🌴 #یازینب...
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊 فصل سوم ..( قسمت آخ
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊
فصل چهارم..( قسمت اول )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#لاهیجان(قسمت اول)
نماز را در مسجد احمدیه خواندیم با شاهرخ مشغول صحبت بودم مسئول کمیته شرق تهران هم آنجا بود من و شاهرخ در حال خروج از مسجد بودیم که مسئول کمیته ما را صدا کرد. وقتی همه از اطرافش رفتند، رو به ما کرد و گفت: اما جمعه لاهیجان با ما تماس گرفته مثل اینکه سران حزب توده و چریک های فدایی خلق از تهران به لاهیجان رفته اند مردم انقلابی و مومن این شهر هم از دست آن ها آسایش ندارند بعد ادامه داد: من شنیدم که شما با بچه های کمیته رفته بودید کردستان تربه خوبی هم در مبارزه با ضد انقلاب دارید برای همین از شما می خواهم که یک کاری برای لاهیجان بکنید. ما هم قبول کردیم و قرار شد فردا برای دریافت دو دستگاه اتوبوس و امکانات برویم کمیته مرکز. وقتی صحبت ها تمام شد مسئول کمته نگاهی کرد و با تعجب گفت: آقا شاهرخ شما قبل از انقلاب چی کار می کردید! شاهرخ لبخندی زد و گفت: بهتره نپرسید ، من و امثال من رو امام آدم کرد. ما گذشته خوبی نداشتیم. ایشان ادامه داد : آخه از طرف دادستانی آمده بودند برای دستگیری شما حتی من عکسی که آورده بودند را دیدم. تصویر خود شما بود می گفتند: این از گنده لات های قدیمه. تو جلسه ساواک هم حضور داشته قراره دسگتیر و به احتمال زیاد اعدام بشه. من هم توضیح داد که این آقا الان از بهترین نیروهای کمیته است. گذشته هر چی بوده تموم شد اما الان آدم فوق العاده درستیه.
فردا صبح با دو دستگاه اتوبوس راهی لاهیجان شدیم به محض ورود به مسجد جامع رفتیم امام جمعه شهر با دیدن ما خیلی خوشحال شد تک تک ما در آغوش گرفت و بوسید بعد هم در گوشه ای جمع شدیم ایشان هم اوضاع شهر را توضیح داد و گفت: مردم دیگر جرائت نمی کنند به مسجد بیایند نماز جمعه تعطیل شده ماموران کلانتری هم جرات بیرون آمدن از مقر خودشان را ندارند درگیری نظامی نداریم اما آن ها همه جا هستند در و دیوار شهر پر شده از روزنامه ها و اطلاعیه ها آن ها نزدیک به چهل دکه روزنامه در شهر راه انداخته اند.
صبحت های ایشان تمام شد سلاح ها را کنار گذاشتیم شاهرخ شروع به گشت زدن در شهر کردیم همان طور بود که حاج آقا می گفت سر هر چهار راه ایستاده بودند و بحث می کردند نماز جماعت را برقرار کردیم صدای اذان مسجد جامع در شهر پیچید. چند روزی به همین منوال گذشت. خوب اوضاع شهر را ارزیابی کردیم. شاهرخ هر روز زودتر از بقیه برای نماز صیبح بلند می شد بقیه هم را بیدار می کرد بعد هم پیشنهاد کرد نماز جماعت صبح را در مسجد راه بیندازیم حاج آقا هم خوشحال شد وگفت: اتفاقا پیامبر حدیث زیبایی در این زمینه دارند ایشان می فرمایند: خواندن نماز جماعت صبح در نظرم از عبادت و شب زنده داری تا صبح بالاتر است.
بعد از ناهار کمی استراحت کردم عصر بود که با سرو صدای بچه ها از خواب پریدم با تعجب پرسیدم: چی شده؟! شاهرخ جلو آمد و گفت: ییک از بچه ها که قبلا دانشجو بوده و رفته با اون ها بحث کرده بعد هم توده ای ها دنبالش کردند حالا هم جمع شدند جلوی مسجد دارن ضد ما شعار می دن رفتم پشت پنجره مسجد خیلی زیاد بود بچه ها درب مسجد را بسته بود بلند داد زدم و گفتم: کسی اسلحه دستش نگیره هیچ کس حرفی نزنه جوابشون رو ندین ما باید برویم و باهاشون صحبت کنیم. من و شاهرخ رفتیم بیرون آن ها ساکت شدند من گفتم: برای چی اینجا جمع شدید جوان درشت و هیکلی از وسط جمع آمد و گفت: ما می خوایم شما رو از اینجا بندازیم بیرون اون کسی هم که الان با ما بحث میک رد باید تحویل بدید. نفس در سینه ام حبس شده بود خیلی ترسیده بودم اصلا نمی دانستم چه کار کنم آن جوان ادامه داد: من چریک فدائی خلقم. بدون سلاح شما رو از این شهر بیرون می کنم. هوز حرفش تمام نشده بود شاهرخ یکدفعه و با عصبانیت به سمتش رفت. جوان مات و مبهوت نگاه می کرد شاهرخ با یک دست یقه ، با دست دیگر کمربند آن جوان منحرف را گرفت خیلی سریع او را از روی زمین بلند کرد او را با آن جثه درشت بالای سر گرفته بود همه جمعیت ساکت شدند بعد هم یک دور چرخید و جوان را کوبید به زمین و روی سینه اش نشست.
جوان منحرف مرتب معذرت خواهی می کرد همه آن هایی که شعار می دادند فرار کردند شاهرخ هم از روی سینه اش بلند شد و گفت: بچه برو خونتون!
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊 فصل چهارم..( قسمت ا
#کتاب_حر_انقلاب_اسلامی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_شاهرخ_ضرغام 🌷🕊
فصل چهارم..( قسمت دوم )🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
#لاهیجان(قسمت آخر)
خیلی ذوق زده شده بودم گفتم شاهرخ الان باید کاری که می خوایم رو انجام بدیم. خیابان خلوت شده بود با هم رفتیم کلانتری. قرار شد از امشب نیروهای ما به همراه مامورها گشت بزنند. به همه دکه های روزنامه فروشی هم سر زدیم خیلی محترمانه گفتیم: شما از شهرداری مجوز گرفته اید؟ پاسخ همه آن ها منفی بود ما هم گفتیم: تا فردا وقت دارید که دکه را جمع کنید صبح فردا به سراغ اولین دکه رفتیم چند نفر از حزب توده با چماق جلوی دکه ایستاده بودند اما با دیدن شاهرخ عقب رفتند شاهرخ جوان فروشنده را بیرون آورد بعد هم دکه را با همه روزنامه هایش خراب کرد با شنیدن این خبر دیگر دکه ها خیلی سریع جمع شدند. یک هفته دیگر در آنجا ماندیم آرامش به طور کامل به شهر بازگشت اعضای حزب توده لاهیجان را ترک کردند و به شهرهایشان رفتند نماز جمعه بار دیگر در شهر اقامه شد وقتی مردم به سوی محل نماز می آمدند با یاد حدیث نورانی رسول خدا(ص) افتادم که می فرماید: « قدمی نیست که به سوی نماز جمعه برداشته می شود، مگر اینکه خدا آتش را بر او حرام می کند با حضور مردم مومن و انقلابی لاهیجان، کمیته و بسیج شهر راه اندازی شد ما هم با بدرقه مردم و امام جمعه شهر به سوی تهران برگشتیم. اوایل سال ۱۳۵۹ بود هر روز درگیری داشتیم مخالفان جمهوری اسلامی هر روز در گوشه ای از مرزهای ایران آشوب بر پا می کردند پس از کردستان و گنبد و سیستان ، این بار نوبت خوزستان بود گروه خلق عرب با حمایت بعثی های عراق این منطقه را ناامن کردند شاهرخ که به منطقه خورستان آشنا بود به همراه تعدادی از بچه ها راهی شد غائله خلق عرب مدتی بعد به پایان رسید رشادت های شاهرخ در آن ایام مثال زدنی بود. هنوز مشکل خوزستان حل نشده بودک ه دوباره در مناطق غربی کشور درگیری ایجاد شد به همراه شاهرخ و چند نفر از دوستان راهی قصر شیرین شدیم این بار وضعیت به گونه ای دیگر بود نیروهای نفوذی عراق همه جا حضور داشتند در همه استان کرمانشاه همین وضعیت بود هیچ رستورانی به ما غذا نمی داد هیچ مسافرخانه ای به بچه های انقلابی جا نمی داد.
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---