eitaa logo
ذکری
446 دنبال‌کننده
361 عکس
124 ویدیو
16 فایل
🔷 وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ 🔶 و پند ده؛زیرا پند به مؤمنان سود می دهد؛ 🌱 کانال یادداشت های تربیتی ذکری🌱 نویسنده: عبدالرضا طلبه سطح 4 تربیت اخلاقی 🆔 @Razmandh313 📙کانال «لمحات» - دفتر مشق طلبگی 🆔 @Lamahat
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه کمک به فعالیت های فرهنگی مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهدی قمی(ره) برنامه ها: تبلیغ در روستا و مدارس و سطح شهر در ایام فاطمیه، کلاس های معرفتی،دسته عزاداری، هیئت و... شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی:
6273817010167280
(روی شماره بزنید کپی میشود) به نام پایگاه بسیج طلاب مدرسه ملاصادق اقلام مورد نیاز: محصولات فرهنگی:لوازم التحریر،پرچم،کتاب و... مواد غذایی:اعم از چای وقند و ... وسیله نقلیه جهت پشتیبانی و تدارکات و ... (لیست کامل اقلام مورد نیاز زیر همین پوستر می باشد) لطفاً بعد از واریز مبلغ ، عکس رسید را به شماره تلفن
09917929373
یا ایدی @alirezaqwer در ایتا ارسال و همچنین جهت تهیه اقلام با این شماره تماس حاصل فرمائید. 🔰 بسیج مدرسه علمیه حاج ملا صادق مجتهد قمی(ره) 🍃 مدرسه زندگی🌱 🆔 @mojtahedeqomi 🌐 mojtahedeqomi.com
ذکری
صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه کمک به فعالیت های فرهنگی مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهدی قمی(ره) برن
🌹سلام و خدا قوت به اعضای کانال 🔸هم‌سنگر‌های ما در حال آماده شدن برای عملیات فاطمیه هستند؛ 🧐شاهد هستم که از چند هفته پیش قرارگاه عملیات تشکیل شده است و در حال برنامه‌ریزی و شناسایی و آموزش هستند. ✅ان‌شاءالله کسانی که می‌خواهند در این امر خیر شریک بشند و برای خودشان ذخیره‌ای داشته باشند می‌توانند به این تیم خوب کمک کنند. 🔰انواع کمک: 1️⃣ کمک مالی 2️⃣ کمک اقلام مورد نیاز ( لیست آن هست) 3️⃣ نشر پیام به کسانی که فکر می‌کنید میتونند در دو زمینه 1و 2 کمکی کنند. 📌 یادمان باشد ... اهلبیت علیهم السلام مدیون کسی نمی‌مونند، پس حتما برای شما جبران خواهند کرد . ارادت @zeekra
📝 اسير عروسک ها ✳️ گیر تو خودته اخوي! ✳️چرا از همه توقع داری غير خودت! ✳️چرا همه رو متهم میکنی به غیر از خودت! ✳️هیچ کس غیر خودت نمیتونه تو رو از اسارت هات رها کنه! ✳️بقیه تهش میتونن راهنمایی کنند! ✳️اون که باید به نسخه عمل کنه تویی؛ نه دکتر! 🔻تا زمانی که همه مقصرند غیر خودت! 🔻تا زمانی که از بقیه توقع داری تا زمینه ی حرکت تو رو فراهم کنند، غیر خودت! 🔻تا زمانی که توجیه میکنی خودت رو! 🔻تا زمانی که خودت نشستی‌؛ ⛔️حرکتی نخواهی کرد! خیالت راحت! 🏃‍♂ حرکت تو زمانی شروع خواهد شد که از این زنجیرها آزاد شوی! 🌿ربط این نوشته ها رو اگه تونستید به حرف تو عکس پیدا کنید. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝زمستان؛ فصل آگاهی! ❄️ ویترین زمستان، فصل نداری است... فصل خشکی است... فصل سرمای استخوان سوز است... فصل سوز یخ هاست... فصل بی ثمری است... 🔻امّا 🌾 کشاورز آگاه بخاطر بی برگی اش، دست به دست نجار نمی‌دهد! 🌾 کشاورز آگاه با ذغال فروش پیوند نمی‌خورد و سرمایه هایش را به جهنم ذغال ساز نمی سپارد! 🌾 کشاورز آگاه قدر سرمایه هایش را می‌داند! 🌾 کشاورز آگاه می‌داند دنیا چهار فصل است! 🌿 در پس هر زمستان، بهار رویشی است! 🍃 او می‌داند اگر برگ و بار درختانش را گرفته اند، در بهاری باز پسش می‌دهند! ✅ او درس صبر و به پای باطل نپیچیدن را از زمستان گرفته است... 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝ظرفیت؛ خیلی کم، خیلی زیاد 🔻دیروز یکی از رفقام داشت وسائلش رو از کتابخانه جمع می‌کرد که با خودش ببره اتاق. کتاب های نسبتا زیادی بود به همراه یک کیف لبتاب. ✳️منم که از کلاس برگشته بود و یک دستم کیف و گوشی ام بود ودست دیگم خالی! پس میتونستم ظرفیتم رو راکد نگذارم و کمکش کنم! بهش گفتم اونقدری که بتونم کمکت میکنم تا بارت رو سبک کنم! 🔻با یه دست دیگم مقداری از اون کتاب ها را برداشتم. 🔻تو راه حس کردم بیشتر از ظرفیتم حتی بارش رو برداشتم و دست خودم دچار فشار شده 🔸بار رو زمین گذاشتم‌، گوشیم را در جیبم گذاشتم، کیفم رو روی دوشم انداختم. 🔹دوباره بار رو دو دستی برداشتم. 🔹همون بار بود، اما دیگه سنگینی نمی کرد! ✅ظرفیتم بالا رفته بود. 🔰سه تا حرف داشت این حادثه: 1⃣ سرمایه هایی داریم که راکد مانده اند؛ در صورتی که می‌تواند برایمان پایی بسازد تا بینهایت! 2⃣قدر ظرفیتمون باید بار مسئولیت ها را بر دوش بکشیم. 3⃣ گاهی یک تغییر در موضع گیری و نسبتمون با چیزهای دیگه ظرفیتمون رو کم یا زیاد میکنه! 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝روایت فاطمیه 1444 (اول#1) 🔻صبح رسیدم مدرسه و لباس رزمم رو پوشیدم با همسنگرانم صبحانه خوردیم. توشه ی سفر داده شد(جایزه ها و چند دست غذا برای ناهار) و آماده ی زدن به خط بودیم. 🔻سمت روستاهای کوه سفید رفتیم. 🔻تابلوی اولین روستا سر و کله اش پیدا شد. به نقطه ی رهایی رسیده بودیم. روستا به روستا رفقا رو پیاده میکردیم تا در سنگرهای خودشان موضع بگیرند. 🔻خط من روستای بود. با همرزمم یداللهی رسیدیم. روستای یکی مونده به آخر بود. همه رفته بودن؛ وقت رفتن ما هم رسیده بود. 🔻پیاده شدیم. سنگری داشتیم به اسم مسجد امام رضا علیه السلام. 🔻یکی از اهالی روستا کلید را آورد، در سنگر ما باز شد. 🔻دل سنگر خیلی از دست ما غبار گرفته بود، انگار از ما مجاهدین دل خوشی نداشت. با ما نمی‌گرفت و برخورد میکرد. 🔻 اما چاره ای نبود؛ حق با او بود. ما باید هرجوری شده از دلش در می‌آوردیم... ... 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔 https://eitaa.com/zeekra