eitaa logo
Zaeran Alghame Hamedan
108 دنبال‌کننده
101 عکس
265 ویدیو
6 فایل
اطلاع رسانی جلسات هیئت زائران علقمه همدان و بیت الزهراء علیهاالسلام - اشتراک گذاری احادیث و کلیپ‌ها و صوت‌های مذهبی.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام بسم رب المهدی، آوای من است ذکر لب، هر روز و شب‌های من است لحظه لحظه در خیال مهدی‌ام آرزومند وصال مهدی‌ام مهدی موعود، سرّ اعظم است دست گیر کلّ خلق عالم است می‌رسد روزی که آن نیکو نهاد این جهان را پر کند از عدل و داد بعد از آنکه پر شود از ظلم و جور هست این ایجاد آرامش به فور دارد آن بنیان کن ظلم از جهان بس تشابه با همه پیغمبران نیست در این گفته‌ی من هیچ عیب هست مهدی را شباهت بر شعیب نقل گردیده، شعیبِ با خشوع بود اهل گریه از روی خضوع در حدیثی احمد ختمی ماب اینچنین فرمود کآن عالیجناب چار بار، از فرط گریه کور شد چشم حق بینش تهی از نور شد آنکه باشد هر توانایی از او چشم‌ها را هست بینایی از او چار بار، از بهر شیدایّی او باز گردانید بینایّی او ‌‌‌‌ چون شعیب از رازها آگاه بود گریه های او ز حُبّ الله بود ز آن محبت کز خدا بودش به دل گریه‌ی او، روز و شب بُد متصل مهدی موعود هم هر صبح وشام بر رُخ، اشک از دیده می‌بارد مدام گریه های او به موج شور و شین هست بر مظلومیِ جدّش حسین فاش می‌گویم بدون حاشیه آنچه مهدی گفته خود در ناحیه گفت: ای روحم! حبیبم! یاحسین! دلغمین جدّ غریبم! یاحسین! گر به تاخیرم زمان انداخته بی نصیب از یاریِ تو ساخته ای گُل پنجم ز گلزار کسا بر تو می گریم به هر صبح و مسا با سرشکم بر تو یاری می‌کنم اشک و خون از دیده جاری می‌کنم ‌ کن اقتدا بر آن ولی گریه کن بهر حسین بن علی در غم آن دُرّ مکنون گریه کن گر نماندت اشک، پس خون گریه کن همدان دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۱ شعبان ۱۴۴۶ قمری علیه‌السلام فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ ص۲۴۳. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 ذکر بسم الله دل‌ها را صفاست مطلعِ گفتار اصحاب وفاست کار اگر بی‌نام حق آغاز شد گشت ابتر، کی دگر ممتاز شد؟ ذکر حق دل را نماید منجلی با شعار یا محمد، یا علی مهدی موعود را با انبیا بس شباهت‌هاست، ای اهل وفا آنکه در نزد خدا باشد وجیه هست با یوسف در این مورد شبیه حضرت یعقوب با اهل و عیال مبتلا آمد به قحطی هفت سال پس به سوی مصر با یک کاروان ده پسر را کرد از کنعان روان تا بشارت بهر مردم آورند گر میسّر گشت گندم آورند ده برادر چون که در مصر آمدند میهمان خاص، بر مصر آمدند چون عزیز مصر آنها را بدید پای ایشان را به قصر خود کشید یوسف صدّیق ایشان را شناخت مهر ورزی کرد و اسبِ کین نتاخت میهمانان را بسی اکرام کرد ثبت ( اَلاِکرام، بِالاِتمام ) کرد با همانان جمع شد در مجلسی گفتگو کردند رو در رو بسی ده برادر گر چه در دربار مصر همسخن گشتند با سردار مصر قصه‌ی یعقوب و یوسف مو به مو بازگو کردند با آن نیک خو گر چه بر رویش نظر انداختند یوسف صدیق را نشناختند راستی، شاید ز تاثیر گناه پرده‌ای بُد در میان، وقت نگاه که ولیّ عصر را نشناختند هر چه بر رویش نظر انداختند ای برادر! هست مهدی پیش ما او بُوَد دلدار خیراندیش ما بارها شاید که او را دیده‌ایم صحبتش