#انتظار
سالیان سال است به دنبال گمشده ای هستم که نمی دانم آنرا کجا بجویم...!!
به هر کجا رفتم به هر کس نگریستم فقط ردپایی از او دیدم...!!
دلم در فراقش بی تابی می کند و به جانم آتش می افکند و به قول حافظ ( جانم بسوختی و به جان دوست می دارمت)..!!
عزیز جانم کجایی؟!
پرده از رخ بردار تا ببینم روی دلربایت را...!!
ای ماه شب چهارده من از پس ابر بیرون آی...!!
دیگر بس است که مرا طاقت جدایی نیست...!!
بوی عطر دلنشینت ، نگاه پر مهرت را احساس می کنم ؛ اما توان دیدن ندارم...!!
زجر می کشم و جگرم می سوزد از این همه فراق...!!
دنیا را بدون تو نمی خواهم ؛ بهشت را بدون تو نمی خواهم...!!
چشمانم بی تابند و سیلاب باران دارند...!!
غرق در تو می شوم وقتی برای تو می نویسم...!!
چرا که عشق حد و مرز نمی شناسد و چه زیباست بر تو عاشق شدن و به انتظار لحظه ی وصال نشستن...!!
ای کاش آمدنت به تاخیر نیافتد.
بیا که چشم انتظارت نشسته ام.
***********
خدایا دراین روزها وشبهای قدر امام زمانمان را برسان.
برای ظهورش دعا کنیم🌷
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#خبر_شهادت
#ازلسان_همسرمعزز
#شهید_دفاع_مقدس
#محمد_حیدری
در اولین مرحله عملیات رمضان خبر شهادت شهید ابوالقاسم احمدی را آوردند. ایشان اهل دستجرد بود اما همراه خانواده اش در روستای برکان زندگی می کردند. من همراه مادر و پدر شوهرم به گلزار شهدای روستا برای مراسم دعا رفته بودیم. وقتی برگشتیم پدر شوهرم گفت: به من خبر دادند محمد دوباره مجروح شده است و در بیمارستانی در یزد بستری است. من پرسیدم: چه کسی خبر داد؟ گفت: مهدی میرزا حسن گفت؛ و من صبح می خواهم برای عیادت محمد به شهر بروم. صبح که شد رفتم اتاق پدرشوهرم و گفتم: من هم می خواهم همراه شما بیایم. ایشان گفت: من حرفی ندارم بیایی اما تو این هوای گرم تابستان اگر بیایی علی هنوز نوزاد است و گرما زده می شود و کار دستمان می دهد. ولی من اصرار داشتم که بروم و می گفتم: دفعه ی قبل که محمد مجروح شده بود تو بیمارستان چشم به راه مانده بود که به ملاقاتش برویم. و این دفعه نمی خواهم شرمنده اش بشوم. مادر شوهرم با شنیدن حرف های من به پدر شوهرم گفت: پس اگر این طور است من هم می آیم. ما رفتیم پای ماشین که به اصفهان برویم. مینی بوس آن روز مسافر برای روستای برکان داشت که همشهری ها می خواستند برای مراسم شهید ابوالقاسم احمدی بروند. ماشین حرکت کرد و رفت روستای برکان آنجا راننده اعلام کرد ما چند دقیقه ای اینجا توقف می کنیم و به مراسم شهید می رویم و بعد از عرض تبریک و تسلیت به خانواده شهید هر کس خواست به اصفهان برود سریع بیاید تا برویم. همگی پیاده شدیم تا در مراسم شرکت کنیم. مراسم شهید ابوالقاسم احمدی را در یک خانه ی بزرگ برگزار کردند. بعد از چند دقیقه ای که گذشت دیدم یک نفر صدا می زد بچه های میرزا حسین جلوی درب منزل با شما کار دارند. من و مادر شوهرم و علی پسرم که آن زمان ۹ ماهه بود با صاحب عزا خداحافظی کردیم و پای ماشین رفتیم. کنار ماشین پدر شوهرم همراه آقا شیخ مصطفی که ایشان هم برای مراسم شهید آمده بود ایستاده بودند و پدر شوهرم گفت: آقا علی حاج رضا می گوید تو هلال احمر دیده است اسم محمد تو لیست مجروحین بیمارستانهای یزد است. من می خواهیم به یزد بروم. آقا شیخ مصطفی هم تا من را دید گفت: با این بچه تو این گرما کجا می خواهید بروید؟ گفتم: نه من هر طور شده باید بروم. آقا شیخ مصطفی گفت: پس امشب به منزل ما تشریف بیاورید استراحت کنید. فردا اول وقت بروید. شب را منزل آقا شیخ مهمان شدیم و صبح مارا تا ترمینال همراهی کرد. من با اتفاق والدین همسرم رفتیم یزد و آنجا سه روز تمام بیمارستانها را سر زدیم اما از محمد خبری نبود فقط به ما گفتند: یک محمد حیدری بود که برای یک روستای دیگر بود و حالش که بهتر شد مرخص شد و رفت. چه شبهای سختی را از گرما در یزد صبح کردیم. روزها به دنبال پیدا کردن محمد بودیم و شبها می رفتیم یکجا به اسم غریبخانه تا استراحت کنیم. اما آنجاهم یک آدمهای عجیب و غریب با لهجه های مختلف رفت و آمد می کردند که آدم از آنها می ترسید. وقتی برگشتیم اصفهان به گاراژ(حسن قاسم) رفتیم. حسین میرزا و رضا حاج عبدالحسین پسر دائیم آنجا بودند. به ما گفتند: احتیاجی نیست شما به دنبال محمد بگردید اگر خبری باشد ما خودمان به شما اطلاع می دهیم. به شایعات مردم گوش ندهید که مجبور بشوید با یک بچه نوزاد تو این هوای گرم به این طرف و آن طرف بروید. محمد شهید شده بود ولی ما بی خبر بودیم و پس از پانزده سال انتظار سخت پیکرش پیدا شد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
