eitaa logo
Zaeran Alghame Hamedan
108 دنبال‌کننده
101 عکس
265 ویدیو
6 فایل
اطلاع رسانی جلسات هیئت زائران علقمه همدان و بیت الزهراء علیهاالسلام - اشتراک گذاری احادیث و کلیپ‌ها و صوت‌های مذهبی.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم علیهم السلام علیه السلام 🏴🏴🏴 ❄️ ... در خبر باشد كه چون فخر عرب تازه دامادِ ديار طف ، روز عاشورا گرفت اذن نبرد تيغ بر كف ، سوي ميدان روي كرد با لب خشك آن ز شيران ، شيرتر كرد از خونِ عدو شمشير ، تر چند تن را كرد دور از چند سر پايِ يار از دشمنان افكند سر چون به تيغش سينه ي دشمن شكافت جانب خيمه ، برِ مادر شتافت بر زمين زانو زد از راه ادب گفت : راضي گشتي آيا از وهب ؟ مادر ، از فرزندِ خود خشنود باش شاهدِ حالم ، برِ معبود باش مادرش بگشود ديده بر رخش با صلابت داد اينسان پاسخش نيستم راضي ز تو ، اي نور عين تا نگردي كشته در راه حسين كن براي ياري اش پا در ركاب دِه به (( هَلْ مِنْ ناصرش )) از جان جواب نزدِ مادر ، در حرم بودن بس است زاده ي زهرا غريب و بي كس است در ره ِ یاریّ او کن جهد و كوش از كَفَش ، شهدِ شهادت را بنوش ز امر مادر آن جوانِ نيكخو بارِ ديگر حمله ور شد بر عدو باز راهي شد به جنگ گمرهان شيري آمد بر مصافِ روبهان برق شمشيرش عدو را كور كرد دشمنان را سر ز پيكر ، دور كرد يكتنه مي بُرد يورش يكسره گاه سوي ميمنه ، گه ميسره چونكه خصمش مانْد عاجز در نبرد لاجرم تدبيرِ نامردانه كرد از ره كين قطع كردند از كمين دستهايش از يسار و از يمين دست داد از دست و بين دشمنان مانْد چون خاتم ، برِ اهريمنان فوج فوج آنگه به سويش تاختند بر زمين ، جسمش ز زين انداختند پيكرش از تيغ ، گشتي چاك چاك غوطه زد در خونِ خود ، بر روي خاك چون ز دستش رشته ي تدبير شد كافري كفتار سيرت ، شير شد از پيِ قتلِ وهب ، خنجر كشيد حاميِ دين مبين را سر بُريد آن مسلمان خويِ نصراني نژاد آب حيوان خورد ، از جامِ جهاد كشته گشت و زندگي از سر گرفت مرغ روحش سويِ جنّت پر گرفت داد خون ، در راه حق ـ عزّ و جل ـ مادرش خشنود شد از اين عمل ديد چون اين وضع ، خصمِ بَد غرض شد فزون در قلب بيمارش مرض او كه باطل بود و با حق جنگ داشت زلفِ خونين وهب ، در چنگ داشت در فكند آن سر به نزد مادرش بشكند شايد بلورِ باورش با چنين انديشه اي خصمِ زبون خواست بيند ، حاصلِ اين آزمون ديد بانويي كه در اوج شكوه با وقار اِستاده بر پا همچو كوه شُكر گويان ، مادري يكتا پرست رأسِ پر خونِ پسر دارد به دست از رُخش گلبوسه با قلب كباب برگرفت و زد ز اشك آن را گلاب گفت : جانا ! خوب دادي امتحان سربلندم كردي ، اي آرام جان من تو را در راهِ جانان داده ام در رهِ قرآن به قربان داده ام حاصلِ عمرم بُدي در روزگار هديه ات كردم به ذات كردگار شكر حق گويم ، شد اين قربان قبول كشته شد در ياريِ آل رسول در ميانِ پاكبازان ، هيچ كس هديه ي خود را نگيرد باز پس لاجرم پرتاب كرد آن خوش سير سوي دشمن ها سرِ پاك پسر گفت : كاي قوم ز غفلت گشته مست زشت سيرت هايِ بي مقدار و پست آن سرِ قابل كه شد قربانِ دوست پس نگيرد هر كه بنيادش نكوست بر شما مسلم نمايان ، صد فسوس برتري دارد نصاري و مجوس (( )) حاليا بنما طلب فيضِ طوفِ كربلا را از وهب 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
