🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_عارف_۱۲_ساله🌹🕊 #خاطرات : #شهید_رضا_پناهی 🌹🍃 فصل سوم..( قسمت آخر )🌷🕊 🕊🌷بسم رب الشهد
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_عارف_۱۲_ساله🌹🕊
#خاطرات : #شهید_رضا_پناهی 🌷🕊
فصل چهارم..( قسمت اول )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
#نشانی_قبر
به مراسم تدفین شهیدی در بی بی سکینه کرج رفته بودیم. آن شهید با رضا در پایگاه بسیج فعال بودند. از طرفی هم در محله مان بود. رضا وقتی فهمید نادر شاکری نیا، شهید شده رفت توی سردخانه شهید را زیارت کرد. روز تدفینش چون رضا کوچک بود قدش نمی رسید تا مراسم تدفین را ببیند. کنار قبر شهید درخت توت خشکیده ای بود که رضا رفت بالای آن مراسم را ببیند. همان طوری که نگاه می کرد، اشک می ریخت. در همان حالت که روی درخت نشسته بود. به جای خالی کنار مزار شهید اشاره کرد و گفت مادر جان جای من نیز کنار این شهید است. من حرفش را خیلی جدی نگرفتم به داریوش پسر عمویش هم این موضوع را گفته بود. یک هفته بعد از این ماجرا، رضا به جبهه اعزام شد وقتی رضا به آرزوی قلبی خود یعنی به شهادت دست پیدا کرد بعد از انتقال پیکر رضا به شهر کرج، رضا را به امامزاده سکینه برای تدفین انتقال دادند. در وصیت های مکتوب و صوتی اش به محل تدفین اشاره نکرده بود ولی به صورت شفاهی به وصیت کرده بود که اگر شهید شدم، دوست دارم در کنار بی بی سکینه دفن شوم.دلیلش را نمی دانم شاید به خاطر علاقه ای که به امام رضا داشت و از آنجا که بی بی سیکنه خواهر امام رضا است آنجا دفن شود. خدا را شاهد میگیرم کسی از ماجرای اشاره رضا به محل تدفینش خبر نداشت نمی دانم چه شد که رضای من دقیقا در همان مکانی به خاک سپرده شد که خودش نشانی داده بود بعد از اتمام تشییع جنازه نوار امانتی رضا را داخل ضبط گذاشتم و صدای کودکانه زیبای رضا را گوش دادم.
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---