روضه خانگی - امام علی(ع) - 1863.mp3
6.57M
🔻روضه #امام_علی(علیه السلام)
👤 حجتالاسلام #الیاسی
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#دلنوشته_شهدایی
#ازلسان_همسرمعزز
#شهید_دفاع_مقدس
#محمد_حیدری
شبهای قدر ماه رمضان که از راه می رسد یاد آور روزهایی ست که ما محمد را برای آخرین بار بدرقه کردیم تا برای عملیات رمضان به جبهه اعزام شود. این روزها و شبها یاد آور آخرین لحظاتی است که او برای رسیدن به لقاء معشوق حقیقی سراز پا نمی شناخت و ما در انتظار بازگشت او روزها را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشتیم و این چشم به راهی به قد پانزده سال بی خبری به طول انجامید. ما مردی را به جبهه فرستادیم که قد بلند و رشید بود اما وقتی بازگشت که فقط پاره ای استخوان شده بود. محمد در شب قدر رفت و هنوز ماه مهمانی خدا به پایان نرسیده بود که مهمان برگزیده ی خدا شد و در آغوش خدا آرام گرفت و وقتی روح بی قرارش از قفس تن آزاد شد گویی هیچ وقت در دنیا نبوده است و فراموش کرد که عده ای چشم به راهش مانده اند. ما در این سوی مرزها به دنبال گمشده ای آشنا می گشتیم و او به حیاتی ابدی رسیده بودو به دور از همه ی هیاهوی زمین در آسمان محو تماشای خالق خویش گشته بود. ما روی زمین می گشتیم و می خواندیم (گلی گم کرده ام می جویم اورا / به هر گل می رسم می بویم اورا ) و او در بهشت شهدا مسکن و ماوایی داشت و به دور انوار تابان الهی می گشت و می گفت: (لبیک ؛ اللهم لبیک) عشق و عاشقی او کجا و عشق و عاشقی ما کجا!! خدایا بهتر می دانی که یک زن در دنیا همه ی هستی اش بعد از تو همسرش می باشد و تو شاهد باش که من همه ی هستی ام را به درگاهت تقدیم کردم و خود در فراقش سوختم. اما من خوشحالم که او در آغوش تو به آرامش رسیده است و عند ربهم یرزقون است. خدایا شکر که محمد نزد تو آبرومند شد.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 به مناسبت ۱۳ فروردین و روز طبیعت، با صدای شهید آوینی یادی کنیم از گل های «لاله» جهبه حق
🔸شاید تاکنون دهها بار این قطعه را تماشا کرده ام اما سیر نشده ام!
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
22.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از BMW خاص شرابی تا کت و شلوار ۳۰ میلیونی !
پولم خوب بود اما حالم خوب نبود!
#محفل
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
سردار محمدرضا زاهدی که بود؟
🔹سردار محمدرضا زاهدی متولد ۱۱ آبان ۱۳۳۹ در اصفهان، در سال ۱۳۵۹ به سپاه پاسداران پیوست و در طول جنگ تحمیلی از فرماندهان میانی سپاه بود و فرماندهی تیپ ۴۴ قمر بنیهاشم را از ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ برعهده داشت.
🔹وی در فاصله سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۰ فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) بود.
🔹زاهدی در فاصله سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران بود.
🔹وی از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ با حفظ سمت فرمانده قرارگاه ثارالله نیز شد و از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ معاونت عملیات سپاه پاسداران را هم برعهده داشت.
🔹سردار زاهدی از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ در نیروی قدس فعالیت میکرد و فرمانده سپاه سوریه و لبنان بود.
🔹این سردار والامقام در جنایت حمله هوایی امروز صهیونیستها به دمشق به شهادت رسید.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398