eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.9هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸 💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗 💗🌸💗 🌸💗 🌸 📗 روزی که کنکور داشتم، صبحش بابا با روی خوشی بیدارم کرد و یکم باهام حرف زد و بهم گفت که به خدا توکل کنم و اصل امتحان دادن اینه که باید آرامش داشته باشی. قبل هر امتحان سختی که داشتم ، بابا این کارو تکرار میکرد. این کارش از امتحان تیزهوشان کلاس ششم شروع شد . صبحانه ی مفصلی برام درست میکرد و منم خندون میخوردم. بعد منو برد سر حوضه ی امتحان و خودش بیرون توی ماشین موند. معمولا مامانم هیچ وقت توی چنین روزایی حضور نداشت. مامان من مربی بود و از وقتی چهل ساله بود شروع کرد به ورزش. عاشق کارش بود و همیشه مشغول بود. بابا هم شاغل بود ولی من نصف عمرمو با بابا گذرونده بودم . بیش از حد بهش وابسته بودم و روزام با بابا میگذشت. رفتم سر حوضه ی امتحانی. ثمره ی دوازده سال درس خوندنم رو توی کاغذ پیاده کردم و بعد چند ساعت اومدم بیرون و با بابا رفتیم بیرون بستنی بخوریم. احساس آزادی داشتم مثل پرنده ای بودم که از قفس رهاش کردن از خودم راضی بودم و این تمام ماجرا بود تیر ماه بود و وقت مشهد پایگاه. ولی من روم نمی شد پامو تو پایگاه بزارم. آخرین باری که رفته بودم پایگاه، عاشورا و تاسوعا ی سال قبل بود. میترسیدم اگه برم زیر نگاه های سنگین حاجی آب بشم و برم تو زمین. تو ی همین فکر بودم که ایمان مبین یادم اومد. در حدی این یه سال رو درگیر بودم که حتی یادمم نبود که چنین آدمی وجود داره! تصمیم گرفتم یه پا دو پا کردن رو بزارم کنار و زنگ بزنم خانم نهری بعد دو تا بوق برداشت . سلاممممممم بر خانم نهری خوشگلم. حال شما؟ _ چه عجب! یادی از ما کردی زینب خانم! فکر میکردم دیگه کلی ما رو فراموش کردی و شدیم یه خاطره تو دفتر چه ی خاطرات بچگیت! همیشه کلیشه ای حرف میزد و من عاشق همینش بودم... . این چه حرفیه! من چجوری میتونم شمارو فراموش کنم؟ _ میدونم عزیزم. حتما سرت خیلی شلوغ بوده. گهگاهی از بچه ها سراغتو میگرفتم و میگفتن که سرت با درس و باشگاه خیلی گرمه. چیشد؟ کنکور چجوری بود..؟ . عالیییی. مگه شما تاحالا دیدین من توی چیزی بد باشم..؟ _ نه ، خداروشکر شما توی هر کاری زمینه و استعدادشو داری
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸 💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗 💗🌸💗 🌸💗 🌸 📗 . بله پس چی، راستی . امسال هم مشهد به راهه؟ _ مگه میشه نباشه! فقط باید بیای قبلش از دل حاجی دربیاری. . چی رو از دلش دربیارم؟ _ نبودنتو. حاجی فکر میکرد دیگه فراموش کردی یا هم فکر میکرد از دستمون دلخوری ، چون نه سری میزدی و نه زنگی . . حتماااا . فردا شب برای هیئت میام عقیل . اونجا از دلش در میارم. فردا شب میلاد امام علی (ع) بود و بهترین موقعیت برای بدست آوردن دل حاجی. یه جعبه ی شیرینی بزرگ گرفتم و زود تر رفتم پایگاه . بچها همگی اونجا بودن و اون شب ، شب من بود. وقتی حاجی رو دیدم . دیدم اخم کرده ، ولی خیلی زود اخماش باز شد و لبخند رضایت روی لبش نشست . رفتم جلو و گفتم؛ . سلام حاجی، شرمنده ام بخدا. سال قبل سال خیلی سختی بود. اصلا وقت نکردم سر بزنم.. _ سلام علیکم . دشمنت شرمنده دخترم . من فقط فکر کردم دعوایی چیزی شده و قهر کردی و سراغ نمیگیری. اخه امکان نداشت بدون تو بریم راهیان نور. آخرای سال هرچقدر منتظر زنگت موندم. زنگ نزدی ، بخاطر همین نگران شدم اخه هیچ وقت یه بارم بیخیال رفتن به راهیان نور نشدی و نزدیک چهار سال بود که باهم میرفتیم. . حق دارین . شرمنده ام _دشمنت شرمنده دخترم، لبخند پهنی زد و گفت: _ حالا جعبه رو باز کن ببینیم سلیقه ات تو شیرینی چطوریاست لبخندی زدم و جعبه رو باز کردم و به همه تعارف کردم . بعد هم جعبه رو دادم به حاجی و گفتم لطفا بدین سمت پایگاه برادران. حاجی مکثی کرد و بعد بلند داد زد ، ایمان ، پسرم بیا این جعبه رو ببر تعارف کن به پسرا یه لحظه همون جا خشکم زد و قلبم از دهنم زد بیرون پسرم؟ آقا ایمان؟ آقای مبین.،؟ مگه حاجی ، پدر خانم نهری نبود.... ؟ مگه فامیلی حاجی نهری نیست.،؟ پس چرا؟.. توی همین فکر بودم که ایمان مبین زود جلوی چشمام ظاهر شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 شهادت غریبانه و مظلومانه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد ◾️امام_موسی_كاظم_علیه_السلام: پس از خداشناسی، برترین کاری که بنده، به وسیله آن به خداوند نزدیک می شود عبارت است از: نماز، نیکی به پدر و مادر، ترکِ حسد و خودپسندی و فخرفروشی. (تحف العقول ص۳۹۱) اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
. ‌.
- ماشاءالله‌لاقوةالابالله - آنچہ‌خدابخوادصورت‌میپذیرد وهیچ‌نیرویۍجزقدرت‌خدانیست‌🌱:>‌ ‌ 『❥⇣•』___ @Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
_
به هیچکس منِ افتاده را امیدی نیست ، در این میانه مگر [ یاعلی ] دهد مددم🩶:')
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
_
از [علی] دم میزنم تا زنده‌ام ، سرّ و علن! گر گنه کارم ولی ، پنهان و پیدایم ست .
یکۍروپیداکن ، واسہ‌هیئـَت‌رفتنات ، پایہ‌باشہ‌🦦!