eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
من کارد به استخوان دلم که می‌رسد 💔 تمام وجودم ناخودآگاه شما را صدا میزند ...🙂 حسین جانم :) ✨️ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
امآالان‌شده‌ارزو... 🥹💔 › 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
سلام خدمت همگی همراهان 🌺 میخوایم برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان ختم ۱۴هزار تا صلوات تا ۴۰شب وهرشب تعدادی که ذکر میکنید اعلام کنید زمان:از اذان مغرب تا اذان صبح مدت چهله ختم:ازشب لیله الرغائب تا ۸اسفند هر کدوم از عزیزان همراه تمایل به شرکت در این ختم صلوات را دارند می‌توانند تعداد صلوات های خود را در آیدی زیر ذکر کنند @Modfe313 تا الان هفده هزار و هشتصد وسیزده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸رمان تلنگری و شهدایی 🍃 🌸قسمت ۲۳ حیاط پرازبرف شده بود کلی ذوق کردم دونه های برف رقص کنان روی زمین می نشست نفس عمیقی کشیدم واین هوای پاک رو به ریه هام فرستادم بالاخره بعدیه مدت لبخندبه لبم اومد.روی الاچیق کنارحیاط نشستم دلم می خواست ساعت هابه این منظره خیره بشم ولذت ببرم موقع شام بهترین فرصت بود که ازاحساسم بگم،خیلی استرس داشتم حتی نتونستم یک لقمه هم بخورم. مامانم زیرچشمی نگام می کردبلاخره دلوبه دریازدم وگفتم: _اخرش نفهمیدم چراازسیدبدتون میاد.مگه بنده خداچی کارکرده که اینقدرازش متنفرید!. بابام داشت آب می خوردکه پریدتوگلوش وبه سرفه افتاد لیوان روباعصبانیت رو میز کوبیدکه نصف آب بیرون ریخت مامانم چشم غره رفت!. _حتی اسمش رو میارم بهم می ریزید.امابه بهمن که بدترین رفتاروبامن کردوصورتم روبه این شکل دراوردهیچی نگفتید تازه اجازه دادیدبیاد خواستگاری!.حق ندارم دلخورباشم. بابا_درموردسیدنظرمون روگفتیم پس بحثش روبازنکن.بهمن هم ازچشمم افتاده اگه قبول کردم فقط به حرمت خواهرم بود هرروز زنگ میزدواصرارمی کرد.بایدچیکار میکردم؟.بروازسامان بپرس چه برخوردی بابهمن داشتم اگه مانع نمی شدکشته بودمش! فکرکن یه شب نشینی ساده اس مثل گذشته ،خودم سرفرصت جواب رد میدم. صندلی روکنارکشیدم وبلندشدم. _به هرحال من تواین مهمونی مسخره حاضرنمیشم شماهم بهتره رودروایسی روکناربذاریدو واقعیت روبگید.درضمن به غیرازسیدباکسی دیگه ای ازدواج نمیکنم. اگه این بارهم تماس گرفتن اجازه بدیدبیان جوابم مثبته!!. هنوزازاشپزخونه بیرون نرفته بودم که بابام گفت: _پس اگه سیدروانتخاب کردی دورماروخط بکش.روکمک ماهم حساب نکن . چشمام پرازاشک شدچقدربی رحم شده بودند. سرم خیلی دردمی کرد بدنم داغ شده بودوعطسه می کردم همین یک ساعتی که توحیاط بودم کاردستم دادوسرماخوردم پتو رو دورخودم پیچیدم لرزشدیدداشتم یادحرف های پدرم که می افتادم داغ دلم تازه می شد!. صبح که بیدارشدم هنوزبدنم کوفته بود انگار که بایکی کتک کاری مفصل داشتم!!. گوشیم خودش روکشت ازبس زنگ خورد حوصله نداشتم ازجام بلندبشم! امایکدفعه یادم افتادباخانم محمدی قرارداشتم حتمابخاطرهمین زنگ میزد ولی شماره ناشناس بود.پیغامگیرگوشیم روچک کردم تماس ازلیلابود. _سلام گلاره جان.راستش ماداریم برمی گردیم قم.قبلش ازت می خوام حرف دلت روبگی،چون برای محسن نظر تو بیشتر مهمه.این شماره داداشمه خط خودم سوخته منتظرجوابتم.. بایدازاین بلاتکلیفی درمی اومدم طردشدن ازخانوادم یافراموش کردن سیدهرکدوم منوازپادرمی اورد. ولی اگه باسیدازدواج می کردم این امکانش وجودداشت که یه روزی خانوادم نظرشون برگرده .