جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب: آخرین نماز در حلب📚 نویسنده: آقای مومن دانشگر✍ انتشارات: شهید کاظمی تعداد صفح
#معرفیکتاب
نام کتاب: اسم تو مصطفی ست📚
نویسنده: خانم راضیه تجار✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 272🗒
خلاصه ای از کتاب:
کتاب اسم تو مصطفاست زندگی نامه داستانی مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیم پور همسر شهید صدرزاده است که به همت خانم راضیه تجار گردآوری شده است .
راوی در کتاب اسم تو مصطفاست ضمن معرفی مصطفی و خانواده او ، به بیان فعالیتهای مصطفی در بسیج در دوران جوانی و دفاع از انقلاب و حضورش در جریان فتنه سال ۸۸ و مجروحیتی که در این خصوص برایش به وجود آمده پرداخته ، سپس نحوه آشنایی مصطفی با فتنه داعش در عراق و سوریه و تلاش مصطفی برای حضور جهت دفاع از حریم آلالله را بیان میکند .
از نکات قابل تأمل در زندگی شهید مصطفی صدرزاده ، جدّیت در انجام کارهای فرهنگی و تربیتی برای نوجوانان ، ارادت به شهدا بخصوص شهدای گمنام و همچنین اصرار در تهیه و استفاده از رزق حلال است . تا حدی که باعث میشود شهید علی رغم دانشجو بودن به کار گاوداری بپردازد .
از دیگر نکتههای جالب در زندگی شهید مصطفی صدرزاده اصرارش برای حضور در صحنه نبرد با داعش و دفاع از حریم اسلام است . با توجه به این که مصطفی سربازی نرفته و اجازه خروج از کشور را نداشته ، با رفتن او به سوریه موافقت نمی شود لذا تصمیم می گیرد از طریق فاطمیون خود را به سوریه برساند .
در سوریه به لحاظ نبوغ و شجاعتی که از خودش بروز میدهد مسئولیت تعدادی از رزمندگان افغانی را به عهده گرفته و موفق به آزادسازی مناطق مهم و استراتژیکی از خاک سوریه میگردد که ضمن مورد تقدیر و تمجید قرار گرفتن
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب: اسم تو مصطفی ست📚 نویسنده: خانم راضیه تجار✍ انتشارات : روایت فتح تعداد صفحات :
#معرفیکتاب
نام کتاب: پناه حرم📚
نویسنده: خانم کبری خدابخش دهقی✍
انتشارات: دارخوین
تعداد صفحات: 152🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب حاضر، روایتی جذاب و خواندنی از حر زمانه ما ، جوان دهه هفتادی ، شهید مدافع حرم مجید قربانخانی است . بخش اول زندگی او، بخش تاریک و خاکستری آن است .
او در یافت آباد تهران قهوه خانه دار بوده ، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند . از درگیری و دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار قلیانهای قهوه خانه اش ...
اما بخش دوم زندگی او، عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه تک پسر خانواده است و قرار نیست که آنها به سوریه اعزام شوند ، ولی عنایت بی بی او را به سوریه می کشاند و می شود مدافع حرم ...
مجید قصه ما گرچه ناراحت خالکوبی های بر بازوهای خویش است ، اما سرنوشتش این طور می شود تا در خانطومان از بدنش هیچی برنگردد تا نه نشانی از خودش باشد نه خالکوبی هایش .
قصه مجید بربری، قصه ای از جنس شاهرخ ضرغام حر انقلاب است.
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : تو شهید نمی شوی📚
نویسنده : آقای احمدرضا بیضایی✍
انتشارات : نشر معارف
تعداد صفحات :151🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب خاطراتی از شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی است که توسط برادر ایشان نوشته شده است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : حلوای عروسی📚
نویسنده : خانم فاطمه دانشور جلیلی✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 200🗒
خلاصه ای از کتاب :
شهید مرادی کمی قبل از جنگ نامزد میکند و سه ، چهار ماه بعد از شروع جنگ هم به شهادت میرسد.
ایشان در آخرین نامه ای که به خانواده نوشته بود ، از مادر میخواهد مقدمات مراسم عروسی اش را مهیا کند . مادر هم وسایل پخت شام عروسی را تهیه میکند و حتی با یکی از همسایهها صحبت میکند تا خانه اش را برای برگزاری جشن ازدواج در اختیار آنها بگذارند ، اما در همین حین خبر شهادت محمدرضا را میشنود .
ناخواسته همه وسایلی که برای مراسم ازدواج پسرش تهیه کرده بود صرف مراسم شهادت محمدرضا میشود .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : حلوای عروسی📚 نویسنده : خانم فاطمه دانشور جلیلی✍ انتشارات : روایت فتح تعداد صف
#معرفیکتاب
نام کتاب : تنها گریه کن📚
نویسنده : خانم اکرم اسلامی✍
انتشارات : حماسه یاران
تعداد صفحات : 264🗒
خلاصه ای از کتاب :
روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان
این اثر کوشیده تصویری کوتاه و مختصر از یک عمر زندگی و ولایتپذیری و فرمان برداری زنی را نمایش دهد که در تاریخ انقلاب رشد کرد و اثرگذار شد.
بخشی از کتاب: مچ دست هایش را گرفتم،
قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب میرفتم،
به زحمت می کشیدمش سمت خودم.
پاهایش تکان میخورد و ردّ خون می ماند روی زمین.
نگاهش از خاطرم دور نمی شود.
مات شده بود.
زدم توی صورتش و فریاد کشیدم:
«نفس بکش!»
ولی بی جان تر از این حرف ها بود.
محکم تر زدم شاید به هوش بیاید؛
فایده نداشت.
دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره زن بیرون آوردم،
به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛
ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛
بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد!
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : تنها گریه کن📚 نویسنده : خانم اکرم اسلامی✍ انتشارات : حماسه یاران تعداد صفحات
#معرفیکتاب
نام کتاب : کاش برگردی📚
نویسنده : آقای رسول ملا حسنی ✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 288🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر است .
نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب یادت باشد نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است ، این بار در کتاب کاش برگردی در نگاهی تازه ، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می کند .
کتاب یادت باشد پنجره ای عاشقانه بود برای از خود گذشتن ، و کتاب کاش برگردی پنجره ای مادرانه است برای از کجا آمدن . کاش برگردی روایت تربیت حمیدها و زکریاهای عصر ماست .
اگر با مطالعۀ کتاب یادت باشد این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه میشود مانند حمید شد ، یا چگونه میشود فرزندی چون حمید تربیت کرد ، کتاب کاش برگردی را بخوانید . معتقدم این روایت نه تنها روایت مادر زکریا ، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست .
این درام تنها مراد دل ما بر مدار زندگی یک مادر نیست ؛ بلکه مادرانه ای برای همۀ نسل هاست . آینه ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ ناامنی را نچشیم . این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : کاش برگردی📚 نویسنده : آقای رسول ملا حسنی ✍ انتشارات : شهید کاظمی تعداد صفحات
#معرفیکتاب
نام کتاب : داستان بهنام📚
نویسنده : آقای داوود امیریان✍
انتشارات : نشر شاهد
تعداد صفحات : 159🗒
خلاصه ای از کتاب :
داستان درباره شهید بهنام محمدی راد ، نوجوان سیزده ساله خرمشهری است که با آغاز جنگ تحمیلی و حمله عراق به خرمشهر، به دفاع از شهر بر می آید و سرانجام نیز به شهادت می رسد .
در این کتاب ، ضمن بازگویی داستان ، تصویری از خرمشهر در آغاز تهاجم عراق نیز اوضاع مردم بی دفاع این شهر منعکس شده و از فداکاری های جوانان و نوجوانان این شهر در دفاع از شهر سخن رفته است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : داستان بهنام📚 نویسنده : آقای داوود امیریان✍ انتشارات : نشر شاهد تعداد صفحات
#معرفیکتاب
نام کتاب : دلتنگ نباش📚
نویسنده : خانم زینب مولایی✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 376🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب به زندگی شهید روح الله قربانی می پردازد .
بخشی از کتاب :📖
زینب عادت داشت گل هایی را که روح الله برایش می خرید پرپر می کرد و لای کتاب خشک می کرد . در یکی از نبودن های روح الله وقتی دلتنگش شده بود ، روی یکی از گلبرگ ها نوشت :
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود ...
این گلبرگ را خودش نوشته بود اما جریان گلبرگ دوم را نمی دانست . وقتی آن را برگرداند ، دستخط روح الله را شناخت که روی گلبرگ نوشته بود :
عشق من دلتنگ نباش ...
نمی دانست که روح الله کی این را نوشته . خیلی خوشحال شد . گویی آرامش را جرعه جرعه نوشید و تمام دلتنگی هایش برطرف شد .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : راض بابا📚
نویسنده : خانم طاهره کوه کن✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 120🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب هایی که تا کنون درباره شهید و شهادت نوشته شده اغلب درباره سیر و سلوک و سیره رفتاری مردانیست که در جنگی که حدود ۳۰ سال پیش اتفاق افتاده جانشان را از دست داده اند .
راض بابا اما درباره دختر نوجوانی است که در سال ۸۷ در حادثه ای تروریستی در شیراز به شهادت می رسد . کتاب مجموعه ای خاطرات از زبان دوستان و خانواده شهید راضیه کشاورز است که از زمان وقوع انفجاری که باعث زخمی شدن شدید وی شده آغاز می شود و تا زمان به شهادت رسیدن وی ادامه می یابد .
این کتاب روایت زندگی و خاطرات شهیده راضیه کشاورز است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : راض بابا📚 نویسنده : خانم طاهره کوه کن✍ انتشارات : شهید کاظمی تعداد صفحات :
#معرفیکتاب
نام کتاب : من کاوه هستم📚
نویسنده : آقای علی اکبری مزدآبادی✍
انتشارات : یا زهرا سلام الله علیها
تعداد صفحات : 199🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب کتابی است پیرامون شهید محمود کاوه .
در این کتاب شخصیت کاوه و شیوه زندگی او در دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی پیوستن به سپاه پاسداران ، آموزش ، حفاظت ازبیت امام ، اعزام به جبهه غرب ، چرایی تشکیل تیپ ویژه شهداء و عملیات های انجام شده توسط این تیپ مورد بحث قرار می گیرد .
شهید کاوه از فرماندهان دفاع مقدس بود که در سال ۱۳۴۰ متولد و در سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید . مبارزات و رشادت های کاوه پیش از انقلاب از جمله خاطرات و مستندات جذاب زندگی اوست .
اما در سال های مربوط به جنگ ، او را به عنوان یکی از جوان ترین فرماندهان سپاه پاسداران معرفی می کنند که فرماندهی تیپ ویژه شهدا به او سپرده شد . با برنامه ها و طرح و نقشه های شهید کاوه بود که این تیپ به یک لشگر موفق ارتقا پیدا کرد . شهید کاوه بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ در کنارش در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : من میترا نیستم📚
نویسنده : خانم معصومه رامهرمزی✍
انتشارات : آوای کتاب پردازان
تعداد صفحات : 218🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب من میترانیستم روایتی است از زندگی دختری نوجوان و انقلابی به نام زینب کُمایی که در ابتدای دهه شصت و در کوران تحرکات شوم سازمان منافقین ، به دلیل فعالیت های مذهبی - سیاسی اش مورد خشم و کینه اعضای این گروه قرار میگیرد .
خاطرات شهیده زینب کمایی از زبان مادرش بیان می شود . از کودکی خودش می گوید تا اینکه با پدر شهیده زینب کمایی ازدواج می کند و از خاطرات زندگی خود و دختر شهیدش می گوید . در این میان ابعاد شخصیتی زینب خیلی به زیبای بیان شده است و اینکه با این سن کم اینقدر مسائل را به خوبی می فهمد و به خودسازی می پردازد جای بسی تفکر دارد .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : من میترا نیستم📚 نویسنده : خانم معصومه رامهرمزی✍ انتشارات : آوای کتاب پردازا
#معرفیکتاب
نام کتاب : من زنده ام📚
نویسنده : خانم معصومه آباد✍
انتشارات : بروج
تعداد صفحات : 638🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته 4 بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگویی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد .
سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند ! بنات الخمینی عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند .
بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند ، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم ! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید .
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده ، دستخط معصومه آباد است . آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که می توانست فارسی بخواند نوشته بود :
من زنده ام...
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : من زنده ام📚 نویسنده : خانم معصومه آباد✍ انتشارات : بروج تعداد صفحات : 638🗒
#معرفیکتاب
نام کتاب : ملاقات در ملکوت📚
نویسنده : آقای مهدی گودرزی ✍
انتشارات : تقدیر
تعداد صفحات : 96🗒
خلاصه ای از کتاب :
ملاقات در ملکوت ، اولین کتاب از مجموعه یک بغل گلسرخ است که درباره یک شهید مدافع حرم غیر ایرانی منتشر می شود .
این کتاب درباره شهید خوش سیمایی است که در سال 94 تصویرش در فضای مجازی منتشر شد و به شهید بی ام و سوار مشهور شد . شهید احمد مَشلَب ، همان جوان تو دل برو و جذابی بود که با سرعتی روز افزون جای خود را در دل جوانان ایران و سایر کشورهای مسلمان جهان باز کرد .
این کتاب روایت مادر، از داستان زندگی شهید است .
#معرفیکتاب
نام کتاب : به مجنون گفتم زنده بمان📚
نویسنده : آقای فرهاد خضری ✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 296🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب به روایت ماجراها و خاطرات شهید محمدابراهیم همت از زبان دوستان ، همسر، برادر و همرزمان این شهید ، اختصاص دارد .
بخشی از کتاب : 📖
رفت رختخواب را انداخت و آمد شروع کرد با بچه حرف زدن . بهش گفت : بابایی ! اگر پسر خوبی باشی باید حرف بابات را گوش کنی همین امشب بلند شی سر زده تشریف بیاوری منزل .
خیلی زود هم از حرف خودش برگشت . گفت نه بابایی ، بابا ابراهیم امشب خسته است . چند شب است نخوابیده . باشد فردا وقت اصلا زیاد است .
سرش را که گذاشت روی بالش خندیدم و گفتم : تکلیف این بچه را معلوم کن . بالاخره بیاید یا نیاید ؟
دستش را گذاشت زیرچانه اش به چشم هام خیره شده به مصطفی گفت : باشد قبول هیچ شبی بهتر از امشب نیست .
خندیدم گفتم : چه حرف ها میزنی تو امشب ، ابراهیم مگرمی شود ؟
یکدفعه حالم بد شد . ابراهیم ترسید ، منتها گفت : بابا این دیگه کیه . شوخی سرش نمی شود ، پدرصلواتی .
درد که بیشتر شد دیدم دارد دورم می چرخد ، نمیداند باید چی کارکند . صداش میلرزید گفت : بابا به خدا من شوخی کردم . اشک را در چشم هایش دیدم وقتی پرسید : وقتش است یعنی ؟
گفتم : اوهوم
گریه دیگر دست خودش نبود ...
#معرفیکتاب
نام کتاب : قصه دلبری📚
نویسنده : آقای محمدعلی جعفری✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 184🗒
خلاصه ای از کتاب :
قصه دلبری روایت نو، جوان پسند و متفاوت از عاشقانه های همسر شهید مدافع حرم ، محمدحسین محمدخانی است .
بخشی از کتاب :
در فصل زمستان با اورکت سپاهی اش تابلو بود . یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ . وقتی راه می رفت کفش هایش را زمین می کشید ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد .
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد ، بیشتر می دیدمش . به دوستانم می گفتم : این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شسصت ، پیاده شده و همون جا جامونده ! به خودش هم گفتم .
آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست . آن دفعه را خود خوری کردم . دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد . نتوانستم جلوی خودم را بگیرم . بلند بلند اعتراضم را به بچه ها گفتم . به در گفتم تا دیوار بشنود . زور می زد جلوی خنده ش را بگیرد .
