-استادپناهیانمیگن:
میخواےعاشق چیزےبشے؛
باعملورفتارعاشقشو!
مثلااگرمیخواهے
عاشقِ شاه #کربلا بشی ،
هرروزصبحتو یہ
ساعتِمخصوصبگو :
"صلےاللّٰہعلیڪیااباعبدالله"
بگوحسیـنجانم ،
میخوامبهتعادتڪنم...
تاعاشقتبشمتابہتوعارفبشم...!🕊
#حسین_جانم🖤
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔 آیا میدانید چرا مچ پا و دست و دکمه مانتو ها در مد جدید باز است پس خواهش میکنم که این ۴ دقیقه کلیپ که ارزش دیدن رو برای حفظ شخصیت انسان دارد را ببینید تا بیشتر آگاه شوید.(باز نشر)
لااقل بدانیم که چه می پوشیم
#حجاب #تلنگر #گناه #بازنشر
#ماه_رمضان #امام_زمان #رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بہ خودم میگفتم عاشق نمیشم...❣
#حبیبۍحسین
#استوࢪۍ
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
💗رمان خانم خبرنگار وآقای طلبه💗
#پارت۵
تقریبا یه رب تو راه بودیم تا بالاخره رسیدیم جمکران، در ورودی ماشینو پارک کرد...
سید: بفرمایید
بریم ببینیم پیدا میکنیم کاروانتون رو
فاطمه:ممنون چشم
فاطمه: چرا کشتیات غرق شده
_هیچی بابا ولم کن
آقا سیدم مشکوک شده بود شدیدددد
لابد پیش خودش میگه این دختره پرحرف چرا زبون به دهن گرفته،اصلا بزار بگه ...
سید: خب یه نگاهی بندازید ببینید دوستاتون رو میبینید
فاطمه: نه من آشنایی ندیدم میخوای من میرم داخل مسجد رو بگردم فائزه جان شما با آقاجواد توی صحن بیرون رو بگردید...
نمیدونم چی تو نگاهش داشت که اینجوری پریشونم کرد...
فاطمه از ما جدا شد و رفت طرف مسجد من و آقاسیدجوادم همراه هم راه افتادیم... انگار نه انگار که قرار بود دنبال کاروان بگردیم... هیچ کدوممون تو این دنیا نبودیم اصلا...
من تو فکر اون و حسی که تو این یکی دو ساعته تو دلم جوونه زده..
اونم تو فکر... هی...
سید: چرا سرتون پایینه خانوم د نگاه کن ببین دوستی ، آشنایی کسی رو نمیبینید
چرا دقت نکرده بودم...
_چشم
سرمو که گرفتم بالا یه گنبد فیروزه ای جلوی چشمام نقش بست...
خدای من اینجا جمکرانه...
آرزوم دیدن اینجا و زیارت آقا بود...
_السلام علیک یا بقیه الله فی العرضه...
به زبون آوردن سلام همانا و جاری شدن اشکام همانا
جواد با بهت سرشو طرف من چرخوند و وقتی دید نگاهش نمیکنم اومد جلوم
سید: چیشد یهو
_هیچی...
یهو یه صدای آشنا اسممو از پشت سر صدا کرد...
صدا:فائزه السادات خودتی...؟
ادامـہدارد . . .
💗رمان خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
#پارت۶
این صدای آشنا کیه..
این صدا...
این صدای...
این صدای علی
به سمت صدا بر میگردم
با دیدن علی خودمو تو بغلش پرت میکنم و میزنم زیر گریه...
_علی دلم برات تنگ شده بود... خیلی زیاد...
علی: الهی فدای دلت بشم گریه نکن عزیزدلم تو گریه کنی منم گریم میگیره ها
_چشم گریه نمیکنم
از بغل علی بیرون اومدم
علی: فائزه جان نمیخوای معرفی کنی؟
_علی جان این آقا امروز خیلی به من کمک کردن صبح من و فاطمه از کاروان جا موندیم آقا سیدمحمدجواد زحمت کشیدن از صبح دارن مارو میبرن این ور و اون ور
علی: آقامحمدجواد خیلی ممنون واقعا شرمنده کردی داداش
سید: خواهش میکنم وظیفه بود جای خواهر بنده هستن
علی: واقعا لطف کردی داداش
هرچی بگم کم گفتم
علی رو به کرد و گفت:
فائزه جان فاطمه کوش پس...
