eitaa logo
•| مَلْجَأ |•
205 دنبال‌کننده
801 عکس
92 ویدیو
2 فایل
﷽ • . دراندرونِ من، رزمندھ ا؎ برکلاشینکف‌ش تکیه داده وخیرۀ اࢪوند می‌بارد. . https://harfeto.timefriend.net/17333338630020 . - 4/2/99 - چرادلم نمیادبهت پایان بدم دفتریادداشتم؟
مشاهده در ایتا
دانلود
_ حاج آقا ما نماز نمی‌خونیم ولی خدا رو خیلی دوست داریم. _ چقدر خوب... شما که انقدر خدا رو دوست دارید دعا کنید ماهم خدا رو خیلی دوست داشته باشیم و همونقدر که دوسش داریم و اونطور که خدا دوست داره عبادتش کنیم... نماز بخونیم:) به همین منوال چند سوال دیگه پرسیدن و با لبخند و سیاست جوابشونو داد در آخر بند کوله‌ش رو روی شونه جابه جاکرد و گفت _ حاج آقا ببخشیدا می‌خواستیم یکم شوخی کنیم ولی ندونستیم چه جوری از پسِ شما بربیایم... لبخند زد و دست روی شونه ش زد _ برو جوون...برو [... ]
شاگرد امام‌صادق‌ع یک بار پشت سر کسی غیبت کرد؛ حضرت فرمود دیگه حق نداری پشت سر من راه بیای!!! [ می گفت... ]
آلزایمر داشت... پسرش گفت _ پدر ایشون رو می‌شناسید؟ گفت _بله... چشممون سفید شد آنقدر منتظر موندیم ببینیمش _ اسمشون چیه؟ _ همون حاج آقایی که ماه رمضون.. ماه محرم میومد... _بله پدرجان... اسمشون چیه؟ گفت _ حاج آقای خودمون دیگه... اونجا همه صداش می‌زدند حاج‌آقای خودمون:) [... ]
گفت _ هرکسی از پول گذشت؛ از پل می‌گذره [... ]
کتاب فلان در حوزه شان هنوز تدریس نمیشد. اما او بهر علاقه ای که داشت خودش میخواند. کتابی که شاید در سه هفته تدریس میشد را یک افطار تا طوع تمام کرد! هم می‌خواند هم خلاصه‌نویسی میکرد! می گفت _ من کلا کتاب دوست دارم! دوست دارم همیشه در حال مطالعه باشم. [...]
زمان تحصیلش در یک شبانه روز، بیست ساعت درس میخواند! همیشه می‌گفت درس بخوانید. درس بخوانید. درس بخوانید. ‌[...]
گفت _ باید بشناسیم الآن 'وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذالِڪ' کیست؟! [...]
چهارسالش بود وقتی که کودکان را دور خودش جمع می‌کرد برایشان روضه می‌خواند. لحنش هم تماما مداح گونه بود! _ کربلایی عباس رفت کربلا. آه خدا.. ما نرفتیم هنوز کربلا. کودکان هم اشک و زاری. در آخر هم با لحنی که بوی حسرت و آرزوی کودکانه داشت می گفت _ یه روزی خودم می‌برمتون کربلا. بعد ها، سال ها روحانی کاروان کربلا بود! []
گفت : _ باباجان سرمایه ی من مادرته :)
ولی بهم ثابت شد تنها راه رسیدن به کربلا، دعوته ! امام‌حسین'ع باید دعوت کنه. تو یک ماه ، دوبار رفته کربلا قشنگ نیست ؟ اونم تو دوره ای که محدودیت های کرونایی دست و پا گیر شده :') پخشِ مداحیِ 'باشه میرم دور میشم از جلو چِشات حق داری آقا' . . .
_ مافیایِ قدرت و ثروت دست به دست هم بدهند، دو لبۀ قیچی می‌شوند که گردن مردم را می‌زنند.
می‌گفتند : بهتون میگم که شما هم تو زندگیتون اینجوری باشید‌. من هنوز هم هروقت میرم میوه فروشی میگم‌ من گاهی میام میوه بردارم گوشه ناخنم میخوره مثلا کدوی کنارش یه ذره پوستش‌ میره حلال کنید‌. میگه اشکالی نداره عرفش همینه. ولی حساب کتاب اون دنیا خیلی دقیق‌تر از این حرفاست. باید حواست به کوچک‌ترین چیزها باشه‌.