🏴🏴🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔹 علیهاالسلام 🔹 🔹 ... شیخ عباس قمّیِ مشهور آنکه بادا مزار او پر نور پسری داشت اهل منبر بود عالم و عامل و سخنور بود نام نیکش علیّ و وقت خطاب پدرش بود گل ، پسر چو گلاب بین وعّاظ نامی تهران شهره در روضه بود و فنّ بیان مدتی از فشار و پرکاری حنجرش شد دچار بیماری تار صوتیّ وی ، فتاد از کار وز سخن ماند آن نکو گفتار نزد چندین پزشک شهر شتافت کس به دردش ره علاج نیافت گشت در شهرها مناطق را یافت آخر طبیب حاذق را گفت با وی ، طبیب حاذق او نَه به منبر برو ، نه حرفی گو هر چه می خواستی ز اهل و عیال بنویسش بجای قال و مقال استراحت بده به حنجر خود بلکه گیری شفا ز داور خود گر چه بود از علاج وی ، نومید نسخه ای از برای او پیچید بلکه با استراحت و دارو بِه شود تارهای صوتیِ او پسر شیخ هم قبول نمود گر چه این شیوه اش ملول نمود چند مدت بدین روال گذشت روز ها بهر او ، چو سال گذشت خسته دل گشت واعظ خوش نام از چنان وضع و گردش ایّام بود در خاطرش بسی تشویش داشت ماه صیام را در پیش بهر منبر به موسمِ رمضان وعده ها داده بود در تهران نگران بود بهر آن جلسات شب قدرِ مساجد و هیئات حنجر او بجای بهبودی بود نزدیک مرزِ نابودی واعظ ، این وضع را تحمل کرد به خدای اَحد ، توکل کرد کرد یک روز ظهر ، بعدِ نماز دست حاجت ، سوی حسین دراز گفت : ای نور دیده ی زهرا به غلامت ، عنایتی فرما درد آورده ام ، دوایم ده روضه خوانِ تواَم ، شفایم ده در زبان ، قدرت بیانم نیست بیش از این‌ طاقت و‌ توانم نیست کرد با دوست ، گفتگویش را شُست با اشک دیده ، رویش را چونکه بعد از توسلش خوابید خواب سردارِ سر جدا را دید باز در خواب ، عرض حاجت کرد درد دل ، در حضورِ حضرت کرد سوی او حضرتش اشاره نمود لب گشود و چنین بیان فرمود گر امیدِ شفا تو را به سر است گو به آن کاو نشسته پیشِ در است روضه ی دختر مرا خواند گریه بر او بلا بگرداند در غم دخترم ، سرشک افشان تا شفایت دهد خدای جهان پس به فرمانِ آن امام شهید زود ، رو سوی در نمود و بدید شوهرِ خواهرش در آنجا بود سیّدی اهل علم و تقوا بود گفت : روضه به آه و ناله بخوان قدری از دختر سه ساله بخوان گریه بر دختری که بت شکن است داروی درد بی دوای من است سید از دیده اشک غم افشاند روضه حضرت رقیه نخواند شاید از باب او ، حیا می کرد شرم از شرحِ ماجرا می کرد عاقبت ، زاده ی پیمبرِ نور داد بر سید این چنین دستور روضه ی دخترم رقیه بخوان زآنچه دید از بنی امیّه بخوان چون به دستور نور چشم رسول شد به ذکر مصائب ، او مشغول پسر شیخ ، دیده تر می کرد بود در خواب و ناله سر می کرد همسرش ضجه های او چو شنید بر سرش خویش را رساند و بدید سیل جوشد ز چشم خونبارش کرد زآن خوابِ ناز ، بیدارش گشت بیدار و گفت با زاری خواب او بوده بِه ز بیداری بر دلش ماند حسرت بسیار که ز کف رفته ، فرصت دیدار عصرِ آن روز رفت نزد طبیب بر طبیب ، این قضیه بود عجیب تار صوتیّ و حنجرِ عالم بود چون روز اوّلش سالم دید زآن ابتلا و بیماری در گلویش نمانده آثاری کرد از نُو ، معاینه او را گفت : خوردی کدام دارو را ؟ خوب افتاده دارویت به مزاج کرده یک درد لاعلاج ، علاج در پی حلّ این معمّا شد ایستاد و جواب ، جویا شد واعظ ، از شوق ، لحظه ای بگریست گفت : این کار ، کارِ دارو نیست قصه ی آن توسلات عجیب بازگو کرد در حضور طبیب منقلب شد پزشک و حالی یافت با خدا ، حال اتصالی یافت قلمش بر زمین فتاد از دست پشت میز طبابتش بنشست دید اعجاز را عیان با عین ریخت اشک از بصر ، بیاد حسین گفت : درد تو را علاج نبود شربتی خوش بر این مزاج نبود رفع بیماری ات در اوج خطر جز توسل نداشت راه دگر ( ) به حق ، توکل کن به همین خاندان ، توسل کن با توسل به عترت اطهار شُو مقرّب به درگه دادار این توسل ، نشانِ ایمان است سَنَدش آیه های قرآن است 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 یا با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 برای و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ذکر بسم الله دل‌ها را صفاست مطلعِ گفتار اصحاب وفاست کار اگر بی‌نام حق آغاز شد گشت ابتر، کی دگر ممتاز شد؟ ذکر حق دل را نماید منجلی با شعار یا محمد، یا علی مهدی موعود را با انبیا بس شباهت‌هاست، ای اهل وفا آنکه در نزد خدا باشد وجیه هست با یوسف در این مورد شبیه حضرت یعقوب با اهل و عیال مبتلا آمد به قحطی هفت سال پس به سوی مصر با یک کاروان ده پسر را کرد از کنعان روان تا بشارت بهر مردم آورند گر میسّر گشت گندم آورند ده برادر چون که در مصر آمدند میهمان خاص، بر مصر آمدند چون عزیز مصر آنها را بدید پای ایشان را به قصر خود کشید یوسف صدّیق ایشان را شناخت مهر ورزی کرد و اسبِ کین نتاخت میهمانان را بسی اکرام کرد ثبت ( اَلاِکرام، بِالاِتمام ) کرد با همانان جمع شد در مجلسی گفتگو کردند رو در رو بسی ده برادر گر چه در دربار مصر همسخن گشتند با سردار مصر قصه‌ی یعقوب و یوسف مو به مو بازگو کردند با آن نیک خو گر چه بر رویش نظر انداختند یوسف صدیق را نشناختند راستی، شاید ز تاثیر گناه پرده‌ای بُد در میان، وقت نگاه که ولیّ عصر را نشناختند هر چه بر رویش نظر انداختند ای برادر! هست مهدی پیش ما او بُوَد دلدار خیراندیش ما بارها شاید که او را دیده‌ایم صحبتش بی‌واسطه بشنیده‌ایم بارها شاید کنار ما همه اشک خون باریده بهر فاطمه بارها شاید که با آن نور عین ناله سر دادیم در سوگ حسین بارها شاید که با آن نازنین راه رفتی در مسیر اربعین لیک از بس ظلم بر او کرده‌ایم یا گهِ تقصیر، عُذر آورده‌ایم یا که از بس بر گناه آلوده‌ایم غافل از ( طُهرِ مُطهّر ) بوده‌ایم بس که دل بر این و بر آن باختیم دیده‌ایم او را ولی نشناختیم غرق در شرم و تاسف بوده‌ایم چون برادرهای یوسف بودیم یادمان رفته که باشد آن ولی طالب خونِ حسین بن علی راه هم عهدی شناس سعی کن، باید شوی مهدی شناس مهدی موعود، یار شیعه است هستی و دار و ندار شیعه است همدان دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۱ شعبان ۱۴۴۶ قمری علیه‌السلام علامه مجلسی ره ؛ حیوه القلوب؛ ج۱؛ حوالی صفحه۵۰۰. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی و رب الحسین بر محمد، این دو باشد نور عین مهدی موعود، جان شیعه است پیشوای مهربان شيعه است می‌کند با اذن حق، روزی قیام کز ستمکاران، ستاند انتقام حضرتش را هست، ای حق باوران بس شباهت با همه پیغمبران آنکه نزد ذات حق باشد وجیه هست با موسی در این مورد شبيه موسی از قومش دو غیبت داشته این دو غیبت هم، دو علّت داشته آن نخستین غیبتش از مصر بود طبق فرمان خداوندِ ودود مدتی در غیبتِ اول بزیست شد شمارِ سال‌هایش هشت و بیست دومین غیبت چو در میقات رفت در پی تورات، ز امرِ ذات رفت وعده سی شب بود و ده شب بيش کرد چلّه‌ای، غیبت ز قوم خویش کرد هر دو غیبت، حکمی از الله بود آن یکی طولانی، این کوتاه بود مهدی زهرا، چو موسای کلیم طبق فرمان خداوند حکیم خود دو غیبت داشت او از اُمتش آن یکی کم، این زیادی، مهلتش غیبت صغرای او، کوتاه بود شصت و نه سالی به حکم الله بود غیبت کبری چو طولانی شده شيعه محکوم پریشانی شده بيش از ده قرن از غیبت گذشت آن سفر کرده به منزل بر نگشت روزی آن بنیان گذار عدل و داد بازگردد، شیعیان گردند شاد شيعه را باشد دعا بهر فرج بلکه گردد ساکن شهر فرج دم ز خوش عهدی بزن دست خود بر دامنِ مهدی بزن می شود این غیبت کبری تمام می کند فرزند پیغمبر، قیام همدان دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۱ شعبان ۱۴۴۶ قمری علیه‌السلام فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ ص۲۴۴و۲۴۵. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر گویم مدام تا شود این غیبت کبری تمام مهدی موعود تنها مانده است دلغمین از ظلم اعدا مانده است همچنان خورشید مانده پشت ابر چاره‌ای دیگر ندارد جز صبر جانشین آخرین عقل کل هست در ذاتش شباهت با رسل آنکه چون یوسف بُوَد وجه‌اش جمیل این شباهت باشد او را با خلیل چون که ابراهیمِ صاحب احترام کرد ضد بتگر و بت‌ها قیام یک تنه، با یک تبر، یکتا پرست رفت و در بتخانه بت‌ها را شکست دستگیرش فتنه نمرود کرد و اندر آن بازار، شیطان سود کرد گشت از فرمان نمرود لئیم آتشی روشن، شرارش بی‌عظیم تا که ابراهیم، در آن افکنند در شرار نار سوزان افکنند بس که شدت داشت گرمای حریق ساخت شیطان بهر ایشان منجنیق تا خلیل الله را با منجنیق دشمنش پرتاب سازد در حریق جبرئیل و عدّه‌ای از عرشیان در بر آن آتش و آتشفشان عرض کردند: اذن ده، یارت شویم بین این فتنه، نگهدارت شویم گفت: پیش خالق بنده نواز از همه مخلوق هستم بی‌نیاز پس، خداوندی که خاکش را سرشت جامه‌ای بهرش فرستاد از بهشت چون که ابراهیم کرد آن را به بر سردی و گرمی، بر او شد بی‌اثر از خلیل خود خدای دادگر کرد با آن جامه رفع هر خطر تا به بر آن رخت و آن ترکیب داشت کِی بر او زخم و خطر آسیب داشت؟! ای برادر! ای رفیق نکته‌دان! باشد آن جامه برِ صاحب زمان در قیام خویش و در وقت خطر می‌کند مهدی همان جامه به بر لاجرم از هر خطر ایمن بُوَد راحت از هر حیله دشمن بُوَد منتقم را یار باش با عدو آماده‌ی پیکار باش همدان چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۳ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۱و۲۲۲. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر، شورم دهد بین این ظلمتکده نورم دهد با خدای خویش دارم انتظار تا رسد روزی ظهور آن نگار آنکه آتش را گلستان می‌کند مشکلات شیعه آسان می‌کند مهدی موعود، اُمّید من است گر چه پشت ابر، خورشید من است می‌شود روزی ز پشت ابرها جلوه‌گر خورشیدِ اهل صبرها آنکه در رتبه است ختم الاوصیا بس شباهت‌ باشدش بر انبیا این شباهت را، ز الطاف جلیل یافتم من بینِ مهدیّ و خلیل چون که ابراهیم بت‌ها را شکست بتگران را نیز در معنا شکست گرچه حق از کار او خشنود بود کینه‌ی او در دل نمرود بود بر سرِ نمرود دون فکری رسید در جنایت، ایده‌ی بکری رسید داد فرمان، چوب، مردم آورند از همه آفاق هیزم آورند شد به صحرا تلّ چوب انباشته که نظیری تا کنون ناداشته بت پرستان آتشی افروختند شعله‌های سرکشی افروختند ناگهان پرتاب شد سوی حریق قهرمان بت شکن با منجنیق پیک حق از بهر آن نیکو سرشت جامه‌ای مخصوص آورد از بهشت جامه را پوشید و در آتش فتاد در میان شعله‌ی سرکش فتاد آتش نمرود ز امر ذوالکرام در خلیل الله شد بَرد و سلام حق در آن آتش، گلستان آفرید روضه‌ای مانند رضوان آفرید شعله‌ها هرچند عالمگیر بود بر خلیل الله، بی تاثیر بود ای برادر! ای رفیق نکته دان! چون شود ظاهر امام انس و جان هست در ( ) نقل این داستان یک نفر آید ز اهل اصفهان خواهد از آن جلوه‌ی خاص جلیل آنچه در آتش بدیدند از خلیل تا ببیند از حقش تقدیر چیست؟ بهر مهدی شعله را تاثیر چیست ؟ پس به فرمان امام انس و جان آتشی سازند روشن مردمان آتشی که خلق از آن دارند بیم آتشی پُر هیزم و سوزی عظیم خواند آن پیروز در هر آزمون از ( فَسُبحانَ الَّذی ) تا ( تُرجَعُون ) پس، میان شعله‌ی سرکش شود خوب، هم آغوش، با آتش شود با سلامت آید از آتش برون تا نمانَد هیچ جای چند و چون شعله سوزان بود و تقصیری نداشت روی مهدی هیچ تاثیری نداشت می‌کند انکار، این کار عیان کافری، کاو آمده از اصفهان گوید: این اعجاز که مهدی نمود معجزه؟! نه، بلکه در کُل، سحر بود! می‌دهد دستور، مهدی آن زمان منکرش راشعله گیرد در میان شعله‌ها آن شخص را در بر کشند حاصل عمرش به خاکستر کشند الغرض، نامرد اهل اصفهان می‌شود نابود پیش مردمان گوید آنکه خود حق مطلق بود این سزای منکران حق بود گرچه اهل اصفهان، اهل دلند بر رسول و عترت او مایلند اصفهان باشد کنون شهر ولا روضه‌ها برپاست هر صبح و مسا لیک در آن دوره‌ی آخر زمان فتنه‌ها بسیار گردد در جهان آن زمان، دورانِ دکّان دار هاست دوره‌ی جولانِ بدکردار هاست عصر شیّادان و ظاهر ساز هاست در میان جاده، دست انداز هاست عصر صوفی‌های حوزه رفته است روزگار فتنه‌های خفته است شکّ و شبهه می‌شود هر جا عیان چه مدینه، چه نجف، چه اصفهان ای همه‌دانی! همه‌دان باش و بس یار مهدی، مرد میدان باش و بس چونکه آید مهدی صاحب زمان وای بر هر کس شود از منکران « » رو مکن هرگز به غیر خواه از حق تا شوی آخر به خیر هان! مبادا منکر مهدی شوی اهل کفر و اهل بدعهدی شوی همدان چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۳ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۴. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر، یار آمده مژده‌ی دیدار و دلدار آمده شام هجران رو به پایان آمده صبح وصل روی جانان آمده مهدی موعود، مولای من است اعتبار و دین و دنیای من است کار شیعه طبق میل او بُوَد هرچه دارم از طفیل او بُوَد حق به یمن او، به ما روزی دهد در مصاف کفر، پیروزی دهد در وجود وی به غیر از خیر نیست شیعه را اُمّید خیر از غیر نیست آن امام انس و جان، جان جهان بی تشابه نیست با پیغمبران او که از حق لایق تجلیل بود ز این جهان مانند اسماعیل بود چون به فرمان خداوند جلیل هاجر و فرزند پاکش را خلیل فصل گرما در زمین مکّه بُرد بازگشت و آن دو را بر حق سپرد هاجر پاکیزه دامان خسته بود دل به الطاف الهی بسته بود در بیابان بی غذا بی‌آب بود طفلش اسماعیل هم بی تاب بود طفل را بگذاشت بر روی زمین رفت آرَد آب بر آن نازنین دید هاجر، دیگر از سوز عطش هست نوزادش به حال ضعف و غش الغرض، هر سو به بی‌تابی روان گشت آن مادر، پیِ آبی روان سمت مروه از صفا می‌دید آب می‌دوید و حاصلش بودی سراب گاه می‌آمد به سوی کودکش تا ببیند وضع طفل کوچکش گاه تا مروه دویدی از صفا تا صفا گه باز می‌گشت از وفا هفت بار این ماجرا تکرار شد ضجه‌های طفل هم بسیار شد مادر مضطر سوی فرزند رفت در کنار کودک دلبند رفت دید آن دردانه‌ی زیبا جبین پاشنه‌ی پا را بکوبد بر زمین دید از آنجایی که او پا را زده چشمه‌ی آبی به جوشش آمده از زمین جوشید ز امر ذُوالجلال چشمه آبی گوارا، بس زُلال مادرش فریاد زد ( ) بایست شاد شد چون دید جاری زندگیست بس حوادث یافته گرچه بُروز چشمه زمزم نخشکیده هنوز این طراوت در خور تجلیل بود هدیه‌ی سرمد به اسماعیل بود راستی، مکه به آن محتاج بود بهترین سوغاتی حجّاج بود ای برادر! حضرت صاحب زمان ز زمین بس چشمه‌ها کرده عیان در زمان غیبت و عصر ظهور دارد این اعجاز آن دریای نور گر عصا بر سنگ کوبد یا زمین جوشد از آن چشمه ماءِ معین ز آب چشمه پیشوای مِهر کیش آب نوشانَد به هم‌کیشان خویش صد چون زمزم زیر پای مهدی است عالم هستی گدای مهدی است ( ) تشنه‌ی دیدار باش از دل و جان یار آن دلدار باش اصفهان کوهپایه پنجشنبه ۲۵بهمن۱۴۰۳ برابربا ۱۴شعبان ۱۴۴۶ عجل‌الله‌فرجه فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۶. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.