eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
این صحبت‌ شهید صدر خط کشی خیلی خوبیه برای مذهبی‌هایی که ادعای دینداری دارن ولی با دشمنان اسلام و انقلاب مرزبندی نمیکنن ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
این گونه در برف نماز خواندند تا ما نمازمان قضا نشود! 🙂🥀 کدوممون نمازمون بهتره؟ نماز اول وقتی که این عزیزا میخونن یا اون نمازی که من میزارم آخر وقت میخونم یا اگرم نشدو نرسیدم طوری نیس! قضاشو میخونم🤷🏻!! اگرم قضاشو نخوندم عیب نداره که! میگم خدا مهربونه طوری نیس میبخشه! بخوای روی نمازامون قیمت بزاری رو کدوم نماز ،چقدر قیمت میزاری؟ قضاوت با شما:)! ؟! ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
یه بزرگی می گفت: " خدا وقتی بخواد بزرگی یه آدم رو اندازه بگیره، متر رو به جای قدش، دور قلبش می گیره..." ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
آرمان رفت تا آرمان های ما پا برجا باشد:)✨ ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
9607321074.mp3
1.03M
مرگ یا شهادت؟ صدای خش دارش چقدر قشنگه :)🥲 . . ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
علت عقب ماندگی،دین نیســت، فهم غلط از دین است! مثلا فهم نادرست از انتظار فرج، باعث تنبلی و ســکون می‌شود و‌ انسان و جامعه را از رشد باز می دارد؛ اما وقتــی انتظار سازنده باشد حــرکت و تمدن‌سازی شکل مــی‌گیرد.. -شهیدمطهری ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
جوری‌زندگی‌کن که‌بعدازمرگت‌به‌توهم‌بگن: «اونمونه‌ی‌برجسته‌ای‌از تربیت‌شدگان‌اسلام، ومکتب‌خمینی‌بود.» ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
اشتباه‌است‌اینکه‌بگوییم: «ازپشیمانی‌چه‌سود!» یک‌پشیمان‌میشناسم سودکرده؛«حر»شد!:) ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
دےماه‌عجیب بوےحاج‌قاسم‌رو‌میده💔..!↷ ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
فداتشم‌حاجی‌چقدر‌جات‌خالیه...🙂💔 ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
مُزداَشکِ‌سَحَرَت،غیرِشَهادَت‌کِه‌نَبود💔 ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
📝 -شهیدعبدالحسین‌اسفندیاری ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
چیز زیادۍ تا شهادت دو رفیق خدایۍ نمـانده!:))) ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مایل هستید یه کم حرف بزنیم📞📞 جانانه‌به‌گوشیم(:😉😊 https://harfeto.timefriend.net/16672338632371
سلام این چند روز آخر شهادت بانوی دو عالم عزاداری و هیئت بودیم و برنامه داشتیم ولی از امروز با اینکه امتحاناتم سخته 😥 روند کانال برگشته به روال اصلی🙂
خوبه یا بده😁
سخنی نداری بزرگوار
وای بازم سخن ندارید😁
متاسفانه واسه این رمان استثناء نمیشه بیشتر گذاشتش خیلی زود تموم میشه
داستان اصلی رمان بعد از ازدواجشون شروع میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان💔 قسمت سیزدهم ( دانشگاه افسری امام حسین-۱۳:۳۰) - فرشته ها خسته شدن بس که ثواب نوشتن سر از سجده بردار حاج حسین، شب شدها! عباس کلاه لبه دارش را از روی موهای پرپشت و سفیدش برداشت و کنار حسین روی دو زانو نشست و ادامه داد: -کلاسای عصرتو براچی تعطیل کردی حسین؟  حسین سر از سجده برداشت و همانطور که نگاهش خیره تسبیحش بود آهسته گفت: +باید برگردم عباس -قبلا درموردش حرف زدیم +حرف من همونه که گف... -تو یه نظامی هستی حسین پس باید از مافوقت اطاعت کنی  حسین سرش را بلند کرد. انعکاس نگاهش که در چشم های گرد و سرخ عباس افتاد، لب های ترک خورده اش را بی صدا از هم بازکرد ولی چیزی نگفت. از جیب لباسش کاغذ تاخورده ای را بیرون آورد و درحالی که بلند میشد آن را در دستان عباس گذاشت. عباس کاغذ را که باز کرد برق از چشمانش پرید. دست حسین را که حالا تمام قد ایستاده بود، گرفت و با تشر گفت: -مثل بچه ها قهر میکنی....استعفاتو دستم دادی که چی؟ حالا که... +خیلی بهش فکر کردم -دوتا گزارش از چندتا تازه کار علیه ات رد شده  بعد... +بخاطر اون نیست -پس چیه؟ چیه اگه جانزدی و کم نیاوردی؟ +اواخر جنگ یه بار که برا شناسایی رفته بودم تو خاک دشمن...یهو یه کلت کمری چسبید به شقیقه ام پشت بندشم یه صدای گوش خراش با لهجه زیاد اما به زبون فارسی گفت"همه چی تمومه" اون لحظه باهمه وجود آماده بودم جونمو همه هستیمو برا دفاع از انقلاب و خاک کشورم بدم ولی حالا...حالا عباس...وقتی محمدم گفت برا همون اهداف  میخواد بره تو دل خطر...دلم لرزید -کسی بخاطر عشق پدرانه ات به تنها بچه ات سرزنشت نمیکنه حسین! اونم...بعد از اون سه تا پسری که هیچکدوم برات نموندن... +من با کسی کار ندارم، حرفم بین خودم و خدای خودمه...اینکه فکر میکنی با چهارتا تهمت و توهین جازدم برا تویی که رفیق چهل سالمی... -ببخشید نباید اونطور می... +هنوز حرفم تموم نشده...عباس من راهمو عوض نکردم. فقط دارم از طریق دیگه ای وارد میشم -نمیتونم اجازه بدم  با وضعی که داری بری منطقه +عباس اگه آزاد باشم راحت تر میتونم با این ستون پنجمیا برخورد کنم -برا یه عملیات مهم اینجا بهت احتیاج دارم +تو نیروی خوب برا عملیاتای اینجا داری -ولی به هیچکدومشون مثل تو اعتماد ندارم...حسین نمیخواستم بگم ولی...از بچه های اطلاعات یه تیم پنج نفره برا این عملیات قراره همکاری کنن +خب؟ -کوروشم جزء اون پنج نفره +اونکه با قید وثیقه بیرونه...با من شوخی نکن عباس آخه یه خبرچین ساده چرا باید تو ماموریت مهم.... - ولله اینجا بیشتر بهت نیازه دایره این پرونده هر روز داره بزرگتر میشه تازه اون جاسوس دو تابعیتی اعتراف کرده...  ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