eitaa logo
•| مَلْجَأ |•
204 دنبال‌کننده
802 عکس
92 ویدیو
2 فایل
﷽ • . دراندرونِ من، رزمندھ ا؎ برکلاشینکف‌ش تکیه داده وخیرۀ اࢪوند می‌بارد. . https://harfeto.timefriend.net/17333338630020 @Man3I3 . - 4/2/99 - چرادلم نمیادبهت پایان بدم دفتریادداشتم؟
مشاهده در ایتا
دانلود
•| مَلْجَأ |•
چون این قرار را کنار یک خانه‌ی قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از کتابخانه برمی گشتند، می زدند به دیوار آن خانه و می گفتند: _ یا کریم! الوعده وفا:) ما درس رو خوندیم، برکتش یادت نره.
•| مَلْجَأ |•
چون این قرار را کنار یک خانه‌ی قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از کتابخانه برمی گشتند، می زدند به
برای کنکور یک سال باهم خواندیم. قرار گذاشته بودیم روزی ده ساعت توی کتابخانه بخوانیم. طوری برنامه ریزی می‌کردیم که هرجور شده از ده ساعت کمتر نشود. دو ساعت می‌خواندیم، نیم ساعت استراحت می‌کردیم. آن موقع‌ها که برف بود،‌ برف بازی می‌کردیم. موقعی که هوا خوب بود، شوخی و خنده‌مان به راه بود. [به نقلِ دوستِ شهیدمصطفی‌احمدی‌روشن]
خدایی خدا غریبه... غریبه... چون که ما عاشقش نشدیم.. غریبه.... بنده لایقش نشدیم... غریبه... رهروی صادق‌ نشدیم... امون ز غفلت... امون ز تهمت... از دست ما تو غیبته حضرت حجت! گناه شد عادت... غیبت عبادت... جالب اینه گذاشتیم سر خدا هم منت... هرجا ریا شد به اسم خدا شد... همه دکان وا کرده ایم حتی توهیئت چیو ببینه؟ دل سیاهو؟ یا رو زبون اللهم ارزقنا شهادت؟ از امر به معروف ترسیدیم... حاجی و دور شیطان گردیدیم... همسایه یتیم و سیر خوابیدیم... ما به زمین خورده خندیدیم... خداااا... نفهمیدیم😭 خدااااا... خدااا خدایی خدا غریبه... غریبه چون که راحت گناه کردیم... غریبه به نامحرم نگاه کردیم... غریبه نامه فقط سیاه کردیم... فروختیم ایمان، خریده ایم نان... خاک میخوره به روی طاقچه هامون قرآن(!) سحر نه حالی ... نه خمس مالی... اسممونم گذاشتیم عبدِشاه مردان شیعه حرفی... آدم برفی... هنوز نمک نخورده می شکنیم نمکدان... یه پا تو محراب... یه پا لب آب... رو به روی عکس شهید؛ عکسِ شهیدان(!) بگو خدا غرق امیدم کن... بی‌ خریدارم خریدم کن! پیش حسینم قبولم کن... نذر ابالفضل رشیدم کن:) خدااااا شهیدم کن... خداااا... خداااا😭 خدایی خدا غریبه... غریبه... که دوسش داریم واسه حاجت. غریبه... می پرستیمش برا جنت...غریبه که به تنهایی کرده عادت... تو راه پاکی زدیم به خاکی... چه عاشقی؟ چه مجنونی؟ چه سینه چاکی؟ جای حرم؛ کیش... جای پرچم؛ دیش چه ساده بر مقدسات میشه هتاکی این وضع ناموس... کو کف افسوس؟ نکشیدیم خجالت از چادر خاکی(!) دیگه شیطان شد: ایاک‌نعبد ببین خدا رو ول کردیم میگردیم با کی؟! بگو خدا رحمی به حالم کن لکه ننگم زلالم کن... عشق خودت رو مدالم کن... بکش و در علقمه چالم کن... خدا حلالم کن... خدااااا...خدااااا خداااااا [دفتر یادداشتم!زمانی که برمیگردم و تو رو ورق میزنم بهم بگو: اگه خوندی یاد اون مداحی نیفت... یعنی با ریتم مداحی نخون... شبیه واگویه بخون... بخون و گریه کن... ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یڪ‌سیب‌ افتاد و‌ جهان‌ از‌ قانون‌ِجاذبه باخبر شد‌...! میلیون‌ها جسد‌ افتاد‌ اما بشریت‌ معنای‌ انسانیت‌ راٰ درک نکرد...
امروز انگاری روز جهانی دخترخانوما بود و باباها خوب بلدن کی برگردن :) [کانال شبیه ابر]
وابسته به خدا بشید زیاد با خدا حرف بزنین زیاد با خدا رفت و آمد کنین وقتی دلتون با خداس بذار هر کس میخواد دلتو بشکنه... وقتی توکلت به خداس بذار هرچقدر میخوان با تو بی انصافی کنن... وقتی امیدت به خداس بذار هر چقدر میخوان نا امیدت کنن... وقتی یارت خداس بذار هر چقدر میخوان نا رفیق بشن... همیشه با خدا بمون [کانال کمیل]
_بعضی‌ها اسم عقل و عقلانیت را که می‌آورند، منظورشان از عقلانیت ترسیدن است؛ وقتی میگویند عاقل باشید، یعنی بترسید، یعنی منفعل باشید، یعنی از مقابل دشمن فرار کنید؛ نه این درست نیست، ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند. اسم ترسیدن و فرار کردن و میدان را خالی کردن عقلانیت نیست، اسمش همان ترس و فرار و مانند اینها است. ۱۳۹۹/۷/۲۱
دو شب پشت سر هم زنگ زد گفت _ شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید... هر جواب سر بالایی که داد دست برنداشت... آخر گفت _من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم احتمال این که این قطعه زمین از دستم برود هست!! تعجب کرد _مرد حسابی تو با پولی که از شرکت ری‌تیان میگیری میتونی کل محله‌تونو بخری...ارزش این قطعه زمین در برابر این پول چقدره؟! _ این قطعه زمین یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش... اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارم همین الان می‌آیم و خودم را به سفارت شما معرفی میکنم...زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خون‌مان آمیخته شد... اگر ایران به جز ویران‌سرا نیست... من این ویران سرا را دوست دارم... اگر آب و هوایش دلنشین نیست... من این آب و هوا را دوست دارم... اگر آلوده دامانید اگر پاک... من ای مردم شما را دوست دارم... این شعر را خواند و بدون خداحافظی قطع کرد... دیگر تماس نگرفت!! ‌[به نقل از خود سرهنگ دکتر خسرو جهانی]
آلزایمر داشت... پسرش گفت _ پدر ایشون رو می‌شناسید؟ گفت _بله... چشممون سفید شد آنقدر منتظر موندیم ببینیمش _ اسمشون چیه؟ _ همون حاج آقایی که ماه رمضون.. ماه محرم میومد... _بله پدرجان... اسمشون چیه؟ گفت _ حاج آقای خودمون دیگه... اونجا همه صداش می‌زدند حاج‌آقای خودمون:) [... ]
میگفت _همه رو فراموش کرده...همه چیز رو... فقط وقت نماز یادشه!