بی‌واسطه بشنیده‌ایم بارها شاید کنار ما همه اشک خون باریده بهر فاطمه بارها شاید که با آن نور عین ناله سر دادیم در سوگ حسین بارها شاید که با آن نازنین راه رفتی در مسیر اربعین لیک از بس ظلم بر او کرده‌ایم یا گهِ تقصیر، عُذر آورده‌ایم یا که از بس بر گناه آلوده‌ایم غافل از ( طُهرِ مُطهّر ) بوده‌ایم بس که دل بر این و بر آن باختیم دیده‌ایم او را ولی نشناختیم غرق در شرم و تاسف بوده‌ایم چون برادرهای یوسف بودیم یادمان رفته که باشد آن ولی طالب خونِ حسین بن علی راه هم عهدی شناس سعی کن، باید شوی مهدی شناس مهدی موعود، یار شیعه است هستی و دار و ندار شیعه است همدان دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۱ شعبان ۱۴۴۶ قمری علیه‌السلام علامه مجلسی ره ؛ حیوه القلوب؛ ج۱؛ حوالی صفحه۵۰۰. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔸 🔹 🔸 🔹 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی و رب الحسین بر محمد، این دو باشد نور عین مهدی موعود، جان شیعه است پیشوای مهربان شيعه است می‌کند با اذن حق، روزی قیام کز ستمکاران، ستاند انتقام حضرتش را هست، ای حق باوران بس شباهت با همه پیغمبران آنکه نزد ذات حق باشد وجیه هست با موسی در این مورد شبيه موسی از قومش دو غیبت داشته این دو غیبت هم، دو علّت داشته آن نخستین غیبتش از مصر بود طبق فرمان خداوندِ ودود مدتی در غیبتِ اول بزیست شد شمارِ سال‌هایش هشت و بیست دومین غیبت چو در میقات رفت در پی تورات، ز امرِ ذات رفت وعده سی شب بود و ده شب بيش کرد چلّه‌ای، غیبت ز قوم خویش کرد هر دو غیبت، حکمی از الله بود آن یکی طولانی، این کوتاه بود مهدی زهرا، چو موسای کلیم طبق فرمان خداوند حکیم خود دو غیبت داشت او از اُمتش آن یکی کم، این زیادی، مهلتش غیبت صغرای او، کوتاه بود شصت و نه سالی به حکم الله بود غیبت کبری چو طولانی شده شيعه محکوم پریشانی شده بيش از ده قرن از غیبت گذشت آن سفر کرده به منزل بر نگشت روزی آن بنیان گذار عدل و داد بازگردد، شیعیان گردند شاد شيعه را باشد دعا بهر فرج بلکه گردد ساکن شهر فرج دم ز خوش عهدی بزن دست خود بر دامنِ مهدی بزن می شود این غیبت کبری تمام می کند فرزند پیغمبر، قیام همدان دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۱ شعبان ۱۴۴۶ قمری علیه‌السلام فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ ص۲۴۴و۲۴۵. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی، آن روزی رسان کاو دهد رزق کسان و ناکسان آنکه خیل انبیا را برگزید اوصیا و اولیا را برگزید مهدی موعود را غایب نمود گر چه او را بر زمان صاحب نمود ‌می‌شود این غیبت کبری تمام آشکارا باز می‌گردد امام خلق را فیض هدایت می‌دهد آشنایی با ولایت می‌دهد دارد آن آگاه از هر جزء و کل بس شباهت با تمامیّ رسل این شباهت هم به ابراهیم داشت مادرش یک حمل، با صد بیم داشت مادر پاکیزه دامان خلیل طبق فرمان خداوند جلیل مخفیانه حمل و وضع حمل داشت تا که فرزندش به عالم پا گذاشت رشدِ یک روزش چنان یک هفته بود رشدِ یک هفته، چو ماهی می‌نمود رشد یک ماهش چنان یک سال بود عهد مهد او، بر این منوال بود ای محبّ حجت ثانی عشر بی‌گمان، داری از این مطلب خبر مادر مهدیّ آل فاطمه حمل وضعش بود مخفی از همه رشد او مانند ابراهیم بود عهد مهدش لحظه لحظه بیم بود چلّه‌ای بگذشت از میلادِ او پس حکیمه عمه کردی یادِ او چون مشرف در حضور یار شد دیده‌اش روشن از آن دیدار شد دید آن دردانه با صد عزّ و جاه در میان حجره‌اش می‌رفت راه بود زیبا چهره، خوش مجلس، ملیح گفت و گو می‌کرد با لحن فصیح با تعجب عمه‌ی صاحب زمان با امام عسکری کردی بیان یک چهل روز، این کمال و این جلال! طفل نُورس، این مقال و این جمال! دامنِ این نازنین باید گرفت در شگفتم، در شگفتم، در شگفت عسگری گفتش: الا ای عمه جان! اوصیا را، ز امرِ حق، در این جهان رشد یک روزه چنان یک هفته است هفته‌اش گویی که ماهی رفته است رشد یک ماهش چنان یک ساله است این ستاره‌ی ناب را دنباله است از ویژگی‌های امام سعی کن آگاه گردی، والسلام همدان چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۳ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۱. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المهدی، از عهد قدیم داده آرامش به دل‌های سلیم آن خدایی که محمد آفرید آل یاسین، بر هدایت برگزید آنکه خود مشهور بر خوش عهدی است طالب خون حسینش مهدی است مهدی زهرا که باشد عقل کل بس تشابه داشت با خیل رسل آنکه با (الله) در دل، راه داشت این شباهت بر خلیل الله داشت بت شکن، از قوم خود عزلت گزید مدتی کس، هیچ آثارش ندید هر که قرآن خوانده ز این راز آگه است شرحِ ( ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللَّه ) است او که بودی مظهر مهر و وفا قوم خود را گفت از صدق و صفا این بود پاسخ، چو پرسش می‌کنید کز شما و آنچه پرستش می‌کنید من کناره گیری، اکنون می‌کنم جز خدایم، نفیِ ما دون می‌کنم ای برادر! حجت ثانی عشر گر چنین عزلت گرفته از بشر علّتش این است قومی بی‌وفا جز خدا را می‌پرستند، از جفا نک، هزاران بت به هر یک کشور است یک بتش قدرت، دگر سیم و زر است عده‌ای مردم همه شهرت پرست عده‌ای دیگر شده شهوت پرست عده‌ای طاغوت‌ها را مایلند ز این جهت از حجت حق غافلند هر که می‌گوید منم یکتا پرست نیستم بت دوست، یا دنیا پرست باید اکنون دست بر مهدی دهد جان خود در راه هم عهدی دهد مهدی موعود می‌باشد غریب کنج عزلت برگرفته بی‌شکیب باید ز منجی یاد کرد مهدی موعود را امداد کرد آن پناهِ بی‌پناهان، بی کس است غفلت از مصلح، مسلمانان، بس است همدان چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۳ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۱. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر گویم مدام تا شود این غیبت کبری تمام مهدی موعود تنها مانده است دلغمین از ظلم اعدا مانده است همچنان خورشید مانده پشت ابر چاره‌ای دیگر ندارد جز صبر جانشین آخرین عقل کل هست در ذاتش شباهت با رسل آنکه چون یوسف بُوَد وجه‌اش جمیل این شباهت باشد او را با خلیل چون که ابراهیمِ صاحب احترام کرد ضد بتگر و بت‌ها قیام یک تنه، با یک تبر، یکتا پرست رفت و در بتخانه بت‌ها را شکست دستگیرش فتنه نمرود کرد و اندر آن بازار، شیطان سود کرد گشت از فرمان نمرود لئیم آتشی روشن، شرارش بی‌عظیم تا که ابراهیم، در آن افکنند در شرار نار سوزان افکنند بس که شدت داشت گرمای حریق ساخت شیطان بهر ایشان منجنیق تا خلیل الله را با منجنیق دشمنش پرتاب سازد در حریق جبرئیل و عدّه‌ای از عرشیان در بر آن آتش و آتشفشان عرض کردند: اذن ده، یارت شویم بین این فتنه، نگهدارت شویم گفت: پیش خالق بنده نواز از همه مخلوق هستم بی‌نیاز پس، خداوندی که خاکش را سرشت جامه‌ای بهرش فرستاد از بهشت چون که ابراهیم کرد آن را به بر سردی و گرمی، بر او شد بی‌اثر از خلیل خود خدای دادگر کرد با آن جامه رفع هر خطر تا به بر آن رخت و آن ترکیب داشت کِی بر او زخم و خطر آسیب داشت؟! ای برادر! ای رفیق نکته‌دان! باشد آن جامه برِ صاحب زمان در قیام خویش و در وقت خطر می‌کند مهدی همان جامه به بر لاجرم از هر خطر ایمن بُوَد راحت از هر حیله دشمن بُوَد منتقم را یار باش با عدو آماده‌ی پیکار باش همدان چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۳ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۱و۲۲۲. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر، شورم دهد بین این ظلمتکده نورم دهد با خدای خویش دارم انتظار تا رسد روزی ظهور آن نگار آنکه آتش را گلستان می‌کند مشکلات شیعه آسان می‌کند مهدی موعود، اُمّید من است گر چه پشت ابر، خورشید من است می‌شود روزی ز پشت ابرها جلوه‌گر خورشیدِ اهل صبرها آنکه در رتبه است ختم الاوصیا بس شباهت‌ باشدش بر انبیا این شباهت را، ز الطاف جلیل یافتم من بینِ مهدیّ و خلیل چون که ابراهیم بت‌ها را شکست بتگران را نیز در معنا شکست گرچه حق از کار او خشنود بود کینه‌ی او در دل نمرود بود بر سرِ نمرود دون فکری رسید در جنایت، ایده‌ی بکری رسید داد فرمان، چوب، مردم آورند از همه آفاق هیزم آورند شد به صحرا تلّ چوب انباشته که نظیری تا کنون ناداشته بت پرستان آتشی افروختند شعله‌های سرکشی افروختند ناگهان پرتاب شد سوی حریق قهرمان بت شکن با منجنیق پیک حق از بهر آن نیکو سرشت جامه‌ای مخصوص آورد از بهشت جامه را پوشید و در آتش فتاد در میان شعله‌ی سرکش فتاد آتش نمرود ز امر ذوالکرام در خلیل الله شد بَرد و سلام حق در آن آتش، گلستان آفرید روضه‌ای مانند رضوان آفرید شعله‌ها هرچند عالمگیر بود بر خلیل الله، بی تاثیر بود ای برادر! ای رفیق نکته دان! چون شود ظاهر امام انس و جان هست در ( ) نقل این داستان یک نفر آید ز اهل اصفهان خواهد از آن جلوه‌ی خاص جلیل آنچه در آتش بدیدند از خلیل تا ببیند از حقش تقدیر چیست؟ بهر مهدی شعله را تاثیر چیست ؟ پس به فرمان امام انس و جان آتشی سازند روشن مردمان آتشی که خلق از آن دارند بیم آتشی پُر هیزم و سوزی عظیم خواند آن پیروز در هر آزمون از ( فَسُبحانَ الَّذی ) تا ( تُرجَعُون ) پس، میان شعله‌ی سرکش شود خوب، هم آغوش، با آتش شود با سلامت آید از آتش برون تا نمانَد هیچ جای چند و چون شعله سوزان بود و تقصیری نداشت روی مهدی هیچ تاثیری نداشت می‌کند انکار، این کار عیان کافری، کاو آمده از اصفهان گوید: این اعجاز که مهدی نمود معجزه؟! نه، بلکه در کُل، سحر بود! می‌دهد دستور، مهدی آن زمان منکرش راشعله گیرد در میان شعله‌ها آن شخص را در بر کشند حاصل عمرش به خاکستر کشند الغرض، نامرد اهل اصفهان می‌شود نابود پیش مردمان گوید آنکه خود حق مطلق بود این سزای منکران حق بود گرچه اهل اصفهان، اهل دلند بر رسول و عترت او مایلند اصفهان باشد کنون شهر ولا روضه‌ها برپاست هر صبح و مسا لیک در آن دوره‌ی آخر زمان فتنه‌ها بسیار گردد در جهان آن زمان، دورانِ دکّان دار هاست دوره‌ی جولانِ بدکردار هاست عصر شیّادان و ظاهر ساز هاست در میان جاده، دست انداز هاست عصر صوفی‌های حوزه رفته است روزگار فتنه‌های خفته است شکّ و شبهه می‌شود هر جا عیان چه مدینه، چه نجف، چه اصفهان ای همه‌دانی! همه‌دان باش و بس یار مهدی، مرد میدان باش و بس چونکه آید مهدی صاحب زمان وای بر هر کس شود از منکران « » رو مکن هرگز به غیر خواه از حق تا شوی آخر به خیر هان! مبادا منکر مهدی شوی اهل کفر و اهل بدعهدی شوی همدان چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۳ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۴. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتقم، فریاد ماست آن امام مهر پرور، یاد ماست او ز حال شیعیان، غافل نبود هیچگه طوفانی آن ساحل نبود اوست چون خورشید پنهان ابر تا طلوعش صبر باید کرد صبر عالم از او فیض می‌گیرد مدام ورنه در یک آن شود کارش تمام گر نباشد حجت حیّ مبین اهل خود یکباره می‌بلعد زمین مهدی موعود، دین را محور است سر به سر، حق باوران را سرور است اوست سبط عقل کُل، هادِی السُّبل بس شباهت باشد او را بر رسل آنکه باشد پیش هر قومی، وجیه بر کلیم الله می‌باشد شبیه دشمن موسی که بُد قارون دون گر چه بودش ثروتی از حد فزون کرد چون با پور عمران دشمنی با سلیمان زمان، اهریمنی سرکشی کردن به رسم مشرکین با تکبّر راه رفتن بر زمین غرّه کردش بر زر و زورِ زیاد راه و رسم بندگی، بُردش ز یاد چونکه از کارش خدا شد خشمگین رفت با کاشانه، در کام زمین در میان خاک‌ها غلتیده شد با تمام ثروتش بلعیده شد باز گفت این قصه را قرآن به نص آیه‌ی هشتاد و یک، سوره‌ی قصص ( وَ خَسَفنا به ) به قرآن خوانده‌ای؟ بهر درکش، در تفکّر مانده‌ای؟ پس، بگو با مشرکین و اهل کین حکم نابودی است بر مستکبرین ای برادر! پیش از عصر ظهور عدّه‌ای با گوش کر، با چشم کور تابع آل ابوسفیان شوند فاش گویم: بنده‌ی شیطان شوند شیعه را با بغض آن نیکو مرام می‌کنند آن کفر کیشان، قتل عام از زنانِ باردار اِشکَم دَرَند تا جنین را پیش مادر، سر بُرند حکم‌هایی در تعارض می‌دهند بر زنان، اذن تعرّض می‌دهند می‌کنند ایشان به بغض بوتراب خانه‌های شیعیان، از بُن خراب لشگر سفیانی، الحق، وحشی‌اند بنده‌ی ، بسان اند دشمنان مهدی‌اند آن ناکسان شُهره بر بدعهدی‌اند آن ناکسان حق به قارون می‌کند این قوم، عطف می‌شود این لشگرِ اشرار خسف در هست از دور است دور خاک بیداء چون دهان وا می‌کند خسف، آن لشگر به یکجا می‌کند این زمین، یکباره گیرد در دهان دشمنان مهدی صاحب زمان جمله را بَلعَد که خصم حجت‌اند محوشان سازد که اهل بدعت‌اند از آن جماعت، دور باش بین ظلمت‌ها به فکر نور باش دل بده بر خاندان مصطفی یار مهدی باش، از صدق و صفا همدان سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ برابربا ۱۲ شعبان ۱۴۴۶ قمری فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۵۱. 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
64.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🎙مدیحه سرایی شاعر شهیر استاد حاج علی انسانی 🔹آئین پیشواز و بزرگداشت دهه مهدویت 🔸بنیاد فرهنگی امامت قم مقدسه 🗓 دوم شعبان المعظم ۱۴۴۶ ه.ق 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 بسم رب المنتظر، یار آمده مژده‌ی دیدار و دلدار آمده شام هجران رو به پایان آمده صبح وصل روی جانان آمده مهدی موعود، مولای من است اعتبار و دین و دنیای من است کار شیعه طبق میل او بُوَد هرچه دارم از طفیل او بُوَد حق به یمن او، به ما روزی دهد در مصاف کفر، پیروزی دهد در وجود وی به غیر از خیر نیست شیعه را اُمّید خیر از غیر نیست آن امام انس و جان، جان جهان بی تشابه نیست با پیغمبران او که از حق لایق تجلیل بود ز این جهان مانند اسماعیل بود چون به فرمان خداوند جلیل هاجر و فرزند پاکش را خلیل فصل گرما در زمین مکّه بُرد بازگشت و آن دو را بر حق سپرد هاجر پاکیزه دامان خسته بود دل به الطاف الهی بسته بود در بیابان بی غذا بی‌آب بود طفلش اسماعیل هم بی تاب بود طفل را بگذاشت بر روی زمین رفت آرَد آب بر آن نازنین دید هاجر، دیگر از سوز عطش هست نوزادش به حال ضعف و غش الغرض، هر سو به بی‌تابی روان گشت آن مادر، پیِ آبی روان سمت مروه از صفا می‌دید آب می‌دوید و حاصلش بودی سراب گاه می‌آمد به سوی کودکش تا ببیند وضع طفل کوچکش گاه تا مروه دویدی از صفا تا صفا گه باز می‌گشت از وفا هفت بار این ماجرا تکرار شد ضجه‌های طفل هم بسیار شد مادر مضطر سوی فرزند رفت در کنار کودک دلبند رفت دید آن دردانه‌ی زیبا جبین پاشنه‌ی پا را بکوبد بر زمین دید از آنجایی که او پا را زده چشمه‌ی آبی به جوشش آمده از زمین جوشید ز امر ذُوالجلال چشمه آبی گوارا، بس زُلال مادرش فریاد زد ( ) بایست شاد شد چون دید جاری زندگیست بس حوادث یافته گرچه بُروز چشمه زمزم نخشکیده هنوز این طراوت در خور تجلیل بود هدیه‌ی سرمد به اسماعیل بود راستی، مکه به آن محتاج بود بهترین سوغاتی حجّاج بود ای برادر! حضرت صاحب زمان ز زمین بس چشمه‌ها کرده عیان در زمان غیبت و عصر ظهور دارد این اعجاز آن دریای نور گر عصا بر سنگ کوبد یا زمین جوشد از آن چشمه ماءِ معین ز آب چشمه پیشوای مِهر کیش آب نوشانَد به هم‌کیشان خویش صد چون زمزم زیر پای مهدی است عالم هستی گدای مهدی است ( ) تشنه‌ی دیدار باش از دل و جان یار آن دلدار باش اصفهان کوهپایه پنجشنبه ۲۵بهمن۱۴۰۳ برابربا ۱۴شعبان ۱۴۴۶ عجل‌الله‌فرجه فقیه احمد آبادی؛ مکیال المکارم؛ جلد۱؛ صفحه ۲۲۶. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 🔹 🔸 🔹 🔸 💐 عجل‌الله‌فرجه با علیه‌السلام 💐 موضوع زنده شدن مقتولی از بنی اسرائیل بود در بین بنی اسرائیل دختری فاضله، خوش خلق، جمیل نیکی نام، به دوران بودش خواستگاران فراوان بودش سه عمو زاده با او باخته دل هر یکی بود به وصلش مایل بود از آن سه، یکی اهل کمال عابد و زاهد و فرخنده خصال خواستگاریّ وی آمد مقبول و آن دو گشتند پریشان و ملول گرچه می‌بود یکی جرم عظیم قتل در اُمّت موسای کلیم از حسد آن دگری را کشتند دامن خویش به خون آغشتند شب فکندند تن تازه قتیل در محلی ز بنی اسرائیل کاندر آن قوم بزرگی، جا داشت یکی از طایفه‌ها مأوا داشت صبحدم در بر موسی رفتند بر سر و سینه زدند و گفتند که شده کشته عموزاده‌ی ما گوهر ناب خداداده‌ی ما جسدش بین فلان قوم، کنون روی خاک است و بُوَد غرقه به خون تو طلب کن ز خدای عادل که مشخص بشود آن قاتل در همان لحظه به موسی کلیم وحی فرمود خداوند کریم کانچه خواهند بخواه از دادار چون بود مصلحتی در این کار خواست موسی ز خدای عادل نسب و نام و نشانِ قاتل وحی آمد که بجویند ایشان گاو زردی که چنین است و چنان ذبح سازند و بُنِ فتنه کَنند دُمِ آن، بر تن مقتول زنند تا که او زنده شود از اعجاز هرچه رخ داده نماید ابراز گاو آنگونه که فرمود خدا شد یکی پیش جوانی پیدا صاحبش نیز به جای انصاف قیمتی گفت که می‌بود گزاف گفت: اگر قصد خریدش دارید پوستش پر ز طلا باز آرید پس خریدند به این قیمت گاو ذبح کردند به صد گونه شتاب پوستش را ز طلا پر کردند در بر صاحب آن آوردند چون دمش بر تن مقتول زدند همگی شاهد اعجاز شدند بار دیگر به تنش جان آمد به سخن با لب خندان آمد گفت آن چیز که واقع شده بود دو عموزاده، سیه روی نمود (۱) خواست موسی که دهند آن دو تقاص هر دو گشتند به یکباره قصاص پس عمو زاده‌ی رجعت کرده رو، ز برزخ به جهان آورده از عنایات خدای متعال گشت داماد و رسیدی به وصال داد دادار بر ایشان فرزند حفظشان کرد ز هر شرّ و گزند سال‌ها روزی خود را خوردند بعد با مرگ طبیعی مردند هست از نقل همین یک فقره سوره‌ای گشته به نام غیر از این آیه بسی از آیات امر رجعت بنماید اثبات عدّه‌ای پیرو بدعت شده‌اند منکر قصه‌ی رجعت شده‌اند چشم بر روی حقیقت بستند منکر قدرت خالق هستند شیعه در حفظ عقاید چون کوه ایستد در بر آن سست گروه شیعه در پاسخ آن گمراهان که روند از پیِ ناآگاهان گوید ای قوم! خدا غفّار است قدرت حضرت حق بسیار است ای بسا مرده که او زنده کند پیش از این کرده، در آینده کند آن که یک بار نمود است این کار می‌تواند که نماید تکرار مهدی فاطمه در آینده می‌نماید خلفا را زنده رسد آن روز که شیخین ازگور سر بر آرند به دوران ظهور همره آن دو، حمیرا باشد حدّ قذفش چو مهیا باشد « » روز فرج نزدیک است صبح، در بطن شب تاریک است آخرین منجی عالم آید گره از کار بشر بگشاید کند آن کون و مکانش بنده فوجی از امت جدش زنده وه! که آن عهد، بسی روح افزاست دولت آل محمد برپاست همدان دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ۴ شوال ۱۴۳۹ قمری ۱) عیاشی؛ تفسیر عیاشی(ترجمه)؛ ج ۱؛ صفحه ۱۹۱؛ ح ۶۰. باتشکر از آقای مهدی خدابنده‌لو بخاطر تایپ اشعار 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 🔸 سلام من به خديجه كه پاك طينت بود سپهرِ مهر و خروشان يم كرامت بود عزيز دخت حجازي كه سرفراز از او قريش؟ قوم عرب؟ نه! كه كلّ خلقت بود زني، نكو پدرانش، شجاع و كفر ستيز به خيرخواهيِ شان، بين خلق، شهرت بود همه ز نسل خليل و ذبيح مي بودند كه بر شريعت اجدادشان، عقيدت بود خجسته دخت " خويلد" كه دخت و مادر او بنام "فاطمه" هر يك، ستوده خصلت بود عفيف بوده و از پيروان دين حنيف نمونه مادرِ او كه صدف به عصمت بود "اسد" كه بود كه بر او جد، بُد از جوانمردان ورا به زمره ی "حلف الفضول" بيعت بود از آن پدر، پسري چون خويلد آمده است كه در ديار عرب شهره در شهامت بود نوشته اند كه "تُبَّع" بزرگ شاه يمن كنار لشكريانش كه بي نهايت بود به مكه آمده تا كعبه را كند ويران همان حريم كه همواره اش قداست بود خويلد آمد و دادش خبر زخشم خدا كه او خود از "حُنَفا" پيرو حقيقت بود پي مذاکره، تنها به نزد تُبَّع رفت از آن سپاه نترسيد و با صلابت بود وليك شاه يمن، حكم حمله صادر كرد مريض بود دلش، فكر هتك حرمت بود خيال داشت حجر را برد به كشور خویش به خادمين حرم، قصد او، جسارت بود چو ديد پور اسد، روبهان دلير شدند بدون فايده آن پند و آن نصيحت بود چو شير آمد و شمشير كج گرفت به كف به پاي كرد قيامت، كه راست قامت بود چنان خليل خدا، پشت بتگران بشكست خويلدي كه جلودار و با درايت بود اگرچه چند قريشي حمايتش كردند وليك يك تنه، غالب بر آن جماعت بود ز جانفشاني او، كعبه حفظ شد آنروز وگرنه منهدم آن خانه ی هدايت بود خديجه، شاخه اي از آن درخت پربار است كه ميوه اش همه نور و بري، ز ظلمت بود گسسته بود ز زشتي و ناپسندي ها سزاش نام خديجه به واقعيت بود زني مجلّله و بانويي محجّبه بود مرام نامه ی او پاكي و صيانت بود در آن زمان كه زنان را نبود جايگهي ميان جامعه اي كه غريق شهوت بود در آن ديار كه بس زن، به كوچه پس كوچه به روي سردرشان، پرچم و علامت بود ميان جامعه بودش حضور پر شوري به كوچه كوچه مكه از او حكايت بود از اينكه پاك وجود است و معدن جود است نه دوست! بل به لب دشمنش، روايت بود از او به خانه هر بي نوا، نوايي بود از او به سفره ی ايتام، نور و نعمت بود شدي ز حجب و عفافش به طاهره مشهور به موسمي كه عرب مست جاهليت بود به پاك دامني اش كبريا گواهي داد قسم به كوثر قرآن، يم طهارت بود خدا ز لطف به او ثروت فراوان داد به هركه هرچه دهد حق، يقين زحمكت بود زني كه كارگزاران بي شمارش بود زني كه سود فراوانش از تجارت بود به شهرهاي زيادي، زبانزد اقوام سخن ز داد و ستدهاش با عدالت بود زني كه جز شرف خانوادگي و جمال كمال داشت و از صاحبان ثروت بود ز صاحبان زر و زور خواستگاران داشت چرا كه نادره ی عصر و با اصالت بود بجز سران قبائل، چه تاجران بزرگ به خواستگاري وي رفته، فكر وصلت بود جواب رد به همه داد و دم زد از عشقي كه از مجاز نبود و همه حقيقت بود نمود خواستگاري ز مرد والايي كه بر تمامي خلقت، ورا شرافت بود اگرچه كارگزار خديجه بود آن مرد دل خزان زده اش را بهار رحمت بود سپرد دست خودش را به قلب آقايي كه شهرتش به نگهداري از امانت بود پسرعموي خديجه، بهين مشاورِ وي كه كاهني "وَرَقِه" نام و با ديانت بود هميشه ديده ی تكريم بر محمد (ص) داشت نفس نفس همه در انتظار بعثت بود ز خواندن كتب انبياء ، علي التحقيق دم از نبوت او مي زد و حقيقت بود مدام نزد خديجه ز مصطفي مي گفت خديجه نيز دلش شاد از اين روايت بود خلاصه پيش قدم شد به عشق ورزيدن به خسروي كه به خلقت خجسته علت بود به مجلسي كه بياراست بهر گفتن راز خديجه، محو محمد(ص) بدان جلالت بود ز صدق گفت كه : "مملوكه ی تو هستم من" به خواجه ی دو جهانش خيال خدمت بود تو را به كعبه قسم مي دهم مرا بپذير الا؛ كه كون و مكانت، رهين منّت بود این قصیده تقریباً دویست بیت دارد و تماماً منطبق با تاریخ و روایات است. فرازهای دیگری از آن نیز تقدیم خواهد شد و نسخه کاملش در بارگذاری شده‌است. 🔹 برای مشاهده سایر سروده‌های می‌توانید با لمس لینک زیر شخصی ایشان را ببینید. 🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com 🔹 با لمس لینک زیر به ما بپیوندید: 🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14 🟤 لطفاً برای و و علیهم السلام و این کانال را به دوستان خود معرفی کنید. 🤲 التماس دعای فرج.