🌴 #یازینب...
حضرت فاطمه ی بنت اسد... می فرماید: یک روزی که حضرت در سن طفولیت بود و در خانه بودیم من از خوشحالی با
گفتم: شما بزرگی
گفت: بله مادرم
گفتم: چطور😳
علی علیه السلام فرمود:
من حالا یک موردش را به شما می گویم. شما وقتی جوان بودی با دخترهای بنی هاشم برای تفریح به بیرون شهر رفتید یک مرتبه در صحرا و بیابان یک شیر درنده به شما حمله کرد. شما خیلی ترسیدید کم مانده بود قالب تهی کنید نگران بودید چه کنید. دیدیم جوانی ظاهر شد و به شما گفت نترسید و من این شیر را از شما دور می کنم. یک نهیبی به شیر زد و شیر رفت. شما خیلی خوشحال شدید و گفتید خدا تو را خیر دهد ای جوان، ما را از این خطر نجات دادی...
🌴 #یازینب...
گفتم: شما بزرگی گفت: بله مادرم گفتم: چطور😳 علی علیه السلام فرمود: من حالا یک موردش را به شما م
مادر جان ،گلوبندی داشتی در آوردی و به این جوان هدیه دادی.
گفتی که این هدیه بخاطر اینکه ما را نجات دادی. حضرت دست کردند در آستین و آن گلوبند را در آوردند و فرمودند این گلوبند همان گلوبند نیست؟
حضرت فاطمه ی بنت اسد..گفت: چرا، همان است.
گفت: حضرت آن جوان من بودم من شما را حفظ کردم...
🌴 #یازینب...
مادر جان ،گلوبندی داشتی در آوردی و به این جوان هدیه دادی. گفتی که این هدیه بخاطر اینکه ما را نجات د
امیرالمومنین.. فرمودند من با همه ی انبیاء بودم و مادر خودش را هم خودش حفظ کرده است.
امیرالمومنین... حسابش از کل خلقت جداست.
ولی مردم با این شخصیت چه ها کردند که از خدا خواست که خدایا دیگر مرا از این مردم جدا بکن. دل مولا امیرالمومنین(علیه السلام) راخون کردند.
مخصوصاً بعد از شهادت مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها 😭
#فاطمیه
🌴 #یازینب...
امیرالمومنین.. فرمودند من با همه ی انبیاء بودم و مادر خودش را هم خودش حفظ کرده است. امیرالمومنین...
گریه پیامبر برای امیرالمومنین(علیهالسلام)
محدث قمی ..نقل کرده پیامبرخدا با مولا بیرون مدینه آمدند باغ هایی زیبایی دیدند امیرالمومنین فرمودند:
مَا أَحْسَنَ هَذِهِ الْحَدِیقَةَ یا رَسُولَ اللَّهِ»[۱۰]. چه باغ های زیبایی،
پیامبر فرمودند:
«فَقَالَ حَدِیقَتُک فِی الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ مَرَرْنَا بِحَدِیقَةٍ فَقَالَ مَا أَحْسَنَ هَذِهِ یا رَسُولَ اللَّهِ حَتَّی مَرَرْنَا بِسَبْعِ حَدَائِقَ فَقَالَ النَّبِی(ص) حَدَائِقُک فِی الْجَنَّةِ أَحْسَنُ مِنْهَا ثُمَّ ضَرَبَ بِیدِهِ عَلَی رَأْسِهِ وَ لِحْیتِهِ وَ بَکی حَتَّی عَلَا بُکاؤُهُ...
🌴 #یازینب...
گریه پیامبر برای امیرالمومنین(علیهالسلام) محدث قمی ..نقل کرده پیامبرخدا با مولا بیرون مدینه آمدند
علی جان خداوند در بهشت برای تو بهتر از این باغ ها قرار داده است. بعد حضرت شروع کردند بلند بلند گریه کردند امیرالمومنین فرمودند یا رسول الله چرا گریه می کنید😔
حضرت فرمودند: یا علی برای مظلومیت شما گریه می کنم.
کینه هایی در دل این امت است، در جنگ بدر و احد سران این ها را به درک فرستادی آن ها آن کینه ها را بعد از من ظاهر خواهند کرد،😭
#امام_زمان
🌴 #یازینب...
علی جان خداوند در بهشت برای تو بهتر از این باغ ها قرار داده است. بعد حضرت شروع کردند بلند بلند گریه
عرض کرد یا رسول الله دین من در آن موقع سالم است. فرمودند: بله دین شما سالم است.
🌴 #یازینب...
عرض کرد یا رسول الله دین من در آن موقع سالم است. فرمودند: بله دین شما سالم است.
حضرت زهراء.. هم در آن لحظه های آخری که به امیرالمومنین وصیت می کردند بعد از وصیت شروع کردند به گریه کردن، امیرالمومنین متاثر شدند فرمودند: فاطمه جان شما سرور من هستی چرا گریه می کنی😭
بانو نفرمود به خاطر پشت و کمرم، به خاطر بچه هایم بلکه فرمود علی جان من برای غربت و مظلومیت شما گریه می کنم. بعد از من با شما چه خواهند کرد.....😭
🌴 #یازینب...
حضرت زهراء.. هم در آن لحظه های آخری که به امیرالمومنین وصیت می کردند بعد از وصیت شروع کردند به گریه
بریم عقب ،به یادشب نوزدهم ماه رمضان...😭
🌴 #یازینب...
بریم عقب ،به یادشب نوزدهم ماه رمضان...😭
وقتی خبر ضربت خوردن امام در کوفه پیچید امام حسن.. و امام حسین.. سراسیمه به مسجد آمدند دیدند آقا در محراب عبادت غرق خون است.
آقا روی زمین افتاده و پیشانیش شکافته شده است. همه شروع کردند به گریه کردن...😭
جانم علی...
🌴 #یازینب...
وقتی خبر ضربت خوردن امام در کوفه پیچید امام حسن.. و امام حسین.. سراسیمه به مسجد آمدند دیدند آقا در م
امام حسن..خم شد و سر پدر را به دامن گرفت دید پدر از هوش رفته، گریه کرد و اشک هایش به صورت مبارک مولی ریخت آقا چشمانش را باز کرد و فرمود: حسنم گریه نکن تو هم یک روزی با سم به شهادت می رسی، برادرت اباعبدالله با تیغ شمشیر به شهادت می رسد.😭
😭😭
#فاطمیه
🌴 #یازینب...
امام حسن..خم شد و سر پدر را به دامن گرفت دید پدر از هوش رفته، گریه کرد و اشک هایش به صورت مبارک مولی
دیدند آقا نمی تواند بلند بشود حصیر بوریایی آوردند آقا را روی حصیر گذاشتند بلند کردند وقتی به دم در خانه رسیدند حضرت فرمود می خواهم با پای خودم وارد خانه بشوم تا بچه ها از دیدن این صحنه اذیت نشوند..😭
امان از دل زینب..😭
🌴 #یازینب...
دیدند آقا نمی تواند بلند بشود حصیر بوریایی آوردند آقا را روی حصیر گذاشتند بلند کردند وقتی به دم در خ
بی بی زینب... خیلی دل نازک است، خیلی مصیبت ها کشیده، بی بی زینب کبری پهلوی شکسته، صورت سیلی خورده مادرش را دیده است...😭