🍃🌷▪️🍃🌷▪️
#مثلاً نامه یک شهید گمنام به مسؤولین کرمان
"بسم رب الشهدا"
آقای مسؤل مربوطه سلام.
#به اطلاع می رساند پیکر اینجانب دهها سال در زیر شن های داغ خوزستان بود.
#وقتی صدای پای گروه تفحص را شنیدم خوشحال شدم که بالاخره روزی از این غربت و تنهایی بیرون می آیم، اما از آنجا که در هنگام انفجار مین، پلاک شناسایی من ذوب شده بود،
#شدم شهید گمنام و بعد از عملیات تفحص و پیدا شدن جنازه ام، باز هم تنهایی من ادامه پیدا کرد و هنوز ادامه دارد.......
#برادران! کاشکی مرا در گلزار شهدای کرمان یا اصلا در یک روستای دور دفن می کردید. اینطوری روزی صدها فاتحه و صلوات می شنیدم، اما حالا چه؟!
#بالاشهر کرمان، وسط میدان شلوغ کوثر، لای درختان انبوه، تک و تنها!!! واقعا این چه انتخابی بود؟ به جای فاتحه و صلوات باید حرف های برادران و خواهران نامحرم با هم را بشنوم.
تازه بعضی شأن سگ هم دارند!
#اصلا شخص خود شما از چند سال پیش، وقتی که من را اینجا دفن کردید و رفتید خدا وکیلی چند بار سر قبرم آمده اید؟ اگر یک بنده خدایی هم بخواهد بیاید سر مزار من فاتحه ای بخواند که در جا ماشین ها زیرش می کنند!!!
#چه فکر کردید واقعا؟ مثلاً فکرهایتان را ریختید روی هم و مرا اینجا دفن کردید که بعضی ها از من حساب ببرند و نصف شب نوشابه هایشان را جای دیگری باز بکنند؟ یکبارگی بفرمایید ما را گذاشته اید پارکبان! یا مسؤول انتظامات! یا رابط امر بمعروف و نهی از منکر میدان کوثر؟!!
#خوش انصاف ها! من الان باید آن بالا در دامنه کوه صاحب الزمان کنار سردار و دوستان شهیدم باشم که هر لحظه صدای دلنشین دعا و نوحه و قرآن توی گوشم باشد، نه اینجا زیر این آهنگ های عجیب و غریب خارجی که ماشین های عبوری و از گوشی های بعضی پخش می شود و تازه چه حرف هایی هم با هم می زنند!!!
#آقایان مسؤول! مدیریت فرهنگی بلد نیستید چرا هی از ما مایه می گذارید؟
#به هر حال از ما که گذشت ولی بخدا جای اموات و شهدا وسط میدان و پارک و شهربازی نیست.!!!
والسلام.
《شهید تنهای میدان کوثر کرمان》
✍ نویسنده : احمد یوسف زاده ، آزاده هشت سال دفاع مقدس و خالق اثرهای آن بیست و سه نفر و اردوگاه اطفال
https://eitaa.com/Yareanehamra