🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_دوم.. #قسمت_هجدهم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
صحبت به اینجا که رسید من هم داستان قول و قراری که با خدا داشتم را تعریف کردم گفتم قبل از این که شما دوباره بیایید و باهم صحبت کنیم نذر کرده بودم چهل روز دعای توسل بخونم بعد هم اولین نفری که اومد و خوب بود جواب بله رو بدم اما شما انگار عجله داشتی روز بیستم اومدین
حمید خندید و گفت: یه چیزی میگم لوس نشیا در حالی که از لحن حمید خنده ام گرفته بود گفتم: می شنوم بفرما گفت؛ واقعیتش من یه هفته قبل از این که برای بار دوم بیاییم خونتون رفته بودم قم زیارت حرم کریمه اهل بیت اونجا به خانوم گفتم یا حضرت معصومه (س) میشه اونی که من دوستش دارمو به من برسونی؟ دل من پیش فرزانه مونده منو به عشقم برسون من تو رو از کریمه اهل بیت گرفتم.
تاملی کردم و گفتم: حمید آقا حالا که شما این رو گفتی اجازه بده منم خوابی که چند سال پیش رو دیدم رو برات تعریف کنم البته قول بده شما هم زیادی هوایی نشی پرسید مگه چه خوابی دیدی؟
گفتم: چند سال پیش توی خواب دیدم یه هلیکوپتر بالای خونه دور میزنه و منو صدا می کرد وقتی بالای پشت بوم رفتم از داخل همون هلیکوپتر یه گوسفند سر بریده بغل من انداختند.
🌹🍃🌺🍃🌹
حمید گفت؛ خواب عجیبیه دنبال تعبیرش نرفتی؟
گفتم: این خواب توی ذهنم بود ولی با کسی مطرح نکردم تا این که رفته بودیم مشهد لابی هتل یه تعداد کتاب زندگی نامه و خاطرات شهدا بود اونجا اتفاقی بین خاطرات همسر شهید ناصر کاظمی فرمانده سپاه پاوه خوندم که ایشون هم خوابی شبیه خواب من دیده نوشته بود وقتی که مثل من بار اول به خواستگاری جواب منفی داده بود توی خواب می بینه به هلیکوپتر بالای خونه اومد و یه گوسفند سربریده همراه با یه ماهی توی بغلش انداخت وقتی این خواب رو برای همکارانش تعریف کرده بود همکارش گفته بود گوسفند سربریده نشونه قربونی توی راه خداست احتمالا تو ازدواج میکنی و همسرت شهید میشه.
اون ماهی هم نشونه بچه است البته همسرت قبل از به دنیا آمدن بچه شهید میشه نهایتا آخر قصه زندگی این شهید دقیقا همین طوری شد قبل از به دنیا آمدن بچه همسرش شهید شد اونجا که این خاطره رو خوندم فهمیدم که من هم احتمالا همسر شهید میشم.
این ماجرا را که تعریف کردم حمید نگاه غریبی به من انداخت و گفت: یعنی میشه ؟من که آرزو مه شهید بشم ولی ما کجا و شهادت کجا
ان روز کلی با هم پیاده آمدیم و صحبت کردیم اولین باری بود که این همه بین ما صحبت رد و بدل می شد کانال آب که رسیدیم واقعا خسته شده بودم حمید خستگی من را که دید پیشنهاد داد سوار تاکسی بشویم تا سوار ماشین شدیم گفت ای وای شیرینی یادمون رفت باید شیرینی می گرفتیم..🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
#عاشقی_به_افق_حلب🌹🍃 #قسمت_هفدهم🌹🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 خان بابا خیلی جدی بود! همه از او حسا
#عاشقی_به_افق_حلب🌹🍃
#قسمت_هجدهم🌹🍃
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
مانتو و شال مشکی رنگم را پوشیدم.
حیاط باغ پر بود از دیگ های شله زرد و قیمه نذری...
از تراس عمارت خان بابا به باغ خیره شده بودم...
صدای مداحی و صلوات در گوشم طنین انداز شد و چشمانم اجازه باریدن به خود دادند.
از پله ها پایین آمدم و سر دیگ شله زرد رفتم...
عمه طاهره میگفت از این دیگ های نذری خیلی حاجت گرفته.
تمام دعای من، بودن بابا کنارمان بود...
بعد از مراسم هیئت، دسته عزاداری برای شام و توزیع شله زرد و تحویل گوسفند قربانی به سمت باغ حرکت کرد...
صدای تبل و نی ضربان قلبم را تند تر کرد.
هاله ای از اشک باعث شده بود تار ببینم...
هر چه اشک هایم را پاک میکردم باز می بارید.
درِ بزرگِ باغ باز شد و دسته عزاداری به داخل باغ آمد...
چیزی که دیدم به گریه هایم شدت داد....
حتی دیگر توان ایستادن نداشتم.
دلم میخواست فریاد بزنم و بگویم خدایا پدرم را از من نگیر...من بدون او میمیرم.
بابا روی ویلچر نشسته بود و به کمک عمو محمد از وسط دسته به ما نزدیک میشد.
نتوانستم بایستم و به سمت ویلچر دویدم...
رو به رویش نشستم و سرم را روی زانوی بابا گذاشتم و گریه کردم.
همه برای شفای بابا دعا کردند.
صدای امن یجیب با روح و روانم بازی میکرد...
نفس هایم سخت و سخت تر میشد...
دست بابا روی سرم آمد و نوازشش کمی آرامم کرد.
اما باز با فکر اینکه قرار است روزی، گرفتن دست های بابا برایم آرزو شود، قلبم ایستاد...
با کمک عمو بلند شدم و به داخل رفتم.
فقط گریه میکردم و دعا می خواندم...
همه رفته بودند.
بعد از چند ساعت که نمیدانم چگونه گذشت، بیرون رفتم و جویای بابا شدم...
#ادامه_دارد...🌹🍃
#نویسنده_میم_سلیمی🌹🍃
#ملت_مقاومت_علیه_آمریکا🌺🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی....
#یازهرا...🏴
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ..🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb2