... و تعدادی انسان صالح با درجات ایمانی پایینتر برای سربازی و رتق و فتق امور ... اما وقتی خود ما خانمها صالح نباشیم، چطور میتوانیم دامنمان صالح پرور باشد؟ مگر نه اینکه از دامن زن، مرد به معراج می رود؟ ...
۱۲۰۰ سال فرصت کمی نیست، و مادران ما در طول تاریخ جز عده ای معدود، این فرصت را به بطالت تلف کردند ... تا پیش از این با خاله زنک بازی و حرف و حدیثهای زنانه، و از آن بدتر در دهه های اخیر با افتادن به دام فمینیسم و نقشهای مردانه در اجتماع ... دردآور است، اما مادران ما تمام فرصت هنرنمایی زنانه شان برای خدا را، به همین سادگی به باد دادند ...
#پست_هشتاد_و_هشتم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
۵ آبان ۱۴۰۱
🔰🔰🔰🔰
#پست_هشتاد_و_هشتم (بخش سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
و حالا اگر چه دیر است، اما هنوز فرصت هست ... کسی چه میداند، شاید فقط یک قدم مانده باشد ... یک قدم به اندازه همت ما ... به اندازه محبت ما ... به اندازه از خود گذشتن ما ... امام ما در پس پرده غیبت، منتظر همت ما خانمهاست ... منتظر اینکه یک لحظه سرمان از از روی اینهمه مشغله های ریز و درشت و بیهوده زندگی بلند کنیم و به تنهایی او نگاه کنیم ... شاید به خودمان بیاییم و کم کاری 1200 ساله ی مادرانمان را جبران کنیم ...
او منتظر ماست ... منتظر زنانی که عقیله باشند ، عالمه باشند ... بانوانی خردمند و دانشمند ... بانوانی آگاه به زمان ... بانوانی که میدانند جایگاهشان کجاست و وظیفه شان چیست و لا تخافون لومه لائم ، تمام توانشان را برای انجام آن میگذارند ... و دیگر کاری ندارند که دیده میشوند، یا نه؟ ... از آنها تقدیر میشود، یا نه؟ .... در روز زن به عنوان زنان نمونه اجتماع معرفی میشوند، یا نه؟ ... زنانی که فقط به این فکر میکنند که امام زمانشان تنهاست، و فقط آنها میتوانند یاریش کنند ...
امشب شب قدر است ... فرصتی برای تغییر مقدرات و رسیدن به احسن الحال ... یادمان نرد که و من ادرک فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر ... هر کس بداند که فاطمه سلام الله علیها که بود و چه کرد، می تواند تقدیری زیباتر را برای بشریت رقم بزند ...
***
کسی چه میداند؟ ... شاید در تاریخی که بعد از ظهور و در آن دوران طلایی نوشته خواهد شد از زنانی صحبت شود که در آخرین سالها و ماههای غیبت، و در یک شب قدر تصمیم گرفتند ورق را برگردانند ... زنانی که فهمیدند هیچ جامعه ای اصلاح نمیشود، مگر اینکه زنانش اصلاح شوند ... و آن زنان صالح همسران صالح و فرزندان صالحی را به عرصه فرستادند تا ورق تقدیر الهی را به نفع مولایشان برگردانند ... زنانی که لکه ننگی که زنان کوفه برای تمام زنان تاریخ به بار آورده بودند را به زیبایی پاک کردند ...
شاید آن زنان در هیچ کجا دیده نشدند، شاید در میان یاران امام مهربانیها و در بحبوحه میدان نبرد، اثری از آنها نبود ... اما قلب نازنین امام همیشه از به یاد آوردن آنها و بودنشان شاد بود ... آنها در خانه هایشان بودند در حال نماز ، در حال قرائت و تدبر در قران ، در حال تلاش برای فهم حقیقت هستی و پیدا کردن راههایی برای بندگی زیباتر و عاشقانه تر ... آنها را همیشه میشد در حال زیباتر و آسمانی تر کردن محیط خانه یافت ... و در کنار تمام اینها در پشت مانیتورها برای رساندن پیام این قیام به همه جای عالم ... طوری که قبل از اینکه پای یاران امام برای فتح به سرزمینی برسد، قلب و فکر مردم آن سرزمین با روشنگریهای آن بانوان خردمند، و آن طلایه داران اندیشه و آگاهی، تسلیم دین خدا شده بود ...
آنها مجاهدان گمنامی بودند که امامشان دوستشان داشت ... کسانی که نسل آینده بشریت و کسانی که قرار بود در دوران طلایی حیات بشریت زندگی و آن را اداره کنند را در دامان پر مهرشان تربیت میکردند ... تا دیگر امامشان آنقدر غریب نماند که بگوید : " هل من ناصر ینصرنی ؟ " ...
زنانی که شاید مثل اویس قرنی هیچوقت چشمشان به دیدار مولایشان روشن نشد، اما امام رایحه خوش اخلاصشان را از ورای تمام فاصله ها میشنید، و سلامهایی که صبح به صبح بعد از دعای عهد به او میدادند را با محبت جواب میداد ...
زنانی که نمیدانستند وقتی به کودکانشان یاد میدانند که: " یادت باشد سالها بعد، وقتی بزرگ شدی و به خدمت آقا رسیدی، سلام مرا به او برسان و بگو همیشه دوستشان داشته ام" ، خودِ خود امام، صدایشان را میشنید و سلامی که قرار بود در آینده ابلاغ شود را در زمان حال جواب میداد ...
امشب شب رقم خوردن تقدیرهاست ... به این فکر کنیم که در تاریخ مابعد الظهور از ما چه خواهند گفت؟ ...
و فراموش نکنیم که : و من ادرک فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر ...
#پست_هشتاد_و_هشتم (بخش_سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
۵ آبان ۱۴۰۱
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
پرسش و پاسخ Q & A - پاسخ به سوال انار جان و سارا جان
این پست در پاسخ به سوال انار جان و سارا سارا جان در بخش نظرات پست قبلی نوشته شده ... از همه دوستان عذر میخوام که نتونستم زودتر بیام. دوباره مودمم خراب شده بود و تونستم فقط با گوشی اینجا رو چک کنم، برای همین امکان جواب دادن به نظرات رو نداشتم ...با تشکر از تمام دوستان این کامنتدونی هیئتی که در غیاب من نکات مهم رو بیان کردند، چندتا مطلبی که به ذهنم رسید رو به مطالب گفته شده، اضافه میکنم.
-----
انار جان اول از همه بذار ابراز احساسات کنم بابت اینکه خدا رو شکر تا این حد از زندگیت راضی هستی و همسرت هم تا این حد همراهه ... تولد گل قشنگت هم پیشاپیش مبارک …
فکر کنم شما همون انار جان هستی که همون اوایل برام کامنت گذاشتی و بهم کتاب " هفت عادت مردمان موثر" رو پیشنهاد کردی. اگر همون عزیز هستی یه تشکر هم بهت بدهکارم ، چون از مطالب اون کتاب خیلی استفاده کردم.
اما بریم سراغ حرفهای خودمون ... من خوب منظور شما رو می فهمم و بارها و بارها اعتراف کرده ام که اگر همون جهان بینی قبلیم رو داشتم و میومدم مطالب اینجا رو میخوندم درست مثل شما برام پذیرفتنی نبود و حتی در مقابلش موضع میگرفتم ... البته شما خیلی خوب و منطقی نظرت رو بیان کردی و این نشان از شخصیت شماست و جای تقدیر داره.
الحمد لله شما که مهندس عمرانی و خودت میدونی فوندیشن یه بنا تا چه حد مهم و اساسیه ... در بنای تفکر ما هم هیمنطوره. اینکه بیس تفکر ما الهی باشه یا مادی توی دیدمون به دنیا تاثیر بنیادی داره ... اصلا کلا مسیر عوض میشه ...
من نمیتونم به دنیا فقط از دید مادی نگاه کنم. نمیتونم باور کنم که این انسانهایی که هر روز می میرن و دفن میشن دیگه همه چیز براشون تموم شده ... این حس رو مخصوصا بعد از مرگ مادربزرگم که خیلی دوستشون داشتم و در یک تصادف به طور ناگهانی از دست رفتند، درک کردم. این یه حقیقته که انسان امروز هست و فردا نیست ... و من نمیتونم بپذیرم که این دنیا با اینهمه عظمتش و اینهمه نظمش بیهوده باشه و ما بعد از مرگ نابود بشیم و تمام!
پس اگر هدفی هست، اگر بعد از مرگ، زندگی هست که ادامه و نتیجه زندگی این دنیای ماست، دیگه نمیشه کارهای این دنیا و اون دنیا رو از هم سوا کرد ... دیگه هر کاری توی این دنیا ارزشی پیدا میکنه و یه تاثیری روی سرنوشت اون دنیامون داره، ... چه مثبت و چه منفی ... پس نمیشه بگیم من هر کاری دوست دارم میکنم و هر طوری دلم خواست با آدمها و مسائل برخورد میکنم، چون دیگه تصمیم گیرنده فقط ما نیستیم، بلکه تصمیم گیرنده اصلی کسی هست که مالک هر دو جهانه و ما باید خودمون رو با خواست و راهنماییهای او تطبیق بدیم.
اما چون دلم میخواد این موضوع باز بشه، موقتا تمام اعتقاداتم به خدا و ائمه – علیهم السلام– و اینکه ما توی این دنیا بیهوده نیومدیم رو میذارم کنار ... و بقیه حرفهام از دید کسی هست که کلا لائیک هست و خدا رو قبول نداره و ایده آلش این هست که در این دنیا هفتاد هشتاد سال شاد و خوشبخت و سلامت زندگی کنه و بعدش هم با عزت و احترام به خاک سپرده بشه و تمام.
ببین عزیزم، خدا رو شکر همسر شما خوب هستن و انسانیتشون بهشون حکم میکنه که با شما همراه باشن و نتیجه این بشه که شما از زندگیت راضی هستی. اما به این فکر کن که مثل همسر شما خیلی کم پیدا میشه. به اطرافت نگاه کن. به همکارات، دوستهات و آشناهات ... مگه چند درصد مردها اینطوری هستند؟ مثل همسر شما یا مثل همسر ستاره جان؟ ... واقعا خود شما اگه خدای نکرده مشکلی با همسرت پیدا کنی چطوری برخورد میکنی؟ ...
این واقعا به شانس آدم بستگی داره ، چون حتی ممکنه مردی اولش خوب باشه ولی بعدش به هر دلیل تغییر رویه بده ... اونوقت باید چکار کرد؟ ... طلاق؟ ... خوب بعد از طلاق چی؟ ... بچه ها چی ؟ ... اصلا حتی اگه توی جامعه هم برای یک زن مطلقه مشکلی نباشه، خود زن باید با احساسات جریحه دار شده ش چکار کنه؟ ...
فرض کنیم الان منِ نوعی با همسرم مشکل دارم. چند راه پیش پامه :
۱ – به زندگی ادامه بدم با فلاکت بدبختی و هیچ تلاشی برای بهبود اوضاع نکنم >>> هیچ عقل سلیمی این رو نمیپذیره و همچین آدمی هرچی سرش بیاد، حقشه.
۲ – به زندگی ادامه بدم، ولی من هم بپرم وسط گود و هرچی شوهرم میگه دوتا بذارم روش و مشکل رو پیچیده تر کنم >>> نتیجه این میشه که یک عمر با یه جنگ و جدال زندگی کنیم و از هم بیزار باشیم. و خدا میدونه چه آدمهای وحشتناکی از توی همچین خونه ای به بار میان!
#پست_هشتاد_و_نهم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
۷ آبان ۱۴۰۱
🔰🔰🔰🔰
#پست_هشتاد_و_نهم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
۳ – طلاق بگیرم و بقیه عمرم رو مجرد زندگی کنم، بدون بچه ها ( یعنی یا اصلا تا بچه دار نشدم طلاق بگیرم، یا بچه ها رو بدم به شوهرم ) >>> پس حس محبت مادریم رو چطوری ارضا کنم؟ ... بچه ها بدون مادر باید از کی محبت دریافت کنن و سرنوشتشون چی میشه؟
۴ – طلاق بگیرم و بچه ها رو ببرم پیش خودم >>> پس باید برای گذران زندگیم تمام وقت کار کنم پس کی باید به بچه ها برسه و تربیتشون کنه؟
۵ – طلاق بگیرم و بعدش دیگه با هیچکس رابطه ای نداشته باشم >>> پس احساسات و عواطف زنانه م رو برای کی خرج کنم و نیازهای عاطفیم چطور برآورده بشه؟
۶ – طلاق بگیرم و بعدش برای اینکه زیر بار ازدواج با مردی نرم، با مردی دوست بشم یا برم زیر یک سقف " دوستانه " باهاش زندگی کنم! >>> خوب همونطور که من تعهدی به اون ندارم، اون هم تعهدی به من نداره و ممکنه بعد از اینکه بهش وابسته شدم یهو من رو ول کنه و بره ... مضافا به اینکه این گزینه فقط در خارج ممکنه و در ایران حتی اگه آدم دین نداشته باشه هم عرف به این آسونیها بهش همچین امکانی رو نمیده، و مدام مشکلات مختلف براش پیش میاد.
۷ – طلاق بگیرم و بعدش با کس دیگه ای ازدواج کنم >>> از کجا معلوم که اون شوهر جدید هم مثل قبلی آدم بدی نباشه و دوباره همین سیکل تکرار نشه؟
یادآوری میکنم که فرضمون این هست که اصلا خدا و مذهبی در کار نیست و آدم مجازه هر کاری دلش خواست و تشخیص داد درسته رو انجام بده. اما می بینیم که حتی در این حال هم نتیجه اون چیزی نیست که آدم دلش میخواد . پس فقط یک راه می مونه ... راه هشتم :
۸ – بمونم و زندگی کنم و سعی کنم با صبر و آرامش، مشکلاتم رو قدم به قدم حل کنم ... >>> این راه عاقلانه ماجراست...
من آدما و زندگیهاشون رو خیلی دوست دارم و پیش از اینکه بیام اینجا بنویسم و اون وقتی که برای ایتنرنت اختصاص داده ام فقط صرف رسیدگی به اینجا بشه، خواننده ی قهار وبلاگ بودم. چه ایرانی و چه خارجی ... وبلاگهای آدمهایی که از خودشون و زندگیشون مینوشتند. و اتفاقا اونهایی رو انتخاب میکردم که زیاد معروف نباشند و مطمئن باشم حرفهاشون و ماجراهای زندگیشون واقعیه و دچار خود سانسوری نیستند.
در گشت و گذاهام وبلاگهای خانومهایی رو میدیدم و پا به پاشون زندگی میگردم که مسلمان یا حتی مسیحی نبودند، و در نتیجه فاکتوری به نام خدا در زندگیشون نقشی نداشت ... اونها یک عالمه با همسرشون مشکل داشتند ( پس میشه نتیجه گرفت بی دین بودن یا نبودن، نقشی در داشتن یا نداشتن مشکل با همسر نداره ) ... همسرشون بداخلاق بود، الکلی بود، دستِ بزن داشت و ... اما باز هم داشتن باهاش زندگی میکردن و ازش جدا نمیشدن و میگفتن زندگی فراز و نشیب داره. باید زندگی کرد. گیریم از این طلاق بگیرم و با یکی دیگه ازدواج کنم ، از کجا معلوم اوضاع عوض بشه؟
به جاش داشتن سعی میکردن با کمک مشاور خانواده روی زندگیهاشون کار کنند، و داشتن تجربیات تلاشهاشون رو مینوشتند و از بقیه هم کمک میگرفتند ...
و همه متفق القول بودند که اولین چیزی که مشاور بهشون گفته بود این بود که : اولین اقدام اینه که نفس عمیق بکشی و سعی کنی صبور و آرام باشی ...
خوب اسلام همین رو میگه ... میگه اگه چیزی از همسرت دیدی که خوشت نیومد و آزارت میداد، صبر کن ... و در اسلام بهترین حالت صبر، صبر جمیل هست ... یعنی صبر بدون نک و نال و شکایت و ناسپاسی، اما همراه با چاره جویی و تلاش برای رفع مشکل.(اینجا درباره ش مفصل توضیح داده ام)
پس تا اینجا معلوم شد چه با دین باشیم و چه بی دین فقط یک راه پیش پامونه: صبر برای متعادل نگه داشتن اوضاع و در عین حال تلاش برای مرتفع کردن مشکل.
حالا تازه اینجاست که پای دین میاد وسط و خدای عادل میگه : خوب نمیشه که یه خانومی که همسر خوب و خوش اخلاق و همراه داره و توی زندگی آب توی دلش تکون نمیخوره ، با فلان خانوم که همسرش اینقدر بد اخلاقه و اذیتش میکنه هر دو یکسان باشن. بالاخره باید یه جایی این دوتا با هم فرق داشته باشن، تا اون صبر و تلاش ها تلافی بشه و مزدش داده بشه.
اونوقته که خدا اجر جهاد رو برای همچین خانوم تلاشگر که صبر جمیل پیشه کرده، منظور میکنه و فشار قبر رو ازش برمیداره و اینهمه برکات که در روایات داریم رو شامل حالش میکنه ... و البته کسی که داره به خاطر عمل به دستور خدا صبر و تلاش میکنه، خدا به تلاشش برکت میده و در عین کار یه شیرینی از اون تلاش در وجودش ایجاد میکنه که در حین تلاش کمتر اذیت بشه و چه بسا حتی لذت هم ببره.
پس جهاد و تلاش لزوما اذیت کننده نیست. بلکه لذتبخش هم هست ... من خودم میتونم شهادت بدم که الان تک تک کارهام رو با لذت تمام انجام میدم و هیچ هم ناراحت نیستم و حتی خییییییلی از قبل شادتر و بانشاط تر و سرحال تر و هدفمندترم ...
#پست_هشتاد_و_نهم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
۷ آبان ۱۴۰۱
🔰🔰🔰🔰
#پست_هشتاد_و_نهم (بخش سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
نمیدونم شاید شما از همون اول که اینجا رو خوندین دیگه نیومدین و در جریان پیشرفتهای من نبودین. برای همین حس کردین که من سرم رو انداخته ام پایین و فقط دارم فقط صبر میکنم ... من در طی این چند ماه به وضوح لطف خدا رو در زندگیم دیدم و اوضاعم به طرز باورنکردنی بهتره :
وزنم حدود ۶ کیلو کم شده ، همسر خان به همسر جان تبدیل شده ، محبتش و توجهش به من به طرز قابل توجهی بیشتر شده ... و از همه مهمتر رضایتم از خودم و عملکردم با قبل قابل مقایسه نیست ... والبته همه اینها از لطف خداست ...
***
درباره سوال مشترک انار جان و سارا سارا جان که گفته بودند میشه همزمان زن توی بیرون هم کار کنه و این مزاحمتی برای نقش زنانه ش در زندگی نداره هم باید بگم من همیشه گفته ام که نمیتونم حکم کلی بدم که زن میتونه بره بیرون کار کنه، یا نکنه. این دیگه بسته به توان هر فرد هست که بتونه یا نه. من خودم بالشخصه دیدم خدا وکیلی نمیتونم همزمان هم در بیرون و هم در خونه بهترین باشم و در نتیجه اولویت رو به خونه دادم.
اما قبول دارم که زن میتونه اگه دوست داشت، شغلهای سبک و پاره وقت که وقت و انرژی زیادی ازش نگیره رو انجام بده و حالش رو ببره ... درست مثل خود سارا جان که با درایت قابل تحسینی وضعیتش و توانش رو سنجید و نذاشت موقعیت کاری وسوسه ش کنه، و کارش رو مطابق توانش انتخاب کرد ...
اما حالا من یه سوال از شما دوستان دارم: آیا کار کردن در بیرون خونه برای یک زن یک نیاز فطریه؟ یا یه نیاز اکتسابی که با توجه تغییر شرایط اجتماع در خانمهای چند نسل اخیر ایجاد شده؟ ...
آیا مادر بزرگهای ما که اونقدر شاد وخوشبخت با همسرانشون زندگی میکردند و تا آخر عمر به هم وفادار بودند و جونشون هم به هم بسته بود، بیرون کار میکردند، یا مثلا پدر بزرگهای ما هی مثل مردهای امروزی قربون صدقه شون میرفتند و هی توی کارها کمکشون میکردند؟ ... مسلمه که اینطور نبود ... اما ای کاش یه نظر سنجی برگزار بشه و ببینیم آیا میزان رضایت از زندگی خانمهای نسلهای اخیر بیشتره یا مادر بزرگهای ما ؟ ...
اما همسر بودن و مادر بودن یک نیاز فطریه ... چیزیه که هیچکس جز خود زن نمیتونه انجامش بده ... و اونقدر کار مهمیه و نیاز به انرژی داره که واقعا نمیشه با کار سنگین بیرون جمعش کرد. مگر اینکه آخرش زن داغون بشه ، حالا چه روحی و چه جسمی ... مامان خود من شاغل بودن و در کارشون خیلی موفق. اما چون میخواستن برای ما چیزی کم نذارن و خونه و زندگی و بچه هاشون هییییچ کم و کسری نداشته باشه، فشار به خودشون اومد و زود فرسوده شدن والان خیلی دارن اذیت میشن ...
این که میگم اصلا بحث دین و مذهب درش دخیل نیست ... اون وبلاگ ملیندا ( زن کامل امروز - که لینکش هم گوشه وبلاگمه) رو هم توی یکی از همون گشت و گذارهام پیدا کردم. فکر کنم خوندن پستهاش براتون جالب باشه ...
یه زن آمریکائیه که بعد از سالها زندگی به خودش میاد و شغل موقعیت اجتماعی خوبش رو رها میکنه تا بتونه به اون آرامشی که یک زن فقط در بودن همه جانبه کنار خانواده ش به دست میاره، برسه ... این خانوم مسلمان نیست اما با فطرتش این رو فهمیده ...
امیدوارم نونسته باشم منظورم رو خوب برسونم. باز هم اگه توضیح بیشتری نیاز بود، بفرمایین، تا تقدیم کنم ....
#پست_هشتاد_و_نهم (بخش_سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
۷ آبان ۱۴۰۱
۷ آبان ۱۴۰۱
۱۰ آبان ۱۴۰۱
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
❣ابتدای داستان زندگی رضوان جان
https://eitaa.com/WomanArt/5
❓چرا این راه را شروع کردم؟
https://eitaa.com/WomanArt/8
😍چند کلمه در مورد زن عمو مهتاب
https://eitaa.com/WomanArt/38
1⃣توصیه های مهتابی ۱
https://eitaa.com/WomanArt/77
2⃣توصیه های مهتابی ۲
https://eitaa.com/WomanArt/152
3⃣توصیه های مهتابی ۳
https://eitaa.com/WomanArt/397
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
۱۰ آبان ۱۴۰۱