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود . هر موقع می رفتیم آنجا می پلکیدن زیر زیرکی می خندیدنم و می گفتن : بچه ها بازم دار و دسته ی محمد خانی . بعضی از بچه های بسیج با سبک و سیاق و کارکردارش موافق بودند بعضی هم مخالم .
معروف بود به تندروی کرد و متحجر بودن . از او حساب می بردند ، برای همین ازش بدم میومد . فکر می کردند از این آدم های خشک مقدسه از آن طرف بام افتاده است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : از چیزی نمی ترسیدم📚
نویسنده : شهید قاسم سلیمانی✍
انتشارات : مکتب حاج قاسم
تعداد صفحات : 136🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب که مزین به یادداشت رهبر معظم انقلاب شده است نخستین اثر چاپ شده توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» محسوب می شود و شامل دست نوشته های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه ی مبارزات انقلابی در سال 57 است. کتاب ازچیزی نمیترسیدم، زندگی نامه ای است که شهید با دست مجروحش نوشته. شرح زندگی مردی از دل روستایی دورافتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و کوتاهش را روایت کرده که نشان می دهد از چوپانی به جایگاه بلندی رسید. آنان که سردار سلیمانی را فقط با لباس نظامی دیدند خوب است ببینند که او چگونه پرورش یافت. کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» در دو بخش نوشتار و دست نوشته به چاپ رسیده است.
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : راز کانال کمیل📚
نویسنده : موسسه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ✍
انتشارات : شهید ابراهیم هادی
تعداد صفحات : 152🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب راز کانال کمیل روایتگر پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه می باشد .
بخشی از کتاب : 📃
عصر بود که صداهای عجیبی از بیرون کانال شنیدیم . بچهها از بیرون کانال خبر نداشتند . تنها با فاصلههای کم ، صدای یا زهرا (س) و یا حسین (ع) و یا مهدی (عج) به گوش میرسید . چند نفر توانستند از لبه بالای کانال خبر بیاورند . قضیه همان بود که فکر میکردیم .
این صدا از مجروحانی که در میدان مین جا مانده بودند شنیده میشد . آنها از درد ناله میکردند و چند لحظه بعد ... صدای یک گلوله .
تک تیراندازهای دشمن از روی خاکریزها جلو آمده و مشغول شکار بودند . معرکه عجیبی بر پا بود . زدن مجروحان نیمه جان افتاده در میدان ، تفریح تک تیراندازهای بعثی شده بود . ابتدا یک ناله بی رمق یا زهرا (س) ، بعد صدای تیر و پس از آن خنده مستانه بعثیها ...
نیروهای محاصره شده در کانال ، با شنیدن هر صدای تیر ، انگار قلبشان از جا کنده میشد . آنها در نهایت خشم و حسرت ، تنها مُشت بر دیوار کانال میکوفتند . خاموش شدن ناله مجروحان را میشنیدند ، اما کاری از دستشان بر نمیآمد . این سخت ترین لحظات برای بچههای کمیل بود .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : رفیق مثل رسول📚
نویسنده : خانم شهلا پناهی✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 192🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب رفیق مثل رسول زندگینامه شهید مدافع حرم رسول خلیلی از نگاه خانواده ، دوستان و همرزمان شهید می باشد . این کتاب شامل خاطرات شهید رسول خلیلی به همراه دست نوشته ها و خاطرات خودنوشته وی است که به چاپ رسیده است .
محمدحسن (رسول) خلیلی در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۵ در تهران متولد شد . او که دانشجوی رشتهی مدیریت در دانشگاه اما حسن (ع) بود بر حسب وظیفه به سوریه اعزام شد و آنجا به شهادت رسید . مزار او در گلزار شهدای بهشت زهرا است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : دهلیز انتظار📚
نویسنده : آقای حمید حسام✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 64🗒
خلاصه ای از کتاب :
ستار ابراهیمی ، فرمانده گردان پیاده ای است که در میانه جنگ قایقش نزد غواصهای خط شکن ، آن سوی اروند رود میرسد و بعد از یک روز نبرد در ساحل عراق ، مجبور میشود به عقب برگردد و به ناچار ، داخل یک کشتی در فاصله ای نزدیک ساحل دشمن ، پنهان میشود .
این کتاب ، روایت تنهایی و رهایی این فرمانده آسمانی است که به کوشش ستاد کنگره شهدای استان همدان تدوین شده است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : دهلیز انتظار📚 نویسنده : آقای حمید حسام✍ انتشارات : شهید کاظمی تعداد صفحا
#معرفیکتاب
نام کتاب : بیست سال و سه روز📚
نویسنده : خانم سمانه خاکبازان✍
انتشارات : روایت فتح
تعداد صفحات : 216🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب بیست سال و سه روز زندگی داستانی شهید مصطفی موسوی را روایت می کند .
شهید سید مصطفی موسوی که جوانترین شهید مدافع حرم ایرانی است در تاریخ 18 آبان ماه 1374 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی در تاریخ 21 آبان ماه 1394 در سوریه ، جام شهادت را نوشید .
شهید سید مصطفی موسوی که از نسل دهه 70 بود ، بر خلاف خیلی از هم نسلهایش ، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد و با معرفتی که با مطالعه فراوان و گوش به فرمان رهبر بودن به دست آورده بود ، به خیل عظیم آسمانیانی شتافت که نزد خدا روزی می خورند .
شهید سید مصطفی موسوی بسیار شیفته شهید بابایی بود و از وقتی با این شهید آشنا شد شوق پرواز درونش ، شعله ور شد .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : بیست سال و سه روز📚 نویسنده : خانم سمانه خاکبازان✍ انتشارات : روایت فتح تعد
#معرفیکتاب
نام کتاب : گلستان یازدهم📚
نویسنده : خانم بهناز ضرابی زاده✍
انتشارات : سوره مهر
تعداد صفحات : 316🗒
خلاصه ای از کتاب :
گلستان یازدهم یک عاشقانه آرام در دل جنگ است. خاطرات زهرا پناهی روا، همسر علی چیتسازیان از سرداران شهید استان همدان است.
این کتاب در 17 فصل تدوین شده و از زمان تولد فرزند شهید آغاز میشود تا این روزهای راوی ادامه مییابد.
این کتاب هرچند نشاندهنده ویژگیهای یک شهید است، اما بیش از آن میتوان وضعیت خانوادههای شهرستانی در جنگ را دید. خانوادههایی که چند فرزند را به جبهه فرستادهاند و هیچکدامشان بازنگشتهاند و در عین ناراحتی و حزن، سعی دارند به آینده امیدوار باشند و راه شهیدشان را ادامه دهند. سبک زندگی مطرح شده در کتابهایی مانند «گلستان یازدهم» مخصوص دهه 60 است؛ سبکی که گاه با ورق زدن آلبومهای عکس دوباره به یاد میآیند.
پناهی روا از جمله همسران شهیدی است که فرزندش پس از شهادت همسر، متولد میشود. ضرابیزاده نیز کتاب را با همین قسمت از زندگی راوی آغاز میکند، به نظر میرسد که یکی از جذابترین بخشهای کتاب را در فصل نخست با عنوان «زندگیام فیلم میشود» انتخاب و روایت میکند.
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : دا📚
نویسنده : خانم سیده زهرا حسینی✍
انتشارات : سوره مهر
تعداد صفحات : 900🗒
خلاصه ای از کتاب :
خانم حسینی در آن زمان دختر هفده ساله ای بوده و گوشه ای از تاریخ جنگ را بازگو میکند که غالباً به اشغال و فتح خرمشهر مربوط میشود .
حسینی در این کتاب ، خاطرات خود از روزهای آغاز مقاومت و روزهای پس از آن را با جزئی ترین موارد روایت میکند تا آنجا که این گونه جزیی نگری و بیان لحظه به لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند ؛ حال آنکه این کتاب سراسر مبتنی بر رویدادهای واقعی و خاطرات حقیقی سیده زهرا از آن روزهاست.
راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است ؛ خاطراتی که راوی حدود 20 سال آنها را درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد .
در این کتاب ناگفته هایی از جنگ بیان شده که تاکنون کسی از آنها حرف نزده است .
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب نام کتاب : دا📚 نویسنده : خانم سیده زهرا حسینی✍ انتشارات : سوره مهر تعداد صفحات : 900🗒
#معرفیکتاب
نام کتاب : غواص ها بوی نعنا می دهند📚
نویسنده : آقای حمید حسام✍
انتشارات : شهید کاظمی
تعداد صفحات : 106🗒
خلاصه ای از کتاب :
کتاب غواص ها بوی نعناع می دهند ، روایت داستانی 72 غواص لشکر انصارالحسین(ع) استان همدان است که در روز چهارم دی ماه 1365 در منطقه عملیاتی کربلا4 حماسه آفریدند . این روایت براساس خاطرات بازماندگان حادثه و شاهدان عینی در قالب داستان به همت حمید حسام به نگارش درآمده است .
بخشی از کتاب📖 :
خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدی ها و درد را تحمل کردم و فقط دعا می کردم لباس های غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آر پی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من . کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق .
آمدم دست راستم را ستون بدنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم ، توی گِل . فقط توانستم صورتم را برگردانم و انفجار را بشنوم و آن گر گرفتگی باز بیاید... آسمان و زمین و خط سرخ تیرها و آتش دور سرم می چرخیدند و من خودم می گفتم چیزی نیست و صلوات می فرستادم و بو می کشیدم ، تا باز بوی نعنا بیاید...
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
#معرفیکتاب
نام کتاب : دختر شینا📚
نویسنده : خانم بهناز ضرابی زاده✍
انتشارات : سوره مهر
تعداد صفحات : 263🗒
خلاصه ای از کتاب :
این کتاب یکی از آثار با موضوع خاطرات زنان است که با قلمی روان به روایت زندگی قدم خیر محمدی کنعان همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی میپردازد .
در کتاب درباره ی زنی میخوانیم که در روستا زندگی می کرد و به فضای شهر آمده و به تنهایی و در اوج جوانی ، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود و در این راه فراز و نشیب های زیادی را تحمل می کند .
✿❀رمان#ازســـوریہ_ٺامنـــا
هر شب ساعت ۱۹:۰۰
در کانال جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥))
#پنجشنبههارماننداریم
#رمانهمهزندگیمن(آیهوسیدمحمدعلی)
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱/۱۲
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/10534
#درپناهزهرا(هدیهومهدیار)
تاریخ بارگزاری۱۴۰۲/۴/۹
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/15349
#دوراهیسرنوشت(محیصا_سیدمحمدصادق)
تاریخ بارگزاری:۱۴۰۲/۳/۲
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/13112
#رمانسفرعشق(فاطمهزهراوامیرحیدر)
تاریخبارگذاری:۱۴۰۱/۹/۷
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/2303
#بهخاطرتو(زهراوامین)
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۶/۱۷
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/19202
#رمانصبر
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱۰/۲۵
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/26664
#عشقآسمانیمن(شهیدمحمدسلیمانی)
تاریخ بارگزاری ۱۴۰۲/۱۲/۱۲
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/29416
#زهراےشهید(زهراومحمدرضا)
تاریخبارگذاری۱۴۰۳/۵/۲۸
https://eitaa.com/Youth_of_mahdi/37364
تاریخ بارگزاری۱۴۰۳/۱/۸
برای خواندن باقی رمان های بارگزاری شده و شروط کانال وارد این کانال بشید👇
@backsangar_Youthofmahdi
محفل های کانالمون:
۱.#حضرتزهرا
۲.#شبجمعہهوایتنڪنممیمیرم. .
۳.#اِیکِـهمَـرٰاخـوٰانْدِهایٖ،رٰاه،نِشـٰانـَمبِـدِه:)!
۴.#کریماهلبیت
۵.#جواناندهههشتادی🕶
۶.#مبحث
۷.#تاکسیشهیدنبودشهیدنمیشدشرطشهیدشدنشهیدبودناست
۸.#اهمیتقرآن
۹.#چتوارتباطبانامحرمهست
۱۰.#محفلاحترامبهپدرومادر
کتاب های معرفی شده در کانال رو با #معرفیکتاب دنبال کنید.
و#استوری