•| مَلْجَأ |•
ساعت شیش و نیم بود که کلاس تموم شد. تند تند پله ها رو میرفتیم پایین که یه لحظه نگاه گذرام، عمیق شد و با ذوق گفتم : عههههه آقااا *-*
کامپیوترِآقایتوکّلیِدانشکدهمون
میگفت : جمعتون رو مومنانه نگه دارید و با همدیگه خیلی بیشتر از همیشه حرف بزنید.
+ ولی همین آمریکایی که میگی ملت ما رو تحریم کرد!
_ دعوای قدیمی رو پیش نکش! ایران زد تو کار هسته ای، آمریکا گفت خطرناکه مبادا ایران بمب هسته ای بسازه پس باید جلوش گرفته بشه. اما ایران لج کرد آمریکا هم تحریمش کرد!
+ همه درک سیاسی شما از این مسئله همینه؟
نگاهم کرد، از اون نگاه هایی که چیزی جز تکرار مکررات رسانهها نمیدونه ولی میخواد خودشو دستبالا بگیره.
لبخند زدم و به جای تحلیل تاریخی اتفاقات گفتم:
+ فکر کردی آمریکا از موشک و چرخه سوخت هستهای و غنی سازی میترسه؟ ترس آمریکا از اینه که ایران به عنوان یک الگو داره خودش رو در ذهنیت جهانِ مقاومت پررنگ میکنه! به خاطر همین میخواد مانع بشه برای پیشرفت جمهوریاسلامیایران. آندرستند؟
[ اندر احوالات ]
_ جهان پر شده از قدرت هایی که میخواند با زر و زور خودشونو تثبیت کنند. ما چه فرقی داریم؟ ما هم داریم میگیم صدور انقلاب.
تکخنده ای حاکی از تعجب سر دادم و با مکث پلک زدم و گفتم :
+ واقعا باورت اینه؟ ما چه فرقی داریم؟ ما زمین تا آسمون فرق داریم عیزم. بعد از جنگ جهانی دوم لیبرالیسم وارد فاز دیگه میشه و با سرکردگی آمریکا ایدئولوژی لیبرالیسم رو میزنه سر اسلحه و راه میوفته تو کشورها و نیابتی جنگ راه میندازه. آمریکا با چکمه های نظامیش فرهنگشو میبره و لابه لای دو سه تا آپشنِ خوبش، نقاط منفی رو هم میده به ملتهای جهان سومی تا بشند بازار مصرفِ انقلابِ صنعیتیِ اونا! مارکسیست هم همینطور؛ پا میشند میرند کشور های دیگه بعضی مردم اونا رو سازماندهی میکنند. جزوه حزبی میفرستند براشون. تجربه تشکیلاتیشون رو با پول پیش میبرند تا یه حرکتی بزنند و کودتایی بکنند. در صورتی که انقلاب اسلامی ما یه حرکت عظیم بود برای بشریت! ما انقلاب کردیم و ذات انقلاب اینطوره که خودش میجوشه و میره جلو ، خودش صادر میشه، من و تو خیلی هنر کنیم خودمونو بچسبونیم به انقلاب تا با این موج پیش بریم. انقلاب ما صادر میشه اما نه با زر و زور. صدور انقلاب یعنی ما این فکر رو به سر ملتهای مستقل انداختیم که میتونند روی پای خودشون وایستند و حرف زور نشنوند.
[ اندر احوالات ]
•| مَلْجَأ |•
http : لینک منسوخ شد خیلی وقته شعر نخوندیم . . .
_ جان رفت و ما به آرزوی دل نمیرسیم ....
هرچند میرویم به منزل نمیرسیم !
+ میرسیم یه روز؛ قول!
_ از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم
+ ما هم همینطور همایتایی ؛
ما هم همینطور
_ پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او ننگارم ...
+ میگفت نگهبان دلت باش؛ خلاصه که آره!
_ زبانِ خامه ندارد سرِ بیان فِراق
وگرنهشرحدهمباتوداستانِ فراق
دریغمدتعمرم که برامیدِ وصال
بهسررسیدونیامدبهسرزمانِ فِراق
چگونه بازکنم بال درهوایِ وصال
کهریختمرغِدلمپَردرآشیانِ فِراق
+ اوجِ غمِ فراق از تکرار قافیه مشخصه دیگه.
_ نمیدانم چه شد در من
فقط دیدم پریشانم
+ پریشاااانمممم
_ قبل ما لاله به خونین جگری
شهرت داشت
بعد تو ، لاله به "دلداری" ما
میآمد ....
+ چه کرد او؟
_ ماه هم بیرون نیامد چونکه
میداند خودش
سبزه ی ما اعتبار از هر سفیدی میبرد..
+ با دو خط فیتیلهی آپارتاید رو پیچیدیم به هم^^
یک فلسطینی نوشته بود:
ما تصمیم گرفتهایم که یک بار بمیریم
به جای هر روز مردن؛
صادقانه و شجاعانه میجنگیم!
بیا بریم به دهه شصت و از حاج احمد متوسلیان بشنویم :
« با اسرائیل وارد جنگ خواهيم شد و عملياتمان را عليه آنها شروع خواهيم كرد. هر كس با ماست؛ بسمالله. هر كس با ما نيست، خداحافظ. ما با ايمانمان مىجنگيم؛ جندالله با ايمانش مىجنگد.
روزى را نزديك خواهيم نمود كه اسرائيل چنان بترسد و در فكر اين باشد كه مبادا از لوله سلاحمان، به جاى گلوله، پاسدار بيرون بيايد. باشد كه ما شبانگاهان بر سرشان بريزيم؛ همچون عقابان تيزپروازى كه شب و روز برایشان معنا ندارد. و باشد آنجايى به هم برسيم كه با گرفتن هزاران اسير از صهيونيستها به جهانيان ثابت كنيم كه ما به اتكا به سلاح ايمانمان مىجنگيم؛ نه به اتكاى هواپيما، نه با موشکهاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگافزارهاى مادىمان؛ ان شاءالله»