_رفته داخل مسجد...
علی: فائزه جان تا من با آقامحمدجواد آشنا میشم بیشتر توهم برو دنبال فاطمه بیاین باهم بریم...
_چشم با اجازه...
وارد مسجد جمکران شدم...
زبون آدم از وصف اونجا عاجزه...
بوی یاس میومد... بوی نرگس...
بی اراده زانو زدم و سجده کردم...
از سجده که بلند شدم چشام خیس بود... بلند شدم و دو رکعت نماز شکر برای اینکه تونستم خوندم...
نمازم که تموم شد به طرف محراب رفتم بعد تبرک پلاکم دنبال فاطمه گشتم... توی اون شلوغی تونستم تشخیصش بدم...
نشسته بود یه گوشه و داشت دعا میخوند...
فاطمه: فائزه کاروانا رفتن...
بدبخت شدیم...
فاطمه: چیه
_علی اینجاست
_بخدا راس میگم پاشو بریم
فاطمه: وای خدا اخ جووون علی
_هوی دختر حیا کن ناسلامتی من اینجا نشستم ها
فاطمه: برو بابا بدو بریم پیشش
از مسجد اومدیم بیرون و به سمت در ورودی رفتیم سید و علی کنار هم بودن و داشتن صحبت میکردن چقدرم باهم صمیمی شدن ها صدای خنده شون تا اینجا میاد
از پشت بهشون نزدیک شدیم فاطمه نزدیک علی شد.
فاطمه: سلام علی آقا
علی: سلام فاطمه خانم خوبی عزیزم؟
فاطمه: ممنون شما چطوری
فاطمه: اقا جواد سلام
سید: سلام فاطمه خانوم
این چرا یهو صمیمی شد
فاطمه خانوم...
بعد به من میگه خانوم
علی:سادات... کجایی؟
تو فکری
_همینجام علی جان...
ادامـہدارد . . .
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر شهید #سیدعباس_صالحی_روزبهانی💔
بالا بلند بابا..
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
▫️نسیمی جان فضا میآید
▫️بوی کرب و بلا میآید
ما بروجردی ها مهمان داریم
مهمانی به غربت کربلا و به غربت زینب کبری سلام الله
با خود طراوت مجاهدت مدافعان حرم را دارد و عطر قبر مطهر حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهم را
➖برای دشمنان پیامی دارد که روشن است و آن اینکه ما برای دفاع از دین و وطن و آیینمان از جانمان دریغ نمیکنیم
➖برای مردم هم پیامی دارد آشکار و آن اینکه مملکت امام زمان علیه السلام در امان است
➖برای مسئولان هم پیامی دارد و آن اینکه امکانات و اختیارات و پول و امضا و قدرت شما از خون امثال من است و اگر این قدرت را صرف جیبتان یا دسته و حزبتان یا سرمایهداران کنید من و ما شهدا از شما راضی نیستیم
بروجرد آماده استقبال از سید شهید است🌹
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
📸 #گزارش_تصویری
مراسم اقامه نماز بر پیکر شهید راه قدس بروجردی (شهید سید عباس صالحی روزبهانی *در حسینیه امام خمینی (ره)
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از تازه عروسی که سید عباسش را تقدیم کرده تا مادری که سید علیاش را بدرقه میکند
روایتی از اقامۀ نماز رهبر انقلاب بر پیکر هفت شهید راه قدس
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•
36.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استقبال مردم بروجرد از شهید القدس سید علی صالحی روزبهانی 🥺
جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥
استقبال مردم بروجرد از شهید القدس سید علی صالحی روزبهانی 🥺
جمعیت خیلی باشکوهی به زیارتت آمده بودند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این گل را به رسم هدیه تقدیم نگاهت کردیم ...🌹🍃
『#جَوانانِـ_مَــهـدَویَٺــ❥⇣•』___
@Youth_of_mahdi ✨⃟🌱⌋•