من نمی خواستم ازشون بگذرم بایدبهم فرصت می دادیم شایدباگذشت زمان همه چیزدرست می شد. براش پیامک فرستادم: _لیلاجان اگه سیدهنوزروحرفش هست من هیچ مشکلی ندارم وراضیم.بهش بگو جهیزیم فقط یک چمدونه، دیگه بعدازاین خانوادم کنارم نیستن... 🍃ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ ع_خ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸رمان تلنگری و شهدایی 🍃 🌸قسمت ۲۴ بلاخره رسیداون روزی که منتظرش بودم سرازپانمی شناختم احساسم غیرقابل وصف بود. بابام وقتی دید ازحرفم برنمی گردم با سید تماس گرفت ولی ازش خواست تنهایی بیاد علتش رونفهمیدم اماهمین که راضی شده بودیک دنیامی ارزید. نگاهی به لباس هام انداختم مناسب و شیک بود سارافن آبی باشال سفید، چادر گلداری که خانم محمدی ازمشهداورده بود رو هم دم دست گذاشتم خیلی هیجان داشتم انگاراولین باربودبرام خواستگارمی اومد دفعه های قبل چون ازجوابم مطمئن بودم هیچ شوقی واشتیاقی نداشتم امااین بارفرق می کرد پای احساس وعلاقم درمیان بود بخاطرش حاضربودم ازهمه امکانات ورفاهم دست بکشم وهرجایی که اون دوست داشت زندگی کنم.. اومدن کبری خانم خیلی به نفعم شد چون به تنهایی نمی تونستم همه کارهاروانجام بدم.وقتی هم که اشتیاقم رودیددلسوزانه بهم یادمیداد مامانم که ازسرکاربرگشت نگاه تاسف باری به من انداخت!!.اماخودم راضی بودم بایدبه همه ثابت می کردم که می تونم ازپس زندگی بربیام . باصدای زنگ، قلبم ازجاکنده شد پرده روکنارزدم بلاخره اومد برعکس دفعه قبل کت شلوارخاکستری وپیراهن همرنگش روپوشیده بود این تیپ خیلی بهش می اومد. ازخانوادم کسی به استقبالش نیومد دلم گرفت این همه بی مهری حقش نبود یک لحظه نگاهش سمت پنجره افتادسریع خودم روکنارکشیدم... باورم نمیشدکسی که عاشقش بودم وبرای بدست اوردنش جنگیدم حالامقابلم بود مدام بادستمال عرق پیشونیش روپاک می کرد سینی چای روبه طرفش گرفتم همچنان سربزیربود چای روکه برداشت زیرلب تشکر کرد بابام اشاره کردرومبل بشینم،چهره هاگرفته وعبوس بودوهمین سیدرومعذب می کرد اصلاشباهتی به خواستگاری نداشت انگار مراسم ختم بود!!. بابام قفل سکوت روشکست وگفت: __نمیدونم چیکار کردی که دخترم بخاطر تو حتی از ما هم گذشت!.امامطمئنم یه روزی پشیمون میشه!. خواستم چیزی بگم که مانع شد. _بعدازاینکه جواب ازمایشتون معلوم شد تو محضر عقد میکنیدولی بدون سوروسات، نمیخواستم هیچ کمکی بکنم امابه اصرار همسرم یه مختصرپولی میدم، حالاکه گلاره ازمادست کشیدهمه امیدش تویی فقط سعی کن خوشبختش کنی هرچندیک ماه نشده باچمدونش اینجاست!!نازپرورده اس با زندگی طلبگی نمی تونه کناربیاد. نگاه غمگین سید دلم رواتیش زدکم مونده بودگریم بگیره جوسنگینی بودوفقط صدای تند نفس هاشنیده میشد هنوزتوشوک حرفهای بابام بودم که سید بیشتر متحیرم کرد _باتمام علاقه ای که به دخترتون دارم اما تا زمان راضی شدنتون صبر میکنم همه تلاشم رو می کنم تاخودم روبه شماثابت کنم. حساسیت های شمارومی فهمم قبول دارم که لایق دخترتون نیستم اما مطمئن باشید خوشبختش می کنم.دلم میخواد وقتی گلاره خانم ازاین خونه بیرون میاددعای خیرتون پشت سر ما باشه نمیخوام سرسوزنی ازم دلگیرباشید... چهره هرسه مادیدنی بود وهیچ حرفی به زبونمون نمی اومدواقعانمیدونستم چه واکنشی نشون بدم خوشحال باشم یا ناراحت. برای اولین بارعلاقش روبه زبان اوردولی چه فایده حالاکه همه چیزبه خوبی پیش می رفت این بارخودش بهم زد. باناراحتی بلندشدم وسالن روترک کردم انگارطلسم شده بودیم وقرارنبودوصلت سربگیره. 🍃ادامه دارد.... 🌸 نویسنده؛ ع_خ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بنرها
دلت یه کانال مذهبی و جدید نمی خواد 📿 بهترین عکس دخترونه چادری😍 http://eitaa.com/joinchat/1540424238C9421cd6e21
هدایت شده از بنرها
پاتوق خانم دکترای اینده👩🏻‍⚕ دورهمی کاملا دخترونه چالش و روز مرگی جذاااب😍 http://eitaa.com/joinchat/3300524224C754771c989 فقط جای تو خالیه 😉
هدایت شده از بنرها
دلت پروفایل مذهبی با پس زمینه سیاه میخواد 🖤🥺 از اینجا بردار 👇🏻 @porof_seah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرا عهدیست با جانان...❣ اول هر صبح قرار دعای ❤️ قرار عاشقی❣ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 السـلام علیـک یـاصـاحب الـزمـان 🌹 🌼 ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم 🌾 فکری بکن برای من و آتش دلم 🌸 دست ادب به سینه‌ی بی‌تاب می‌زنم 🌷 صبحت بخیر حضرت آرامش دلم  🤲 ☀️ سلام صبحت بخیر همه ی زندگانیم ✋♥️ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
آقا بیا که روضه ی موسی بن جعفر است چشمانمان ز داغ مصیباتشان تر است جامه سیاه بر تن و بر جان شرار آه دل ها به یاد غصۀ او پر ز آذر است افتاده است بی کس و تنها، غریب وار مردی که با تمامی خلقت برابر است مرثیه خوان حضرت کاظم، خود خداست بانی روضه، حضرت زهرای اطهر است زندان نگو، که گرم مناجات با خداست غار حرای حضرت موسی بن جعفر است از تازیانه خوردن حضرت نگو دگر ارثیه ای رسیده به ایشان ز مادر است باشد همیشه ورد زبانم به هر نفس لعنت به آن یهودی بی دین که کافر است ای من فدای شال عزای شما شوم آقا بیا که روضۀ موسی بن جعفر است 🏴 سالروز شهادت مظلومانه باب الحوائج، امام موسی کاظم علیه السلام را به خدمت ولی نعمتمان، حضرت علی ابن موسی الرضا(علیه السلام)، آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و همه شیعیان، تسلیت عرض می کنیم. 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آقا فدایی تو منم خونه‌ی تو وطنم باب الحوائجی و تو رو صدا می‌زنم🤲 🕯شهادت اباالرضا حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام تسلیت باد. 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
🕯 امام موسی کاظم علیه السلام: 📃 او (حضرت مهدی علیه السلام) رانده شده و تنها و غریب است. از دیدگان کسان خویش غایب است و انتقام خون پدرش بر زمین مانده است. 📜 هُوَ الطَّرِيدُ الْوَحِيدُ الْغَرِيبُ الْغَائِبُ عَنْ أَهْلِهِ الْمَوْتُورُ بِأَبِيه‏. ⬅️ کمال الدین، جلد2، ص361. 🏷 (علیه السلام) (عجل الله تعالی فرجه) ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
+بهش میگم امسال میایی رای بدی؟ _ میگه نه نمیام مستاجرم ، رای نمیدم +بهش گفتم یعنی میخوای دینت به دنیات بفروشی تاریخ داره تکرار میشه،مبادا ماجرای توابین تکرار بشه بعدا توبه و گریه فایده نداره الان باید گوش جان بسپاریم به فرمان "ولی" ❌مبادا مثل مردم کوفه سیدعلی تنها بزاریم. ❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
تو ناشناس بگید رای میدید یانه بادلیل بگید بهمون که ‼️‼️ چرا رای میدید❓ ‼️‼️چرا رای نمیدید❓ https://harfeto.timefriend.net/16979160923180
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا