eitaa logo
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
◝یا‌اللہ‌اعتمدنـٰا‌علیك‌ڪثیرا◟ خدایا ، ما رو تو خیلۍ حساب ڪردیما ◠◠ - اینجافقط‌یہ‌ڪانال‌نیسٺ🍯 - اینجاتا‌نزدیڪی‌عرشِ‌خداپرواٰز ‌مۍ ڪنیم🕊 - یہ‌فنجون‌پاڪۍ☕ مهمون‌ ابجۍ‌ساداٺۍ: > خادم‌المهدی🌱↶ @Modfe313 مدیرتبادلات↓ @dokhte_babareza0313 کپی #حلال🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️✋ سلام مولای سوگوارمان ، مهدی جان به نام نامی اتان آغاز می کنیم روضه ی مادرتان را و در سایه ی معطر شال عزایتان و به برکت اشک های مقدستان و به احترام قلب داغدارتان و ... تنها به نیت ظهور روشنتان ، قدم در خیمه عزای بانوی دو عالم می گذاریم ... رخصت دهید که در خیل عزاداران ، وارد شویم ... 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج صلوات🌹 ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
🖇 شما نـقطه‌ی پایانِ اضـطرابِ یه عالمی آقایِ غایـب از نظرِ نشـسته بَـر دل ..♥️!' -'أللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِکَ‌الفـَرَج..🤲🏼' ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
🌸أللَّـھُـمَــ ؏َـجـّلْ لِوَلیِـڪْ ألــْفــَرَج🌸 🌼خدا کند که کمی از رُخَش به ما برسد 🌼برای قلبِ مریضم کمی دَوا برسد 🌼خدا کند که در این روزگار وانفسا 🌼خبر زِ مهدیِ روحي لَهُ الفِداٰ برسد 🌼به دست معصیت آقا همیشه زنجیرم 🌼خدا کند که مسیرت به این گدا برسد 🌼همیشه علّت اشکهای چشمتان هستم 🌼که نامه عَملم محضرِ شما برسد! 🌼همیشه نان من از سُفره شما بوده 🌼به دستِ عاطفه ات دل به یک نَوا برسد 🌼خدا کند که شبِ جمعه ای به همراتان 🌼گذارِ نوکرتان سَمْتِ کربلا برسد 🌹التماس امام زمان(عج)  ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیث مهدوی🍃 💚امام ( عليه السلام) : 🔰إنَّ اللّه َ مَعَنا ، فَلا فاقَةَ بِنا إلى غَيرِهِ و الحَقُّ مَعَنا فَلَن يُوحِشَنا مَن قَعَدَ عَنّا; ☑️ خدا با ما است و نيازمند ديگرى نيستيم . حق با ما است و باكى نيست كه كسى از ما روى بگرداند. 📚:الغيبة ، طوسى ، ص 285  ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاح امام زمان هنگام ظهور چیست؟ شمشیر یا سلاح پیشرفته روز؟  ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
✍دلنوشته توهستی در میان مردم کوچه و بازار قدم می زنی ، همه را می بینی شاید هم گاهی گوشه ای ، برای چندلحظه هم نگاه می شویم ولی درک حضورت برای ما هنوز دشوار است تو بگو ای ماه دوازده آسمان امامت ما کجای کارمان گیر دارد که چشم هایمان خورشید را نمی بیند؟ تو بگو ای خورشید گرما بخش تشیع تو غیبت کرده ای یا ما خیلی وقت است از محضر کلاس درست غیبت خورده ایم ؟ تو منتظری یا ما ؟ ❤️ ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
🔴 انتظار یعنی .... 🔵 انتظار یعنی‌اینڪه‌ببینی درجایگاهی‌ڪه‌هستی باتوانایی‌هایی‌ڪه‌داری چه‌ڪاری‌ازدستت‌برمی‌آید تابرای‌ (عج) انجام‌بدهی؛ 🌕 انتظارتوقف‌نیست‌حرڪتی‌رو‌به‌جلوست ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
بی‌غم‌عشق‌توصدحیف ز عمری‌که‌گذشت بیش‌ازاین‌کاش‌گرفتارغمت‌می‌بودم ..!' ♥ ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
درد این است که ما مدعی هجرانیم ؛ دردِ هجران تو چشیدی و نفهمید کسی ...💔 ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
عزیزان امروز نمیتونم فعالیت کنم شب جبرانش میکنم با رمان
موجودی حسابِ دنیاییت رو بیخیال ؛ از موجودی حسابِ اُخرویت چه خبر؟!╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
voice.ogg
1.5M
حدوحدودرابطه‌بانامحرم‌چیه‌وکدومش حلال‌وکدومش‌حرام‌وکدومش‌محل‌خطره! ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«معیارهای‌اساسی‌انتخاب‌همسر» _استاد‌علی‌اکبر‌رائفی‌پور ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
میگن‌برای‌اینکه‌بری‌کربلا‌باید‌امضاء‌خانم‌ فاطمه‌زهرا‌ زیر این‌رضایتنامه‌باشه:)💔╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
حضرت ¹²⁸💔 ♥️ ╔═~^-^~🌼🌾═ೋೋ @Youth_of_mahdi ೋೋ🌾🌼═~^-^~═╝ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو از تبار مادری🌹✨ پس برای این لحظه نگهش داشتی!میخندم و دهانم را باز میکنم.شکلات را روی زبانم میگذاری و با حالتی بانمک میگویی _ حالا بگو آممم… و دهانش را میبندد! میگویم آممم و دهانم را میبندم …میخندی و لپم راارام میکشی. _ خب حالا وقتشه… دستهایت را سمت گردنت بالا می آوری انگشت اشاره ات را زیر یقه ات میبری و زنجیری که دور گردنت بسته ای بیرون میکشی. انگشتری حکاکی شده و زیبا که سنگ سرخ عقیق رویش برق میزند در زنجیرت تاب میخورد. ازدور گردنت بازش میکنی و انگشتر را در می آوری _ خب خانوم دست چپتو بده بمن… باتعجب نگاهت میکنم _ این مال منه؟ _ اره دیگه! نکنه میخوای بدون حلقه عروس شی؟ مات و مبهوت لبخند عجیبت میپرسم _ چرااینقد زحمت…. خب…چراهمونجا دستم نکردی لبخندت محو میشود.چادرم راکنار میزنی و دست چپم را میگیری و بالا می آوری _ چون ممکن بود خانواده ها فکر کنن من میخوام پابند خودم کنمت…حتی بعدازینکه …. دستم را ازدستت بیرون میکشم و چشمهایم راتنگ میکنم _ بعد چی؟ _ حالا بده دستتو دستم را پشتم قایم میکنم _ اول تو بگو! بایک حرکت سریع دستم رامیگیری و بزور جلو می آوری _ حالا بلاخره شاید مام لیاقت پیدا کنیم بپریم… با دردنگاهت میکنم.سرت را پایین انداخته ای.حلقه سفید و در انگشتم فرو میبری _ وای چقد تو دستت قشنگ تره!! عین برگ گل …ریحانه برازندته… نمیتوانم بخندم…فقط به تو خیره شده ام.حتی اشک هم نمیریزم. سرت را بالا می آوری و به لبهایم خیره میشوی _ بخند دیگه عروس خانوم… نمیخندم…شوکه شده ام! میدانم اگر طوری بشود دیوانه میشوم. بازو هایم را میگیری و نزدیک صورتم می آیـے وپیشانی ام را میبوسی.طولانی…و طولانی… بوسه ات مثل یک برق درتمام وجودم میگذرد و چشمهایم را میسوزاند…یکدفعه خودم رادراغوشت میندازم و باصدای بلند گریه میکنم… خدایا علیمو به تو میسپارم خدایا میدونی چقدر دوسش دارم میدونم خبرای خوب میشنوم نمیخوام به حرفهای بقیه فکر کنم علی برمیگرده مثل خیلیای دیگه ما بچه دار میشیم… ما… یک لحظه بی اراده فکرم به زبانم می آید و با صدای گرفته و خش دارهمانطور که سر روی سینه ات گذاشته ام میپرسم _ علی؟ _ جون علی؟ _ برمیگردی اره؟… مکث میکنی.کفری میشوم و باحرص دوباره میگویم _ برمیگردی میدونم _ اره! برمیگردم… _ اوهوم! میدونم!…تومنو تنها نمیزاری… _ نه خانوم چرا تنها؟…همیشه پیشتم…همیشه! _ علی؟ _ جانم لوس اقایی _ دوست دارم….
تو از تبار مادری🌹✨ _ دوست دارم…. و بازهم مکث…اینبار متفاوت … بازوهایت رادورم محکم تنگ میکنی… صدایت میلرزد _ من خیلی بیشتر! کاش زمان می ایستاد…کاش میشد ماند و ماند درمیان دستانت…کاش میشد! سرم رامیبوسی و مراازخودت جدا میکنی _ خانوم نشد پامونو بلرزونیا! باید برم… نمیدانم…کسی ازوجودم جواب میدهد _ برو!….خدابه همرات….. توهم خم میشوی.ساکت را برمیداری،دررا باز میکنی،برای باراخر نگاهم میکنی و میروی… مثل ابر بهار بی صدا اشک میریزم.به کوچه میدوم و به قدمهای اهسته ات نگاه میکنم.یک دفعه صدا میزنم _ علی؟ برمیگردی و نگاهم میکنی.داری گریه میکنی؟…خدایا مرد من داره باگریه میره… حرفم رامیخورم و فقط میگویم _ منتظرم…. سرت را تکان میدهی و باز به راه می افتی.همانطور که پشتت من است بلند میگویی _ منتظر یه خبر خوب باش…یه خبر! پوتین و لباس رزم و میدان نبرد…. خدایا همسرم را به قتلگاه میفرستم! خبر…فقط میتواند خبرِ… میخواهم تااخرین لحظه تورا ببینم.به خانه میدوم بدون انکه درراببندم .میخواهم به پشت بام بروم تا تورا ببینم…هرلحظه که دور میشوی…نفس نفس زنان خودم را به پشت بام میرسانم و میدوم سمت لبه ای که رو یه خیابان اصلی است. بادمی وزد و چادر سفیدم را به بازی میگیرد. یک تاکسی زردرنگ مقابلت می ایستد.قبل از سوار شدن به پشت سرت نگاه میکنی..به داخل کوچه…” اون هنوز فکر میکنه جلوی درم….” وقتی میبینی نیستم سوار میشوی و ماشین حرکت میکند…کاش این بالا نمی آمدم…یک دفعه یک چیز یادم می افتد زانوهایم سست میشود و روی زمین مینشینم… ” نکنه اتفاقی برات بیفته…” من ” پشت سرت اب نریختم!!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست مدیر توانمند ایتا درد نکنه داره کم کم زمینه پیشرفت یک شبکه کامل ایرانی رو بوجود میاره✋ دوستان انگشت تون رو بزنید روی دایره بالای این پست،بعد از اینکه صفحه ای باز شد،پایین ص سمت راست نوشته اعمال،تا بزنید روش،فضای ایتا رو درست می‌کنه شبیه واتساپ یک صفحه خوب وروشنی خواهید داشت. بفرستید برای دوستان تون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا